پرسش و پاسخ روحیه برای کنکور
نگاه به درس خواندن به ویژه برای کنکور، در بین اکثر کنکوریها و خانوادهها فقط به این بر میگردد که دانش آموز یا داوطلب کنکور، امکاناتی مثل میز، صندلی، خودکار، دفترهای مختلف، کتابهای مؤسسات مختلف، سی دیهای آموزشی و شرایط خوبی برای درس خواندن دارد.
حال آنکه وقتی یک دانش آموز یا داوطلب کنکور، مشغول درس خواندن است، انگار یک جنگ درونی با مغزتان دارد. در هر دقیقهای که درس میخواند، مغز میتواند با تولید افکار و احساسات مثبت و منفی، یادآوری خاطرات، فشارهای روانی، نگرانی از حرف مردم و صدها روش دیگر، جلوی حرکت او را بگیرد. در جعبه زیر، زندگی یک داوطلب کنکور که به طور اختصاصی برای کلبه مشاوره نوشته شده را با هم بخوانیم و بعد به بررسی نمودارهای دایرهای خواهیم پرداخت.
مشکل روحی برای درس خواندن دارم مقاله
همین که کتابم را باز میکنم تا درس بخوانم در تمام وجودم ناامیدی، ترس و حس منفی جوانه میزند. واقعاً نمیدانم چرا قفل هستم. هنوز یک خط نخواندم که حرف خالهام در ذهنم پخش میشود که میگفت: «هیچکس نمیتواند با هر شرایطی، رشته پزشکی را قبول شود. آن افرادی هم که قبول میشوند، ضریب هوشی بالا و تقریباً نزدیک به ضریب هوشی انیشتین دارند». با خودم فکر میکنم که منظور خالهام چیه؟ یعنی من باهوش نیستم و نمیتوانم؟ از این نتیجهگیری سَرم درد میگیرد، کتاب را ورق میزنم و از یک صفحه دیگه شروع به خوندن میکنم. در حالی که سعی میکنم تابع سینوس را رسم کنم، یاد قهقههای معلم ریاضیام میافتم.
هیچوقت یادم نمیرود که چطور من را جلوی دیگران تحقیر و با دوستم مقایسه کرد! من که همیشه ریاضیام ۲۰ بود و فقط یه بار ۱۷ شده بودم، اما معلم چنان مرا با مقایسهاش تخریب کرد که هر دفعه ریاضی میخوانم یاد آن خاطره، رنجم میدهد و در نهایت گریه میکنم! انگار دیگر دلم نمیخواهد ریاضی بخوانم با خودم میگویم امروز که برنامه ریاضیام خراب شد و با این گریههایی که کردم واقعاً حال ندارم ریاضی بخوانم، و تصمیم تکراریام را بار دیگر زمزمه میکنم: میزارم برای فردا و قول میدهم که اول صبح برنامهام را با ریاضی شروع کنم. با این قول آرامش روحی میگیرم و برای اینکه نشان دهم اهل فرار از مطالعه نیستم، کتاب عربی را باز میکنم و درحالی که سعی میکنم جملهای را از نظر تحلیل صرفی و اعرابگذاری کار کنم تا آموختههای قبلیام را مرور کنم، ناگهان تمام وجودم را استرس فرا میگیرد و با خودم میگویم اگر امسال کنکور قبول نشوم چی؟
واقعاً یک سال دیگر برای کنکور بعدی تلاش کنم؟ آیا حوصله دارم این همه کتاب تکراری را از اول بخوانم و تازه از کجا معلوم که سال بعدش قبول شوم؟ اگر اینطور شد رشتهام را تغییر میدهم. به قول زن عموم اگر سال اول قبول نشدی مسلماً سالهای بعد هم قبول نمیشوی. پس بهتر است که تغییر رشته بدهی. از این فکر و خیال عصبی میشوم و با خودم زمزمه میکنم: «چقدر بیلیاقت و بیارزشم که توان قبولی در رشته مورد نظرم را ندارم، نکند هدفم مشکل دارد و من به خاطر همین موضوع است که درس نمیخوانم». چون دوستم میگفت باید هدفت را با تمام وجود بخواهی تا به آن برسی. کسی که هدفش را با تمام وجودش میخواهد هیچوقت بیانگیزه نمیشود و بدون حس منفی و خستگی درس میخواند. اما من هنوز یک درس را به طور کامل نخواندم که درونم تبدیل به میدان جنگ میشود. لابد مراقبههایی که اول صبح و آخر شب انجام میدهم را با تمام توانایی و وجودم انجام نمیدهم.
شایدم فرکانس و طول موجهایی که میفرستم را با تمرکز انجام نمیدهم. از این همه جنگ با خودم خسته شدم، چهار ساعت است که در اتاق نشستهام و فقط نیم صفحه ریاضی و یک خط عربی خواندم. از اتاق بیرون میروم و همین که مادرم مرا میبیند، برای پدرم چشم و ابرو میپراند که حضورم را اعلام کند. پدرم حرفش را قطع میکند. کنجکاو میشود که بدانم درمورد چه موضوعی صحبت میکردند که وقتی من رسیدم جا خوردند و آن را قطع کردند؟ هنوز در افکار خودم غرق هستم که مامانم میگه چطوری خانم دکتر؟ چه کار میکنی با درس هات؟ هنوز پاسخی ندادم که پدرم میگوید: «من مشغول کار هستم برات کلی کتاب کار تهیه کنم و با امکاناتی که برایت فراهم کردیم باید بتونی در کنکور یک رتبه خوب بیاوری.
مراقب باش با این همه امکاناتی که در اختیارت قرار دادیم بیانگیزه و کلافه نشی و تصمیم بگیری درس نخونی. ما تو را خیلی دوست داریم که برایت هزینه میکنیم». لبخند میزنم و با خودم میگویم چقدر من ناسپاسم که دارم این همه زحمت پدر و مادرم را با سینوسی درس خواندن به باد میدهم. مادرم ادامه میدهد که زن دایی میگوید: «دخترش خیلی پیشرفت کرده، ترازها و درصدهای آزمونش افزایش پیدا کرده است. من و پدرت نگرانیم و میترسیم که قبول نشوی و به همین خاطر افسرده شوی. این را بدان که ما حاضریم هر کمکی به تو کنیم تا بتوانی در کنکور قبول شوی». در پاسخ میگویم: «من که مشکلی ندارم اما مادرم اصرار میکند و به هیچ عنوان قانع نمیشود.
پدرم حرف مادرم را تأیید میکند و طبق روال همیشگی کارنامه آزمون را آورده و شروع به تحلیل درصدها میکنند». بابام اینطور جملاتش را ادامه میدهد: «دفعه قبل فیزیک را ۴۹ درصد پاسخ داده بودی و این دفعه ۴۹.۸ درصد. این یعنی نسبت به دفعه قبل تقریباً ثابت ماندهای و پیشرفت نکردی. تازه اینکه چیزی نیست دفعه قبل شیمی را ۶۸.۴ درصد پاسخ داده بودی اما این دفعه ۵۹ درصد و این یعنی پسرفت». تمام حرفهایشان این است که اگر بخواهی به همین روال ادامه دهی، در نهایت شیمی را صفر میزنی و در بقیه درسها هم ریزش درصدها شروع میشود. از کلکل کردنهای پدر و مادرم خسته میشوم و از جای خودم بلند میشوم که به داخل اتاق برگردم. پدرم هنوز هم مشغول صحبت است تا آخرین کلماتش را با رسیدنم به اتاق بشنوم. او همچنان از نگرانی خودش و مادرم میگوید و اینکه حسابی درس بخوانم که موفق شوم چون پدرم دوست ندارد جلوی همکارش کم بیاورد و بگوید فرزندم نتوانست در کنکور قبول شود. فرزند همکار پدرم، پزشکی را قبول شده بود و به همه شیرینی داده بود. حالا فکر میکنم که پدر من هم دنبال یک فرصت است که شیرینی قبولی مرا پخش کند و مرا به افتخار بزرگ زندگیاش تبدیل کند.
آخرین کلماتی که میشنوم این است که: «برو با تمام دقت درس بخوان تا شیرینی قبولیات را بین همه پخش کنیم». به اتاقم برمی گردم و به کتاب تست زیست را باز میکنم که تستزنی را شروع کنم. از سؤال شماره ۲۵ شروع میکنم. سؤال ۲۵.۲۶، ۲۷.۲۸ و ۲۹ را که پاسخ میدهم، فقط سؤال ۲۸، درست از آب درمیآید و این یعنی از ۵ سؤال ۴ تا تست را اشتباه پاسخ دادم. ترس وجودم را در برمیگیرد. تست ۳۰ ضربه نهایی را بر من میزند زیرا این تست را هم اشتباه جواب دادم و ناگهان روحیه خودم را میبازم و این جمله مثل یک فایل ضبط شده در ذهنم تکرار میشود: «لابد مامان یک چیزی میداند که نگران من است و حتماً درصدهای کنکورهای آزمایشی نشان میدهند که امیدی نباید به آینده داشته باشم و کار برای من تمام است و فکر کنم باعث سرافکندگی پدرم شوم و او هیچوقت به آرزوی پخش شیرینی قبولی من در پزشکی نرسد».
خوش به حال دختر دایی که در حال پیشرفت هست و اگر همین طور ادامه دهد قطعاً به رتبه خوبی در کنکور میرسد و رشته مورد نظرش را قبول میشود، اما من چی؟ من تا سال یازدهم خیلی خوب بودم و معدلم بالای ۱۹ ونیم بود اما نمیدانم چرا این مدتی که تصمیم گرفتم برای کنکور بخوانم ذرهای پیشرفت نکردم و جز حس منفی و ترس، هیچ حس دیگهای ندارم. چرا حس خوب و خیالپردازیهایم پاسخ نمیدهد؟ من بیلیاقتم که درس خواندنم، کلکسیونی از افکار منفی و پسرفتهای مداوم شده. حتماً پیشانینوشت من هم همین است که تا آخر عمر، پشت کنکور باقی بمانم وگرنه همیشه بچه زرنگ کلاس بودم و امتحانات مدرسه را ۲۰ میشدم و به خاطر همین هم هست که پدر و مادرم طاقت ندارند بعد از این همه سال موفقیت و اولین بودن در کنکور قبول نشوم و دلشان بشکند و خستگی به روی دوش آنها بماند. آلان دیگه نزدیک به زمان شام خوردن هست و امروز هم نتوانستم درس بخوانم. امیدوارم فردا که از خواب بیدار میشوم این جنگهای درونی تمام شود تا بتوانم برنامهام را اجرا کنم. من خیلی از شبها کابوس میبینم که در کنکور قبول نشدهام و خانواده مرا مورد لطف و محبت قرار نمیدهند. احساس تنهایی در آن کابوسها حتی وقتی از خواب هم بیدار میشوم با من هستند. این جنگ درونی هر روز به هنگام درس خواندن در من شروع میشود و امیدوارم تمام شوند تا بتوانم درس بخوانم و واقعاً نمیدانم چطور میتوانم از این افکار رهایی پیدا کنم.
بر اساس داستان زندگی آن داوطلب کنکور، شما کدام یک از این نمودارها را به عنوان درستترین عوامل اثر گذار روی زندگی او، انتخاب میکنید؟ معمولاً خانوادهها علاقمند که مدل شماره یک را انتخاب نمایند و بگویند همه چیز به خود دانش آموز بستگی دارد. مدرسهها مدل دو را درست میدانند. طرف داران قانون جذب و آموزشهای اشتباه در خصوص موفقیت (مثل کسانی که معتقدند اگر کاری را ۲۱ روز انجام دهی تبدیل به عادت میشود) یکی از مدلهای سه یا چهار را انتخاب میکنند ولی برای کسانی که مغزشناسی را گذرانده باشند و دید عمیقتری داشته باشند قطعاً مدل پنج و شش را درست میدانند.
من نیز دقیقاً بر اساس مدل پنج و شش، تفکرات مشاورهای خودم را بنا نهادهام و در قسمت پرسش و پاسخها، الگوی ذهنیام را اینطور بنا کردهام که در هر شرایط روحی که یک دانش آموز یا داوطلب کنکور قرار میگیرد، حتماً تحت تأثیر نمودار پنج یا شش میباشد. نمودار پنج و شش از این حقیقت مهم نیز رونمایی میکند که موفقیت یک مسئله شخصی نیست. بلکه تک تک عناصر موجود در جامعه، به اندازه خودشان میتوانند روی موفقیت یک فرد مؤثر باشند. دیدگاه من این است که موفقیت (به خصوص موفقیت در کنکور) یک اتفاق شخصی-فرهنگی است. یعنی یک شخص تحت تأثیر فرهنگی قرار دارد که میتواند او را موفق کند یا نکند.
بنابراین تمامی مطالب سایت کلبه مشاوره با همین دیدگاه فکری نوشته و تدریس میشوند و سعی میکنم که شخص را نسبت به فرهنگ اطرافش آگاه کنم تا بتواند خودش را بازشناسی کرده و ذره ذره به موفقیت نزدیکتر شود. پس اگر گاهی به راحتی دست از هدف میکشید و آن حرفهایگری در مطالعه را از دست میدهید یا به عبارت دیگر، تداوم و روند مطالعه را کنار میگذارید. در واقع آگاهانه زندگی نمیکنید و تبدیل به آدم آهنی میشوید و تحت تأثیر نمودار پنج یا شش هستید. لازم است بدانید که اکثر مواقع در اثر تکرار یک رفتار نادرست، همه پازلهای چیده شده فرو میریزند و لازم است از اول شروع کنید و بیخبر از وجود یک رفتار نادرست، باز هم آن را تکرار میکنید.
به قول معروف از یک سوراخ چند بار گزیده میشوید بدون آنکه تحلیلی از وضعیت خود داشته باشید، مجدد همان رفتار نادرست را تکرار کرده و فرایند قبلی رخ میدهد. پیش میآید که باورهای نادرستی در مورد خود پیدا میکنید زیرا نتایجی که میگیرید با آنچه انتظار دارید همخوانی ندارد. برایتان چیزهایی پُر رنگ میشود که ارزشی ندارد و اتفاقاً مواردی که نیاز است بسیار مهم باشند را جدی نمیگیرید. بعضی مواقع هم سوالاتی دارید؛ مثلاً چطور تفکرات یا خاطرات منفی که باعث حس تنفر نسبت به درس یا اتاق مطالعه شده را از بین ببریم؟ کنکور، باعث تنها شدن دانش آموز یا داوطلب کنکور میشود.
همین شرایط موجب رشد و پرورش افکاری در فضای ذهنی او میگردد که اگر آنالیز نشوند، میتواند روند درس خواندن او را تحت تأثیر قرار دهد. مجموعهای از این نیازها باعث شد تا این صفحه از سایت کلبه مشاوره را ایجاد کنم. برگهای که در آن به پرسش و پاسخ پیرامون مغز و عملکردش بپردازیم. در مورد خودتان و فکرهای منفیتان بنویسید، توضیحی در مورد آنچه در درونتان میگذرد بدهید و سپس آنالیز رفتاری شوید و با ارائه راهکارها به سطح زندگی خود بیفزایید. بنابراین میتوانید شرح وضعیت خود را از طریق فرم پرسش و پاسخ همین صفحه، بنویسید و ضمن تحلیل کامل رفتارهایتان، راهکارهای لازم را دریافت نمایید.
همانطور که می دانید، من روانشناس نیستم و نحوه آنالیز روحی و پاسخ دادن به پرسشهای شما، بر مبنای مدل فکری خودم از مطالعات شخصی و تجاربی هست که داشتهام. در واقع، نوع نگاه خود را در مورد پرسشهایی که میپرسید با شما به اشتراک میگذارم و امیدوارم مفید واقع شود.
یک سؤال: چرا سایت کلبه مشاوره، در مطالب و همچنین پاسخهای مربوط به پرسشها، از زبان ادبیاتی، واژگان مختلف و عبارتهای کمتر مرسوم در بین عموم مردم، بهره میبرد و به ندرت از زبان محاوره و رایج، استفاده میکند؟ جواب کوتاهش این میشود که یک ارتباط دو سویه بین زبان و قدرت تفکر وجود دارد. هرچه لغات متنوعتری برای انتقال مفاهیم بدانیم، تحلیل، پردازش و درک تجربهها، برایمان در سطح بالاتری انجام میشود. به همین منظور، کلبه مشاوره به سهم خودش میکوشد تا با استفاده از ادبیات کمتر تکراری، به پویش ذهنی خود و مخاطبانش کمک کند. جواب بلند این سؤال به همراه منابع و مآخذ آن هم بماند برای دوره خاص خودش.
کدوم مطلب سایت کلبه مشاوره در حال تکمیل شدنه؟
دوره «افکار منفی، مزاحم و تکرار شونده» در حال تکمیل شدن است.
چند مورد در خصوص پرسش و پاسخها (کلیک کنید) فایل های ضمیمه
برای آنکه پاسخ اصولیتر و دقیقتری دریافت کنید، توصیه میکنم به موارد زیر توجه فرمایید:
الف) سعی کنید در پرسیدن سوال خویش، اطلاعات کاملی از وضعیت و شرایطی که در آن قرار دارید بدهید.
ب) لطفا پرسشهای مربوط به قوانین کنکور را در صفحه «از من بپرسید قوانین کنکور» بپرسید.
پ) لطفا پرسشهای مربوط به روحیه را در همین صفحه بپرسید.
ت) روشهای مطالعه، مرور، خلاصه نویسی، تست زنی و یادگیری هر درس، از جمله سوالاتی به حساب میآیند که قابل پاسخ گویی در پیام نیستند چون این موضوعات به شناخت، پیگیری مستمر و استفاده از ابزاهایی مثل جزوههایی که هر مشاور در اختیارش است، نیاز دارد.
سلام پشت کنکوری ام و تازه کنکور اردیبهشت رو دادم، در این یک سالی که گذشت کم و بیش خوندم و از کنکورم چندان راضی نبودم، چون تلاش خیلی زیادی نکرده بودم ک توقع بی جا داشته باشم.
برای کنکور تیر حسابی میخوام این دو ماه باقی مونده رو بخونم، ولی همش میترسم ک کنکور تیر سخت تر بشه و عملکرد خوبی نداشته باشم، یا اینکه رتبه امسال نسبت به پارسال بهتر نشه؛ بدجور نگرانم ک دانشگاه و رشته ی ک خودم میخوام قبول میشم یا نمیشم.
این مسائل ذهنم درگیر کرده مخصوصا اینک موقع تست زدن هم نمیتونم مدیریت زمان داشته باشم و سر جلسه کنکور برام مشکل شده باید هر طور شده امسال برم دانشگاه و اون رشته ی ک میخوام چون خسته شدم.
با اینک فقط یک سال پشت کنکور موندم اما از وضعیت موندن تو خونه جواب دادن به بقیه خسته شدن دوست دارم فضا عوض شه دوست دارم برم در آینده و ببینم ک همه چی تموم شده، خلاصه ک خیلی خسته ام دوست دارم همه چی متوقف بشه و ناگهان برم در آینده میدونم در صفحه جدید زندگیمم، بازم مشکلات و خستگی هست اما خسته ام و نگران بابت همه چی.
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. مواردی که در پیام شما گفته شده را به صورت دستهبندی همراه با شمارهگذاری، توضیح خواهم داد:
1- از این که واقعبین هستید و انتظارات خود را تنظیم کردهاید، بسیار خرسندم. این نشان میدهد که قرار است منطق را اولویت قرار دهید و تصمیمات اصولی بگیرید.
2- با توجه به اینکه موضوع روز کنکور و اتفاقات مربوط به آن، یکی از مباحث پر سؤال در بین مخاطبان کلبه مشاوره است، مطلبی به کلبه مشاوره با عنوان «سراب جمع بندی کنکور» در منوی توسعه فردی بالای سایت و در بخش «گام چهارم: تکنیکها و ابزارها» قرار گرفت که با دنبال کردن آن، مسائل مربوط به روز کنکور را حل و فصل خواهید کرد.
3- درباره اینکه موقع تست زدن، نمیتوانید مدیریت زمان داشته باشید بایستی بررسی دقیق صورت بگیرد که ریشه آن مشخص و سپس راهحل داده شود. مثلاً ممکن است به دلیل کم زدن روی مباحث این مشکل ایجاد شده یا اینکه روشهای تستی را از روی کتابهای تستی و سایر روشهای یادگیری، نیاموختهاید و یا شاید ایراد از مرور نکردن باشد که باعث کند شدن در زمان تست میشود.
اینها همگی نیاز به بررسی دقیق دارد تا بر اساس شرایط، راهحل ارائه شود.
4- در مورد اینکه امسال باید به دانشگاه بروید هم موضوع کاملاً شخصی است و همگی بایستی به تصمیم شخصی شما احترام میگذاریم. هیچ فردی حق ندارد که برای ما هدفگذاری کند و چقدر خوب میشود که به هم این موضوع را یادآوری کنیم که هدف مثل مسواک است و کسی حق دخالت ندارد حتی اگر آن شخص مشاور هم باشد باز هم نباید در هدفگذاری دخالت کند. من به سهم خودم، به نظر شما احترام میگذارم.
5- درباره خستگیها، در صورت نیاز میتوانید به صورت موردی و مشخص دربارهاش صحبت کنید تا ریشه یابی شود. موفقترین باشید.
سلام من چند وقت پیش دو تا فیلم از آپارات شما دیدم که عنوانشون قفل های تغییر و هزینه موفقیت ما بر دوستان و همکلاسی ها بود،
محتوای این فیلم ها گوشه ذهن من بود تا اینکه رسیدیم به یک هفته قبل از کنکور اردیبهشت، که دوست صمیمی من شروع کرد تمرکز من رو بهم زدن و انواع حرف های استرس زا رو به من زد ولی وقتی که دید اهمیتی بهش نمیدم شروع کرد به مسخره کردن، هدفم رو مسخره میکرد مثلا مینوشت که من الان دارم فیلم میبینم یا تو پارک ورزش میکنم ولی تو الکی نشستی تو خونه.
خلاصه تو این یک هفته تمام تلاشش رو کرد که من کنکور خوبی ندم من هم این موضوع رو فهمیدم و سعی کردم باهاش سرسنگین بشم و فکر کردم موفق شدم تا اینکه شنبه یعنی روز بعد کنکور به دو سه نفر دیگه از همکلاسی های سال پیش خبر داده بود و یه قرار دسته جمعی گذاشته بود.
اونام از صبح هی زنگ پشت زنگ که بریم بیرون و متاسفانه من هرچقدر تلاش کردم اما از آخر راضی شدم و حدود ۶ ساعت از وقتم رو هدر دادم. شاید سال های گذشته ما دوست های صمیمی با هم بودیم ولی خب تو این چندماه که پشت کنکور واستادم سطح فکرم تغییر کرده.
من تمام مطالب سایت شما رو خوندم و دیدگاهم به کنکور سن و سال و خلاصه همه چی تغییر اساسی پیدا کرده و تو این شرایطی که هستم میدونم دوستی با این آدم به من ضرر میزنه.
شاید باورتون نشه ولی یکی از دلایلی که من با این آدم دوستم حرف های خانواده باشه! خانواده بارها به من میگفتن که تو یه پسری و باید دوستای زیادی داشته باشی و باهاشون بری بیرون و تفریح کنی و دوست نداشتن رو مساوی با افسردگی و خجالتی بودن میدونستن.
در نتیجه من تو دوران تحصیلم دوست هایی داشتم که به من هیچ ربطی نداشتن ولی خب به خاطر حرف خانواده دوستیم رو باهاشون ادامه میدادم. الان که دارم این هارو مینویسم یاد تمام دوست های صمیمیم میفتم که تقریبا کل روز رو با هم بودیم ولی الان هیچکدوم اون ها نیستن و رفتن پی زندگیشون.
من از این میترسم که چند سال دیگه با خودم بگم: دیدی همون آدمی که تو مهم ترین روزای زندگیت ادعای دوستی میکرد و وقتت رو باهاش میگذروندی الان نیست و اونم رفته پی زندگیش.
ببخشید طولانی شد خب حالا سوال من از شما اینه که چجوری دوستیم رو با این آدم و همه آدمایی که در آینده وارد زندگی من میشن ولی سطح تفکر و زندگیشون با من متفاوته رو تموم کنم و حتی به طور کامل از زندگیم حذفشون کنم.
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. مواردی که میبایست درباره پیام شما به آن پرداخته شود به ترتیب شمارهگذاری، عبارت است از:
1- تعریف دوست چیست و جایگاه او در زندگی ما کجاست؟ این یکی از چالشهای زندگی خودم هم بوده است و هیچ کسی درست و حسابی یادم نداد که دوست و رفیق دقیقاً چه حد و مرزی دارند و درست و غلط این مفهوم در چیست؟
در حال حاضر، جمعبندی تفکر من نه تنها درباره دوست بلکه به طوری کلی برای تمام روابط قابل تعریف بین انسانها، این است که رابطه انسانی، یک معامله است که یک چیزهایی را میدهی تا یک سری چیزهای دیگر را به دست آوری و در این معامله سه وضعیت رخ میدهد:
الف) رابطه برد-باخت: خیلی تمایل دارم که این مدل از رابطههای انسانی را روابط انگلی بنامم زیرا در آن، یکی از افراد نقش میزبان و دیگری، نقش انگل را پیدا میکند. خواهش میکنم به واژه «انگل» از دید غیر مؤدبانه بودن نگاه نکنید بلکه از نظر علمی به زندگی انگل فکر کنید چون این مفهوم را عالی جا میاندازد.
انگل، برای تکمیل چرخه زندگی خودش بر روی یا درون بدن میزبان مینشیند و از او تغذیه میکند و برایش مهم نیست که میزبان در اثر این اتفاق، چه لطمههایی میبیند. برخی از روابط انسانی نیز از همین نوع هستند.
به بیان دیگر، یکی از آنها در نقش انگل است که وارد زندگی دیگری شده و در حال تغذیه از زمان، انرژی و امکانات اوست و اصلاً هم برایش مهم نیست که چه بلایی سرش خواهد آمد زیرا هدف هر انگل، تکمیل چرخه زندگی خودش است.
متأسفانه در این نوع روابط، شخص میزبان هم به حضور انگل عادت میکند و به نوعی احساس مسئولیت دارد که از انگل محافظت نماید و سر همین، بیشتر وارد بازی اتلاف وقت، انرژی و امکانات میشود.
ب) رابطه برد-برد: این گونه ارتباطات، بهترین نوع رابطه هستند چرا که هر دو طرف در حال منفعت متقابل از هم هستند، البته به شرطی که اندازه بردن هر دو تقریباً با هم مساوی باشد. در این روابط، هر یک از طرفین به این موضوع احترام میگذارد که در ازای چیزی که از دوستش به دست میآورد، چیزی در همان سطح را به او بدهد. این روابط از روی فهم، درک و تفکر شکل میگیرد و خردمندانه و متمدنترین نوع رابطهای است که بین انسانها شکل میگیرد.
پ) رابطه باخت-باخت: دو یا چند انسان با هم رابطهای دارند که همه آنها در حال زجر کشیدن از هم هستند و رابطه را ادامه میدهند که غمانگیزترین نوع رابطه خواهد بود. اکثر این روابط در بستر چتروم ها و شبکههای اجتماعی و فضاهای کَلکَلی شکل میگیرد. مثلاً در یک چتروم، دو نفر وارد جنگ لفظی با هم میشوند و آخر شب، هر دوی آنها خسته و بیخواب از این شانه به آن شانه میشوند.
اینها را نوشتم تا نگاه خودم را با شما به اشتراک بگذارم و اگر این زاویه دید را درست پنداشتید، لطفاً تمام تلاش خود را کنید که وارد رابطههای دوستی مدل (ب) شوید و با افرادی باشید که ضمن ایجاد ارزشافزوده برای آنها، چیزی در حد همان را دریافت کنید.
با این حساب، کنار گذاشتن افرادی که با آنها در رابطه برد-برد نیستید، نه تنها ضرری ندارد بلکه شروع برگ تازهای از زندگی سَبُک و آسودهتر شماست.
2- اولویتبندیهای انسان بر اساس مرحلهای که در آن قرار گرفته، تدوین میشود. در حال حاضر که پشت کنکور هستید و رابطه برد-برد هم با کسی ندارید، به وجود آن افراد در زندگی خود چه نیازی دارید؟ بنابراین شما در حال باخت-برد هستید.
بعداً که وارد مرحله بعدی زندگی خود شدید، قطعاً روابط دوستی را بر اساس مدل برد-برد شکل میدهید و قطعاً فضای متفاوتی را تجربه میکنید. پیوند زدن «دوست نداشتن» با «افسردگی و خجالت» را اینطور برای خانواده خود توضیح دهید که در حال حاضر اولویت شما کنکور است و قطعاً در مرحله بعدی، در محیط حرفهایتری مثل دانشگاه، روابط برد-برد خوبی را سر و سامان میدهید.
فراموش نکنید که شما انتخاب میکنید که در یک فاز از زندگی خود، دوستی نداشته باشید و در فاز بعدی، یکی دو دوست با قاعده برد-برد داشته باشید. این انتخاب کردن حق طبیعی شماست و وقتی با تفکر و اختیار کامل و بر اساس منطق، در حال انتخاب هستید، هیچگاه افسرده و خجالتی نمیشوید زیرا پشت این تصمیم یک فکر انسانی نهفته است. موفقترین باشید.
سلام روز های قبل کنکور مثلا ۴ ماه قبل تر هر روز درس ها را به تعویق میانداختم و به خودم میگفتم خوب یه روز که چیزی نیست و من از فردا محکم میخوانم و به کنکورم ضربه ای وارد نمیشود.
دوباره فردای آن روز مثل دیروز اتفاق میافتاد و به خودم میگفتم خوب از فرداش و تا کنکور وقت زیاد است و… ولی یک هفته به کنکور یه دفعه گفتم ای وای فقط ۶ تا ۷ روز تا کنکور وقت هست.
اگر این چند روز را محکم بخونم شاید یه چیزایی بلد باشم و اگر این ۶ روز را هم درس نخوانم که کنکورم نابود میشه و به خاطر همین تفکر اون ۶ روز را محکم خواندم، دلیل به تعویق انداختن روز های قبل کنکور را به دو چیز میدانم:
1- دنباله روی از هوس های زود گذر
2- که مهم تر از دلیل اول میدانم فرار از سختی و زحمت درس خواندن
با اینکه میدونم کارم اشتباه است و این دو عامل که بیان کردم اشتباه است و باید درس بخوانم و از این دو عامل دست بکشم اما یه جورایی خودم را در اون چرخه معیوب میاندازم و دوست دارم، چونکه حاضر به پرداخت هزینه هدف نیستم و همش به امید اینکه از فردا اراده ام را جمع میکنم و این تنبلی را از خودم دور میکنم اما یک سالم را این گونه میگذرونم و به هدفم نمیرسم و مجبورم دوباره پشت کنکور بشوم
مطلب اضافی برای درک بهتر: من پشت کنکوری هستم و در مدرسه شاگرد اول یکی از بهترین مدارس غیر انتفاعی بودم و هدفم رتبه زیر ۵۰۰ تجربی بود و در کنار درس مدرسه تست هم کار میکردم.
اما از تابستان یازدهم که برای کنکور شروع به خواندن کردم یعنی ۱ سال قبل از اولین کنکورم اول به خاطر نداشتن عدم تمرکز و دوم به خاطر بی انگیزگی برای درس خواندن برای کنکور، مطالعه کنکور را رها کردم اما همان سال دوازدهم درس های مدرسه را کامل میخواندم و معدل نهاییام نوزده و نیم شد اما از لحاظ کنکور رتبه ام در حد بیست هزار شد.
از اون موقع پشت کنکوری شدم و مشکلی که ابتدای صحبتم گفتم بهم دچار شده و تا الان ادامه داره، آیا دلیلش عیب داشتن خود کنکور هست (چون از خیلی مشاوران کنکور شنیدم که کنکور را غیر اصولی و تخریب گر خطاب میکنند عوامل روانی منفی داوطلبان را از عیب کنکور میدانند و حتی شنیدم که میگویند هیچ جای دنیا ورودی دانشگاه به سختی ایران نیست)؟
چون من در مدرسه عالی بودم و مسئولیت پذیر، در حالی که برای کنکور مشکل پیدا کردم البته آقای جدیدی ویژگی دیقه نودی را همه انسان ها دارند و تا حدی ویژگی ذاتی میدانم.
مثلا در تمام بازی های فوتبال هر تیمی و از هر کشوری در دنیا اگر اون تیم فقط یک گل عقب تر از تیم مقابل باشد و امید پیروزی و یا حداقل برابری را داشته باشد ۱۰ دقیقه آخر بازی، جوری پر قدرت بازی میکنند که مثلا اگر از نیمه دوم بازی به اون شکل بازی میکرد حتما یا مساوی میشدند یا پیروز.
ولی از نیمه دوم پرقدرت بازی نمیکنند و فقط ۵ تا ۱۰ دقیقه آخر را محکم بازی میکنند تا خود را به تیم حریف برسانند
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. مواردی در پیام شما به چشم میخورد که نیاز به رمزگشایی دارد و به ترتیب شمارهگذاری دربارهاش توضیح میدهم:
1- در پیامتان، با شمارهگذاری 1 و 2، به دو ریشه دقیقه نودی بودن خودتان پرداختهاید ولی این هنوز، گنگ است و نیاز به شفافتر شدن دارد. برای مورد اول که فرمودهاید، دنبالروی از هوسهای زودگذر داشتهاید، اولاً منظور چه موضوعاتی است و دوماً چسب این رفتارها به شما چیست؟
اجازه بدهید با مثال توضیح دهم. فرض کنید من یک دانشآموز دقیقه نودی هستم که تمایل به تماشای فیلم دارم و چسب این رفتارم به ترس از ندانستن و آگاه نبودن در جمع دوستان برمیگردد. به بیان دیگر، میترسم که فردا در زنگ تفریح، نتوانم درباره فلان فیلم صحبت کنم و بقیه مسخرهام کنند که فقط درس میخوانی و فیلم نمیبینی؟
برای جلوگیری از این اتفاق، وقت زیادی را صرف تماشای فیلم میکنم. حالا از مشاور میپرسم که ببخشید، من چطوری باید مشکل تماشای فیلم را حل کنم و جواب درست این است که چسب این رفتار را فاسد کن تا دیگر به تو نچسبد؛ یعنی چه؟
فقط کافی است که یا گروه دوستان خودم را تغییر بدهم و یا با یک حرفهای گری بگویم که من دوست دارم که فیلمها را از زبان شما بشنوم و دربارهاش توضیح بدهید. شماها مثل یوتیوبرها هستید و خیلی بهتر از هر فیلمسازی، میتوانید فیلمها را تعریف کنید.
با چنین جملهبندیهایی، با ترس خودم مواجه میشوم و صورتمسئله را تغییر میدهم و خودم را از زیر بار این فشار خارج میکنم. وقتی این ترس، در من کار نکند، چسب فاسد میشود و فیلم دیدن از ارزش میافتد. البته مغز در کمین است و بازیهای ذهنی را راه میاندازد تا دوباره به سمت تماشای فیلم بروم ولی اگر آگاه باشم، این احساسات باعث برگشتم به رفتار فیلم دیدن نمیشود.
با این اوصاف، نکته طلایی، شفاف کردن چسبها و سپس تلاش برای فاسد کردن آنهاست. لیست هوسهای خود را بنویسید و چسبهای آن را پیدا کنید و یکییکی فاسدشان کنید تا دیگر آن هوسها به شما نچسبند و صدالبته بایستی روی مغز و بازیهایش هم مسلط باشید تا دوباره وارد گرداب بازیهای ذهنیاش نشوید.
برای مورد دوم یعنی فرار از درد نیز این سؤال مطرح میشود که ایده شما چیست؟ آیا فکر میکنید راهحلی وجود دارد که درد را کاهش داد و آن را عقب انداخت؟ اگر ایدهای ندارید پس چه ذهنیتی باعث میشود که درد عملگرایی را به جان نخرید؟ در واقع ذهنیت پشتصحنه این فرار کردن چیست؟
2- ارزش امروز با فردا در ذهن شما چیست؟ اینکه از فردا میخوانم چرا با از الآن میخوانم برای شما فرق دارد؟ اگر بخواهید از الآن بخوانید چه دلیل یا دلایلی در ذهنتان میآید که بگویید نه بگذار از فردا؟
مثلاً ممکن است یک دانشآموز در موقعیت شما باشد و بگوید به دلیل اینکه بخشی از امروز رفته، از فردا باید بخوانم تا یک روز کامل داشته باشم. خب با این طرز تفکر، اکثر روزهای سال را از دست میدهد چرا؟ چون دائماً دنبال روزهای کامل است و اگر چند دقیقه دیر بیدار شود یا مشکلی پیش بیاید یا موارد دیگر، کل آن روز را درس نمیخواند.
شخص دیگری ممکن است در شرایط مشابه شما بگوید امروز حوصله و انرژی کافی برای درس خواندن ندارم ولی از فردا خواهم خواند. او نیز اکثر روزهای سال را از دست میدهد زیرا بیحوصلگی و کم انرژی بودن را در روزهای بعدی هم حس میکند. در واقع او فردا، پسفردا و چند روز بعد را میخواند اما دوباره احساس بیحوصلگی میکند و برنامه رها میشود و دوباره بعد از چند روز، همین چرخه را تکرار میکند.
زمانی از این تله ذهنی خارج میشوید که بپذیرید ارزش امروز با فردا برابر است و هر دلیل غیرواقعی و بازی ذهنی که امروز برای درس نخواندن جور میکنیم، فردا هم همان دلیل یا مشابه اش را جور خواهیم کرد. موافقید یک تمرین انجام دهیم؟
همین حالا و بدون هیچ آمادگی ذهنی، 5 دلیل بیاورید که الآن درس نخوانید. بله من هم میتوانم دلیل بیاورم مثلاً خستهام، بخشی از روز رفته، حوصله ندارم، الآن بخوانم چیزی یاد نمیگیرم، بقیه اعضای خانواده در حال خوشگذرانی هستند و من چرا درس بخوانم؟ برای درس خواندن باید تمرکز بالا داشت که من ندارم، این موقع از شبانهروز قدرت یادگیری ندارم، اگر الآن درس بخوانم افسرده میشوم، من مدتی است تفریح نداشتهام و الآن میخواهم تفریح کنم تا فردا سرحال باشم و بخوانم و… .
اگر وقت بگذارم تا خود صبح میتوانم دلیل بنویسم که الآن وقت مناسبی برای درس خواندن نیست. با این تمرین چه میخواهم بگویم؟ اینکه دلیل میآورید که الآن درس نخوانید، هیچ کار پیچیدهای نیست. من دیدهام که بعضیها فکر میکنند چون دلیلی برای درس نخواندن دارند، پس حتماً نکته مهمی هست و باید به آن توجه کنند در حالی که مغز ما به سادگی میتواند بدون هیچ فکر کردنی، دهها دلیل برای درس نخواندن جور کند.
راه خروج چه بود؟ ارزش الآن با فردا برابر است و من اگر الآن را به دلایل غیرواقعی از دست میدهم، در واقع فردا را راحتتر از دست خواهم داد.
3- من یک نقطه عطف هم در زندگی شما میبینم که به تابستان یازدهم برمیگردد یعنی جایی که درس نخواندن را به عنوان رفتار جدید بروز دادهاید. خب در آنجا چه بر شما گذشته که باعث تغییر رفتارتان شده است؟
شاید بخش بزرگی از چسبهای رفتار دقیقه نودی و همچنین زیر بار پذیرش درد درس خواندن نرفتن به این برگردد که نمیخواهید با گذشته خود مواجه شوید و فشارهای روحی برای شما میآورد. این نقطه عطف را ساده از کنارش نگذرید. بایستی بررسی شود تا نسبت شما با آن روشن و سپس پرونده این خاطرات برای همیشه با صدور حکم مختومه گردد.
به شخصه گمان میکنم چرک و عفونتها زیر زخم تابستان یازدهم نیاز به تخلیه شدن و درمان دارند تا با یک راحتی به مسیر خویش ادامه دهید.
4- دقیقه نودی بودن مطلوب مغز همه انسانهاست و این صحبت شما کاملاً درست است که همه ما در درون خود، میل به عقب انداختن کارها را داریم و برای همین است که برای عملگرایی مجبوریم فشار بیاوریم و روتین نیست.
البته مثال فوتبالی که زدید برای توضیح این مطلب، به نظر شخصی من زیاد درست نیست که وارد بحثش نمیشوم چون ایرادی بر توضیحات اصلی این پیام وارد نمیکند. موفقترین باشید.
سلام یک ویژگی این سه روز قبل کنکور متوجه شدم (یعنی سه شنبه چهار شنبه و پنج شنبه) و اون این بود که خیلی سفت و پربازده درس خواندم و روز های قبل یعنی از تابستون که شروع برای کنکور کردم این جوری درس نخوانده بودم چرا؟
آیا علت داشتن ویژگی دیقه نودی است؟ اما آقای جدیدی انگار مغز حیوانی ام که مانع درس است قطع شده بود و وجود نداشت و این سه روز مانده به کنکور اصلا مانعی که شما مغز حیوانی خوانده بودید وجود نداشت چرا؟
بلکه با تمام وجود درس میخواندم خستگی ذهنی میشدم و مغزم درد میکشید اما اون حس منفی حاصل از مغز حیوانی در کار نبود اما بعد از کنکور دوباره حسم به حالت قبل بر میگردد.
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. بله میتواند به دلیل دقیقه نودی باشد. چون یکی از نشانههای دقیقه نودیها، درس خواندن به مقدار زیاد در نزدیکی امتحان است و معمولاً بهترین عملکرد خود را قبل از امتحان نشان میدهند و بعد از آن، سرد شده و رها میکنند تا دوباره به حوالی امتحان بعدی برسند.
با این حال، میشود از خودمان بپرسیم که این سه روز چه تفاوت خاص و معناداری با بقیه روزها دارد که چنین عملکردی را برای اکثر روزهای سال از خودم نشان نمیدهم؟ شاید پای ترسها و نگرانیهای دیگری هم در میان باشد به طور مثال ترس از کمآوردن، نگرانی از خستگی، ترس از بیمار شدن، نگرانی بابت یکنواخت شدن زندگی و… .
با بیرون کشیدن ریشه یا ریشهها، میتوان راهکار ارائه نمود و باعث بهبود فضای ذهنیتان شد. البته در بلندمدت، حتی با وجود برطرف کردن تمامی نواقص، باز هم فشار درونی مغز را خواهید داشت ولی خب زمینه سازی بر اساس نقاط ضعف را نخواهید داشت. موفقترین باشید.
سلام امروز که کنکور اردیبهشت دادم چند تجربه به دست آوردم.
یکی اینکه وقتی به دفترچه سوم رسیدم دیگه کنترل و انرژی و تمرکزم را از دست داده بودم و خودم را به زور تا انتهای آزمون کشوندم و شاید اگر این موارد را نداشتم سوالات بیشتری در ریاضی جواب میدادم.
دوم اینکه در دفترچه دوم با تمام وجودم سعی کردم تست ها را با سرعت جواب بدم و ته ته سرعتم را گذاشتم جوری که اصلا با سرعت تر حل کردن تست ها در وجود و ظرفیت من نبود اما من حدود ۵۰ درصد سوالات فیزیک و شیمی را حل کردم.
سوم اینکه نمیدونم چرا ۲ روز قبل کنکور انسان حس میکنه هیچی بلد نیست و انگار هر چی خونده از سرش پریده و انگار صفر صفره به خصوص در درس های حفظی مثل زیست، این حس کاذب است؟ چرا ایجاد میشه؟ یا اینکه واقعی است و واقعا درس ها از ذهنم پاک شده؟
من با رتبه های تک رقمی کنکور ۱۴۰۲ یک مشاوره چند ساعته گرفتم و ازش دلیل موفقيتش را جویا شدم که گفت: روزانه به طور میانگین ۱۲ تا ۱۳ ساعت میخوندم! حالا یه سوال، مگر ممکن است؟ و چطور یک کسی این پیوستگی و این حجم فشار را میتونه تحمل کنه؟ و نمی برد
و به نظر من عامل اصلی تک رقمی شدنش سرعتش بود و گفت من در برنامه درسیم هر باکس یک ساعته برای زیست ۵۰ تست برای شیمی ۴۰ تست برای فیزیک ۳۵ و ریاضی هم ۳۰ تست، منظور از تعداد تست ها با بررسی میباشد
مگر میشه این چنین سرعتی بود؟ البته قبول دارم که تک رقمی ها افراد خاصی هستند و هر سال تعداد کمی از آنها در کنکور هستند که هم سخت کوشند و هم تیز هوش و افراد عادی هر چقدر هم تلاش کنند فوقش تا رتبه دو رقمی بتوانند کشیده شوند و اونها ژنتیکی سرعت عمل بالایی دارند
حالا من بهترین کاری که تا کنکور تیر و امتحان نهایی ها دارم در این دو ماه به نظر شما چیست؟
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. مواردی که در پیام شما حائز اهمیت است را به ترتیب شمارهگذاری، برجسته خواهم نمود:
1- همانطور که در دوره «بهداشت مطالعه» و «مدیریت زمان» اشاره کردهام، ما بایستی به آهستگی، شرایط جسمانی را برای طولانی نشستن فراهم کنیم تا به 4 ساعت برسیم. میدانم مدتزمان کنکور تجربی برای درسها، 3 ساعت است ولی با حواشی کنکور مثل ورود به جلسه و توزیع دفترچهها و صحبتهای رئیس سالن و…، به 4 ساعت میرسد.
با این حساب، لطفاً تمرینهای تقویت عضلات مرتبط با نشستن و درس خواندن را انجام دهید و مدت نشستن خود را به آرامی طولانیتر کنید تا شبیه کنکور شوید. درست نشستن، تمرینهای آمادگی جسمانی و داشتن صندلی و میز استاندارد که همگی را در دوره «بهداشت مطالعه» توضیح دادهام، به شما کمک میکنند به این مهارت برسید.
2- درباره سرعت تستزنی بایستی بررسی صورت بگیرد که دقیقاً مشکل از کجاست و بر اساس آن به شما راهکار ارائه گردد. یک نسخه کلی وجود ندارد که بگوییم فلان کار را بکن تا سرعتت بیشتر شود. برای همین بهتر است یک تحلیل دقیق صورت بگیرد تا ریشه این ایراد بیرون کشیده شود و در قالب پیام نمیشود به این موضوع رسیدگی کرد چون نیاز به شناخت جزییات متنوعی است.
3- آن حسی فراموشی که قبل از امتحان دارید، تقریباً یک حس مشترک بین ما انسانهاست و معمولاً به دلیل استرس قبل از آزمون ایجاد میشود و با قرار گرفتن در موقعیت آزمون، به خوبی اطلاعات را باز تولید میکنید و به سؤالات پاسخ میدهید
در نتیجه، اگر سطح استرس و تنش بالایی برای کنکور دارید بایستی دربارهاش صحبت شود تا نقاط ضعف شما بیرون بریزد و برای هر کدام راهحلی ارائه گردد تا به بهبود فضای فکریتان کمک بشود اما اگر فقط در حد همین احساس مشترک بین ما انسانهاست، درگیرش نباشید و فرایند برنامه درسی خود را انجام دهید.
4- درس خواندن به مدت 11 و 12 ساعت، خودش را بزرگ نشان میدهد ولی یک دانشآموز ایرانی که در سالهای قبل تحصیل، درس خوانده باشد، بارها و بارها این ساعت مطالعه را تجربه کرده است؛ چطور؟
یک دانشآموز ایرانی درس خوان، در سه تا پنج سال آخر دوران تحصیل خود در مدرسه، با کم و زیادش، حدود 5 ساعت را در مدرسه سر کلاس نشسته و عصر همان روز هم 6 ساعت درس خوانده است و جمع این دو عدد به 11 میرسد.
همین دانشآموز درس خوان، در زمان امتحانات، به ویژه آنهایی که حجم مطالبش بیشتر بوده به 12 ساعت درس خواندن برای امتحان دست یافته که بتواند خودش را به امتحان برساند. از این گذشته، بعضیها کلاسهای تکمیلی و زبان و… هم میروند و به مدت کارهای تحصیلی آنها، باز هم افزوده میشود.
بنابراین در قدم اول، لطفاً عدد 11 و 12 را بزرگ نبینید و کاملاً در دسترس است و شما هم میتوانید به این مدتزمان درس خواندن برسید؛ چگونه؟ با دو راهکار:
الف) مطالعه نوسان دارد و هیچ کسی نمیتواند یک سال کامل، هر روز 11، 12 یا 13 ساعت درس بخواند و قطعاً بعضی از روزها، کمتر خوانده است. البته این کمتر خواندن از روی بازیهای مغز نبوده و واقعاً یا کاری پیش آمده یا بیمار بوده و سایر عوامل از این دست.
پس بایستی از نظر ذهنی این نکته را بپذیرید که گاهی اوقات ساعت مطالعه کمتر میشود و آن قسمتی از برنامه که باقی میماند را باید در روز جبرانی، جبران کنید. درباره روز جبرانی در دوره «مدیریت زمان» گفتهام و توضیح دادهام که بهتر است هر 6 روز، 1 روز جبرانی باشد.
با هم یک قرارداد میبندیم و این قرار بدین صورت است که میگوییم: فلان شخص، توانسته اکثر روزهای سال را 12 ساعت بخواند و قطعاً او هم روزهای نوسانی داشته که نوسانهایش به دلیل کارهای واجب بوده است. به قید اکثر در این جملهبندی دقت شود.
ب) این سؤال را نپرسید که فلانی چطوری توانسته برای اکثر روزهای سال، 12 یا 13 ساعت بخواند چون این سؤال هیچ کمکی به شما نمیکند. به جای آن، این پرسش را مطرح کنید: من چرا نمیتوانم 12 یا 13 ساعت بخوانم؟
این سؤال، نقاط ضعف شما را بیرون میریزد. مثلاً ممکن است به دلیل همان ذهنیت بزرگنمایی باشد که فکر میکنید 12 ساعت یک عدد بزرگ است و مگر میشود به آن رسید و سر همین موضوع خود را عقب میکشید و اجازه تجربه کردنش را نمیدهید.
شاید به دلایلی مثل وسواس، نشخوار فکری، ترس از یکنواخت شدن زندگی، باور به داشتن تفریح برای بهتر خواندن، ترس از کم نیاوردن و نبریدن و… خود را محدود میکنید. دهها دلیل میتواند وجود داشته باشد که یکی، برای ساعت مطالعه بالاتر اقدام نکند و با بیرون کشیدن این نقاط ضعف، به بهبود خود خواهید رسید.
5- مجدداً درباره سؤال، مگر میشود به چنین سرعتی در تستزنی رسید؟ بایستی بگویم که این سؤال برای شما هیچ ارزشی ایجاد نمیکند و بایستی این پرسش را روی میز بگذارید: سرعت فعلی من چقدر است و تا چه حد با سرعت مناسب روز کنکور فاصله دارم و آنهایی که از سرعت روز کنکور فاصله دارم، به چه دلیل یا دلایلی است؟
دنبال این نباشید که بقیه چه میکنند و لطفاً روی خودتان متمرکز شوید تا ایرادات را یکی یکی حل کرده و ارتقا پیدا کنید.
6- تکرقمیها افراد خاصی نیستند، لطفاً پهلوان سازی نکنید. ما چیزی به نام «ژنتیکی سرعت عمل بالایی دارند» در علم، نداریم. آنها هم مهارتِ روی درسها را با تمرین و تکرار بالا به دست آوردهاند.
بزرگترین مطلب سایت کلبه مشاوره که حدود 8 ماه طول کشید تا کامل شود، مربوط به همین «هوش و استعداد» است. چرا نوشتم؟ چون بایستی دست به دست هم بدهیم و بساط تفکرات اشتباه را جمع کنیم. خواهش میکنم اگر آن دوره را نخواندهاید، آخر شبها، روزی چند دقیقه وقت بگذارید و مطالعه کنید که باورهای نادرست خود را به کمک تاریخچه دقیق هوش و استعداد برطرف نمایید تا خود را در کنکور و چه بسا کل زندگی، سه هیچ بازنده نبینید.
ما در کشورهای پیشرو در آموزش مثل فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، کره جنوبی، چین، آمریکا و حتی همین ترکیه، سالهاست که میبینیم در و پیکر مدرسههای تیزهوشان را بستهاند و میگویند یعنی چه یک سریها را برچسب میزنیم و فکر میکنیم باهوش هستند در حالی که آنها فقط بیشتر و با تکرار بالاتری درس خواندهاند.
اگر با علم میخواهیم زندگی کنیم که آنها میگویند افق بالاتری را ببینید و به فکر شخصیت Incremental باشید که همین را هم در دوره هوش و استعداد توضیح دادهام. پس با ذهنیتهایی که از موفقها ساختهاید، خود را بازنده نکنید و در دایره امن کوچک خود اسیر نمانید و فکر نکنید که افرادی هستند که ژنتیک خاص دارند و برندهها همانها هستند و بقیه ما تماشاگریم.
7- درباره سؤال آخرتان هم در سراسر این متن توضیح دادم. جمعبندی آن بدین صورت میشود: شما یک برنامهای دارید که آن را باید به کمک موارد گفته شده در این پیام، ارتقا دهید و به شرایط مطلوبتر برسید. موفقترین باشید.
سلام به نظرتون چی میشه که یه آدم تو خودش نمیبینه موفق بشه؟ تابستون میخواستم درس بخونم برا کنکور مشاورم برگشت بهم گفت با این وضعیت ترازات نمیتونی قبول بشی و منم حرفشو باور کردم و دیگه نخوندم. با اینکه تشریحی قوی ای داشتم و اگه یکم همت میکردم میشد خودمو بالا بکشم…
همش دنبال تایید گرفتن از این و اونم و اگه ۹۹ نفر بگن میتونی باور نمیکنم اما امان از وقتی که یکی میگه نمیتونی دیگه حرف این آدم برام میشه سند. از وقتی اون مشاور گفت نمیتونی و دیگه نخوندم دیگه اصلا خودمو باور ندارم. حتی تو کارهای غیر درسیم اعتماد به نفسمو از دست دادم و هیچ کاری نمیکنم. نشستم یه گوشه و گذر عمومو نگاه میکنم.
این در حالیه که بعضیا روحیشون عالیه و اگه یکی بگه نمیتونی بدتر تلاش میکنن و ثابت میکنن که میتونن! پس چرا من اینشکلی نیستم؟ چرا چندماه از عمرمو هدر دادم؟ چیکار کنم درست بشم و حرفایی منفی بقیه انقدر روم تاثیر نذاره که منکر خودم و توانایی هام بشم؟
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. در پیام شما مطالب مهمی وجود دارد که با شمارهگذاری، به تحلیل آنها خواهم پرداخت:
1- تراز هیچ توضیحی درباره اینکه قبول میشوید یا نه در اختیار شما قرار نمیدهد. این یک باور اشتباهی است که متأسفانه نسل به نسل در بین مشاوران، معلمان و دانش آموزان میچرخد و همه گویا از قبل به عنوان یک پیشفرض، آن را قبول کردهاند.
مغز ما وقتی دو پدیده را به طور همزمان ببیند، این برداشت را دارد که اینها به هم ربط دارند ولی همیشه اینطور نیست که هرگاه دو اتفاق در کنار هم بودند یا همزمان رخ دادند، حتماً با هم ارتباط دارند. هرگاه این همزمانی با خطا همراه باشد، در علم به آن «همبستگی توهمی» میگویند و دهها عنوان مقاله در این زمینه داریم که این موضوع را اثبات و در مثالهای مختلف بررسی کردهاند و در صورت نیاز، در پیام دیگری بفرمایید تا DOI آنها را ارسال کنم.
اما برگردیم به موضوع تا ببینیم این همبستگی توهمی چگونه در کنکور باعث خطای طرز تفکری اکثر ما شده است. فرض کنید من یک موسسه به نام جدیدی دارم که 5 نفر از رتبه برترهای کنکور تجربی در آزمونهای آزمایشی من نیز شرکت کردهاند. حالا یک حرکت میزنم و آن چیست؟
در یک صفحه از سایتم، جدولی رسم میکنم و نام آن 5 نفر را در ستون اول، زیر هم مینویسم. در ستون بعدی، تراز کنکور سراسری این 5 نفر را قرار میدهم و ستون سوم، میانگین تراز همین 5 را که در آزمون آزمایشی موسسه جدیدی کسب کردهاند، قرار میدهم.
شما به عنوان مخاطب به سایت موسسه جدیدی مراجعه میکنید و میبینید که تراز کنکور 5 رتبه برتر در کنار میانگین ترازشان در موسسه جدیدی قرار گرفته است و طبق همان پدیده همبستگی توهمی، مغزتان این برداشت را میکند که بین این دو ربطی وجود دارد و سپس یک جمله، دهان به دهان میچرخد، چه جملهای؟
تراز کنکور آزمایشیت توی موسسه جدیدی، هر چی بشه، مشخص می کنه که توی کنکورم قبول می شی یا نمی شی.
از آن روز به بعد، ولوله به پا میشود که بله برو موسسه جدیدی و کنکور آزمایشی ثبتنام کن تا ترازت را حساب کنند و بعدش بگوییم با این تراز در کنکور قبول میشوی یا نه.
پدیده همبستگی توهمی، اینطور باعث خطای ذهنی این همه انسان در ایران شده است و متأسفم که در بین مشاوران، بیشتر از هر قشر دیگری این موضوع خطای ذهنی دیده میشود و خجالتزده هستم که این همه آدرس اشتباهی به دانش آموزان کشورم داده میشود.
تراز، هیچ اطلاعاتی درباره قبولی شما نمیدهد زیرا جزییات درس به درس و حتی مبحث به مبحث در آن نیست. برای نمونه، همین قدرت و تسلط شما روی مباحث به صورت تشریحی که یک مقدمه عالی برای ارتقا به مرحله تستی است را کجای تراز میشود تماشا کرد؟
یا یک سؤال دیگر دارم، شاید من سوادم خوب است ولی بلد نیستم روشهای تستی را چطور به کار بگیرم تا سرعت بهتری پیدا کنم و سر همین موضوع، تراز من پایین میآید ولی آقا یا خانم X، با دیدن تراز من، میگویند که من قبول نمیشوم؟ آیا نباید بررسی میکردند که چرا این نتیجه را دارم؟
همه اینها به کنار، چطور با تراز متوجه میشوند که پیشرفت من در یک مبحث مثل کاربرد مشتق چقدر بوده است؟ برای من به عنوان کنکوری مهم است که بدانم در هر مبحث چقدر پیشرفت کردهام و کجای تراز این پیشرفت را میشود با چشم دید؟
تراز یک آزمون را با آزمون بعدی مقایسه کردن که فاجعهای غیرقابل انکار است. چگونه از روی تراز یک آزمون با آزمونهای بعدی به این نتیجه میرسند که شما پیشرفت کردهاید؟ مگر بودجهبندی دو کنکور آزمایشی پشت سر هم دارای تفاوت با هم نیست؟ مگر سطح سؤالات بالا پایین نمیشود؟ پس چطور با هم مقایسه میکنند؟
آیا نباید شما به صورت مبحث به مبحث مورد بررسی قرار میگرفتید و مشخص میشد که کجای مرحله یادگیری را اذیت هستید که نتیجه مناسب را نمیگیرید؟ مثلاً در یادگیری اولیه مشکلی وجود دارد یا فاصله مرورها زیاد است و شاید هم تعداد تستهایی که میزنید کم است و یا رفع اشکال در برنامه ندارید و شاید هم روشهای تستزنی و هنر آزمون را آموزش ندیدهاید و یا قبلتر از همه اینها، در ایجاد یک برنامه مطالعاتی و روند درس خواندن به دلیل وجود خاطرات یا اتفاقات و طرز تفکرهای اشتباه، اذیت شدهاید که نیاز به اصلاح آنها باشد.
کدام یکی از مباحث گفته شده در پاراگراف قبل را میشود از روی تراز فهمید؟ تحلیل بایستی مبحث به مبحث انجام شود. دقت کنید حتی تحلیل فصل به فصل هم لقمه بزرگی است زیرا هر فصل دارای مباحث مختلف است و شما اگر فصل به فصل بررسی کنید آنگاه حکم کلی دادهاید.
به طور مثال، فصل گوارش زیست دهم دارای مباحث مختلفی در دل خودش است و شاید مشکل شما فقط در مبحث مربوط به روده باریک باشد و با بقیه اطلاعات این فصل مشکلی نداشته باشید و حتی شاید در مبحث روده باریک مشکل یادگیری اولیه دارید ولی در مبحث کبد در همین فصل مشکل از کم تست زدن است.
به جای اینکه در یک کنکور آزمایشی شرکت کنید و گمان ببرید که تراز به شما توضیح میدهد که چه کاره حسن هستید، تلاش کنید که دید ریز به ریز روی مبحث به مبحث درسها داشته باشید و اوضاع خود را به صورت مجزا تحلیل کنید و پیش بروید.
2- من داستان زندگیتان را اینطور نمیبینم که اگر یکی بگوید نمیتوانی آنگاه به این نتیجه برسید که نمیتوانم. جور دیگری به قصه زندگیتان نگاه میکنم و دید خودم را به اشتراک میگذارم و اگر نیاز به اصلاح داشت، لطفاً مرا تکمیل کنید:
آنچه من بعد از خواندن پیامتان درک کردم اینطور است: به نظر میرسد تعدادی خاطره وجود دارد که باعث شده نقطه تعادل زندگیتان روی «خود کم بینی» تنظیم شود و برای همین، صحبتهایی که به احساس «خود کم بینی» شما، مُهر تأیید بزنند، آن را به عنوان حرف درست پذیرش میکنید و بر مبنای آن زندگی میکنید چون با باورهای قبلی خودتان هماهنگ است.
این خاطره یا خاطرات میتواند مثل تحقیر شدن، دیده نشدن، پس زده شدن، تمسخر زیبایی و رفتار و سایر موارد باشد؛ بنابراین 1000 نفر به شما بگویند که میتوانی، قبول نمیکنید زیرا با باور مرکزیتان که احساس خود کم بینی میباشد، هماهنگ و جور نیست ولی اگر 1 نفر بگوید از پسش بر نمیآیی، کاملاً پر رنگ میشود چرا که مطابق با خود کم بینی شماست.
صحبت از نقطه تعادل شد و باید این را توضیح بدهم که زندگی ما انسانها، خیلی شبیه فنر است. فنرها وقتی در حالت عادی قرار دارند، در واقع در تعادل خود هستند ولی وقتی کشیده یا فشرده شوند، از تعادل خود خارج میشوند و میل درونی آن فنر، برگشتن به نقطه تعادل است و اگر بتواند دوباره دوست دارد که در حالت عادی خودش قرار بگیرد.
ما انسانها هم بر اساس خاطرات، اتفاقات و سایر عوامل، نقاط تعادل متفاوتی پیدا میکنیم و اگر مغز را نشناسیم و آگاه نباشیم، همواره تلاش میکنیم که در آن نقطه تعادل زندگی کنیم. مثلاً یکی نقطه تعادل زندگیاش، بر اساس خاطرات و اتفاقاتش، وسواس شده است و موقع انجام وسواس، در تعادلش است.
دیگری ممکن است نقطه تعادلش، استرس باشد و هرگاه استرسی رفتار میکند، در نقطه تعادلش است. نقطه تعادل شما هم به نظر میرسد که خود کم بینی است و تحت تأثیر افکار و صحبتهای تأیید کننده حس خود کم بینی قرار میگیرید.
برای برونرفت از احساس خود کم بینی در قدم اول لازم است که فهرست خاطراتی که زمینهساز چنین احساسی بودهاند را بررسی کرده و یکییکی پروندهاش را ببندید و سپس به درک عمیقی از احساسات مربوط به خود کم بینی برسید و بدانید که تصمیمات ناشی از این احساس روی چه گزینههایی میرود تا بتوانید جلویش را بگیرید و سپس موقع بیتفاوتی به احساس و انجام کار درست است و در نهایت دانستن این نکته احساسات بر میگردند و نباید شوکه شد.
در حال حاضر مطلبی برای خود کم بینی در کلبه مشاوره وجود ندارد و امیدوارم از منابع دیگر کمک بگیرید و فرایند گفته شده در پاراگراف قبلی را مرحله به مرحله طی کنید تا از این تعادل منفی خارج شوید و تعادل بهتری برای خود بسازید. موفقترین باشید.
سلام من مطلب شما را خواندم و از مشاورم برای صحبت هاش سند خواستم اما اون به من گفت قرار نیست هرچه را مقاله علمی ندارد غلط باشد شاید در آینده اثبات شود یا خیلی از مطالب علمی بعد از زمانی رد میشود و یا تغییر و تکمیل تر میشود و برای DOI مقاله اش چیزی به من نداد و گفت برو خودت در اینترنت سرچ کن ۱۰۰ تا مقاله میآورد.
من هم برای درخواست شما از من برای پیدا کردن DOI رفتم سایت های فارسی و انگلیسی زیادی را سرچ کردم ، مطلب زیاد بود چه به فارسی و چه انگلیسی، اما اکثرشان آدرس DOI نداشت یا حداقل من ندیدم اما این موارد را پیدا کردم
Seligman ME. Positive psychology, positive prevention, and positive therapy. Handbook of positive psychology. 2002 May;2(2002):3-12.
Seligman ME, Ernst RM, Gillham J, Reivich K, Linkins M. Positive education: positive psychology and classroom interventions. Oxford Review of Education. 2009;35(3):293-311. https://doi.org/10.1080/03054980902934563.
Farnam A. The effect of positive thinking training in enhancement of quality and hope of life among the elderly. Positive Psychology Research. 2016 Mar 20;2(1):75-88.
Douki HE, Elyasi F, Hasanzadeh R. Effectiveness of positive thinking training on anxiety, depression and quality of life of mothers of children with leukemia. Journal of Nursing and Midwifery Sciences. 2019;6(1):21-6.
Saeedi B, Khoshnood Z, Dehghan M, Abazari F, Saeedi A. The effect of positive psychotherapy on the meaning of life in patients with cancer: A randomized clinical trial. Indian journal of palliative care. 2019 Apr;25(2):210.
Mohammad-Najar N, Khoshnevis E, Banisi P. Effectiveness of positive thinking skills training on the hope and quality of life of drug-dependent people. Addiction & health. 2017 Jul;9(3):120.
Bekhet AK. Positive thinking training intervention for caregivers of persons with autism: establishing fidelity. Archives of psychiatric nursing. 2017 Jun 1;31(3):306-10.
اما من این مطالب را نخواندم زیرا به زبان انگلیسی بود و بعضی از اون مقاله ها فیلتر بود و باز نمی شد.
فقط برای چند پیام پایین تر که توضیح DOI را دادید درباره عدم اراده انسان توضیح دادید و شما گفتید هنوز اثبات علمی نشده است که انسان به صورت یک برنامه نویسی شده جلو میرود و اراده ندارد.
اما به نظر من اینکه علم فضا و زمان در فیزیک اثبات کرده که میتوانیم در زمان سفر کنیم و به آینده برویم و آینده را ببینیم و دانشمندان به سفر در آینده را ۱۰۰ درصد عملی دانسته اند اما در سفر در زمان گذشته تردید دارند و به دلایل یک سری مطالب علمی میگویند شاید غیر ممکن باشد.
خوب اگر ما انسان ها اراده داشته باشیم و در موقعیت ها و زمان های مختلف بتوانیم با اراده خود تصمیم بگیریم و دست به عمل بزنیم که آینده را ما میسازیم و از الان آینده ساخته نشده است و سفر در آینده غیر ممکن میشود.
خوب اینکه در زمان آینده میشود سفر کرد یعنی یه جورایی به صورت برنامه نویسی شده ما انسان ها زندگی میکنیم که میشود از الان به آینده سفر کرد و مثلا آینده خود را دید خیلی ممنونم.
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. مواردی در پیامتان وجود دارد که نیاز به شکافتن آن است و به ترتیب شمارهگذاری توضیح میدهم:
1- یکی از اتفاقاتی که در هر پدیدهای ممکن است روی بدهد، فراموش کردن «هدف و اصل و اساس» است. به طور مثال ممکن است من به عنوان یک داوطلب کنکور، یادم برود که هدف از مرور، ترمیم اطلاعات تق و لق شده ذهنم است و چون این موضوع را یادم میرود، موقع مرور دچار استرس میشوم که چرا بعضی جاها را یادم رفته است در حالی که اصل و اساس مرور برای همین است که ببینی کجاها را یادت رفته و با بازخوانی، مرمت و بازسازی کنی.
یا مثلاً یادم برود هدف از تست زدن، تکمیل مراحل یادگیری است و هر تستی در نقش یک معلم خصوصی است که به من کمک میکند تا سوادم را ارتقا دهم و چون این هدف و اصالت را فراموش کردهام، آنگاه با غلط زدن تستها درگیر نگرانی و استرس میشوم که چرا غلط زدهام؛ حال آنکه غلط زدهایم چون همه چیز را بلد نبودهایم و اتفاقات آمدهایم که با تستها به یادگیری خود اضافه کنیم.
این مثالها را زدم تا بگویم، هدف و اصل و اساس را نباید فراموش کنیم. اینقدر موضوع فراموش نکردن هدف مهم است که برخی از پایاننامهها، چون در وسط راه، هدف اصلی را فراموش کردهاند، دچار آشفتگی در ارائه مطلب شدهاند و همیشه در دانشگاه از زبان استاد راهنمای پایاننامه خود خواهید شنید که هدف پایاننامه رو فراموش نکنی، در همان راستا دنبال مطالعات پیشین باش و از خط خارج نشو.
هدف از پیام قبلی شما چه بود؟ به ترتیب حروف الفبا مینویسم:
الف) تحقیقات علمی در آمریکا انجام شده که بیمارانی که انگیزه و انرژی مثبت دارند زودتر بهبود مییابند یا احتمال خطر بیماری بر آنها کمتر است. پس از این نتیجه بگیریم که اگر از درس خواندن لذت ببریم و با شادی درس بخوانیم و انرژی و انگیزه بالا داشته باشیم سریعتر در درسها رشد میکنیم.
ب) در یکی از بیمارستانهای تهران به آزمایشی دست زدهاند که به بیماران سرطانی گفتهاند تصور کنید که با سلولهای سرطانی میجنگید و شما موفق میشوید تمام آنها را بکشید و بیماران این کار را هر روز تمرین کردند و علائم بهبودی بیشتری از دیگر بیماران داشتهاند. پس از این نتیجه بگیریم که اگر از درس خواندن لذت ببریم و با شادی درس بخوانیم و انرژی و انگیزه بالا داشته باشیم سریعتر در درسها رشد میکنیم.
پ) در باشگاه بدنسازی آینه زیاد است به خاطر اینکه ورزشکاران در حین ورزش هیکل خود را ببینند و مدام فیگور بگیرند و از بزرگ شدن عضلات خود لذت ببرند، زیرا این کار سرعت رشد ماهیچهها را زیاد میکند و با تمرین کمتر زودتر به هیکل مورد علاقه خود برسند زیرا مغز فهم دارد و باعث رشد ماهیچه میشود. پس از این نتیجه بگیریم که اگر از درس خواندن لذت ببریم و با شادی درس بخوانیم و انرژی و انگیزه بالا داشته باشیم سریعتر در درسها رشد میکنیم.
با این حساب، هدف را گُم نکنیم. هدف پیام قبلی، موارد الف، ب و پ بوده است. حالا من در پیام قبلی توضیح دادم که ما بایستی این مقالاتی که به شما گفتهاند را بخوانیم تا جزییات آن را بررسی کرده و ربط آن به درس خواندن را درک کنیم؛ اما اینطور که متوجه شدم، شما وقتی مراجعه کردهاید تا این مقالات را بگیرید به شما گفته شده است:
«قرار نیست هرچه را مقاله علمی ندارد غلط باشد شاید در آینده اثبات شود یا خیلی از مطالب علمی بعد از زمانی رد میشود و یا تغییر و تکمیلتر میشود.» و متأسفانه جواب سؤال ما را ندادهاند، چطور؟
لطفاً سه هدف الف، ب و پ را بخوانید یا حتی میتوانید به پیام قبل خود مراجعه کنید و از آنجا متن پیام خویش را بخوانید که صحبت از وجود مقالات برای شما کردهاند؛ یعنی طوری که برای شما صحبت کردهاند این گونه بوده که بله مقالاتی هست که این موارد را اثبات کرده است.
خب اگر مقالاتی هست، چرا ارائه نمیدهند تا با هم بررسی کنیم و ببینیم برای ما کنکوریها، نکته مفیدی دارد که استفاده کنیم ولی گویا در پاسخ به شما میگویند: «قرار نیست هرچه را مقاله علمی ندارد غلط باشد شاید در آینده اثبات شود یا خیلی از مطالب علمی بعد از زمانی رد میشود و یا تغییر و تکمیلتر میشود.»؟
این جواب من و شما نبوده زیرا همانطور که شما به خوبی متوجه شدهاید، به ما گفتهاند که مقالاتی هست که این موضوعات را اثبات میکنند و حالا در جواب اینکه آن مقالاتی که هست را به ما نشان بدهید، خواهند گفت: «قرار نیست هرچه را مقاله علمی ندارد غلط باشد شاید در آینده اثبات شود یا خیلی از مطالب علمی بعد از زمانی رد میشود و یا تغییر و تکمیلتر میشود.»؟
قبول دارید این جمله به معنای این است که هیچ مقالهای در راستای اهداف الف، ب و پ ندارند یا اصلاً مقالهای نخواندهاند و یا به قول شما که به زیبایی در پیامتان، از واژه «سند» استفاده کردهاید، سندی وجود ندارد و دوباره درگیر همان لحن صحبتهای کتاب راز شدیم که روی هوا میگفت همه انسانهای موفق دنیا از راز خبر داشتند ولی از بالا تا پایین کتاب، دریغ از یک رفرنس که از کجا این را فهمیده است.
من از شما ممنونم که اینقدر علمی به مسائل نگاه میکنید و شهامت سند خواستن دارید. این نشان میدهد که آینده درخشانی در پیش خواهید داشت. خودِ من در زمان کنکورم، چنین شخصیت رشد یافته و علمی نداشتم و بسیار بد زندگی میکردم و با پیام شما، خیلی ذوق کردم چون نسلی از کشورم را میبینم که تعارف ندارد و دنبال سند میگردد.
برگردیم به موضوع پیام که با این توضیحات تا به اینجا، پرونده سه هدف الف، ب و پ بسته میشود زیرا مقالهای به ما ارائه نکردند که بتوانیم جزییات آن را بخوانیم و بفهمیم اصلاً چه ابعادی داشته و در نهایت آیا ربطی به کنکور و درس میتواند پیدا کند یا نه؟
تا به اینجا هر چه گفته شد فقط برای شماره 1 بود و حالا بایستی وارد شماره 2 شویم:
2- با اینکه وظیفه شما نبوده که دنبال مقاله باشید چون آن سه هدف الف، ب و پ را که شما نگفته بودید بلکه به شما گفته بودند و خود شما هم در نقش مخاطب بودهاید ولی با این حال، در خارج از وظیفه شخصیتان، باز هم شما زحمت کشیدید و منابعی را برایم نوشتهاید.
این اخلاق بینظیر شما را میرساند که سعی کردید هر طور شده کم کاری بقیه را جبران کنید با اینکه از نظر علمی، شما هیچ مسئولیتی بابت یافتن مراجع نداشتهاید چرا که خودتان هم مخاطب این صحبتها هستید. با این حال درباره مقالاتی که برایم فرستادید اینها را خواهم گفت که:
به ترتیب، اولین و دومین مرجع، درباره روانشناسی مثبتگرا توضیح میدهند و ارتباطی به بهبود بیماران سرطانی در آمریکا و تهران و همچنین آینه بدنسازی برای رشد سریع ماهیچهها، ندارد.
مرجع سوم، به وضوح درباره هدف خود در دل مقالهاش چنین نوشته است: «هدف جلسات مثبت نگری که 8 هفته و هر هفته یک جلسه 90 دقیقهای، بهبود و ارتقای سطح کیفیت زندگی و امید در سالمندان بازنشسته است». این هدف هیچ ارتباطی به بهبود بیماری سرطانی و یا آینه ندارد.
منبع چهارم نیز درباره مادران کودکان سرطانی است و هیچ ربطی به خود فرد بیمار ندارد و در نتیجه هدفهای الف، ب و پ را محقق نمیکند. منبع پنجم سه عامل هدف زندگی، ارزش زندگی و پذیرش مرگ را با مداخله مثبت اندیشی روی بیماران مبتلا به سرطان مورد بررسی قرار داده که باز هم ارتباطی با سه هدف الف، ب و پ مد نظر ما ندارد زیرا ما دنبال خوب شدن بیماران سرطانی و مسئله آینه در باشگاه هستیم. این مقاله درباره خوب شدن سرطان توسط مثبت نگری نبود.
مقاله ششم روی امید و کیفیت زندگی افراد معتاد با مثبت اندیشی کار کرده و رفرنس آخر هم روی افرادی که قرار است از بیماران اوتیسم در منزل مراقبت کنند تحقیق کرده و هیچ یک از اینها ربطی به اهداف الف، ب و پ ندارد.
3- درباره اراده نیز دوباره همان موضوع صحبت بر مبنای مقالات را میشود تکرار کرد و اگر بخواهیم واردش شویم دوباره باید بگوییم کدام مقاله علمی سفر در آینده را اثبات کردهاند و دقیقاً چه گفتهاند؟
توصیه میکنم اگر اراده، چالش این روزهای شما نیست، واردش نشویم زیرا باور من بر این است که اگر پدیدهای روی درس خواندن شما اثر منفی دارد را باید دربارهاش وقت بگذارید و برطرفش کنید. با این حساب، اگر موضوع اراده به عامل منفی برای درس خواندن شما تبدیل شده و جلوی آن را میگیرد، بفرمایید تا حلش کنیم ولی اگر دغدغه این روزهای شما نیست که برایش یک دقیقه هم وقت نگذارید و به سراغ موضوعات مهمتر زندگی خود بروید.
توضیحات من درباره آن سه هدف الف، ب و پ هم دقیقاً به این علت بود که دغدغه ذهنیتان شده و میخواستید تکلیف خود را روشن کنید. کلاً پرسش و پاسخ کلبه مشاوره برای رفع دغدغههای ذهنی است و مسائلی که چالش شما نیستند را واردش نشوید زیرا اتلاف زمان دارد.
باز هم ممنونم که اخلاق حرفهای خود را نشان دادید و لطفاً قوی و محکم درس بخوانید چون شما پتانسیل رشد خوبی از خود نشان دادهاید. موفقترین باشید.
سلام پیرو پرسش و پاسخ های اخیر در مورد سخنان انگیزشی، لغت جدیدی که من تازگیا شنیدم باور به خود، اعتماد به خود هستش.
میگن که برای اینکه بتونیم برنده بشیم، اول باید تو ذهنمون برنده بشیم یعنی من باید به خودم باور داشته باشم که کنکورمو خوب میدم و برای خودم سوالات قابل حل زیادی پیدا میکنم در حالیکه هشتاد درصد مواقع خصوصا وقتی به روزای کنکور نزدیک میشم همش میترسم استرس میگیرم حتی به برنامه ام اعتماد ندارم.
نمیدونم اول کتابامو تموم کنم که آخراشم، یا آزمون بدم یا مرور کنم یا اول برم سراغ فصلایی که نیاز به رفع اشکال دارم یا روی سرعت و تسلط کار کنم هرچند هر کدوم اینا جداگانه، بیشتر از 6 روز وقتم رو نمیگیره پرونده شونو ببندم ولی همش درحال ترسم.
فکر می کنم مثلاً اول برم سراغ تموم کردن کتاب کارم، فرصت آزمون دادنم کم بشه، همه رو باهم انجام بدم تمرکزم کم بشه و سرعتم کم بشه، آنقدر میترسم و حساب کتاب میکنم که دارم کم کم اون تسلط ای که دارم و از 10 تا سوال 7 تارو بیشتر مواقع حل میکنم دارم ازدست میدم.
انگار، هرچند امروز دوباره آزمون گرفتم از خودم، اینطوریم نبودا، تقریبا از هر 10 تا یه دونه غلط داشتم ولی بیشتر از 3 روز از همه فصلا تست نزنم فکر میکنم فراموش میکنم، اینم شاید بخاطر آثار روش های مرور که میگفتن هر سه روز،7،21 و…روز باید مرور کنیم و اینجوری استرس میگیرم و این خیلی منو تحت فشار قرار میده.
آخه نمیذاره خوب رفع اشکال کنم، درحالیکه تمام امسال رو روش خوندنم اینگونه بود که هر روز 5 تا تست رندوم از هر فصل حل میکردم و هر روز بر اساس تست هایی که اون روز حل میکردم مرور و رفع اشکال از فصل های مختلف هم انجام میدادم و پافشاری نمیکردم همه فصلا رو با هم مرور کنم و با این روش معمولا هر هفته همه فصلا مرورو رفع اشکال میشدند و یک ساعت هم آزمون دفترچه ای میدادم.
اصرار نداشتم همه شو حل کنم و یک ساعت هم مهارت تست زنی داشتم، ولی حالا که پافشاری میکنم همه فصلارو هر روز مرور هم داشته باشم و آزمون هم کامل بدم و کتابکارم تموم کنم، نمیشه.
این روزهای آخر هم با همین روش میتونم بخونم نه اصرار به بیشتر داشته باشم نه کم؟ این برنامه ام رو میتونم اجرا کنم ولی اعتماد به خودم رو ندارم، روش 3 روز یک بار و اولویت بندی هارو هم میرم برنامه ام اجرا نمیشه، نمیدونم چیکار کنم.
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. شما برای مباحث خوانده شده، یک چرخه مرور و یک چرخه تست، بر حسب شرایط برنامه داشتهاید و حالا همان را ادامه دهید. از طرفی، یک بخشهایی از برنامه را صرف رفع اشکال و همچنین بخشهای دیگر را برای اتمام مباحث خوانده نشده میکردید. الآن هم باید همان روند را ادامه دهید.
به وضوح در متن خویش نوشتهاید از هر 10 سؤال 9 مورد را درست جواب میدهید آنگاه دنبال این هستید که با روش دیگری درس بخوانید؟ برای چه باید دست به ترکیب برنده بزنید؟ فرض کنید که X و Y و Z بگویند روش سه روز یک بار اجرا کن یا روش فلان جور را اجرا کن یا بهمان روش را در پیش بگیر. هدف آنها در نهایت چه میخواهد باشد؟ اینکه به تسلط و پیشرفت تحصیلی برسید.
خب الآن که با برنامهریزی خودتان به تسلط رسیدهاید. وقتی به یک روشی توانستهاید درس بخوانید و پیش بروید و به پیشرفت برسید و هیچ مشکلی هم در آن نیست، چرا باید از آن روش خارج شوید و پیرو X و Y و Z باشید که یک شوکی هم بدهند و کار را خراب هم کنند.
هدف از برنامه چیست؟ پیشرفت تحصیلی. خب الآن که پیشرفت تحصیلی دارید، پس لطفاً طبق همان چیدمان برنامه برای مرور، تست، رفع اشکال و خواندن باقیمانده مباحث اقدام کنید.
به خود یادآور شوید که اصلاً روش سه روز یک بار بهترین روش دنیا، اصلاً روش X و Y و Z که اینور آنور میشنویم طلاییترین روش دنیا، در بهترین حالت میخواهند چه کنند؟ برای من پیشرفت تحصیلی بیاورند. خب من الآن با برنامه خودم که این پیشرفت را دارم، چرا باید دنبال روش دیگری باشم؟ موفقترین باشید.
سلام من این روزا خیلی دارم اذیت میشم از دست مغزم. تمام سالهای تحصیلی درسم خوب بود و دانش آموز زرنگی بودم اما یه اتفاقاتی افتاد که درس نخوندم برای کنکور و نتونستم رتبه خوبی ازش بگیرم. این روزا دارم میخونم و اتفاقا درسامم خوب متوجه میشم! ولی مغزم نمیذاره ادامه بدم. اینا چند نمونه از صحبتاشه:
۱_ داری زیست ۱۱ میخونی؟ یادته چه سالی تو مدرسه اینو خوندی؟ یادته چقدر ترازت بالا بود؟ نمره هات همش ۲۰ میشد؟ (خاطراتو یادم میاره چون میدونه با یادآوری خاطرات غمگین میشم) بعد میگه الان خوندن اینا چه فایده ای داره؟ چندسال پیش باید میخوندی و از پس کنکور بر می اومدی نه الان! الان که از همه عالم جا موندی، همه دوستات دارن فارغالتحصیل میشن تو هنوز گیر زیست یازدهمی؟ بیخیال شو.
۲_ با هرکسی که میشناسم منو مقایسه میکنه و اصرار داره تو از همه بدبخت تری. بهم میگه درسته فلانی درس نخوند ولی اندازه تو خودشو با کنکور مضحکه عام و خاص نکرد همون سال اول رفت بدون کنکور، با اینکه دیر شده ولی اشکالی نداره برو بدون کنکور.
۳_ باعث میشه به همه حسادت کنم و به جا تمرکز کردن رو خودم و درسام روی زندگی بقیه تمرکز کنم. فلانیم مثل تو امسال کنکور داره ولی انقد خوب خونده که قطعا قبوله تو ده سال دیگه قبول نمیشی بیخیال شو.
۴_ کنکور سخته، وحشتناکه تو نمیتونی از پسش بربیای! همون سال اولتم که وضعیت درسیت از الان بهتر بود نتونستی شکستش بدی چه برسه به الانت که پیر شدی و دیگه مغزت نمیکشه. اینا صحبت های هر روز و هر ساعت مغز منن. هرکاری میکنه من کتابو بذارم کنار و برم سراغ کارای دیگه مثل فیلم دیدن. یه مدت بهش گوش دادم و همین کارم کردم اما جالبیش این بود که تو اون شرایطم باز اذیتم میکرد و مقایسه میشدم. بهم میگفت آدم شکست خورده و به هیچ جا نرسیده، همش دیگرانو تو سرم میکوبید و…
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. من پاسخ شما را به صورت مرحلهای میدهم. گام اول این است که پرونده خاطرات کنکورهای قبلی بسته شوند و برایش حکم صادر کنید. لطفاً دوره خاطره شناسی را بخوانید و پرونده این خاطرات را با صدور حکم خاتمه دهید.
هر موقع که برای خاطرات خود حکم صادر کردید به من پیام بدهید تا گام دوم را بگویم و کار را تمام کنیم.
میدانید چرا از شما خواستم که اول سراغ بستن پرونده آن خاطرات بروید؟ زیرا با زخم باز که کسی نمیتواند زندگی طبیعی داشته باشد. تا زمانی که جواب محکمی برای گذشته خود نداشته باشید، مغزتان دائماً شما را به آن خاطرات میبرد و میز خاطره بازی را میچیند و سرگرمتان میکند.
گذشته برای شما بسته نشده و هنوز در زمان حال حضور دارد و چون حکمی برایش صادر نکردهاید به راحتی واردش میشوید. پروندهاش را که طبق آموزش خاطره شناسی بستید، بیایید تا مرحله دوم را بگویم. در ضمن اگر در بستن خود خاطره هم مشکل داشتید در همان صفحه خاطره شناسی پیام خود را ثبت کنید تا پاسخ دهم. موفقترین باشید.
سلام من دو سالی است که برای کنکور تلاش میکنم و مشاوران انگیزشی زیادی را در صفحات مجازی دیده ام که برخی از آنها به تازگی برای تایید سخنان خود از مثال هایی استفاده میکنند.
مثلا میگویند تحقیقات علمی در آمریکا انجام شده که بیمارانی که انگیزه و انرژی مثبت دارند زود تر بهبود می یابند یا احتمال خطر بیماری بر آنها کمتر است.
یا مثلا میگند در یکی از بیمارستان های تهران به ازمایشی دست زده اند که به بیماران سرطانی گفته اند تصور کنید که با سلول های سرطانی میجنگید و شما موفق میشوید تمام آنها را بکشید و بیماران این کار را هر روز تمرین کردند و علائم بهبودی بیشتری از دیگر بیماران داشته اند.
یا مثلا در باشگاه بدن سازی آینه زیاد است به خاطر اینکه ورزشکاران در حین ورزش هیکل خود را ببینند و مدام فیگور بگیرند و از بزرگ شدن عضلات خود لذت ببرند، زیرا این کار سرعت رشد ماهیچه ها را زیاد میکند و با تمرین کمتر زودتر به هیکل مورد علاقه خود برسند زیرا مغز فهم دارد و باعث رشد ماهیچه میشود.
برای همین میگویند اگر از درس خواندن لذت ببرید و با شادی درس بخوانید و انرژی و انگیزه بالا داشته باشید سریع تر در درس ها رشد میکنید. این حرف ها چقدر از لحاظ عملی درست است ممنون
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. آنچه در خصوص پیام شما بایستی توضیح داده شود به شرح زیر است:
1- این مدل صحبتها تازه نیستند. دست کم میتوان گفت که ریشه این نوع گفت و گوها از سال 1910 میلادی (1288 شمسی)، یعنی چیزی حدود 115 سال پیش با انتشار کتابی با عنوان The Science of Getting Rich اثر والاس د. واتلس کلید خورد. در ایران این کتاب با عنوان «علم ثروتمند شدن» به فروش میرسد.
این مباحث در حدود 88 سال قبل، ریشه دیگری به خود دید زیرا در سال 1937 میلادی (1315 خورشیدی) کتابی با عنوان Think and Grow Rich اثر ناپلئون هیل در همین راستا منتشر شد. این کتاب در ایران به نام بیندیشید و ثروتمند شوید، شناخته میشود.
موج بعدی این صحبتها در سال 1952 میلادی (1330 خورشیدی)، با انتشار کتاب The Power of Positive Thinking نوشتهی نرمن وینسنت پیل بین، جان تازهای پیدا کرد و این کتاب، در ایران به نام قدرت مثبت اندیشی یا قدرت تفکر مثبت فروخته میشود.
سال 2006 هم که عامه پسندترین کتاب این حوزه با عنوان The Secret، نوشتهی راندا برن هیکر، منتشر شد و در ایران به نام راز جا افتاده است. با این حساب، چنین صحبتهایی که میشنوید، به هیچ وجه جدید نیست و تکرار همان قبلیهاست.
درک میکنم که جملهبندیها را تغییر میدهند، نو نوارش میکنند و جوری وانمود میکنند که این، همان قبلی نیست اما همان قبلیهاست و اینکه چرا ظاهرش را تغییر میدهند هم مشخص است: عده زیادی از روشهای قبلی ناامید هستند و دیگر به اسم قبلیها نمیشود فروش کتاب و بلیط سمینار و سخنرانی و دورهمی انگیزشی داشت.
2- اینکه برای تأیید سخنان به مقاله، تاریخ، فرهنگ و… چنگ میزنند هم نکته تازهای نیست. مثلاً همان کتاب راز، پر از گفتن جملاتی برای تأیید خودش است اما رفرنسی از آنچه ادعا میکند، ارائه نمیدهد. مگر کم در کتاب راز میخوانیم که انیشتین هم اینطور بوده است؟ اما سندش کجای کتاب اشاره شده؟
3- گفتن اینکه تحقیقاتی در آمریکا انجام شده، تاییدی برای درستی یک صحبت نیست. لطفاً درخواست بدهید که DOI آن مقالهای که چنین موضوعی را اثبات کرده را به شما بدهند و شما هم زحمت بکشید و برایم بفرستید تا بررسی کنیم و ببینیم که صحبت آن مقاله چیست و چه گفته است و در چه شرایطی و با چه ابزاری انجام شده و در نهایت ربطش به موفقیت تحصیلی در کنکور چیست؟ بگذارید بیشتر توضیح دهم.
هر مقالهای در حوزه روانشناسی، دارای جامعه آماری و نمونهگیری از آن است. در آن مقاله توضیح میدهند که با چه جامعه آماری رو به رو بودند، به چه روشی از آنها نمونههایی انتخاب کردند، نمونههای آنها شامل چند مرد و زن بوده است، میزان وخامت بیماری تا چه حد بوده، نظر پزشکان درباره سطح بیماری آنها چه بوده و چه درمان دارویی دریافت میکردند و بعد یک گروه شاهد در نظر میگیرند که آن هم داستانهای خودش را دارد که چطور باید گروه شاهد را انتخاب کنند و در نهایت در یک مدت مشخص مثلاً 12 هفته، 18 هفته یا حتی اندازه بزرگتر مثلاً یک سال، به گروه هدف یک سری تکالیف مشخص میدهند که به کمک آنها، انگیزه و انرژی مثبت داشته باشند ولی به گروه شاهد چیزی نمیدهند و با همه این ریزهکاریها در انتهای ماجرا، نتایج خود را روی گروه هدف با گروه شاهد مقایسه میکنند و دستاوردها را به صورت درصدی چاپ میکنند.
اینکه یکی بگوید تحقیقی در آمریکا انجام شده و ثابت میکنند بیماران سرطانی با داشتن انرژی و انگیزه مثبت حالشان خوب شده یک جمله غیرعلمی بیان کرده زیرا هیچ جزییاتی به ما نداده است؛ جزییاتی مثل چه جامعه آماری، با چند نمونه، روش نمونهگیری، نوع سرطان، میزان پیشرفت سرطان، تعداد زن و مرد شرکتکننده در پژوهش، منظور از انگیزه و انرژی مثبت، نحوه ایجاد انگیزه و انرژی مثبت، مدتزمان انجام این پروژه و در نهایت، نتیجه منتشر شده؟
بنابراین بایستی حتماً DOI آن مقاله را بیاورید تا بروم بخوانم و برای شما توضیح بدهم که داستان آن مقاله چه بوده و آیا ربطی به موفقیت تحصیلی برای کنکور میتواند داشته باشد یا خیر؟ در ضمن، هشت پیام، قبلتر درباره DOI توضیح دادهام لطفاً به آن پیام مراجعه کنید تا منظورم از DOI روشن شود.
4- درباره یکی از بیمارستانهای تهران و بزرگتر شدن سرعت رشد ماهیچهها به دلیل نگاه کردن به آینه هم لطفاً DOI مقالات آن را برایم بیاورید. چون دوباره همان داستان استناد به مقالات است و باید برویم مقاله را بخوانیم و جزییاتش را در بیاوریم.
5- ارتباط این مثالها با درس خواندن چیست؟ به فرض که یک به یک این پژوهشها انجام شده باشند، چه چیزی را برای درس خواندن اثبات میکنند؟ این ها درباره سرطان و بدنسازی هستند و چگونه میتوان به درس خواندن ربطش داد؟
چرا از خود تحقیقات مربوط به درس خواندن مثال نمیزنند و سراغ بیماری و بدنسازی رفتهاند؟ این هم داستان مهمی است که آیا ما میتوانیم از پژوهشی در یک موضوع، برای موضوعی دیگر هم همان نتیجه را بگیریم؟
تازه اگر درباره درس خواندن هم مثال بزنند دوباره باید برویم زیر و بم پژوهش را بخوانیم تا ببینیم با چه جزییاتی انجام شده و آیا میتوان برای کنکور از نتایج آن استفاده کرد؟ بله کار به همین ظرافت و دقت و حساسیت است و اینطور نیست که روی هوا گفته شود و برود. موفقترین باشید.