ماه اخر کنکور چه کنیم + جمع بندی برای کنکور، آری یا خیر؟
وقتی اسم روز کنکور می آید، فهرستی از پرسشها مطرح می شود که ریشه مشترک تمام آنها ناشی از عدم آگاهی از جزییات این روز و نگرانی های پیرامون آن است.
کنکور و روز کنکور، غول نیست که از آن بترسیم و یا بخواهیم شلوغش کنیم و بگوییم که قرار است با یک پدیده ناشناخته و عجیب غریب رو به رو شویم و برایش استرسی شویم. نگاه من به روز کنکور مثل بازی شطرنج است.
همانطور که در شطرنج، یک سری قوانین وجود دارد که بایستی آنها را یاد بگیرید تا بازی را انجام دهید، روز کنکور هم یک سری ریزه کاریها دارد که با آگاهی از آن ها، بازی را انجام میدهید.
هدف این مطلب، به دور از هیاهو و جوسازی، صرفا آموزش قواعد بازی روز کنکور است تا باعث آرامش شما شود و بدانید که چه جالب، فلان اتفاق هم ممکن است روز کنکور رخ بدهد و چه خوب که از الان آگاه شدم و دیگر شوکه نمیشوم.
در این مطلب به صورت منظم و دستهبندی شده، به دغدغههای مربوط به روز کنکور که معمولاً در فاصله ۳۰ الی ۴۰ روز تا کنکور ایجاد می شود، خواهیم پرداخت تا درک بهتری از این روز در ذهن شما شکل بگیرد و برخورد مناسبی با آن داشته باشید.
این مطلب از سایت کلبه مشاوره میتواند یک شائبه ایجاد کند که من قصد دارم تا سایر مشاوران را کوبیده و بگویم از همه بهترم. اگر مخاطب کلبه مشاوره بوده باشید این را میدانید که چنین موضوعی در رفتار علمی جایی ندارد و به دور از اخلاق حرفهای است.
این مطلب فقط و فقط در جهت آگاهی دادن است تا به مواردی که نسل به نسل منتقل شده و به نظر میرسد که دربارهاش، کمتر فکر شده و چون زیاد، توسط افراد مشهور، اِکو و بازگو شده، به نوعی باورش کردهایم و گمان میکنیم که درست هستند.
خاطر نشان می دارم که اینجا کلبه مشاوره است؛ یک دنیای کوچک از آدمهایی که در کمال احترام، میخواهند درباره همه چیز، از اول فکر کنند و تحت تاثیر اسم و عنوان هیچ بزرگواری قرار نگیرند و حتی اگر همه هم یک جمله را تکرار کردند، باز هم آن را زیر علامت سؤال ببرند و مطمئن شوند که اندیشهشان درست است و با اطمینان انجام دهند.
نکته بعدی اینکه در ذهن بعضی از دانش آموزان و کنکوریها ممکن است این مانع ذهنی برای خواندن این مطلب شکل بگیرد که نباید درباره این موضوعات فکر کنند و یا به این بپردازند که روز کنکور چطور میشود و یا مطالبی درباره روز کنکور بخوانند زیرا بیشتر استرسی میشوند و به هم میریزند و ترجیح میدهند در بیخبری بمانند.
این، یک ذهنیت نادرست است که باعث سرپوش گذاشتن روی نقاط ضعف شده و مثل این است که آشغالها را زیر فرش بریزیم و بگوییم که همه جا تمیز است. کلاً در زندگی خویش، همیشه اجازه بدهید که مسائل، رو بیایند، دربارهاش صحبت کنید و به جای ترسیدن و خط قرمز کشیدن دور آنها که منجر به سوء استفاده مغزتان میشود، روی میز بگذارید و آنقدر از ابعاد مختلف بررسی کنید تا زهر دار بودنش گرفته شود.
مغز ما دور هر چیزی خط قرمز بکشد باعث ایجاد حساسیت و ترس روی آن میشود و قطعاً روزی روزگاری زهرش را میریزد و ما را به مرز فروپاشی میرساند. بنابراین ما پیشقدم میشویم و پاککن دست میگیریم و خط قرمز را پاک کرده و دربارهاش صحبت میکنیم.
موضوع خط قرمز را در دوره «ترس شناسی» مورد بررسی قرار دادم که در صورت نیاز، آن مطلب را از نظر بگذرانید.
و اما نکته پایانی در این مقدمه اینکه اگر طرفدار این هستید که هر چه اکثریت بگوید و دهان به دهان شود، پس حتماً درست است و یا بر این باورید که اگر تعدادی از افراد معروف و مشهور در فضای کنکور، درباره یک موضوع، نظری دهند، به صِرف معروف و مشهور بودن آنان، نتیجه بگیرید که آن مباحث، درست هستند؛ این مطلب هیچ کمکی به شما نخواهد کرد زیرا در این صفحه از کلبه مشاوره، قرار است بدون تعصب، به بررسی مفاهیمِ مرتبط با ماههای آخر کنکور بپردازیم.
مطالب این دوره بر مبنای برداشتهای شخصی من از مطالعات و تجاربی هست که داشتهام. در واقع، مدل فکری خود را با شما به اشتراک میگذارم و امیدوارم برای شما مفید واقع شود.
پیش نیازها: قبل از مطالعه این دوره، توصیه میشود دوره ترس شناسی را مطالعه نمایید.
در ادامه با کلیک روی هر عنوان فصلها میتوانید مطالب آن را مطالعه نمایید.
آیا در 30 الی 40 روز مانده به کنکور، وارد جمعبندی شویم؟ متن
منظور از جمعبندی در ماه یا دو ماه آخر مانده به کنکور چیست؟ خودم را جای یک کنکوری قرار دادم و خواستم در نقش یک فردی که هیچچیزی درباره جمعبندی نمیداند، وارد گوگل شده و بنویسم: «جمعبندی برای کنکور» و تا صفحه 10 گوگل، هر چه سایت، پادکست، فیلم آموزشی وجود داشت را بررسی کردم تا بدانم منظور از جمعبندی در ماههای نزدیک به کنکور چیست؟
تقریباً همه مطالب تکراری بود و صحبت متفاوتی در بین آنها به چشم نخورد و چکیده تمام توصیهها را به این صورت فهرست کردم:
1- دوران جمعبندی برای کنکور از حدودِ 30 الی 40 روز مانده به روز کنکور، شروع میشود.
2- در دوران جمعبندی، یعنی همان یکی دو ماه مانده به کنکور، سراغ یادگیری مباحث جدید نباید رفت زیرا وقتی برای یادگیری نیست.
3- مطالب درسی و جزوههای خلاصهای که تهیه کردید را مرور کنید. اینجا، دنیایی از واژهسازیها مانند روش شناور، هرمی، درس به درس، از سخت به آسان، از آسان به سخت، پلهای، بقچهای، مفهومی-مسئله ای، تورق سریع را مشاهده کردم که هر متخصص، یکی را مفیدترین روش مرور برای دوران جمعبندی میدانست ولی نقطه مشترک همه صحبتها این بود که مرور را حتماً انجام دهید.
4- هر 3 روز یک بار از خودتان، آزمون بگیرید یا در آزمونهای آزمایشی 3 روز یک بار شرکت کنید. در این روش، نصف روز کنکور میدهید و 2 و نیم روز دیگر را برای مرور، تحلیل و رفع اشکال آزمون بگذارید و آماده آزمون بعدی شوید.
5- تستهای علامتداری که در طول سال، مشخص کردهاید را در این دوران یک بار دیگر بزنید تا دوباره روی نقاط ضعف خود مسلط شوید.
6- یک سری کتابها هم طراحی شده برای دوران جمعبندی که باید آنها را بخرید و مطابق با توضیحات مقدمه این کتابها، از آنها استفاده کنید تا نتیجه لازم را بگیرید.
این شش مورد، حاصل بررسیهای من درباره «تکنیکها، توصیهها و پیشنهادات، برای دوران جمعبندی کنکور»، از 100 سایت در جست و جوهای تا صفحه 10 گوگل بود و حالا میخواهم چند نکته درباره این موضوع را با شما به اشتراک بگذارم:
1- در تکنیکهای جمعبندی برای کنکور به ما توصیه میشود که سراغ یادگیری مباحث جدید نرویم که پیشنهاد درستی است زیرا برای شکلگیری یادگیری، نیاز به مرور، تست و رفع اشکال است و چه بسا، اگر 30 الی 40 روز مانده به کنکور بخواهیم مطلب جدید را بیاموزیم، کارایی لازم برای کنکور را نداشته باشد.
بهتر است که همان وقت را صرف مرور، تست و رفع اشکال مطالب خوانده شده قبلی کنیم. پس تا اینجا به شخصه موافق این هستم که در یکی دو ماه مانده به کنکور، مطلبی که اصلاً تا به الان خوانده نشده را نخوانید.
2- در فنون جمعبندی برای کنکور گفته میشود که وقتی به روش 3 روز یک بار آزمون میدهید، در دو و نیم روز بعد از آن آزمون، تک به تک سؤالات را تحلیل و رفع اشکال کنید و روی نزدههای خود کار کنید تا مسلط شوید. این پیشنهاد نیاز به یک تبصره دارد. منظورم چیست؟
طبق نکته شماره یک، قرار شد که مطلب جدیدی را نخوانیم و قطعاً بخشی از نزدههای ما در آزمون، به همین نخواندهها بر میگردد، بنابراین در تحلیل آزمون، هیچ وقتی را صرف تحلیل نزدههای مربوط به نخواندهها نکنید و تنها تحلیل و بررسی را روی مباحث خوانده شده انجام دهید.
3- روش 3 روز یک بار، ایدهای فکر نشده است که دهان به دهان میچرخد و چه بسا با این روش به جای اینکه پیشرفت کنید، بدتر ضرر کرده و دچار افت شوید. منظورم چیست؟ اجازه بدهید تا شفافسازی کنم.
فرض کنید که من یک داوطلب کنکور هستم که در طول سال درس خوانده و حالا به 30 الی 40 روز مانده به کنکور رسیده و به من توصیه میشود که با روش 3 روز یک بار جمعبندی برای کنکور را انجام دهم؛ یعنی چه کارهای را باید کنم؟
اول اینکه باید نصف روز آزمون بدهم، دوم اینکه در دو و نیم روز بعدی، همان آزمون را تحلیل، رفع اشکال و ایراد یابی کنم، سوم اینکه برنامه مروری با روشهایی که اسمهای عجیب و غریبی هم رویش گذاشته بودند را انجام دهم تا روز کنکور حداقل یکی دو بار و حتی بیشتر مرور کرده باشم، چهارم اینکه تستهای علامتدار را هم باید بزنم به طوری که تا روز کنکور بالاخره یک بار زده شوند.
تازه اگر دنبال خریدن کتابهای جدید مخصوص دوران جمعبندی هم باشم، خواندن درسنامهها، تستهای برگزیده و منتخب این کتابها هم به کارهایم اضافه میشود. حالا اگر امتحان نهایی یا ترمیم معدل یا ایجاد سابقه تحصیلی هم داشته باشم که قوز بالای قوز میشود و میگویند که از آن دو و نیم روز، یک روزش را هم برای نهایی بخوانید.
آیا واقعاً وقت میشود که همه این کارها را انجام دهیم؟ یک روز، 24 ساعت است و شما بایستی دست کم 7 ساعت بخوابید و از آن طرف برای وعدههای غذایی، استراحت بین درسها، مسائل شخصی، بهداشتی و عبادات حدود 4 الی 5 ساعت کنار بگذارید و از آن 24 ساعت، بین 11 تا 12 ساعت، کنار میرود.
با این حساب، هر روز بین 12 تا 13 ساعت وقت میماند که برای دو و نیم روز، چیزی حدود 30 الی 31 و نیم ساعت میشود که در این 30 الی 31 و نیم ساعت طبق برنامه 3 روز یک بار، بایستی تمام کارهای گفته شده را انجام دهید.
آیا شدنی است؟ آیا این روش باعث لطمه دیدن مرور و فرایند تستزنی من نمیشود؟ نکند که سنگ بزرگ علامتِ نزدن باشد و فکر کنم که بقیه حتماً میتوانند و فقط من هستم که لَنگ میزنم و گیر افتادهام؟ و در اثر این احساس، خودم را بازنده کنکور بدانم؟
4- در توصیههای مربوط به جمعبندی، به ما گفته شد که مرور درسها را انجام دهیم که کاملاً پیشنهاد درستی است اما چند نقد دارم:
الف) مگر ما در طول سال تحصیلی مرور نمیکردیم که به یک باره به مرور کردن در دوران جمعبندی تأکید میشود؟ خب ما که همیشه مرور داشتهایم و هنوز هم همان روند را دنبال میکنیم و چه نیازی به حساسیت ایجاد کردن است.
ب) مگر مرورهایی که میکردیم، فاصله مناسبی از هم نداشتند به طوری که مطالب را به موقع باز تولید کرده و به خاطر داشته باشیم و آن قسمتهایی که فراموش شده را ترمیم و مرمت کنیم؟ پس چرا اینطور القا میکنند که 30 الی 40 روز به کنکور باید با تکنیک تازهای مرور کرد؟
مرور، وظیفه بازتولید، مرمت، بازسازی و چفت و بست کردن اطلاعات را دارد و این وظیفه را باید از روز اول مطالعه به دوش بکشد. چه چیزی باعث میشود که توصیه برای مرور در 30 الی 40 روز به کنکور فرق میکند؟
پ) چرا طوری، بازی را صحنهسازی میکنند که مرور کردن در دوران نزدیک به کنکور باید با مروری که در طول سال تحصیلی وجود داشته، فرق کند؟ مگر روش مروری که قبلاً داشتهایم چه کم و کاستی دارد که بایستی تغییرش دهیم؟
شاید گفته شود که در دوران جمعبندی، به روش سریعتری برای مرور نیاز داریم؛ به به چه عالی. خب اگر یک روش سریعتر برای مرور کردن هست، چرا این را زودتر به ما یاد ندادند که در طول سال هم با همین روش سریعتر مرور کنیم؟ میدانید چقدر به نفع ما میشد و چه تعداد مرور و حتی تست و رفع اشکال بیشتری را به خاطر همین سرعت مرور بالاتر انجام میدادیم.
ممکن است بگویند که در دوران جمعبندی در درسهای خوانده شده به تسلط بیشتری رسیدهاید و حالا میتوانید با سرعت بالاتری مرور کنیم. بسیار عالی اما قبول دارید که کار را باید از اول به شکل صحیح و درستش، انجام داد؟
یعنی اگر یک تکنیک مرور به عنوان بهترین روش مرور شناخته میشود آنگاه بایستی از روز اول معرفی شود و بگویند از همین اولین مرور، روش درست را انجام دهید و با گذشت زمان، با این روش صحیح، نتایج بهتری میگیریم.
از این گذشته، حتی اگر قبول کنیم که به دلیل تسلط بیشتر، روش مرور تغییر میکند، باز هم این ایراد وارد است که چرا از یک جایی به بعد مثلاً اوایل مهر که روی درسهای تیر و مرداد به تسلط بالاتری رسیدیم، این روش مرور را برای همان فصلها که تسلط خوبی داشتیم را یادمان ندادند؟
امکان دارد که بگویند باید همه کتابها به طور کامل خوانده میشد تا بشود با این روشها مرور کرد. اگر این طور است پس دوران جمعبندی برای کسانی است که درسها را کامل خواندهاند و بقیه افراد نباید جمعبندی داشته باشند ولی در نکات مربوط به دوران جمعبندی گفتند که دوره جمعبندی زمان مناسبی برای خواندن مطالب جدید نیست و این، به معنای آن است که حتی اگر نصفه و نیمه هم خواندهایم، باز هم باید وارد دوران جمعبندی شویم.
این هم به کنار، فرض کنید که من فقط یک فصل خواندم و همان یک فصل را میخواهم مرور کنم، آیا نباید به سریعترین روش مرورش میکردم؟
اینجاست که مفهوم دوران جمعبندی در ذهن من تَق و لَق میشود و میفهمم این موضوع هم جزء همان صحبتهایی است که دهان به دهان چرخیده و کمتر کسی دربارهاش فکر کرده و فقط چون قبلیها گفتهاند و زیاد اِکو شده، ما هم میترسیم که اگر اینها را نگوییم آنگاه میگویند که فلانی این چیزها را بلد نیست.
من با این موضوع کنار نمیآیم که روش سریعتری برای مرور وجود داشته و به ما یاد ندادند و گذاشتند بگذرد و بگذرد تا به 30 الی 40 روز به کنکور برسد و همچون شعبده بازی از درون کلاه، خرگوشِ مرور را در میآورند و میگویند ببین چه تیز و تند است.
مخاطبان محترم کلبه مشاوره، من کاری نکردم، فقط تا صفحه 10 گوگل رفتم و صحبتهایی که درباره جمعبندی بود را لیست کردم و یکی یکی سؤال پرسیدم.
خدای نکرده قصد جسارت به هیچ بزرگواری را ندارم و فقط یک نکته میگویم: ما یک موضوعی به نام جمعبندی داریم که دربارش فکر نشده و همین طوری نسل به نسل منتقل شده در حالی که این روش جمعبندی برای کنکور، پُر از باگ و خطا و از همه بدتر نشدنی در اجرا است.
الان نوبت آن است که به یک سؤال بپردازیم. اگر قرار است که به روش 3 روز یک بار، جمعبندی را برای کنکور انجام ندهیم، پس چه باید کرد؟
من میگویم شما به عنوان یک دانشآموز یا داوطلب کنکور، یک برنامهای داشتهاید که در آن، بهینهترین روش مرور و تستزنی را برای خود شخصیسازی کردهاید و چرخه مرور و تستزنی خاص خودتان را داشتهاید و در بازههای زمانی مشخص به طوری که مرور مناسب و تست کافی را داشته باشید، برنامه را اجرا کردهاید و حالا چرا فکر میکنید باید 30 الی 40 روز مانده به کنکور، این روند را تغییر دهید؟
وقتی شما به صورت شخصی یا به کمک مشاور و همیارتان متوجه شدید که بهترین روش مرور و تستزنی و بهینهترین روش اجرای برنامه برای شما چیست، چرا باید دست به ترکیب برنده بزنید و فکر کنید که نزدیک کنکور، این جزییات را باید دستکاری کرد و آن نظم ذهنی و برنامهریزی که طبق روال، مرور و تستزنی انجام میشده را خرابش کنید؟
لطفاً نظم ذهنی و برنامهریزی خودتان را تغییر ندهید و با همان روندی که مرور کردید و تست زدید، ادامه بدهید و روال خود را حفظ کنید چون همان برنامهای که تا به الان شما را به سواد کافی رسانده، نشان میدهد که چرخه مرور و تست مناسبی داشته و هیچ دلیلی برای خراب کردنش وجود ندارد.
شاید بگویید که در طول سال مرور نداشتهاید و تستهایی که زدهاید هیچ نظم خاصی ندارد که اگر این طور باشد آنگاه روش جمعبندی به سبک 3 روز یک بار، نه تنها به شما کمکی نمیکند، بلکه کار را خرابتر مینماید. اگر این وضعیت را داشتید، در پرسش و پاسخ زیر همین صفحه برایم توضیحات بیشتری درباره شرایط خود بنویسید تا به شما بگویم چه کار کنید تا اثر بخشی بیشتری داشته باشد.
یک سؤال دیگر هم امکان دارد بپرسید: با توجه به این توضیحاتی که دادم آیا من مخالف آزمون دادن در سی چهل روز به کنکور هستم؟ خیر هرگز. من میگویم در حد 4 یا 5 آزمون به طوری که به اصل برنامهریزیتان آسیب زده نشود را برای خود در نظر بگیرید و آنها را از خود امتحان بگیرید.
اگر نزدیک کنکور بیمار شوم، همه چیز خراب میشود متن
نکند چند روز مانده به کنکور یا خود روز کنکور، اسهال بشوم یا یک بیماری بگیرم؟ این موضوع را برای خوانندههایی که کنسرت دارند هم میبینیم. آنها همیشه در نزدیکی کنسرت، مواظب هستند که سرما نخورند و صدای سالمی داشته باشند تا بتوانند کنسرت را برگزار کنند.
ما هم به عنوان یک داوطلب کنکور، باید در همه روزهای سال مواظب سلامتی خود باشیم و روزهای نزدیک به کنکور هم مثل همه سال. این مواظبت هم اتفاق پیچیدهای نیست زیرا هزار بار انجامش دادهاید و من فقط برای یادآوری میخواهم، این موارد را به صورت یک فهرست، بنویسم:
1- همه ما میدانیم که روی چه غذاهایی حساسیت داریم و کدام یک را نباید بخوریم. مثلاً من چند وقتی بود که وقتی هندوانه میخوردم، مشکل گوارشی پیدا میکردم؛ خب نباید بخورم.
ممکن است یک داوطلب کنکور روی کشک حساسیت دارد و نباید مصرف کند. پس کار عجیبی نیست. حساسیتهای غذایی خود را در نزدیکی کنکور رعایت کنید مثل همه سال که رعایت میکردید.
2- یکی دو هفته مانده به کنکور، غذای بیرون را نخورید. البته از نظر من که کلاً بهتر است تا جایی که میشود، از غذای خانگی استفاده کنید ولی دستکم، یکی دو هفته به کنکور، غذای بیرون را نخورید تا با نخوردن غذای بیرون، جلوی اسهال، مسمومیت غذایی و مشکلات گوارشی، گرفته شود.
3- یکی دو هفته مانده به کنکور، مواظب باشید که بادی به سر و صورتتان نخورد؛ لباس به اندازه کافی بپوشید، از حمام که میآیید، خود را خیلی خوب خشک کنید.
اگر از خانواده و اطرافیان، فردی سرما خورده، لطفاً از او دور بمانید. اینها توصیههای عجیبی نیست همیشه رعایت میکردید؛ خب یکی دو هفته به کنکور هم مراعات کنید.
4- اگر بیماری خاصی مثل میگرن یا موارد دیگری دارید که توصیههای خاص پزشکی از نظر تغذیه، نور، دارو و... میشود، حتماً همان توصیهها را که همیشه رعایت میکردید، برای یکی دو هفته به کنکور هم با جدیت رعایت کنید. به ویژه مصرف داروهایی که پزشک برای شما تجویز کرده را طبق برنامه زمانی خودش مصرف کنید تا اذیت نشوید.
5- به اسم نزدیک بودن به کنکور از خواب خود کم نکنید. شما به حداقل 7 ساعت خواب نیاز دارید که پشت سر هم نیز بایستی باشد؛ بنابراین چرخه خواب خود را مُختل نکنید.
اگر تمایل دارید که به صورت اندام به اندام، توصیههای سالیانه را بخوانید، لطفاً به دوره «بهداشت مطالعه» بروید تا با لیستی از فعالیتها برای مراقبت از اندامهای مختلف بدن آشنا شوید.
همانطور که فهرستِ گفتهِ شده در این جعبه را خواندید، به این نتیجه میرسیم که چند توصیه ساده وجود دارد که نزدیک کنکور، دقیقاً مثل همه سال، آنها را رعایت میکنیم.
دقت کنید که ذهن ما وقتی نزدیک یک روز خاص هستیم، همه چیز را بزرگ میکند ولی در واقع مسائل آنقدر هم بزرگ نیستند که فکرش را میکنید. مثلاً نزدیک کنکور، همه چیز عجیب و بزرگ نشان داده میشود یا نزدیک جشن تولد، میهمانی و یا عروسی که میشود، همه چیز بزرگنمایی شده به نظر میرسد.
دقت کردید که تلویزیون، رادیو، مجلات، صفحات مجازی و سایتها نیز در نزدیکی کنکور، یک متخصص تغذیه میآورند و توصیههای غذایی را برای نزدیک کنکور میپرسند؟ اینها نیز بزرگنمایی و پیچیده کردن روال کنکور است. مغز آنها نیز درگیر همین بزرگ کردن پدیدههاست.
روزهای نزدیک کنکور، هیچ فرقی با بقیه روزهای سال از نظر رعایت غذایی و بهداشتی ندارد و روال طبیعی خود را طی کنید.
با این اوصاف، با آگاهی که به دست آوردید، دست خود را بگیرید و یادآوری کنید که اینها بزرگنماییهای مغز قبل از رسیدن کنکور است و من وارد بازی مغز نمیشوم و فقط همان توصیههای معمول را انجام میدهم.
فهرست وسایل و اقدامات لازم برای روز کنکور متن
تعدادی وسایل و اقدامات وجود دارد که لازم است تا از چند روز قبل از کنکور، برای روز کنکور آماده کنید:
1- چند روز قبل از کنکور، کارت ورود به جلسهِ کنکور را بایستی از روی سایت سنجش ذخیره کرده و پرینت بگیرید که روز کنکور با خودتان ببرید.
2- اطلاعات هویتی نوشته شده روی کارت ورود به جلسه کنکور، بایستی با اطلاعات شما مطابقت داشته باشد.
3- اگر مشکلی در کارت ورود به جلسه کنکورتان وجود داشت، باید به باجههای رفع نقص در محل زندگی خودتان بروید تا مشکلتان را حل کنند. این موضوع را برای خود تبدیل به استرس و ترس نکنید زیرا یک روند عادی برای سازمان سنجش است که برخی، دچار مشکلاتی در کارت ورود به جلسه خود شوند و برای همین آمادهاند تا مشکل شما را حل کنند.
4- آدرس باجههای رفع نقص در سایت سنجش منتشر میشود و بر اساس محل زندگی خود، به آنجا مراجعه خواهید کرد.
5- در کارت ورود به جلسهتان، آدرس محل کنکورتان نوشته شده است. اگر برای شما و خانواده ناشناخته است، لطفاً مسیرهای دستیابی و مدتزمان لازم برای رسیدن را حساب و کتاب کنید چون سازمان سنجش میگوید که یک ساعت زودتر از ساعت شروع آزمون لازم است که در حوزه امتحانی باشید.
6- کارت ملی یا شناسنامه عکسدار را با خود ببرید.
7- چند مداد نرم برای آزمون با خود ببرید.
8- یکی دو پاککن که تمیز پاک میکنند را همراه داشته باشید.
9- تراش تیز به همراه داشته باشید.
10- یک سنجاق کوچک برای چسباندن کارت ورود به جلسه روی لباس خود را داشته باشید.
11- ساعت مچی عقربهای داشته باشید. ساعت دیجیتالی ممکن است باعث حساسیت مراقبین شود و بابتش از شما وقت بگیرند. از آشنا و فامیل، یک ساعت مچی عقربهای تهیه کنید تا درگیر حواشی نشوید.
12- دستمال کاغذی جیبی به همراه داشته باشید.
13- اگر داروی خاصی دارید که مجبور به مصرفش، سر جلسه کنکور هستید، حتماً همراه با نامه تائید یا نسخه پزشک، آن دارو را با خودتان ببرید و استفاده کنید.
14- یک بطری آب که بعضی میگویند بگذارید یخ بزند و با خود ببرید اما من میگویم اگر نوشیدن آب معمولی هم اذیتتان نمیکند، همان آب ساده را ببرید و کاملاً سلیقهای است که یخ زده باشد یا ساده. فقط موقع مصرف آب، اگر دستتان خیس شد با دستمال، خشک کنید تا پاسخ برگ خیس نشود.
15- سازمان سنجش، اجازه ورود هر نوع خوراکی را به داخل سالن برای جلوگیری از تقلب، نمیدهد چون برخی در داخل بستههای خوراکی تقلب مینوشتن و با خود میبردند. برای همین فقط خوراکیهای بدون بستهبندی را اجازه دارید داخل یک کیسه فریزر ریخته و با خود ببرید.
پیشنهاد من، چند انجیر خشک یا توت خشک یا کشمش و یا چند بیسکوئیت بدون بستهبندی است که داخل کیسه فریزر قرار میدهید و با خود میبرید.
16- لباس راحتی را برای آزمون انتخاب کنید تا اذیت نشوید.
17- یک نایلون شفاف هم با خودتان ببرید که اگر صندلی خودتان صدا میداد، آن را زیر پایه کوتاهتر صندلی بگذارید تا دیگران دائماً نگویند صدای صندلی را در نیار و باعث به هم ریختن تمرکزتان شود.
احساس فراموشی کاذب قبل از کنکور متن
چند روز به کنکور، دائماً احساس میکنم که همهچیزهایی را که مطالعه کردهام را یادم رفته و چیزی درون ذهنم نمانده و قرار است کنکور را خراب کنم.
بابت این احساس نگران میشوم و میگویم: نکند واقعاً یادم رفته باشد و از آنطرف هم این حس باعث میشود دلم بخواهد همهچیز را چند بار بخوانم و اگر این کار را نکنم حس بدی دارم.
آن دانش آموزان و داوطلبان کنکوری که اینچنین حسهایی را بروز میدهند؛ این موضوع را قبول دارند که این احساس شان، فقط مخصوص کنکور نیست و تقریباً برای اکثر امتحانات قبلی در دوران مدرسه نیز همین حس را داشتهاند و گمان میکردند که همهچیز را فراموش کردند ولی وقتی سر امتحان میرفتند، متوجه میشدند که همهچیز مرتب است و آن حس، فقط یک دروغ بوده است.
با این حال، اگر خودم را جای این دانش آموزان و کنکوریها بگذارم، یک سؤال برایم مطرح میشود: چرا همچین احساسی، قبل از امتحان یا کنکور در بین اکثر ما ایجاد میشود؟
راستش را بخواهید هیچ تحقیقی به طور مستقیم به این حس نپرداخته و شاید شما در آینده، یکی از آن محققانی باشید که تصمیم بگیرید در یک پژوهش حرفهای، دقیقاً به موضوع احساس فراموشی کاذب قبل از امتحان بپردازید و دلایلش را به صورت دقیق و علمی بیان کنید.
بنابراین فعلاً دست ما خالی است و دلیل علمی برای آن نداریم؛ هر چند متخصصهای زیادی هستند که طبق نظر شخصی، معتقدند که علت این اتفاق به استرس و اضطراب قبل از امتحان بر میگردد که منطقی هم به نظر میرسد ولی خب پشتوانه تحقیقی-پژوهشی ندارد که من بتوانم محکم از آن دفاع کنم.
درست است که تا به لحظه نوشتن این جعبه، دلیل یا دلایل علمی این اتفاق توسط هیچ پژوهشی، اثبات نشده اما کار برای افرادی که احساس فراموشی کاذب قبل از امتحان یا کنکور را دارند، بسیار ساده است؛ چرا؟
من طبق تجربه کاری خودم، متوجه چند نکته جالب شدم که آنها را به اشتراک میگذارم و به نظرم این موارد برای شما راهگشا است که بتوانید این احساس فراموشی غیر واقعی را در خود حل کنید:
۱- همه کسانی که این احساس فراموشی قبل از کنکور یا امتحان را دارند، در زمان امتحان متوجه میشوند که این احساس دروغین بوده و برای همین است که اسمش را گذاشتهایم: احساس فراموشی کاذب یعنی احساس فراموشی دروغین.
با این شرایط، وقتی سر جلسه بروید، آنچه که جزء سواد شماست به خوبی با دیدن تستها، در ذهنتان بازتولید میشود و به پرسشها پاسخ میدهید؛ بنابراین درست است که فعلاً دلیل علمی این رخ داد را نمیدانیم ولی این را میدانیم که هیچ مشکلی برای روز امتحان یا کنکور ایجاد نمیکند.
۲- تمام افرادی که احساس کاذب فراموشی مطالب را بروز میدهند، از سالها قبل اینطوری بودهاند و بابتش خاطره یا خاطراتی دارند و ممکن است که این احساس را از خواهر، برادر، پدر، مادر یا همکلاسی و فامیل یاد گرفته باشند و بیانش میکنند.
۳- همگی دانش آموزان و کنکوریهایی که این حس را دارند، قدرت مغز خود را نادیده میگیرند و فکر میکنند که یک مغز ضعیف دارند درحالی که مغز ما عملکرد فوقالعادهای دارد. هر چند زیر بار کار نمیرود و باید به زور مجبورش کنیم تا کار کند ولی کار کردنش حرف ندارد.
۴- تمام کنکوریها با احساس فراموشی کاذب، در روزهای قبل از کنکور، مقدار بیشتری مرور را انجام میدهند که اتفاقاً کار درستی هم میکنند که مرور میکنند و هیچ مشکلی نیست. به نظر میرسد، بیشتر مرور کردن و ورود اطلاعات بیشتر، این احساس فراموشی دروغین را دامن میزند. هر چند برایش پژوهشی نداریم ولی ویژگی مشترکی بین افرادی با این احساس است.
۵- تمام اشخاصی که احساس فراموشی کاذب قبل از کنکور را دارند، ساعت مطالعه بالاتری را نسبت به بقیه روزهای سال ثبت میکنند که باز هم کار عالی میکنند که بالاتر میخوانند و از زمان استفاده میبرند و مشکلی ایجاد نمیکند و فقط ممکن است این احساس کاذب فراموشی را تلقین کند که باز هم برایش پژوهشی نداریم و فقط به عنوان ویژگی مشترک این افراد مطرح میکنم.
با این اوصاف، طبق تجربه کاری من، یک پنجضلعی برای احساس فراموشی کاذب داریم که ضلعهای آن به ترتیب، دروغین بودن این حس، داشتن خاطره، نادیده گرفتن قدرت مغز، مرور بیشتر و ساعت مطالعه بالاتر است.
همه اینها به من میگوید که ما با یک احساس رو به رو هستیم که اتفاقاً غیر واقعی هم هست. حالا با احساسات دروغین خود چه باید کنیم؟ ما با احساسات غیر واقعی خویش، سه وضعیت میتوانیم داشته باشیم:
الف) آنها را جدی بگیریم و فکر کنیم نکات مهمی در آنها هست و برایش وقت بگذاریم و از زوایای مختلف بررسی کنیم.
ب) با آنها بجنگیم و مبارزه به راه بیندازیم و بگوییم: من نمیخواهم که این احساس در درون من باشد و هر طور شده آن را از بین میبرم.
پ) کاری به بود و نبود آن احساس نداشته باشیم و به قول اصطلاح روانشناسی و روانپزشکی آن، «مواجهسازی بدون پاسخ» انجام دهیم؛ یعنی با وجود آن احساس، وظیفه اصلی خود را انجام دهیم.
کدام یکی از راهها درست است؟ اجازه میدهید برای شفافتر شدن موضوع، یک مثال بزنم؟
مثال: شما تصمیم میگیرید که به استخر بروید و شنا کنید. وقتی وارد آنجا میشوید، یک توپ بادی بزرگ میبینید که روی آب شناور است. درباره نگرش شما نسبت به این توپ، کلاً سه وضعیت قابل تصور است؛ کدام یکی را انتخاب میکنید؟
الف) گوشه آب میایستید و به این فکر میکنید که چرا باید یک توپ بادی بزرگ روی آب باشد؟ دلیلش چیست؟ نکند نکتهای پشت این توپ بادی بزرگ وجود داشته که من از آن بیخبرم و حتماً نیاز به بررسی دارم و تا این درکش نکنم، نمیتوانم اینجا شنا کنم.
ب) دنبال راهی باشید که آن توپ بادی را هر طور شده از آنجا بیرون کنید. مثلاً دنبال سوزن یا جسم تیزی باشید تا آن را سوراخ کرده و بادش را خالی کنید.
پ) بیتوجه به حضور آن توپ، وظیفه اصلی خود که همان شنا کردن است را انجام دهید. ممکن است گاهی توپ بادی به شما بخورد ولی آن فقط یک توپ بادی است که هیچ دردی ندارد و مشکلی ایجاد نمیکند. خطری بابت این توپ بادی شما را تهدید نمیکند.
احساس دروغین نیز مانند همین توپ بادی درون استخر است. اگر بخواهید کار (الف) را انجام دهید، فقط باعث میشوید که مسئله توپ بادی، بزرگ و بزرگتر شود و در نهایت از شنا کردن غافل شوید.
راهکار (ب) هم باعث عصبی شدن و به هم ریختگی میشود و در پایان منجر به از دست دادن زمان شنا کردن میشود؛ ولی راهحل (پ) فقط روی شنا کردن تمرکز دارد و درگیرِ بود و نبود توپ نمیشوید و در مجموع ممکن است چند باری توپ به شما برخورد کند که هیچ مشکلی ایجاد نمیشود زیرا فقط یک توپ بادی است.
احساسات دروغین مثل همین فراموشی کاذب قبل از امتحان یا کنکور نیز مثل همان توپ بادی درون استخر است که خطری ندارد و اگر بخواهید به این احساس توجه کنید یا با آن بجنگید، فقط زمان مفید خود برای کار اصلی که همان درس خواندن است را تلف میکنید اما اگر مواجهسازی بدون پاسخ انجام دهید، آنگاه این احساس دروغین تأثیری بر عملکردتان نخواهد داشت.
آن پنجضلعی را به خاطر آورید، فراموشی کاملاً دروغین بود، برایش خاطراتی داشتید، قدرت مغز را نادیده میگرفتید، مرور بیشتر و ساعت مطالعه بالاتر داشتید و این پنجضلعی نشان میدهد که آن احساس فراموشی قبل از امتحان یا کنکور، بیخطر است و فقط باید برنامهریزی خود را ادامه دهید و وارد بازی این احساس نشوید تا فروکش کند و برود.
چه زمانی دیگر نباید بخوانیم؟ متن
چند روز به کنکور، دیگر درس نخوانیم؟ این سؤالی بود که تصمیم گرفتم برای پیدا کردن جوابش، خودم را جای یک دانشآموز یا داوطلب کنکور بگذارم و تا صفحه ۱۰ گوگل رفتم و ۱۰۰ سایت را که در این نتایج نشان داده شده، بررسی کردم و نتیجه گشت و گزارهای من به اینجا ختم شد:
۱- گروهی معتقد بودند که سه روز به کنکور، دیگر هیچ مرور و مطالعهای انجام ندهیم.
۲- عده دیگری میگفتند یک روز به کنکور، کتابها را بسته و قید مرور و مطالعه را بزنید.
۳- بعضیها هم تأکید داشتند که فقط عصر روز قبل از کنکور را درس نخوانید.
۴- دستهای هم اعتقاد داشتند که فقط چند ساعت شب را مطالعه نکنید و بگذارید مغزتان نفس بکشد.
۵- تعداد بسیار کمی در حد انگشتان دست هم دیدم که باور داشتند که روز قبل از کنکور هم مثل همه روزهای مطالعاتی قبلی و به اندازهای که همیشه میخواندید، فرایند مرور را انجام دهید و طبق برنامهریزی خود پیش بروید که من هم طرفدار همین گروه هستم.
اگر از من بپرسید که آیا پژوهشی وجود دارد که روی این کار کرده باشد که قبل از یک آزمون تا چه موقع بخوانیم، مناسب است؟ خواهم گفت که چنین تحقیقی وجود ندارد و هیچ کسی روی این موضوع، کار نکرده است.
حالا که مقالهای علمی در این زمینه وجود ندارد، چطور باید به نتیجه برسیم که کدام یکی از ۵ حالت بالا، درست میگویند؟ یک راه ساده این است که برویم از افرادی که طرفدار دسته اول تا چهارم هستند، بپرسیم که دلیل یا دلایل شما برای اینکه میگویید، سه روز، یک روز، نصف روز یا شب کنکور را درس نخوانیم چیست؟
آنگاه یکی یکی آن علتها را از نظر علمی بررسی کنیم که آیا دلایلی که میآورند پشتوانه علمی دارد؟ من در همین جست و جو، روی این موضوع هم دقیق شدم که بدانم علت آنان چیست. کل دلایل، شامل موارد زیر بوده است:
۱- طرفداران حالتهای یک تا چهار، معتقدند که اگر در آن زمانهایی که گفتهاند، درس بخوانید، مغزتان قاطی میکند و به جای اینکه نتیجه مفیدی داشته باشد، مضر هم میشود.
جوابیه: به لحاظ علمی، هیچ مقالهای نداریم که درباره خواندن قبل از امتحان و قاطی کردن مغز، کار کرده باشد. در ضمن، افرادی که قبل از امتحان یا کنکور حتی در روز آخر درس خواندهاند و تجربه مطالعه مثل بقیه روزهای سال را برای روزهای قبل از کنکور داشته اند، این نکته را تأیید میکنند که اتفاقاً فردا، سر جلسه کنکور، تست یا تستهایی را دیدهاند که همین دیروز، نکتهاش را مرور کرده بودند و یک سور زده و لبخندی روی لبانشان آمده است.
۲- توصیهکنندگان حالتهای یک تا چهار، بیان میکنند که اگر در آن مدتی که مشخص کرده اند، درس بخوانید، استرس میگیرید و بهتر است که با خانواده و دوستان به فکر تفریح و خوشگذرانی باشید.
جوابیه: اگر فردی از درس خواندن در روزهای قبل از کنکور استرس میگیرد، راهحل برطرف کردن این استرس، پاک کردن صورتمسئله اصلی و فرستادن شخص به تفریح و خوشگذرانی نیست بلکه باید درباره آن استرس صحبت شود که چرا آن دانشآموز یا کنکوری، بابت درس خواندن، استرس تحمل میکند و با بیرون کشیدن عامل یا عوامل استرسزا، به او راهحل داده میشود تا باعث بهبود عملکردش شوید.
این خیلی بیمسئولیتی و از سر باز کردن است که وقتی کسی به یک مشاور میگوید که من استرس دارم و مشاور در جواب میگوید باید تفریح کنی و مسافرت بروی. این مثل آن است که کسی بگوید احساس سرگیجه و سردرد دارم و پزشک بگوید تفریح کن و مسافرت برو.
استرس دارم، دلشوره دارم، نگرانم، فکرم مشغول است، تپش قلب دارم، حس بدی دارم، متمرکز نیستم، غمگینم، دلآشوب هستم، حال گریه دارم، دلواپسم، نا امیدم، خسته روحی هستم، از نظر ذهنی ریختم پایین، خوابم به هم ریخته و سایر کلیدواژههای مشابه را دقیقاً باید شبیه درد نگاه کنیم.
درمان هیچ کدام از کلیدواژههای گفته شده در پاراگراف قبلی، مسافرت و تفریح نیست. میدانم در گرانترین کلینیکهای روانشناسی و روانپزشکی حتی در مدرنترین کشورهای دنیا، وقتی یکی از کلیدواژههای گفته شده در پاراگراف قبلی را بگویید، به شما میگویند دوست و رفیق پیدا کن، میهمانی برو، مسافرت و تفریح داشته باش اما اگر منطقی باشیم آنها دارند ما را از سر خودشان باز میکنند و نمیخواهند ریشه مشکل ما را پیدا کرده و حل کنند.
با این توضیحات، اگر بابت درس خواندن در روزهای نزدیک به کنکور، احساسی مثل استرس یا هر چیز دیگری دارید، بایستی به این سؤال جواب بدهید که چرا برای درس خواندن در این روزها، احساس استرس دارم؟ میتوانید در پرسش و پاسخ همین صفحه دربارهاش بنویسید تا کمکتان کنم.
برای آنکه باز هم بیشتر شفاف شود، این مثال را میزنم. یکی ممکن است به این دلیل در اثر خواندن در روزهای قبل از کنکور استرسی شود که بترسد از اینکه قبول نشود و بعد دلیلی هم برای قبول نشدن نداشته باشد و برای همین مغزش این راهحل غلط را پیش رویش میگذارد که نمایش استرس را بازی کن و به هم بریز تا اگر قبول نشدی به بقیه بگویی من چند روز به کنکور استرسی شدم وگرنه قبول میشدم. حالا فکرش را کنید که به این شخص بگوییم برو تفریح و مسافرت، آیا مشکل او حل میشود؟
امکان دارد فرد دیگری بابت خواندن قبل از کنکور درگیر استرس شود که آیا میرسم همه را تمام کنم و مرور مناسبی انجام دهم؟ حالا به این دانشآموز بگوییم بیزحمت یک تفریح و مسافرت برو تا مشکلت حل شود! آیا نباید به او راهحل بدهیم که چطور این نگرانی را برطرف کند؟
با این اوصاف، اگر بابت درس خواندن در روزهای منتهی به کنکور، درگیر احساسات مختلفی مثل استرس میشوید، در پرسش و پاسخ دربارهاش به این صورت بنویسید که دلیل یا دلایل فکری شما برای این استرس چیست؟ پشت پرده مغزتان چه میگذرد؟ چه اتفاقاتی افتاده که این احساس را دارید؟ هرچه بیشتر توضیح بدهید، دقیقتر میشود راهحل ارائه کرد.
۳- پیروان حالتهای یک تا چهار بر این موضوع اصرار دارند که اگر در زمانهای گفته شده، درس بخوانید آنگاه مطالب وارد حافظه کوتاهمدت میشود و جلوی دسترسی به حافظه بلندمدت را میگیرد و روز کنکور را از دست میدهید.
جوابیه: اولاً کدام مقاله و پژوهشی این موضوع را ثابت کرده که اگر سه روز، یک روز، نصف روز یا شب یک امتحان مثل کنکور، مطالعه داشته باشید، آنگاه حافظه کوتاهمدت جلوی حافظه بلندمدت را میگیرد؟
دوماً، حافظه کوتاهمدت و بلندمدت یک نقطه محدود از مغز نیستند که جلوی هم را بگیرند بلکه اینها فقط مدلهای فرضی دانشمندان روانشناختی است که برای درک بهتر کارکرد مغز معرفی شدهاند و اولین نفر هم فردی به نام ریچارد اتکینسون (Richard Chatham Atkinson) بود که این مدل را ارائه کرد و بقیه دانشمندان، هر بار مدل او را بهتر کردند.
بنابراین عزیزانی که باور به این دارند که حافظه کوتاهمدت جلوی حافظه بلندمدت را میگیرند، تصورشان این است که یک قسمت نقطهای مشخص فیزیکی در مغز وجود دارد که اسمش حافظه کوتاهمدت است و قرار است جلوی بخش نقطهای دیگری از مغز که اسمش حافظه بلندمدت است را بگیرد.
از طرفی، فرایند حافظهسازی طبق مدلهایی که دانشمندان برای درک یادگیری در ما انسانها ارائه کرده اند، به این صورت است که همیشه بین حافظه کاری، کوتاهمدت و بلندمدت، تعامل وجود دارد در نتیجه اگر قرار بر اثر منفی حافظه کوتاهمدت بر بلندمدت باشد که این اثر را باید همیشه بگذارد و ما هیچوقت نباید درس بخوانیم چون حافظه کوتاهمدت جلوی بلندمدت را میگیرد.
طرفداران این خط فکری بر این باورند که سه روز به کنکور یا یک روز به کنکور یا عصر و شب کنکور با بقیه روزهای سال فرق دارد و مغز میگوید چون نزدیک کنکور هستیم، من دیگر با قوانین قبلی خودم کار نمیکنم و به یک باره، سه روز به کنکور تصمیم میگیرم که حافظه کوتاهمدت را به جنگ بلندمدت بفرستم ولی در بقیه روزهای سال، این کار را نمیکنم. آیا میتوانیم پیرو چنین مدل فکری باشیم؟
یادآور میشوم که در بررسیهای علمی به این ماجرا، شبهِ علم میگویند؛ یعنی بعضی از افراد با استفاده از واژگان علمی مثل همین «حافظه کوتاهمدت» و «حافظه بلندمدت» جملههایی را میسازند و پر و بال میدهند و از نظر مخاطب اینطور به نظر میرسد که پس سخن به دلیل همین واژگان علمی، درست است.
شبیه این حرکت را در روشهای انگیزشی هم میبینیم مثلاً از واژه «موج» و «انرژی» که در علم فیزیک است سوءاستفاده میکنند و میگویند امواج مختلفی برای احساسات وجود دارد و سعی کنید در موج مثبت قرار بگیرید.
یا از اینکه مغز ما، یک ساز و کار الکتروشیمیایی دارد و در اثر فعالیت نورونها، امواج تولید میشوند، چنین میگویند که دیدید گفتیم امواج مغزی به کائنات ارسال و از آن دریافت میشود.
بنابراین دلیل علمی و اثبات شدهای وجود ندارد که نباید سه روز، یک روز، عصر یا شب قبل کنکور درس نخوانیم و از آن طرف بازخورد مثبت از تجربههای عملی افرادی که در این روزها درس خوانده اند، برای من به شخصه نشان دهنده این است که تا روز آخر مثل همیشه و در حد توان مطالعاتی خودمان، برنامه درسی را پیگیری میکنیم.
همین سه روز یا روز آخر را اگر درس بخوانید، کلی مرور مؤثر انجام دادهاید و روز کنکور میتوانید از این مرور ساعات آخری، تستهایی را حل کنید و پاداش بگیرید.
اینقدر این را شنیدم که عه فلان چیز را دیروز مرور کردم امروز در کنکور از همان، تست آمد و حل کردم و خیلی بهم چسبید. خب چرا از این چسبیدنها برای شما اتفاق نیفتد؟
۳۵ تا زیست، ۱۷ تا فیزیک، ۲۷ تا شیمی، ۱۷تا ریاضی و ۱۲ تا زمین میزنم متن
هرگاه میخواهم درباره «انتظارات پیش از شروع» یا «قضاوتهای قبل از شروع» صحبت کنم یاد یکی از معلمهای مشهور ریاضی کشورمان میافتم که درباره اولین تجربه برگزاری کلاس تقویتی در موسسه، برایم توضیح میداد و من از ایشان اجازه گرفتم تا خاطرهشان را اینجا تعریف کنم.
او میگفت: اولین باری که قرار بود کلاس تقویتی در یک موسسه برگزار کنم، روز قبلش با خودم گفتم که تا صفحه 25 جزوه درس میدهم، 60 تمرین تشریحی و 40 تست برگزیده هم از همین مباحث حل میکنم و حدود 100 تمرین و تست هم برای کار در منزل به آنها میدهم که جلسه بعدی بیاورند.
فردا آمد و سر کلاس رفتم و تا صفحه 6 جزوه به زور رسیدم، 60 تمرین که هیچ، فقط توانستم همان مثالهای جزوه تا صفحه 6 را توضیح دهم و خبری از تست برگزیده و آن 100 تمرین و تست برای کار در منزل هم نبود و کار از دستم در آمده بود.
از کلاس که برگشتم، میخواستم از موسسه انصراف بدهم و همان معلم مدرسه باقی بمانم و از اینکه معلم تقویتی باشم، متنفر شده بودم. همه حسهای منفی و بد دنیا را در لحظه و به صورت رگباری، داشتم میچشیدم و احساس گناه میکردم.
شب که شد با مدیر موسسه تماس گرفتم و گفتم انصراف میدهم و به فکر معلم ریاضی دیگری باش و تازه پول این جلسه را به همه برگردان و من بابتش پولی نمیخواهم چون واقعاً معلم خوبی نبودم.
هر چه مدیر اصرار کرد که حالا بیا و ادامه بده، من زیر بار نرفتم و گفتم در توانم نیست که کلاس تقویتی برگزار کنم. چند روزی گذشت و با خط موسسه با من تماس گرفته شد، این بار صدای مدیر نبود بلکه دانشآموزی از پشت خط با من صحبت کرد و گفت:
من به نمایندگی از دانشآموزان کلاس تقویتی ریاضی هستم، امروز با خبر شدیم که قرار نیست ادامه بدهید ولی همه ما برای اولین بار بود که داشتیم ریاضی را یاد میگرفتیم و مطمئنیم اگر ادامه دهید، ریاضی ما قوی میشود.
خیلی تعجب کردم که آن تدریس افتضاح که نه به صفحه 25 رسید و نه 60 تمرین و 40 تست حل شد و تازه خبری هم از 100 تمرین و تست کار در منزل نبود، چطور برای این دانشآموزان جذاب بوده است؟
جلسه بعدی که سر کلاس رفتم، از آنها پرسیدم که چرا جلسه قبلی را مفید میدانستند؟ مخرج مشترک همه توضیحات این بود که همه آنان در کلاس تقویتی دنبال آموزش آرام و آهسته و با بیان جزییات بودهاند.
این دانشآموزان معلمی نمیخواستند که در یک جلسه، 25 صفحه درس بدهد و تند تند سؤال حل کرده و رد بشود و اتفاقاً دنبال دبیری بودند که در همان یک جلسه، 5 یا 6 صفحه درس بدهد ولی با مثالهای فراوان؛ چرا که آنها پایه ریاضی ضعیفی داشتند.
من فکر میکردم آنان کلاس تقویتی گرفتهاند تا مثالهای بیشتری نسبت به مدرسه حل شود ولی آنان کلاس تقویتی گرفته بودند چون در پایه مشکل داشتند و خود درس را هم یاد نگرفته بودند.
دقت کردید که انتظارات پیش از شروع کلاس و درک فضای آن، چطور باعث کج روی در قضاوت و برداشتهای این معلم شد، به طوری که حتی او را به هم ریخت و احساس گناه در او ایجاد شد.
برای هر یک از ما نیز اگر آگاه نباشیم، بارها پیش میآید که قبل از رو به رو شدن با یک پدیده، تصورات، قضاوتها، توقعات و انتظاراتی را از آن در ذهن خود بسازیم و همین میتواند به پاشنه آشیل و نقطه فرو ریزش ما تبدیل شود. مثال از کنکوریها بزنم؟
مثال اول: فردا ساعت 6 صبح از خواب بیدار میشوم. اگر همین دانشآموز، ساعت 6:30 بیدار شود، نسبت به درس خواندن در آن روز، چه حسی دارد؟ من نمیگویم ساعت بیداری تعیین نکنید بلکه میگویم اولاً آیا این ساعتی که تعیین کردید، کمالگرایانه نیست و دوماً اگر کمی دیرتر بیدار شدید، آیا نقشه دومی برای ادامه برنامهتان دارید؟
مثال دوم: فردا میخواهم 300 تست بزنم و اگر او نتواند به عدد 300 برسد، تفکرش درباره خودش و عملکردش چیست و آیا میتواند برای روزهای بعدی، امیدی به درس خواندن داشته باشد؟ در واقع این شخص باید اول به این فکر کند که آیا این تعداد تست قابلیت اجرا دارد و اگر بنا به هر دلیلی به این عدد نرسید، نقشه دوم او چیست؟
مثال سوم: همه زیستشناسی را در نصف روز مرور میکنم. اگر این هدف را محقق نکند، واکنش او نسبت به برنامه و قبولی خویش چه خواهد بود؟ آیا او یک هدف منطقی برای مرور گذاشته است؟
مثال چهارم: تمام کتابهای تستم را در 15 روز تعطیلات فروردین به طور کامل حل میکنم. اگر نتواند به این برنامه برسد، چه فشاری تحمل خواهد کرد؟ آیا او به صورت کمالگرایانه، این هدف را انتخاب نکرده است؟
و اما مثال مرتبط با این جعبه: اکثر کنکوریها، روز یا روزهای قبل از کنکور، با خودشان حساب و کتاب میکنند که در کنکور، از هر درس، چند تست باید بزنند. مثلاً یک دانشآموز یا کنکوری تجربی با خودش میگوید:
با توجه به مرورها، تستها، رفع اشکالها و درصدهایی که در منزل یا کنکورهای آزمایشی کسب کردهام، فکر میکنم در کنکور فردا، ۳۵ تا زیست، ۱۷ تا فیزیک، ۲۷ تا شیمی، ۱۷ تا ریاضی و ۱۲ تا زمین میزنم.
حالا فکرش را کنید که فردا در کنکور، تستهای درس زیست، متفاوتتر از سالهای قبلتر آمد و این دانشآموز نتوانست 35 تست بزند و به جایش 22 مورد زد. آیا این احساس به او دست نمیدهد که قبولی در کنکور از دست رفت و خراب کردی و بقیه درسها را هر چقدر هم که جواب بدهی، فایدهای ندارد و پرونده کنکورت همین الآن بسته شد؟
همین دانشآموز از کنکور بیرون میآید و متوجه میشود که درس زیستشناسی در آن کنکور، برای همه کنکوریها سخت بوده و اتفاقاً حل 20 تست به بالا به گواه و شهادتِ همه معلمهای زیست کشور، یک نتیجه عالی است و اگر کنکور را ادامه میداد و به بقیه درسها میرسید، الآن یکی از قبولیها بود.
روی زیست مثال زدم و اجازه میخواهم یکی یکی این مثال را تکرار کنم چون باید لمس کنید و حتی شاید نیاز باشد که دربارهاش با من صحبت نمایید زیرا این افکار بسیار نو و تازه هستند و زمان میبرد که سر و شکل بگیرد.
این بار تجسمش را کنید که فردا در کنکور، تستهای درس فیزیک، متفاوتتر از سالهای قبلتر آمد و این دانشآموز نتوانست 17 تست بزند و به جایش 8 مورد زد. آیا این احساس به او دست نمیدهد که قبولی در کنکور از دست رفت و خراب کردی و بقیه درسها را هر چقدر هم که جواب بدهی، فایدهای ندارد و پرونده کنکورت همین الآن بسته شد؟
برای نوبت سوم تصورش را کنید که فردا در کنکور، تستهای درس شیمی، متفاوتتر از سالهای قبلتر آمد و این دانشآموز نتوانست 27 تست بزند و به جایش 18 مورد زد. آیا این احساس به او دست نمیدهد که قبولی در کنکور از دست رفت و خراب کردی و بقیه درسها را هر چقدر هم که جواب بدهی، فایدهای ندارد و پرونده کنکورت همین الآن بسته شد؟
برای دفعه چهارم تخیلش کنید که فردا در کنکور، تستهای درس ریاضی، متفاوتتر از سالهای قبلتر آمد و این دانشآموز نتوانست 17 تست بزند و به جایش 8 مورد زد. آیا این احساس به او دست نمیدهد که قبولی در کنکور از دست رفت و خراب کردی و بقیه درسها را هر چقدر هم که جواب بدهی، فایدهای ندارد و پرونده کنکورت همین الآن بسته شد؟
همین قصه را برای درس زمین هم میشود گفت که اگر نتوانست 12 بزند و به جایش 6 مورد زد، احساس او چه خواهد بود؟
من تمام ضررهای انتظارات پیش از شروع را فهرست کردهام:
الف) اگر درسی در کنکور، مطابق با حساب و کتاب مد نظرتان پیش نرود، متأسفانه از نظر ذهنی به هم میریزید و ممکن است کل کنکور را از دست بدهید. برای همین است که در توضیحات این جعبه از لفظ «نقطه فرو ریزش» برای تفسیر انتظارات پیش از شروع، استفاده کردم.
ب) باعث ولع و طمع برای پاسخدهی به تستهایی میشود که شاید حتی جزء سوادتان هم نباشد ولی چون میخواهید به انتظارات درصدی خود که از روز قبل کنکور تعیین کرده بودید، به هر قیمتی، برسید، در حال جواب دادن به تستها بدون در نظر گرفتن بلد بودن و نبودن، هستید و متأسفانه یک فضای احساسی میسازید و تعداد غلطهایتان بالا میرود.
پ) شهامت عبور از پرسشهای وقتگیر کنکور را از دست میدهید و فقط میخواهید هر طور شده به رکورد روز قبل از کنکور که برای خودتان حساب کردهاید، دست یابید و اینجاست که اصلاً اهمیت ندارد که آیا تست از آن سؤالات وقتگیر است یا نه و تمام تمرکزتان روی این است که هویت تعیین شده در روز قبل از کنکور را بسازید.
ت) سختی و آسانی کنکور را در نظر نمیگیرید و روی این حساب نمیکنید که اگر کنکور در آن درس یا درسها سختتر از قبل شده باشد، قاعدتاً تعداد زدههایم کاهش مییابد ولی مشکلی برای قبولی من ایجاد نمیکند که این مورد را در جعبه مخصوص به سخت شدن کنکور در همین صفحه، بایستی حساب موشکافانه بررسی کنیم.
ث) این حس را خواهید داشت که اگر به درصدهای تعیین شده روز قبل نرسم، قبول نمیشوم و بالاتر از سیاهی که رنگی نیست و برای همین ممکن است حتی درصدهای زیر صفر کسب کنید.
ج) وسط کنکور، دائماً در حال شمارش تعداد تستهای زده خود هستید و درصد حساب میکنید در حالی که همان وقت را باید میگذاشتید و تست بیشتری حل میکردید.
حالا چه مواردی، زمینه ساز این میشوند که ما انتظار پیش از شروع داشته باشیم:
الف) این تفکر غلط که همیشه برای 20 برو تا 18 بگیری. همین جمله ساده و بسیار بیمنطق که از بچگی به ما گفته شده، باعث میشود که فکر کنیم اگر یک روز به کنکور، اعدادی را تصور و هدفگذاری کنیم آنگاه فردا معجزه میشود و درصدهای خوبی میزنیم.
ب) تعداد مرورها، تنوع تستها، میزان رفع اشکالها و درصدهای منزل و کنکور آزمایشی باعث میشود که یک ذهنیت برای خود بسازیم که ما طبق این برنامه و زحمتی که کشیدهایم، بایستی به فلان درصدها در هر درس برسیم در حالی که کنکور میتواند سختتر از قبل شود و تعداد زدههای شما کمتر شود ولی قبولیتان همچنان سر جای خودش بماند البته اگر رفتارهای اشتباه مثل انتظارات پیش از شروع نداشته باشید.
پ) ممکن است بعضیها با خودشان بگویند مثلاً در کنکور مرحله اول، اگر این مقدار درصد بزنم یک انگیزه خوب برای کنکور مرحله دوم میشود و برای همین یک روز مانده به کنکور مرحله اول، درصدهایی را تعیین میکنند و انتظار دارند که فردا، به آنها برسند تا انگیزهای برای کنکور بعدی بشود.
ت) درک نکردن تفاوت بین ارزش درصد و عدد درصد باعث میشود که فردی به خودش بگوید اگر رشته X از دانشگاه Y را بخواهم باید فلان قدر بزنم و اگر کمتر از آن بزنم که قبول نمیشوم و همین باعث میشود که از روز قبل کنکور، حداقل درصدها را تعیین کند در حالی که در همین صفحه از کلبه مشاوره، خواهید آموخت که بین عدد درصد و ارزش درصد تفاوت وجود دارد.
ث) آنهایی که پشت کنکوری هستند، امکان دارد بر اساس اینکه بخواهد پیشرفتی نسبت به کنکور یا کنکورهای قبلی را نشان داده و انگیزه بگیرند، به خودشان میگویند باید فلان درصدها را در درسها بزنم تا اینطوری حس خوبی پیدا کنم و بگویم ایول! چه پیشرفتی کردم.
ج) رفتارهایی مثل کمالگرایی و بلند پروازی هم میتواند موجب شکلدهی درصدهای روز قبل از کنکور بشود و برای خود، درصدهایی را تعیین کنید.
چ) ترس از اینکه اگر انتظارات پیش از شروع نداشته باشند، آنگاه شُل و بیانگیزه درس بخوانند یا کنکور را جدی نگیرند و ضعیف عمل کنند و برای همین تصمیم میگیرند که با انتظارات پیش از شروع، به خودشان فشار بیاورند و سخت بگیرند.
هر کنکوری که برگزار میشود، سطح سؤالات خاص خودش را دارد و هیچ شخصی نمیتواند تعیین کند که فردا در کنکور، در هر درس چند تست میزند و بایستی تمام تمرکزش روی این باشد که حداکثر تعداد تست درست را بدون احساسات، تعصب و بیمنطقی، بزند تا قبول شود.
قطعاً در یک کنکور متوسط، تعداد بیشتری میتواند بزند و در یک کنکور سخت، تعداد کمتر اما قبولی او به خطر نمیافتد در نتیجه تعیین درصد و تعداد تستها در روز یا روزهای قبلی کنکور، بسیار رفتار نادرستی است و کمکی به شما نمیکند. دلیل این موضوع را اجازه بدهید در جعبه مخصوص خودش که درباره سختی و آسانی کنکور صحبت میکنیم، توضیح بدهم.
با این توضیحات، در تمام روزهای سال نباید انتظار پیش از شروع داشت و روز قبل از کنکور و خود کنکور نیز به همین منوال. لطفاً اگر انتظارات پیش از شروع برای کنکور، مطالعه، برنامهریزی و... دارید، حتماً درباره دلیل پشت ذهن خود برایم در پرسش و پاسخ همین صفحه بنویسید تا شما را کمک کنم.
برای خوابیدن شب کنکور به خودتان جو ندهید متن
در این مطلب، خیلی این کار را کردم که خودم را جای یک دانشآموز یا داوطلب کنکور و رفتم و به گوگل مراجعه کردم. یک بار هم در این جعبه، چنین شبیهسازی را انجام دادم. دوباره به گوگل رفتم و نوشتم: «شب قبل کنکور، ساعت چند برویم بخوابیم؟».
برای اطمینان تا صفحه ۱۰ گوگل رفتم و ۱۰۰ جستوجوی نمایش داده شده در این ۱۰ صفحه را به طور کامل زیر نظر گرفتم و هر چه مطلب، پادکست و ویدیو بود را بررسی کردم و جمعبندی تمام توصیهها، فهرستی به شرح زیر شد:
۱- روز قبل از کنکور از قهوه و مشتقات آن استفاده نکنید تا خوابتان به هم نریزد.
۲- روز قبل از کنکور، سعی کنید صبح زود بیدار شوید و در طول روز هم نخوابید تا شب خوابتان بگیرد.
۳- یک ورزش نیمه سنگینی داشته باشید که خسته بشوید و راحت به خواب بروید.
۴- حدود سه ساعت قبل از خواب، شام سبکی همراه با ماست یا دوغ بخورید.
۵- یک لیوان شیر کمچرب بنوشید و اگر به لبنیات حساس هستید، چای سبز و گلگاوزبان بخورید.
۶- مخلوطی از آب سیب یا آب کاهو که باعث آرامش بیشتر و خواب کافی میشود را هم بنوشید که عالی هست.
۷- قبل از خواب، یک دوش آبگرم خیلی کمککننده خواهد بود.
۸- برای ساعت ۱۰ تا ۱۱ شب، آماده خواب شده و به بستر خواب بروید.
من چند سؤال و توضیح درباره این ۸ توصیه مشهور دارم:
۱- اگر معتقدید که خوردن قهوه و مشتقات آن به ویژه در عصر یا شب، باعث به هم ریختن چرخه خواب میشود که نظر درستی هم هست و هر فردی، بسته به شرایط جسمانی، میتواند درگیر بیخوابی ناشی از قهوه یا مشتقات آن شود، پس چرا فقط توصیه میکنید که روز قبل از کنکور از آن استفاده نشود و طوری صحنه را میچینید که گویی برای بقیه روزهای سال، ایرادی ندارد که خوابمان به هم بریزد؟
چرا در نظر اکثر عزیزان متخصص، روز قبل از کنکور با بقیه روزهای سال فرق دارد و گمان میکنند که بایستی یک سری توصیههای تغذیهای ویژه این روز داشته باشند؟ شاید هم در گوشه ذهن برخی این فکر وجود دارد که بدن ما در روز قبل از کنکور، تصمیم میگیرد با قوانین دیگری کار کند و برای بقیه روزهای سال هم با قانون دیگر. آیا واقعاً اینطور است؟
خوردن قهوه اگر باعث به هم ریختگی چرخه خواب میشود که بسته به شرایط جسمانی و مقدار و زمان مصرف، واقعاً هم میشود، بنابراین بایستی در تمام روزهای سال، توصیه به مصرف نکردن یا دستکم، کنترل مصرف آن باشد و از سوی دیگر، خوردن قهوه یا مشتقات آن برای برخی از افراد واکنشها و حساسیتهای اضافهتری مثل سردرد، تپش قلب و بیقراری میآورد و آنها که هرگز نباید بخورند.
با این حساب، درباره مصرف قهوه و مشتقات آن، نه فقط برای روز قبل از کنکور، بلکه برای کل سال، نیاز به تجدید نظر اساسی است و بهتر آن است که بینیاز به چنین نوشیدنی هایی، فرایند مطالعه را چه در کل سال و چه در روز قبل کنکور، پیش ببرید و خود را وابسته به آن نکنید.
۲- آیا فقط یک روز به کنکور تلاش کنیم که زودتر بیدار شویم یا بهتر آن است که از چند هفته زودتر، کم کم روند مطالعه و سبک برنامهریزی خود را نرم نرم شبیه روز کنکور کنیم؟
چرا یک روز به کنکور بخواهیم شوک وارد کنیم در حالی که میتوانیم فرایند خواب و بیداری خود را از چند هفته قبل از آغاز کنکور، به آرامی تغییر دهیم تا برای روز کنکور، کاملاً هماهنگ شده باشیم.
۳- ورزش نیمه سنگین و به دور از آسیب جسمانی را فقط برای روز قبل کنکور توصیه میکنید یا به طور کلی، بهتر است که در بعضی از زمانهای استراحت، دانش آموزان و کنکوریها به فکر تقویت عضلات خود باشند؟ جزییات این مطلب را در دوره «بهداشت مطالعه» آوردهام که میتوانید آن را مطالعه نمایید.
۴- شام سبک و استفاده از لبنیات را برای روز قبل کنکور توصیه میکنید یا به طور کلی اگر فردی نسبت به آنها حساسیت غذایی ندارد، میبایست در رژیم غذایی خودش از آنها استفاده کند؟
۵- آیا توصیههایی مثل نوشیدن شیر گرم، چای سبز، گل گاو زبان، مخلوطی از آب سیب یا آب کاهو و یا دوش آب گرم، همان بزرگنماییهای روزهای انتظار نیست؟
در جعبه «اگر نزدیک کنکور بیمار شوم، همه چیز خراب میشود» در همین صفحه از سایت کلبه مشاوره، درباره این بزرگ کردنهای مغز صحبت کردیم. آیا اینها جَو دادن و متفاوت کردن روز قبل از کنکور نسبت به بقیه روزها نیست؟
من هر چه بیشتر درباره نوشتن این مطلب تحقیق کردم، بیشتر و بیشتر به این نتیجه رسیدم که دستگاه فکری متخصصان مرتبط با کنکور، روی این محور استوار است که روزهای قبل از کنکور با بقیه روزهای سال فرق دارد و توصیههایی که میکنند نیز بر همین پایه استوار است و دقیقاً برای همین است که بار روانی بیشتری به دانش آموزان و کنکوریها تحمیل میکنند.
۶- وقتی ما به خوابیدن در ساعت ۱۰ تا ۱۱ شب عادت نداریم یا از چند هفته قبل برایش تنظیم نشده ایم، آیا همین که زور میزنیم که طبق توصیه مشاوران در این ساعت بخوابیم، بیشتر باعث بیخوابی ما نمیشود؟
آیا فشار آوردن روی اینکه روز قبل کنکور تازه باید یادت بیفتد که شب ساعت ۱۰ تا ۱۱ شب بخوابی و از آن طرف، شیر گرم، چای سبز، گل گاو زبان، مخلوطی از آب سیب یا آب کاهو و یا دوش آب گرم را هم در نظر داشته باشی که راحت بخوابی، باعث حساس شدن ما روی خوابیدن نمیشود؟
بیایید یک آزمایش ساده و قابل اجرا راه بیندازیم تا به صورت عملی این حساس شدن را تجربه کنیم. همین امشب به خودتان بگویید: من باید بین ساعت ۱۰ تا ۱۱ شب بخوابم، من باید گل گاو زبان بخورم تا راحتتر خوابم ببرد. من بروم دوش آب گرم بگیرم تا زودتر خوابم ببرد. من نیاز دارم مخلوطی از آب سیب یا آب کاهو بخورم تا خوابم بگیرد.
همین جملات را به خودتان بگویید و تحت فشار قرار بدهید که خواب امشب را اگر نداشته باشی که نتیجه همه زحماتت بر باد میرود و بیچاره خواهی شد. آنگاه ببینیم شما ساعت چند خوابتان خواهد برد؟
مطمئن باشید آنقدر از این شانه به آن شانه میشوید و فکر و خیال میکنید که اصلاً خوابی به چشمان شما نمیآید. این ابعاد از حساسیت، خوراک فکری مناسبی برای مغز است که جلوی خواب را بگیرد و با شما بازی کند.
مشابه این حس را در کنکوریهایی داریم که با خودشان میگویند: من فردا باید ساعت ۶ صبح بیدار شوم، اگر بیدار نشوم کل برنامهام روی زمین میماند و نمیرسم اجرا کنم. من اگر رأس ساعت بیدار نشوم هدفم را از دست میدهم و چه خواهد شد؟ ساعت ۵ صبح شده و هنوز خوابشان نبرده که اصلاً بخواهند ساعت ۶ بیدار شوند.
این بازیها را با مغزتان راه نیندازید و برایش خوراک فراهم نکنید. از چند هفته قبل از کنکور، به آرامی ساعت خواب و بیدار خود را شبیه روز کنکور کنید تا هیچ شوکی به شما وارد نشود و شب قبل از کنکور هم طبق روال و روتینی که ساختهاید بروید و بخوابید و دنبال آب کاهو نباشید.
مگر شبهای قبلی که میخ وابیدید، آب سیب مینوشیدید یا دنبال دوش آب گرم بودید؟ همان کاری را بکنید که همیشه میکردید. رفتارهای روز قبل از کنکور شبیه تمام روزهای درس خواندن شما در باقی روزهای سال است. چرا بیخودی به خودتان دنده میدهید و بیشتر از خوابیدن دور میشوید؟
۷- فرض کنید که من فردا کنکور دارم و تمام آن توصیههای مشاورین و متخصصان را انجام دادم و دوغ و ماست و گل گاو زبان را خوردم و خانواده را اذیت کردم که برایم آب کاهو جور کنند و آن را هم سر کشیدم ولی باز هم خوابم نبرد؛ آنوقت تکلیف چه هست؟
مثلاً فکر کنید من به این دلیل خوابم نمیبرد که فکر میکنم روز کنکور یک روز خاص است که جواب زحمات خود را میگیریم و سر همین فکر، نگران میشوم که نکند نتوانم نتیجه بگیرم. حالا آن آب کاهو و گل گاو زبان چطوری کمکم میکند این مشکل را حل کنم؟
با این توضیحات، متوجه میشویم که این توصیهها، راهکار ما نیستند. من قضیه را اینطوری مبینیم:
شما از الآن به این سؤال فکر کنید که آیا شب کنکور قرار است برای خوابیدن اذیت بشوید؟ اگر بله، حالا باید بگویید چرا؟ دلیل یا دلایلش چه هست؟ نگرانیهایت چه چیزهایی هستند که میخواهند جلوی خواب عادی تو را بگیرد؟
اینها را باید در پرسش و پاسخ بپرسید تا از الآن حلش نماییم. وقتی ریشهها را حل کنیم، آنوقت شب کنکور، نیاز به جو دادن و فاز برداشتن نیست. پس اگر فکر میکنید، خوابیدن در شب کنکور، قرار است برای شما چالش باشد، در پرسش و پاسخ همین صفحه، بیایید و دربارش صحبت کنیم.
روز کنکور خواب نمانم یا وسط کنکور، ساعتم نخوابد متن
من هم زیاد این را شنیدهام که میگویند: «شاید روز کنکور خواب بمانیم» یا «ساعت مچی ما، وسط کنکور از کار بیفتد» و تحت تأثیر این افکار، استرسی میشوند و به هم میریزند. در کلبه مشاوره، پُر تکرارترین واژه که استفاده میشود چیست؟ «راهحل»؛ خب چه ربطی به این نگرانیها داشت؟
ربطش این است که این دغدغهها، راهحلهای سادهای دارند. به طور مثال، این نگرانی را دارید که شاید روز کنکور خواب بمانید؟ خب علاوه بر گوشی خودتان، گوشی خانواده را هم سر زنگ بزارید. حتی میشود برنامه روی کامپیوتر نصب کردن و روشنش گذاشت تا زنگ بزند.
با ارائه راهحل، خودتان را رها کنید و به مغزتان بگویید که من برایش راهحل دارم و دیگر وارد این فکر و بازیهای مربوط به آن نمیشوم.
همین ماجرا را برای ساعت مچی هم داریم؛ ساعت خود را به یکی از اعضای خانواده بدهید تا به یک تعمیرکار ساعت نشان دهد و بگوید تا بررسیاش کند و مطمئن شود از نظر موتوری و باتری، سالم است یا نه؟ وقتی راهحل در دسترس است، چرا باید بابتش وقت خود را بگیرید و مشغولیت ذهنی به وجود آورید؟
پیشنهاد برای تمام روزهایی که نیاز به سیری طولانی مدت دارید متن
هر روزی از سال که نیاز داشتید احساس سیری طولانیمدتی تجربه کنید، بهترین پیشنهاد، خوردن یک «صبحانه پروتئینی» است. تخممرغ در انواع پخت آن، عدسی، لوبیا و یا هر ماده غذایی دیگری که به خوردن آن عادت دارید و پروتئینی است، برای شما مناسب است. بنابراین برای صبح کنکور هم مثل تمام آن صبحهایی که نیاز بوده برای مدت بیشتری احساس سیری کنید، از یک صبحانه پروتئینی استفاده کنید.
لطفاً اگر عادت به صبحانه خوردن یا میل کردن صبحانه پروتئینی ندارید، از همین حالا، تستهای مختلف را انجام دهید تا برای شما یک روال و روتین بشود و مشکلی از این نظر نداشته باشید. همچنین حساسیتهای غذایی خود را هم مد نظر داشته باشید و از موادی استفاده کنید که مشکلی برای شما ایجاد نمیکند.
فهرست ابزارهای ایجاد چالش توسط طراح برای روز کنکور متن
نکته: میدانم که بانک سؤال برای طراحی تست وجود دارد و طراح کنکور، یک فرد نیست ولی برای آنکه نوشتن مطلب برایم ساده شود، از من بپذیرید که کلیدواژه «طراح کنکور» را به کار بگیرم.
لازم است که خود را جای طراح کنکور بگذاریم تا مهندسی فکر او را درک کرده و بعد از این آگاهی، وارد بازیهای روانی برای روز کنکور نشویم. از این رو، اولین نکتهای که نیاز است تا دربارهاش به تفاهم برسیم، بررسی این موضوع است که «طراح کنکور، وظیفه دارد تا کنکور را برای ما روتین و روال کند یا در روند پاسخدهی ما اختلال ایجاد نماید؟»
من معتقدم که دنبال مختل کردن روند پاسخدهی ما به تستهاست زیرا ظرفیت رشتههای پر طرفدار از تعداد دانشآموزان و کنکوریها، کمتر است و در نتیجه، فقط بخشی از افراد، میتوانند قبول شوند و اینجاست که طراح به کنکور از این زاویه نگاه میکند که این آزمون، تنها، امتحانی برای سنجش سواد نیست و بایستی ظرفیتهای دیگر یک داوطلب یا دانشآموز نیز آزموده شود.
در واقع وقتی عینک طراح کنکور را به چشم میزنید، خواسته یا ناخواسته، این فکر را پیدا میکنید که چطور میتوانم چالشهایی ایجاد کنم تا افرادی که از نظر ذهنی و روحی برای روز کنکور آمادگی ندارند، در دستاندازهای تستی گیر کرده و نتوانند به اندازه سواد خویش، نتیجه بگیرند.
در همین راستا، ابزارهایی در اختیار طراح کنکور است تا بتواند این چالشها را برای روز کنکور، مهندسی کند و اینها، نکاتی نیستند که در جایی نوشته شده باشد تا از روی آن برای شما بنویسم و هر شخصی بر حسب تجربه و همچنین تحلیل و بررسی کنکورهای پیشین، میتواند به مواردی برسد.
من نیز بر حسب آنالیز کنکورهای مختلف سالهای گذشته + تجربه کاری خودم به فهرست زیر رسیدهام که آن را با شما به اشتراک میگذارم:
1- محدودیت زمانی کنکور
2- جلوگیری از ایجاد روند و ذهنیت در کنکور
3- سخت یا وقتگیر کردن چند تست اول کنکور
4- قرار دادن چند تست سخت یا وقتگیر، پشت سر هم.
5- تنظیم چیدمان چند تست سخت، به طوری که در یک صفحه از دفترچه قرار بگیرند.
6- قرار دادن چند تست سخت در انتهای درس اول دفترچه و بلافاصله قرار دادن چند تست سخت در ابتدای درس دوم همان دفترچه برای اینکه پاسخنامه، کَچَل به نظر برسد.
7- سختتر کردن یک درس، فراتر از حد انتظار
8- طولانی کردن صورت سؤال
9- گذاشتن جدول، نمودار، شکل و تصویر در تست
10- هم گزینه شدن چند تست پشت سر هم مثلاً سه تا تست پشت سر هم گزینه 1 جواب میشود.
11- طراحی تست سخت از مبحثی که اکثر کنکوریها، آن را مسلط هستند و انتظار دارند که سؤالش را حل کنند.
12- ایجاد گزینههای نزدیک به هم برای تولید شک بین گزینهها
در جعبههای بعدی، یک به یک این ابزارها را به طور جداگانه، بررسی میکنم تا وارد جزییات هر کدام بشویم و با آگاهی به دست آمده از این آموزشها، خود را از این بازیها دور نگاه داریم و در روز کنکور، به اندازه سواد خودمان، نتیجه بگیریم.
طراح روی زمان محدود تستها، حساب باز کرده است متن
پر تکرارترین نکتهای که همه ما درباره کنکور شنیدهایم، همین مسئله محدودیت زمانی است. به این عبارت دقت کنید: «اگر مدتزمان پاسخدهی به درسهای کنکور، مثل وقت همین درسها در امتحانات نهایی و مدرسه بود، درصدهای شما، بالاتر از درصد کنکورتان میشد».
این عبارت نشان میدهد که محدودیت زمانی برای درسها، یکی از ابزارهای طراح به منظور ایجاد چالش برای کنکوریها است. با این حساب، دانشآموزان و داوطلبان کنکور بایستی دنبال راهحلهایی باشند تا در زمان هر درس در روز کنکور، حداکثر تعداد تستهای درست را بزنند و به قبولی مد نظر خود برسند.
این راهحلها عبارت است از: 1- روشها و تکنیکهای تستزنی، 2- حل کردن تستهای متنوع در طول سال تحصیلی، 3- داشتن مرورهای مناسب و خوش موقع، 4- جلوگیری از رفتارهای تکراری در زمان آزمون، 5- توانایی عبور از تستهای وقتگیر. در شمارهگذاریهای ادامه متن، یکایک این روشها را تشریح میکنم:
۱- روشها و تکنیکهای تستزنی که برای هر مبحث به صورت جداگانه در روند برنامهریزی و تحصیل خود آموختهاید و بارها در تستزنی به کار گرفتهاید؛ بارِ اصلیِ کاهشِ زمانِ تستزنی را به دوش میکشد.
بخشی از تستها در مباحث مختلف، تکنیکها و روشهای حل سرعتی دارند که با تسلط روی آنها، میتوانید سریعتر به جواب برسید و وقتِ اضافهِ ذخیره شده را برای تستهای وقتگیرتر بگذارید.
این تکنیکها، در درسنامه و پاسخنامه کتابهای تست موجود در بازار به طور کامل آموزش داده شده و با آموختن و تمرین کردن روی آنها در طول سال تحصیلی به درجهای از تسلط میرسید که سرعت مناسب را بروز دهید.
۲- حل کردن تستهای متنوع در طول سال تحصیلی باعث بهبود و ارتقای مهارت مدیریت زمان یک دانشآموز یا داوطلب در جلسه کنکور میشود.
به خاطر داشته باشید که هیچ سرعت عملی اتفاقی نیست بلکه حاصل تمرین و تکرار است. با حل تستهای متنوع، علاوه بر تمرین روشها و تکنیکهای تستی موجود در کتابهای تست، این مهارت را نیز کسب میکنید:
الف) سرعت نوشتن راهحل
ب) قدرت و سرعت در محاسبات
پ) ذهنی انجام دادن بخشی از فرایند حل مسئله
ت) سرعت در بررسی گزینههای تستهای مفهومی
این موارد، دست به دست هم میدهند تا سرعت بیشتری را در حل مسائل و مفاهیم کنکور تجربه کنید و چالش طراح کنکور، برای در تنگنا قرار دادن شما را خنثی نمایید.
3- داشتن مرورهای مناسب جهت مرمت، بازسازی و بازآوری اطلاعاتِ آموخته شده به بهبود سرعت حل تست کمک میکند.
اگر مرورهای خوش موقع نداشته باشید، آنگاه بخشی از زمان حل تست را صرف یادآوری فرمول یا نکات مربوطه میکنید و دنبال راهحلش هستید و همین باعث اتلاف زمان میشود. مرورهای به موقع، موجب بازسازی و مرمت اطلاعات میگردد و سرعت شما را برای روز کنکور بالا نگاه میدارد.
4- جلوگیری از رفتارهای تکراری در زمان آزمون، نقش کلیدی در ارتقای سرعت عمل شما دارد.
فهرست کامل رفتارهای تکراری را در زیر میآورم:
الف) خواندن چند باره صورت سؤال: برای آنکه تأثیر این چند بار خواندن صورت سؤال را در کم آوردن زمانِ جلسهی کنکور، به خوبی لمس کنید، یک مثال از رفتار دو دانشآموز، در درس ریاضی کنکور تجربی میزنم که دارای 30 تست است.
تذکر: مدتزمان خواندن صورت سؤال در مثالهای زیر، برای راحتی محاسبه و به منظور نشان دادن اهمیت رفتارهای تکراری، به صورت برابر و 10 ثانیه فرض شده است. به هیچ وجه این زمان، یک معیار برای اینکه تعیین کنید برای خواندن یک صورت تست چقدر باید وقت بگذارید، نخواهد بود و صرفاً جهت راحتی در محاسبات و نمایش تفاوتها، اختیار شده است.
دانشآموز اول: یک بار صورت هر تست ریاضی را میخواند و با کم و زیادش، برای خواندن صورت هر سؤال ریاضی، 10 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای خواندن صورت 30 تست ریاضی، 300 ثانیه یعنی 5 دقیقه از کل زمان درس ریاضی را مصرف میکند.
دانشآموز دوم: دو بار صورت هر تست ریاضی را میخواند و با کم و زیادش، برای خواندن صورت هر سؤال ریاضی، 10 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای دو بار خواندن صورت 30 تست ریاضی، 600 ثانیه یعنی 10 دقیقه از کل زمان درس ریاضی را مصرف میکند.
تفاوت زمانی این دو دانشآموز، 5 دقیقه است و 5 دقیقه در جلسه کنکور، زمان کمی نیست و این مثال نشان میدهد که یک رفتار تکراری در جلسه کنکور، چطور باعث وقت کم آوردن یک دانشآموز میشود.
اجازه میدهید مثالم را برای درسهای دیگر کنکور تجربی هم گسترش دهم تا ببینیم تفاوت این دو دانشآموز در کل کنکور، چند دقیقه میشود؟
دانشآموز اول: یک بار صورت هر تست زیست را میخواند و با کم و زیادش، برای خواندن صورت هر سؤال زیست، 10 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای خواندن صورت 45 تست زیست، 450 ثانیه یعنی 7 دقیقه و 30 ثانیه از کل زمان درس زیست را مصرف میکند.
دانشآموز دوم: دو بار صورت هر تست زیست را میخواند و با کم و زیادش، برای خواندن صورت هر سؤال زیست، 10 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای دو بار خواندن صورت 45 تست زیست، 900 ثانیه یعنی 15 دقیقه از کل زمان درس زیست را مصرف میکند.
تفاوت این دو دانشآموز در درس زیست، 7 و نیم دقیقه است که برای روز کنکور، زمان بزرگی است.
دانشآموز اول: یک بار صورت هر تست فیزیک را میخواند و با کم و زیادش، برای خواندن صورت هر سؤال فیزیک، 10 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای خواندن صورت 30 تست فیزیک، 300 ثانیه یعنی 5 دقیقه از کل زمان درس فیزیک را مصرف میکند.
دانشآموز دوم: دو بار صورت هر تست فیزیک را میخواند و با کم و زیادش، برای خواندن صورت هر سؤال فیزیک، 10 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای دو بار خواندن صورت 30 تست فیزیک، 600 ثانیه یعنی 10 دقیقه از کل زمان درس فیزیک را مصرف میکند.
در درس فیزیک نیز، 5 دقیقه اختلاف زمان بین دو دانشآموز به چشم میخورد.
دانشآموز اول: یک بار صورت هر تست شیمی را میخواند و با کم و زیادش، برای خواندن صورت هر سؤال شیمی، 10 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای خواندن صورت 35 تست شیمی، 350 ثانیه یعنی 5 دقیقه و 50 ثانیه از کل زمان درس شیمی را مصرف میکند.
دانشآموز دوم: دو بار صورت هر تست شیمی را میخواند و با کم و زیادش، برای خواندن صورت هر سؤال شیمی، 10 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای دو بار خواندن صورت 35 تست شیمی، 700 ثانیه یعنی 11 دقیقه و 40 ثانیه از کل زمان درس شیمی را مصرف میکند.
اختلاف این دو دانشآموز، 5 دقیقه و 50 ثانیه در خواندن صورت سؤالات شیمی است.
دانشآموز اول: یک بار صورت هر تست زمین را میخواند و با کم و زیادش، برای خواندن صورت هر سؤال زمین، 10 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای خواندن صورت 15 تست زمین، 150 ثانیه یعنی 2 دقیقه و 30 ثانیه از کل زمان درس زمین را مصرف میکند.
دانشآموز دوم: دو بار صورت هر تست زمین را میخواند و با کم و زیادش، برای خواندن صورت هر سؤال زمین، 10 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای دو بار خواندن صورت 15 تست زمین، 300 ثانیه یعنی 5 دقیقه از کل زمان درس زمین را مصرف میکند.
فرق این دو دانشآموز برای خواندن صورت سؤال زمین در کنکور نیز 2 دقیقه و 30 ثانیه است. حال اگر کل تفاوتهای این دو شخص را در 5 درس کنکور تجربی، با هم جمع بزنیم، به اختلاف 25 دقیقه و 50 ثانیه میرسیم.
هنگامی، بزرگی و اهمیتِ 25 دقیقه و 50 ثانیه را متوجه میشویم که کل زمان کنکور تجربی را به یاد آوریم. کل زمان این کنکور چند دقیقه است؟ 180 دقیقه. تازه این فقط زمان تلف شدهی ناشی از رفتار تکراری، در خوانش دو مرتبهای برای صورت سؤال است؛ هنوز رفتارهای تکراری روز کنکور تمام نشده و لطفاً با من همراه باشید چرا که عمق فاجعه در راه است.
ب) خواندن چند باره گزینههای تستهای مفهومی: بسیار از کنکوریهای تجربی، گزینههای تستهای زیست، مفاهیم شیمی و زمینشناسی و حتی گزینههای تستهای مفهومی فیزیک و ریاضی را چند بار میخوانند.
در یک حساب سر انگشتی، به فرض اینکه خواندن هر گزینه تست مفهومی، فقط 5 ثانیه زمان ببرد و با یادآوری این نکته که عدد 5 ثانیه، تنها به منظور راحتی در محاسبات است و هیچ استانداردی از خواندن یک گزینه به شما نمیدهد و باز هم با در نظر گرفتن اینکه در ریاضی و فیزیک هیچ سؤال مفهومی نیاید (میدانم گاهی در فیزیک و شاید در آینده برای ریاضی هم سؤال مفهومی بیاید ولی برای سادهسازی، نادیده گرفتم) و در درس زمین هم همه سؤالات مفهومی باشند و از سوی دیگر، 15 سؤال مفهومی برای شیمی آمده باشد، آنگاه:
دانشآموز اول: یک بار هر گزینهی تست مفهومی را میخواند و با کم و زیادش، برای خواندن هر گزینهی تست مفهومی، 5 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای خواندن هر 4 گزینه تستهای مفهومی در شرایطی با توضیحات پاراگراف قبلی، 1500 ثانیه یا 25 دقیقه زمان صرف میکند.
دانشآموز دوم: دو بار هر گزینهی تست مفهومی را میخواند و با کم و زیادش، برای خواندن هر گزینهی تست مفهومی، 5 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای دو بار خواندن هر 4 گزینه تستهای مفهومی در شرایطی با توضیحات دو پاراگراف بالاتر، 3000 ثانیه یا 50 دقیقه زمان صرف میکند.
اختلاف این دو دانشآموز در کل کنکور، 25 دقیقه است. فکر میکنم هر چه جلوتر میرویم، فضا برای شما بیشتر و بیشتر روشن میشود که چرا رفتارهای تکراری برای روز کنکور، یک برون دادِ نادرست است.
پ) تکرار در حل چند باره مسئلهها: گروهی از دانشآموزان و کنکوریها هستند که تستهای مسئلهای را با وجود رسیدن به جواب، اما در اثر رفتار تکراری، چند بار دیگر حل میکنند و قطعاً بابت این رفتار نادرست خود، منبع زمانی محدود سر جلسه کنکور را هدر میدهند.
باز هم با یک حساب ساده و با فرض اینکه 20 مسئله در شیمی داشته باشیم و هیچ مسئلهای در زمین نیاید (میدانم مسئله دارد ولی برای سادهسازی نادیده میگیریم) و تمام سؤالات ریاضی و فیزیک نیز مسئله باشند و با در نظر گرفتن اینکه هر بار حل یک مسئله، 90 ثانیه زمان ببرد و با یادآوری این نکته که عدد 90 ثانیه به هیچ وجه یک استاندارد به شما نمیدهد که بگویید آها پس حل مسئله باید 90 ثانیه طول بکشد و صرفاً جهت راحتی در محاسبات نوشته شده است، برای آن دو دانشآموز خواهیم داشت:
دانشآموز اول: یک بار هر تست مسئلهای را میخواند و با کم و زیادش، برای حل هر تست مسئلهای، 90 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای حل تستهای مسئلهای در شرایطی با توضیحات پاراگراف قبلی، 7200 ثانیه یا 120 دقیقه زمان صرف میکند.
دانشآموز دوم: دو بار هر تست مسئلهای را میخواند و با کم و زیادش، برای حل هر تست مسئلهای، 90 ثانیه وقت میگذارد. با این شرایط، او برای دو بار حل تستهای مسئلهای در شرایطی با توضیحات دو پاراگراف قبل، 14400 ثانیه یا 240 دقیقه زمان صرف میکند.
تفاوت این دو دانشآموز، 120 دقیقه در جلسه کنکور است که عددی بسیار بزرگ میباشد. بیایید یک کار جالب انجام دهیم تا وخامت اوضاع را باز هم بیش از پیش لمس کنیم:
فرض کنیم که یک دانشآموز، هیچ کدام از تکرارهای گفته شده تا به اینجای کار را نداشته باشد و دانشآموز دوم، هر سه تکرار را داشته باشد و تمام زمانهای آزمونی این دو کنکوری را جمع بزنیم و مقایسه نماییم:
دانشآموز اول: 1550 ثانیه صرف خواندن صورت تمام تستهای کنکور تجربی کرد، 1500 ثانیه را خرج خواندن گزینههای تستهای مفهومی نمود و 7200 ثانیه هم برای حل مسئلهها گذاشت و با این سه زمان، کل کنکور تجربی پوشش داده میشود. مجموع زمانهای او 10250 ثانیه یا 170 دقیقه و 50 ثانیه میشود و از کل وقت کنکور تجربی که 180 دقیقه است، حدود 9 دقیقه و 10 ثانیه هم اضافه میآورد که آن هم صرف تستهایی که وقتگیرتر بوده خواهد شد و او بدون کم آوردن زمان، جلسه کنکور را ترک میکند.
دانشآموز دوم: 3100 ثانیه صرف خواندن صورت تمام تستهای کنکور تجربی کرد، 3000 ثانیه را خرج خواندن گزینههای تستهای مفهومی نمود و 14400 ثانیه هم برای حل مسئلهها گذاشت و با این سه زمان، کل کنکور تجربی پوشش داده میشود. مجموع زمانهای او 20500 ثانیه یا 341 دقیقه و 40 ثانیه میشود و از کل وقت کنکور تجربی که 180 دقیقه است و این یعنی کل کنکور که تمام میشود، باز هم باید 161 دقیقه و 40 ثانیه به او زمان داده شود تا بتواند به آخر کنکور برسد.
من میخواستم کاملاً لمس کنید و به خوبی جا بیفتد که رفتارهای تکراری، چگونه زمان شما را از بین میبرد و فکر میکنم با این توضیحات، به هدفم رسیده باشم البته همچنان، کار ادامه دارد؛ چطور؟ زیرا لیست رفتارهای وقتگیر نادرست سر جلسه کنکور ادامه دارد و موارد دیگر را هم در زیر معرفی میکنم:
ت) شمارش تستها سر جلسه کنکور: برخیها هر چند تستی که میزنند، یک بار کل تستهایی که تا به آنجا زدهاند را میشمارند تا متوجه شوند که کلاً چند تست زدهاند. همین شماردن تستها وقت میگیرد و چرا وقتش را نمیگذارند تا یک تست دیگر را هم بزنند؟
دلیل اینکه چرا این دانشآموزان، سر جلسه کنکور، دنبال شماردن تستها هستند را در همین صفحه از کلبه مشاوره، به صورت اختصاصی در یک جعبه مجزا مورد بررسی قرار میدهم ولی فعلاً بدانید که یکی از رفتارهای نادرست وقتگیر سر جلسه، شمارش تستهاست.
ث) نگاه کردن به سایر کنکوریهای حاضر در کلاس یا سالن: این دسته از دانشآموزان، هر چند تستی که میزنند، یک بار سر خود را در سالن میچرخانند تا ببینند بقیه کجای دفترچه هستند و چند تست زده و چقدر از پاسخ برگ را سیاه کردهاند.
این رفتار نیز دلیل خاص خودش را دارد که در جعبهای جداگانه در همین صفحه از سایت، مورد بررسی قرار میدهیم و از قضا، یکی از بنیادیترین موضوعات مربوط به کنکور هم هست اما فعلاً در همین حد بدانید که این هم یک رفتار تکراری نادرست است که موجب اتلاف زمان میشود.
ج) صحبت با مراقبتها و غر و لُند کردن برای تستها: در روز کنکور دیده شده که وقت آن داوطلب کنکور را میگیرد و از نظر ذهنی، باعث کندتر شدن او میشود.
چ) لج بازی در حل سؤالاتی که قبلاً روی آن مسلط بوده: از رفتارهای قابل مشاهده در برخی از کنکوریهاست که در اثر همین یک دندگی کردن روی سؤال، ممکن است چهار، پنج یا حتی دقایق بیشتری را تلف کنند و با خودشان میگویند باید هر طور شده این تستی که همیشه بلد بودم را بزنم.
این رفتار دانشآموزان نیز حکایت نابی دارد و در جعبه مخصوصش در همین صفحه مورد بررسی قرار میگیرد ولی هدف ما فعلاً لیست کردن این رفتارهای تکراری و نادرست است که وقت سر جلسه را میکشد.
اینجا لیست رفتارهای تکراری را میبندم اما یک سؤال جواب داده نشده، اگر ما این رفتارهای تکراری را انجام میدهیم، چه باید کنیم؟ این رفتارهای تکراری ناشی از نگرانی است و لطفاً هر کدام از این رفتارهای تکراری را که دارید، در قسمت پرسش و پاسخ همین صفحه، درباره نگرانی خود توضیح دهید تا بر اساس آن، به شما توضیح دهم که چگونه از این رفتار نادرست، خود را بیرون بکشید.
به بیان دیگر، برایم بنویسید که مثلاً اگر صورت هر تست را دو بار میخوانید، فکر پشت صحنه مغزتان چیست که این کار را میکنید؟ نگران چه هستید که ایدهتان برای رفع کردن آن نگرانی، این است که صورت یک تست را دوبار، سه بار و یا حتی دفعات بیشتری بخوانید؟
من وقتی فکر زیر این رفتار را درک کنم، آنگاه راهحل خروج از آن را هم میتوانم توضیح دهم. همه چیز بر این استوار است که دلیل یا دلایل شما برای انجام آن رفتار چیست؟
با اینکه لیست رفتارهای تکراری بسته شده اما هنوز یک مهارت دیگر برای مدیریت زمان سر جلسه کنکور، باقی مانده که با تمرین آن، قطعاً در وضعیت بهتری قرار میگیرید و میتوانید زمان خود را سر جلسه کنکور مدیریت کنید و در ادامه شمارهگذاریهای این جعبه، در مورد 5، توضیح میدهم:
5- توانایی عبور از تستهای وقتگیر: کنکوریها، وقتی از سر جلسه بلند میشوند، در یکی از این سه حالت قرار میگیرند:
الف) تمام تستهای آسان و متوسطی که میشده با توجه به سطح سواد خودشان بزنند را به طور کامل زدهاند و حتی وقت اضافه هم آوردهاند و بر اساسِ آن زمان باقی مانده، تعدادی از تستهایی که بلد بودهاند اما حل کردن آنها وقتگیر بوده را نیز پاسخ میدهند.
ب) تمام تستهای آسان و متوسطی که میشده با توجه به سطح سواد خودشان بزنند را به طور کامل زدهاند ولی دیگر وقت اضافهتری نیاوردهاند که تستهای وقتگیرتر را بزنند.
پ) بعد از کنکور، وقتی دفترچه سؤالات را از روی سایت سنجش دانلود میکنند، تازه متوجه میشوند کهای داد؛ چقدر تستهای سادهای در فلان صفحه کنکور بوده و اصلاً وقت نکردهاند که به این صفحه برسند و چه پرسشهای ساده و متوسطی از دستشان در رفته است.
این سه وضعیت را از خوبترین به بدترین اگر بچینیم چطور میشود؟ معلوم است، بهترین حالت برای «الف» و بعدش «ب» و بدترین وضعیت نیز، «پ» است. با این توضیحات، ما کنکوریها بایستی تلاش کنیم که خود را به وضعیت «الف» برسانیم. چگونه؟
تمام توضیحات این صفحه به ویژه مطالب همین جعبه، برای رساندن شما به حالت «الف» است. هر کدام نقش خودش را بازی میکند و با رعایت آنها به شرایط «الف» نزدیک میشوید. یکی از همین مهارتها، توانایی عبور از سؤالات وقتگیر است.
دقت کنید، سر جلسه کنکور، آن سؤالاتی را که بلد نیستید، جای صحبت ندارد و مشخص است که تحت هیچ شرایطی و هرگز نباید حل کنید تا وقت خویش را صرف چیزی که بلد نیستید، نکرده باشید.
از این گذشته، تستهایی که بلد هستید ولی زمان حل کردن آنها، وقتگیر است را علامت بزنید و عبور کنید و در انتهای وقت آن درس، اگر فرصت شد، باز گردید و پاسخ دهید. میدانید چرا اکثر افراد، شهامت عبور از تستهایی که بلد هستند و حلشان وقتگیر است را ندارند؟ به دلایل زیر:
الف) طمع و ولعی که حل تست در سر جلسه کنکور ایجاد میکند و طراح نیز از آن با خبر است. حریص شدن روی تستها باعث میشود که به صورت احساسی، فقط بخواهید که پشت سر هم بزنید و دنبال مدیریت زمان نباشید.
اصطلاحاً گفته میشود که جو کنکور شما را میگیرد و از خود بیخود میشوید. مثال معروفش در عروسیها دیده میشود و عدهای آن قدر در وسط مجلس میرقصند که از پا میافتند زیرا زمان و مکان را فراموش میکنند.
از خود بیخود شدن باعث میشود که یک داوطلب کنکور با اسیر شدن در جو کنکور، فقط دنبال پاسخدهی به سؤالات به هر قیمتی باشد و در این اوضاع، تفکر منطقی جایی نخواهد داشت.
ب) ذهنیتِ مرتب حل کردنِ تستها که از دوران مدرسه به یادگار مانده و انتظار دارید که همه سؤالات را با نظم و پشت سر هم جواب دهید و از این رفتار خود، احساس خوبی دارید.
این اجباری که دانشآموز یا داوطلب کنکور برای خودش ساخته که حتماً باید مثل دوران مدرسه، سؤال به سؤال حل کنم و تا یک سؤال را حل نکردم، سراغ سؤال بعدی نروم، ضربههای بیشتری به نتیجه او وارد میکند و در یک جعبه اختصاصی وارد جزییات آن خواهم شد.
پ) دنبال انگیزه گرفتن و ایجاد حس خوب بودن نیز باعث میشود که روی سؤال وقتگیر بمانید. تفکر منطقی اگر سر جلسه کنکور برقرار نباشد و بر اساس احساس رفتار کنید آنگاه همه حساب و کتابها را از دست میدهید و میگویید بزار همین الآن حل کنم تا تعداد زدهها بیشتر شود و حس خوبی بگیرم.
ت) ترس از فراموش کردن روش حل سؤال، زمینه را برای اینکه همان لحظه یک سؤال وقتگیر را حل کنید، فراهم میکند. در واقع میگویید تا یادم هست بزار حل کنم، ممکن است بعداً ذهنم خسته شود و نتوانم حل کنم.
ث) نگرانی از ندیدن این سؤال برای دور بعدی که بر میگردید و میخواهید حل کنید که این موضوع را با زدن علامت ضربدر در کنار شماره سؤال، برای خود برطرف کنید و بگویید با این علامتی که زدهام، حتماً در دور بعدی، این تست را میبینم و جای دلهره نیست.
ج) ادعا داشتن در مبحث یا مباحث خاص که متأسفانه زیاد هم دیده میشود. من این را به چشم دیدهام که برای بخش قابل توجهی از کنکوریها، قبولی در کنکور، اولویت دوم است زیرا اولویت اول آنها این است که بعد از کنکور بگویند فلان سؤال خفن ریاضی یا فیزیک را که هیچ کسی در ایران حل نکرده و حتی معلمها در حل آن گرفتار شده بودند را من حل کردم و اصلاً هم مهم نیست که 15 دقیقه زمان برده یا کمتر یا بیشتر.
چ) انتظارات پیش از شروع باعث میشود که آن دانشآموز یا داوطلب کنکور، فقط به فکر این باشد که تستها را هر طور شده و به هر قیمتی، حل کند و دنبال رفتار منطقی نباشد. منظورم از انتظارات پیش از شروع را در جعبهی «از روز قبل تعیین کنیم در هر درس چند تست بزنیم» از همین مطلب کلبه مشاوره، به طور کامل توضیح دادم
ح) فراموش کردن ضرر حل سوال وقت گیر در صورتی که تست ساده و متوسط باقی مانده باشد. این حساب و کتاب که حل کردن یک تست وقتگیر به فرض اینکه درست هم حل شود، ممکن است گاهی وقت حل دو یا سه تست دیگر را هدر بدهد و از آنجایی که همه تستهای یک درس، ارزش یکسانی دارند، پس او ضرر کرده که تست وقتگیر را جواب داده است.
مگر میشود حل کردن درست یک تست وقتگیر به شرطی که هنوز سؤال ساده و متوسط در کنکور مانده باشد، به ضرر ما باشد؟ با مثال توضیح میدهم:
فرض کنید من در کنکور تجربی شرکت میکنم و یک سؤال ریاضی وقتگیر را درست حل میکنم و بابتش 3/3 درصد میگیرم اما زمان گذاشتن روی این تست وقتگیر باعث شد که دو تست آسان و متوسط را از دست بدهم که راحت میتوانستم حل کنم و بابتش 6/6 درصد بگیرم.
با این اوصاف، اگر آن تست وقتگیر را نمیزدم و به جایش آن دو تست آسان و متوسط را میزدم، الآن درصدم 3/3 بیشتر بود. در نتیجه من برای ماندن روی سؤال وقتگیر و هدر دادن زمان دو تست آسان و متوسط در درس ریاضی کنکور تجربی، 3/3 درصد ضرر کردم.
اگر جزء آن دسته از کنکوریهایی هستید که مهارت عبور از سؤالات وقتگیر را ندارید، حتماً دلیل یا ذهنیت خود را در قسمت پرسش و پاسخ بنویسید تا با توجه به شرایطتان، راهحل بدهم.
این جمله را به خاطر داشته باشید که فرق بین کسی که قبول میشود و کسی که قبول نمیشود، رعایت کردن و نکردن همین جزییات است. اکثر شکستهایی که در زندگی میخوریم، در اثر کم اهمیت پنداشتن و یا نادیده گرفتن همین ریزه کاریهاست.
سایت کلبه مشاوره روی جزییات بنا شده و همیشه تلاش میکند تا روی ریزترین مؤلفهها ذرهبین بیندازد و یادآور شود که همین عوامل به ظاهر ساده است که تفاوتهای بزرگ خلق میکند.
1 درجه انحراف هواپیما، آن را چقدر از مسیر اصلی خودش دور میکند؟ این فقط برای 1 درجه اختلاف است و اهمیت جزییات را نشان میدهد.
این موضوع را هم تأکید کنم که در همه روزهای سال بایستی، مهارتهای 5گانه توضیح داده شده در این جعبه را تمرین کنید و فکر نکنید که مختص روز کنکور است. ما این ذهنیت را نداریم که روز کنکور با بقیه روزها، فرق دارد و معتقدیم که رفتار درست را برای همه روزهای سال بایستی قبول داشت.
تاخیر در شروع آزمون برای چند دقیقه متن
این امکان وجود دارد که به دلیل برخی از موارد، کنکور در حوزهای که شما حضور دارید، کمی با تأخیر شروع شود. آیا از نظر ذهنی، آماده این هستید که کنکور در محل برگزاری آزمون، چند دقیقهای تأخیر داشته باشد یا این را یک شوک عجیب میدانید و بابتش به هم میریزید؟
سؤالی که مطرح است به این برمیگردد که چه مواردی باعث به هم ریختن یک کنکوری، از چند دقیقه تأخیر در برگزاری میشود؟
1- او انتظار دارد که طبق زمان اعلام شده، کنکور شروع شود و برای همین، اذیت میشود که چند دقیقه تأخیر دارد.
این هم یک مثال و مصداق برای موضوعِ «انتظار پیش از شروع» است که در جعبهی «از روز قبل تعیین کنیم در هر درس چند تست بزنیم»، به جزییات آن پرداختم و اگر در این مورد، هنوز هم اذیت هستید، لطفاً ذهنیت خودتان را در پرسش و پاسخ زیر همین صفحه با من به اشتراک بگذارید تا راهنمایی کنم.
2- گمان میکند که برنامه زمانی او برای تستزنی به هم میریزد و استرس میگیرد.
پیشنهاد میکنم اگر کنکور در حوزه محل حضور شما، به هر دلیلی با کمی تأخیر برگزار شد، ساعت مچی خود را روی ساعت شروع تنظیم کنید و فکر کنید که هیچ تأخیر نبوده و بر اساس ساعت مچی خودتان که از اول تنظیمش کردید، آزمون بدهید. اینطوری هیچ دلیلی برای نگرانی و به هم ریختگی و استرس وجود ندارد.
3- اعضای خانواده یا دوستان در بیرون جلسه منتظر هستند و میخواهید به آنها بپیوندید و فکر میکنید این تأخیر باعث اذیت آنان خواهد شد.
اولاً برای ظهر کنکور هیچ برنامهای با هیچ عزیزی نریزید تا بیخودی احساس فشار برای رسیدن سر قرار نکنید و دوما اگر بابت حضور افراد خانواده و دوستان در محوطه آزمون، اذیت هستید، از آنها خواهش کنید که بروند و یا توضیح دهید که ممکن است تأخیر در کنکور باشد و از قبل ذهن ایشان را هم آماده کنید که دیگر احساس فشاری نکنید.
4- امکان دارد که بگویید از نظر جسمی و ذهنی خسته میشوم و این تأخیر به ضرر من است. شما به عنوان یک داوطلب کنکور تجربی، موظف هستید که توانایی نشستن 4 ساعت را برای خودتان فراهم کنید.
میدانم که کنکور تجربی از نظر مدتزمان پاسخدهی به تستها، 180 دقیقه یا همان 3 ساعت است اما یک ساعت بالاتر از این زمان را باید تمرین کنید تا بتوانید بنشینید چون کنکور حواشی دارد و بایستی برایش از نظر جسمی و ذهنی آماده باشید.
جزییات مربوط به تمرین نشستن را در دوره «مدیریت زمان» و «بهداشت مطالعه» توضیح دادهام که اگر آنها را نخواندهاید، لطفاً مراجعه کرده و از نظر بگذرانید چون در شکلگیری این مهارت، بسیار مؤثر خواهند بود.
5- بعید نیست که با خودتان فکر کنید که از وقت درسها کم میکنند. خیالتان راحت باشد چنین اتفاقی نمیافتد و اگر با تأخیر برگزار شود، از آن طرف به شما زمان لازم را میدهند تا در عدالت کامل، آزمون را برگزار کنند.
اگر فکر میکنید که تأخیر آزمون برای شما یک شوک است، لطفاً دلیل ذهنی خودتان را برایم بنویسید تا دربارهاش توضیح دهم و این مشکل حل شود.
چند تست چالشی و وقت گیر در شروع کنکور متن
نکته اول: در کنکور تجربی، سه دفترچه و سه پاسخ برگ میدهند که به ترتیب، اولین دفترچه و پاسخ برگ برای زیست، دومین دفترچه و پاسخ برگ مربوط به فیزیک و شیمی و سومین دفترچه و پاسخ برگ مخصوص ریاضی و زمین است.
نکته دوم: سازمان سنجش، برای جلوگیری از تقلب و اینکه کسی نتواند با نگاه کردن به پاسخ برگ نفرات بغلدستی یا جلویی یا پشتسری، از روی او گزینهها را پُر کند، ترتیب تستها را در دفترچهها تغییر میدهد. به طور مثال، همه در کنکور تجربی، به 45 تست مشابه زیست پاسخ میدهند ولی ممکن است سؤال 1 زیست دفترچه شما، سؤال 17 دفترچه دیگری باشد.
با توجه به دو نکته گفته شده، توضیحاتی وجود دارد که توجهتان را به آن جلب میکنم:
همانطور که گفته شد، کنکور تجربی با درس زیستشناسی شروع میشود. اکثر کنکوریها، طبق روال عادت ذهنی خودشان، از همان تست شماره 1، پاسخدهی را شروع میکنند. این امکان وجود دارد که در چیدمانهای مختلف تستها در دفترچه، شرایطی پیش بیاید که چند تست وقتگیر یا سخت، پشت سر هم در همان شروع زیست، قرار بگیرند.
شاید بگویید اینطوری که به نفع آن کسی میشود که چند تست اول دفترچهاش، شرایط بهتری داشته اما در پاسخ خواهم گفت که اولاً شما بایستی خود را از نظر ذهنی برای هر شرایطی آماده کنید و دوماً ابزارهای مختلفی در دست طراح برای ایجاد اختلال در روند پاسخدهی است و اگر این یکی را شانس آورده، برای ابزار دیگر، چه خواهد کرد؟
یادتان باشد که نفع و سود شما در این نیست که دنبال این باشید که شانس همراهی کند و فلان ابزار طراح برای شما فعال نشود زیرا این طرز نگاه باعث ضعیف ماندنتان خواهد شد. خاطر نشان میکنم که نفع و سود شما در آمادگی ذهنی برای یکایک ابزارهایی است که در این صفحه از سایت کلبه مشاوره وارد جزییات آنها شدیم و در ادامه هم میشویم.
ذهنیت خود را از گپ و گفتههای عامیانه درباره کنکور، ارتقا داده و از پشت این پنجره به کنکور نگاه کنید که من باید فراتر از بازیهای طراحی شده در کنکور باشم تا بتوانم از پس شرایط ذهنی جلسه آزمون بر بیایم و اگر فقط دنبال صحبتهای کوچه بازاری و شانس داشتن و نداشتن باشم، آنگاه، اولاً بهبود فکری شکل نمیگیرد و چگونه میخواهم سوادم را به تست درست تبدیل کنم و دوماً خودم را رها میکنم تا از بیرون و بر حسب شانس و اقبال همه چیز شکل بگیرد و این رهایی به موفقیت ختم نخواهد شد.
با این مقدمه، یک سؤال مطرح میشود:
آیا به لحاظ ذهنی، آماده هستید که چند تست اول دفترچه زیست که در واقع چند تست اول کنکور هم به حساب میآید، سخت یا وقتگیر باشد و شما از آنها عبور کنید و به صفحه دوم دفترچه رفته و تستها را ادامه دهید؟ یا اینکه بسیار خُشک رفتار کرده و میخواهید روی همین صفحه اول مانده و به هر قیمتی، تستهای زمان بَر یا چالشی را جواب دهید؟
در جعبه قبلی، به چندین مهارت اشاره کردیم که آخرین مورد آن، یعنی «توانایی عبور از تستهای وقتگیر» برای روز کنکور، واجب و حیاتی است. خب اگر چند تست اول دفترچه زیست برای شما چالشی باشد و از آن طرف، شهامت عبور کردن از آن را نداشته باشید آنگاه:
1- مدتزمان اضافهتری را روی همین چند تست اول از دست میدهید در حالی که اگر عبور میکردید، میتوانستید تعداد زدههای خود را افزایش دهید و اگر در پایان همین دفترچه، وقت اضافه داشتید، برگردید و به تستهای صفحه اول نیز پاسخ دهید.
2- به دلیل اینکه زمان بیشتری برای صفحه اول گذاشتید، احساس عقب افتادن را به وجود آوردید.
3- به علت داشتن احساس عقب افتادن، فرایند عصبی شدن، استرس گرفتن و احساساتی برخورد را ایجاد میکنید.
4- در اثر از دست دادن کنترل ذهن، فقط دنبال پاسخدهی به تستها به هر قیمتی میشوید و در این صورت، غلطهای بیشتری میزنید و درصدتان افت میکند.
5- به این ذهنیت دامن میزنید که وقتی کنکورم را خوب شروع نکردم، پس تا آخر خراب میکنم. در حالی که فقط کافی است از سؤالات چالشی و وقتگیر عبور کنید و به سراغ تستهای آسان و متوسط بروید و آنها را بزنید تا درصدتان ساخته شود و سپس، اگر زمانی باقی ماند، به پرسشهای زمان بَر و سخت، برمیگردید و جواب میدهید.
من از یک احتمال صحبت میکنم؛ احتمالی که میگوید: «ممکن است چند تست اول دفترچه زیست که چند تست اول کنکور هم به حساب میآید، وقتگیر و چالشی باشند» و سپس این سؤال را روی میز میگذارم: از همین حالا که در منزل هستید، به این فکر کنید که اگر این احتمال به وقوع پیوست، رفتار شما کدام یکی از موارد زیر است؟
1- باید هر طور شده وقت بگذارم و به این تستها جواب بدهم چون کنکور را اگر خوب شروع نکنم تا آخرش خراب میشود و اصلاً شگون ندارد که تست اول، دوم و سوم را نزنم و حسم به هم میریزد و باید به هر قیمتی این سؤالات را جواب بدهم.
2- آگاه هستم که چیدمان سؤالات در دفترچهها با هم تفاوت دارد و نوع چیدمان دفترچه من این طور بوده که چند تست زمان بَر و چالشی، پشت سر هم در همان اول دفترچه زیست افتاده و فقط کافی است اگر بلد هستم و وقتگیر است، ضربدر بزنم و عبور کنم تا در صفحات بعدی، تستهای خوش دست و متوسط و آسان را بزنم و بعد که درصدم را ساختم، اگر وقت اضافه داشتم، بر میگردم و تستهای ضربدر خورده را حل میکنم.
این موضوعی نیست که سر جلسه بخواهید برایش آماده باشید. همین الآن باید انتخاب کنید که کدام یکی، به عنوان رفتار حرفهای یک کنکوری در جلسه کنکور است.
شاید این سؤال مطرح شود که چرا عدهای از کنکوریها، لج بازی میکنند و میخواهند هر طور شده، با آنکه میدانند چند تست اول دفترچه زیست، برای آنها چالشی و زمان گیر است، باز هم روی آن سؤالات بمانند و جواب بدهند؟
من این دلایل را بر حسب تجربه کاری خودم، در ادامه، به اشتراک میگذارم:
1- یک ضرب المثلِ خرافاتی هست که میگوید: «سالی که نکوست از بهارش پیداست». این فکر در ذهن اکثر ما ایرانیها هست که باید اول سال، اول ماه، اول هفته، اول روز و ابتدای هر واقعیتی را خوب شروع کنیم تا بتوانیم تا پایانش را طلایی بپیماییم و اگر در ابتدای آن، یک اتفاق بد بیفتد آنگاه تا آخرش خراب میکنیم.
همین ذهنیت را با خودمان سر جلسه کنکور میبریم و بی آنکه با خبر باشیم در دستگاه فکریمان این هست که: «باید از همان تست اول کنکور، عالی باشیم چون اگر چند تست اول را جواب ندهیم که تا آخرش خراب میکنیم».
آیا واقعاً، اول هر کاری، تعیین کننده ادامه و پایان آن است؟ اگر چنین اندیشههایی دارید لطفاً در پرسش و پاسخ همین صفحه برایم بنویسید و بگویید دلایل و پشتوانههای فکریتان چیست که طرفدار چنین طرز تفکری هستید تا بتوانم اصلاحیههایی را بزنم و کمک کنم که بتوانید این ذهنیت را کنار بگذارید.
2- عدم مهارت در عبور از تستهای وقتگیر که در جعبه قبلی صحبت کردیم و در صورتی که هنوز هم سخت است که عبور کنید، برایم از دلایل سخت بودن این کار بنویسید تا راهنمایی کنم.
3- برخی از کنکوریها نیز از نظر ذهنی، فقط توانایی عبور از یک تست وقتگیر را در هر مرحله دارند و اگر تعداد وقتگیرهای پشت سر هم بیشتر از یکی شد، آنگاه به هم میریزند. بگذارید با مثال توضیح دهم:
این دسته از کنکوریها، کاملاً آماده هستند که مثلاً تست اول کنکور را جواب ندهند و بگویند خب وقتگیر یا چالشی است و عبور میکنم اما طاقت این را ندارند که تست دوم را هم پاسخ ندهند و بگویند این هم چالشی است و عبور میکنم و این جاست که ذهنیتهای مختلفی سراغشان میآید:
الف) من خیلی بد درس خواندهام که تست اول و دوم را نمیتوانم جواب بدهم.
ب) حالا اولی را گفتم سخت است، دومی را هم بگویم سخت است؟ خب پس سومی هم سخت است و یک باره بگویم من قبول نمیشوم و خودم را با خواندنهایم مسخره کردهام.
پ) وای من کتاب تست اشتباهی را خریدم که این تستها برایم سخت و چالشی به نظر میرسد و من کنکور را از دست دادم.
ت) نمیشود که همه تستها را بگویم سخت است و هویتم زیر سؤال برود. هر طور شده جواب میدهم وگرنه اعتماد به نفسم را از دست میدهم.
ث) اگر این تستها را حل نکنم، حس میکنم مغزم قفل کند و دیگر هیچ چیزی را جواب ندهم. برای همین باید به هر قیمتی شده، پاسخ بدهم.
ج) ادعا داشتن در درسها باعث میشود که فقط بخواهند جواب بدهند حتی اگر قبولی را از دست بدهند.
چ) ذهنیت مدرسهای دارند و فکر میکنند باید مثل امتحانات مدرسه که همه را جواب میدادند، اینجا هم از هیچ سؤالی عبور نکنند و همه را پاسخ دهند.
ح) میخ اول را باید محکم زد و حتماً دارم شُل برخورد میکنم که چند تست اول برایم سخت است و باید به جان سؤال بیفتم و جواب بدهم.
خ) این تستها از همان قسمتهایی است که من روی آنها خیل مسلط بودهام و باید جواب بدهم. درباره این مورد، یک جعبه اختصاصی خواهیم داشت و به طور جامع صحبت خواهیم کرد زیرا درد بزرگ و همهگیری است و نیاز به آگاهی دارد.
این کنکوریها، همیشه در خاطرات تستزنی خودشان، این طور بودهاند که 10، 11 یا 12 تست را زدهاند و یکی را نزدهاند و دوباره 10، 11 یا 12 تست را زدهاند و یکی را نزدهاند و برای همین، ذهنیتشان به گونهای شکل گرفته که از هر 10 تست شاید یکی باشد که نتوانند بزنند و وقتی به یک باره دو یا سه تست پشت سر هم را میخواهند رها کنند، احساس فشار خواهند کرد که نسبت به وضعیت منزل افت کردهاند و حتماً قبول نمیشوند.
این در حالی است که در ابتدای این جعبه، گفته شد که چیدمان سؤالات به نحوی است که دفترچه هیچ دو نفری که کنار هم هستند، مشابه از آب در نیاید و دست بر قضا ممکن است سه یا چهار تست چالشی و وقتگیر، همان اول دفترچه و پشت سر هم بیاید.
با این اوصاف، یک داوطلب کنکور در حال قضاوت و نتیجه گیریهایی است که واقعیت ندارد و خودش را در حال شکست و بازنده کردن میبیند در حالی که فقط باید ادامه میداد و عبور میکرد تا به تستهای خوش دست در صفحات بعدی میرسید.
مهم نیست که سواد شما تا چه حد بالاست و حتی ممکن است امسال، رتبه یک کنکور شوید. این را آویزه گوش خودتان کنید که باید بتوانید از تستهایی که وقتگیر یا چالشی است، در برخورد اول، عبور کنید و در صورتی که بلدشان هستید، ضربدر بزنید و ابتدا تمام تستهای ساده و متوسط را زده باشید و اگر وقتی باقی ماند به سراغ وقتگیرها بروید.
اگر بعد از کنکور از شما پرسیدم که آیا سؤال ساده، متوسط، خوش دست، تر و تمیز و آب خوردنی بوده که نزده باشی؟ بایستی در جواب بگویید: من تمام تستهای خوش دست و روان را حل کردم و خیالت راحت، هیچ تست این مدلی باقی نمانده.
اگر اینگونه جواب دادید؛ آنگاه شما هنر آزمون دادن را به درستی پیاده کردهاید و نتیجه دلخواه را میگیرید؛ اما فکر میکنید هنوز مواردی هست که باعث میشود نتوانید با این سبک در آزمون شرکت کنید، لطفاً برایم در پرسش و پاسخ بنویسید که چه چیزی باعث میشود که همچنان بخواهید روی تست وقتگیر یا سخت، پا فشاری کنید و تعصب نشان دهید و شهامت عبور کردن از آنها را نداشته باشید؟
چند تست چالشی و وقت گیر و پشت سر هم در هر جای دفترچه متن
درباره این صحبت کردیم که شاید در اثر چیدمان تستها، بر اساس همان قاعدهای که در جعبه قبلی بیان شد، چند تست اول کنکور که همان چند تست اول زیستشناسی است، وقتگیر و چالشی از آب درآید؛ ولی این قصهی پشتِ هم افتادنِ تستهای زمان بَر، فقط برای ابتدای کنکور نیست و چند حالت دیگر نیز، ممکن است رخ دهد.
در ادامه حالتهای قرارگیری تستها را با شمارهگذاری، توضیح میدهم؛ فقط باز هم یادآوری میکنم که چیدمان تستها در دفترچهی شما با بغلدستیها یکسان نمیباشد و جای سؤالات تغییر میکند و برای همین، قرار نیست که همه موارد زیر را با هم در یک دفترچه ببینیم و ممکن است برخی از آنها در دفترچه شما و بعضی دیگر در دفترچه بغلدستیها اتفاق بیفتد. با این شرایط، ما برای همه آنها بایستی آمادگی ذهنی داشته باشیم:
1- چند تست وقتگیر، در ابتدای کنکور قرار بگیرد که این موضوع را در جعبه قبلی شکافتیم و وارد جزییات آن شدیم؛ همچنان اگر فکر میکنید که عبور از چند تست اول کنکور در شرایطی که چالشی آمده باشد، برای شما سخت است، لطفاً ذهنیت و پشت پرده فکر خود را در پرسش و پاسخ همین صفحه بنویسید تا بررسی کنم.
2- تعدادی سؤال زمان بَر، در وسط یک درس بیفتد؛ خواه درس زیستشناسی باشد یا فیزیک یا شیمی یا ریاضی و یا زمینشناسی. به هر حال هیچ عجیب نیست که چند تست زمانگیر، در وسط یکی از درسهای کنکور ظاهر شود.
ممکن است که در اثرِ ظاهر شدن چند تست سخت در وسط یک درس، شوکه شوید و در اثر این شوک، از طرفی به حلِ تستهای قبلی شک کنید که چطور آنقدر خوب و خوشدست بودند و حل میشدند و از سوی دیگر، به اینکه نکند از الآن به بعد، اذیت شوم و قبولیام به خطر بیفتد.
یادآور میشوم که هم در یک کنکور سطح بالا و هم در یک کنکور متوسط، قطعاً سؤال سخت، متوسط و آسان وجود دارد و از آنجا که چیدمان تستها در دفترچهی شما و بغلدستیها، مثل هم نیست، پس ممکن است که آن چند تست سخت این درس که هم در کنکور سطح بالا و هم در کنکور متوسط، وجود دارد، پشت سر هم و در وسط دفترچه ظاهر شوند.
این پدیدار شدنِ چند تستِ سختِ آن درس که میتوانست پراکنده باشد و از قضا حالا پشت سر هم افتاده است، چرا باید به معنی شک در حل تستهای قبلی و یا ناامیدی از حل تستهای بعدی باشد؟
چرا یک دانشآموز یا داوطلب کنکور با خودش فکر میکند که اگر به وسط یک درس رسید و چند تست زمانگیر را پشت سر هم دید، ناخودآگاه یا خودآگاه، به هم بریزد و روند پاسخدهی به تستهای کنکور و قبولی خود را در خطر ببیند؟
مگر نه اینکه هر درسی در کنکور، خواه سطح کنکور بالا باشد یا متوسط، بالاخره دارای چند تست سخت است و میتوانست این تستها به صورت پراکنده در لا به لای تستهای دیگر آن درس آمده باشد و یا مثل الآن، همگی پشت سر هم در وسط درس، ظاهر شده باشند؛ چرا این پشت سر هم افتادن تستها، یک بحران یا چالش ذهنی برای بخشی از کنکوریها است؟
اگر با این موضوع، کنار نمیآیید، لطفاً جواب این سؤالاتی که در دو پاراگراف بالا پرسیدم را برایم در پرسش و پاسخ بنویسید تا مشکل را حل کنیم. میدانید این مطلب از کلبه مشاوره، یک نسخه یکسان برای همه ندارد و کاملاً تعاملی است.
یعنی ممکن است بعضی از موارد برای شما چالش باشد ولی برای دیگری نه و برعکس. از سوی دیگر امکان دارد که علت دغدغه داشتن شما روی یک موضوع با دلیل دغدغه دیگری متفاوت باشد؛ برای همین است که بارها در این متن اشاره شده که ذهنیت، نگرانی، طرز تفکر و پشت پرده فکر خود را در پرسش و پاسخ بنویسید تا به صورت اختصاصی، حل شود.
3- چندین پرسش چالشی، در انتهای درس زیست یا فیزیک یا شیمی یا ریاضی و یا زمینشناسی، مشاهده گردد.
همهی «وسط درس» هایی که در مورد قبلی بود را بردارید و به جایش «انتهای درس» بگذارید و مو به مو برای شماره 3 نیز قابل بیان است.
4- بر حسب چیدمان تستها در کنکور، شرایطی پیش بیاید که چند تست وقتگیر و چالشی، در یک صفحه از دفترچه کنکور، تنظیم شده باشند.
این موضوع از آن جهت فشار ایجاد میکند که به یک باره یک دانشآموز یا کنکوری با خودش میگوید: اوه! یک صفحه از دفترچه را کامل، سفید گذاشتم. این یک صفحه مگر شامل چند تست است؟ سه، چهار یا پنج تست.
پس باز هم در ماهیت ماجرا، تغییری ایجاد نشده؛ زیرا شما سه تا پنج تست را که چالشی بوده و از قضا پشت سر هم در یک صفحه از دفترچه افتاده را نزدهاید و چرا باید بابت آن شوکه شوید؟ در واقع چرا قرار گرفتن این سه تا پنج تست در یک صفحه از دفترچهی کنکور، خودش را در ذهن شما بزرگتر از آنچه هست، نشان میدهد؟
مثلاً اگر دو تست در یک صفحه و سه تست در صفحه بعدی قرار داشت، فشار کمتری تحمل میکردید ولی حالا که هر پنج تست در یک صفحه افتاده، گمان میکنید که اوضاع فرق دارد و باید فشار بیشتری را تجربه کنید؟
تستهای سخت میتوانست به صورت پراکنده در بین سایر تستهای همان درس بیاید و میتوانست در وسط یا انتها قرار بگیرد و میتوانست هم مثل الآن، در یک صفحه از دفترچه تنظیم شده باشد. از نظر ذهن یک داوطلب حرفهای، تمام این حالات، بایستی یکی باشد و او بگوید:
بالاخره هر درسی در کنکور، چند تست سخت دارد و برای من فرقی ندارد که اول درس آمده یا وسط یا آخر و یا در یک صفحه خاص، تنظیم شده است؛ زیرا من توانایی عبور از سؤال سخت را دارم و تحت تأثیر جو چیدمان تستها قرار نمیگیرم.
اگر ذهنیت شما اینگونه نیست، برایم بنویسید که مانع ذهنیتان چیست که از این زاویه به کنکور نگاه نمیکنید تا بتوانم با درک ریشه یا ریشهها، این مشکل را برطرف کنم و زاویه دوربینتان را در جای درست، تنظیم نمایم.
5- در دفترچه دوم و سوم که دو درسی هستند، ممکن است که چند تست آخر درس اول و چند تست اول درس دوم، سخت و زمان بَر باشند و دقیقاً هم پشت سر هم قرار بگیرند. به طور مثال، چند تست آخر درس فیزیک با چند تست اول درس شیمی، چالشی از آب در بیایند و یا چند تست آخر درس ریاضی با چند تست اول زمینشناسی، وقتگیر باشند.
این موضوع از دو جهت میتواند فشار بیاورد:
الف) یک ذهنیت از درس قبلی ساخته شده که چند تست آخر را نزدی و از آنجایی که آخرین اتفاقات در مغز ما، خودش را پر رنگتر و بزرگتر نشان میدهد، این فکر را داریم که قبولی ما به خطر افتاده و در درس قبلی، عملکرد خوبی نداشتهایم و با همان طرز تفکر و به امید جبران شرایط، وارد درس بعدی میشویم و حالا در شروع درس بعدی هم شوکه میشویم که چرا تستهای این درس هم سخت است و دارم خراب میکنم.
در واقع، به نوعی، اسیر انتظار پیش از شروع، برای درس دوم دفترچه میشویم و با یک توقع، پا به آن درس میگذاریم که هر طور شده، جبران کرده و تستهای بیشتری بزنیم زیرا گمان میکنیم که قبولی ما به خطر افتاده است.
در حالی که اگر از بالا به ماجرا نگاه کنید، خواهید دانست که درس اولی، قرار بوده چند تست سخت داشته باشد که دست بر قضا، در انتهای آن افتاده و درس دومی نیز میبایست چند تست سخت میداشته که از چرخش روزگار، در ابتدای خودش افتاده و هر درسی سهم خودش را در سخت بودنها داشته و اتفاق متفاوتی رقم نخورده و میتوان گفت که روتین کنکور است.
اما همین روند و روتین، به دلیل همزمان شدن آخر آن و اول این، در ذهن ما بزرگ نمایی میشود و گمان میکنیم که قبولی خود را از دست دادهایم؛ در حالی که در نگاه از بالا، متوجه شدیم که ماجرا اصلاً این طور نیست که بزرگش کردهایم.
ب) وقتی چند تست آخر درس اول و چند تست اول درس دوم سخت میشود، پاسخ برگ ما، خودش را کَچَل نشان میدهد چون در آن پاسخ برگ، چند تست از درس قبلی و چند تست از درس بعدی، پشت سر هم جواب داده نشده و یک بار روانی ایجاد میکند که اوه! با این همه نزده، چطور میخواهی قبول شوی؟
مجدداً خواهش میکنم که نگاه از بالا داشته باشید و اسیر ترتیب قرارگیری این تستها نشوید و به یاد بیاورید که چه در کنکور متوسط و چه در کنکور سخت، بالاخره تعدادی سؤال چالشی وجود داشته که میتوانسته به صورت پخش یا پشت سر هم آن هم در هر جایی از آن دفترچه ظاهر شود و نباید به خاطر پشت سر هم بودن آنها، بحران سازی کرده و وارد شوک شوید.
با این اوصاف، ممکن است دفترچهای که در اختیارتان قرار میگیرد که با دفترچه بغلدستیها از نظر چیدمان تستها، فرق دارد، دارای یک یا چند مورد از موارد بالا باشد که بر حسب جا به جایی تستها، به وقوع پیوسته است.
هر کدام از آنها، اگر برای شخص شما، قابل هضم نیست، بایستی از دلیلی که بابتش اذیت هستید برایم بنویسید تا بتوانم با درک وضعیتی که در آن قرار دارید، لنز نگاهتان به مسائل را پاک کرده و شفاف نمایم تا از این مانع هم عبور کنید.
آگاهی چقدر خوب است، انگار از قبل، دست طرف مقابل را خواندهای متن
بر اساس چیدمانی که درباره تستهای کنکور توضیح دادم، این امکان نیز وجود دارد که چند تست آسان و متوسط، پشت سر هم قرار بگیرند و شما همه آنها را حل کنید و سپس این ذهنیت را بسازید که این درس، یکی از درسهای ساده و متوسط کنکور امسال است و در نتیجه باید تعداد بیشتری سؤال را حل کنم.
این انتظار ایجاد شده باعث میشود که اگر چند تست آن طرف تر، با تستهای چالشیتر مواجه شدیم، آنگاه این اتفاقات رخ دهد:
1- لج بازی کرده و بگوییم چون این درس، بسیار ساده است، باید این تستها را هم جواب بدهم و وقت خود را از دست بدهیم.
2- نگران شویم و فکر کنیم که بقیه مشغول حل همین سؤالات هستند ولی ما نمیتوانیم آنها را حل کنیم و قبولی خودمان را در خطر ببینیم.
3- به حل قبلیها شک کنیم و بگوییم چرا آنها را به راحتی حل کردم ولی این چند تست را نتوانستم؟ پس حتماً قبلیها را هم اشتباه حل کردهام.
4- ذهنیت ساخته شده از این درس را به درس بعدی هم ببرید و در آن هم، دچار مشکل شوید. این انتقال ذهنیت به درس بعدی، میتواند بدین صورت باشد که بگویید چون این درس ساده بوده، پس درس بعدی هم ساده است و الان که در این چند تست گیر کردهام، پس قرار است در درس بعدی هم با اینکه ساده است، اذیت شوم
همه اینها را میتوان زیر مجموعهای از همان ذهنیت و انتظارات پیش از شروع دستهبندی کرد. دقت کنید که عبارت «انتظار پیش از شروع» فقط به روز قبل از کنکور یا روزهای سال محدود نمیشود و در یک نگاه جامع، قبل از هر تست، قبل از هر درس، قبل از هر بخش از برنامه، قبل از هر دفترچه و... نیز قابل تعریف است.
شما میتوانید یک تست را بزنید و بر اساس همین تستی که زدهاید، برای تست بعدی، ذهنیت بسازید و بگویید که سخت یا آسان است و در اثر همین انتظار، رفتار حل کردن خود را با لرزش همراه نمایید.
با این اوصاف، پیشنهاد میشود که هر گونه قضاوت را کنار بگذارید؛ خواه این قضاوت مربوط به روز قبل از کنکور باشد، خواه برای دفترچه اول، دوم یا سوم باشد، خواه از یک تست به تست بعدی باشد و یا انتقال از یک درس به درس دیگر باشد.
از امروز، هر تستی که زدید، با خودتان بگویید که مستقل از تستهای قبلی باید با این تست برخورد کنم و هیچ ذهنیت مثبت یا منفی را از سؤالات قبلی با خودم روی این تست نمیآورم.
هر روزی که درس خواندید، مستقل از دیروز و فردا، آن برنامه را اجرا نمایید حتی از صبح برای عصر و از عصر برای شب و از شب برای فردا، ذهنیت نسازید. در واقع از کوچکترین سطح که همان از یک تست به تست دیگر تا بزرگترین سطح که میتواند از یک سال به سال بعد باشد، هیچ گونه توقع پیش از شروعی نسازید و بدون ذهنیت رفتار نمایید.
اوایل خیلی سخت است که ذهنیت نداشته باشید ولی با تکرار این گفت و گوی درونی که باید این اتفاق را مستقل از سایر اتفاقات اجرایش کنم، کم کم به شرایط بهینه خواهید رسید و تحت تأثیر شرایط پیش آمده قرار نمیگیرید.
در جمعبندی این جعبه چنین میگویم: گاه ممکن است چندین تست متوسط و ساده، پشت سر هم قرار بگیرند و این ذهنیت را بسازند که درس سادهای است و نباید هیچ سؤال چالشی داشته باشد و کمی آنطرف تر، با چند تست وقتگیر رو به رو شوید و به دلیل انتظاری که ساختهاید، در این درس و حتی درس یا درسهای بعدی، متزلزل رفتار کنید.
راه خروج از این ماجرا، اولاً یادآوری این نکته است که چیدمان تستها به گونهای است که دفترچههای کناری سر جلسه کنکور، از نظر جای سؤال، شبیه هم نباشند، دوماً بر اساس همین چیدمان، هر حالتی ممکن است از نظر قرار گیری تستهای سخت و متوسط و آسان، پیش آید، سوماً در هر کنکور، خواه سخت یا متوسط، حتماً سؤال ساده، سخت و متوسط وجود دارد و چهارماً، هر تستی را مستقل از تستهای قبلی و بعدی، حل کنید و هیچ ذهنیتی را قبول نکنید.
وقت تلف کردن وسط کنکور با شمارش کردن متن
در بین کنکوریها، افرادی هستند که هر از گاهی، تعداد زدههای خودشان را میشمارند و درصد حساب میکنند. از سه جنبه میخواهم این رفتار را بررسی کنم: الف) مدت زمآنوقت تلف کردن سر این حساب و کتاب + سایر اثرات منفی این رفتار، ب) علت اینکه بعضیها، وسط کنکور، دنبال شمارش تستهای زده خود هستند، پ) راه خروج از چنین رفتاری.
1- اگر وسط کنکور، دنبال شمارش کردن تعداد زدههای خود هستید، چقدر وقت هدر میدهید؟
پاسخ این پرسش به این بستگی دارد که چند بار این کار را تکرار کنید؟ به طور مثال اگر یک دانشآموز تجربی، در انتهای هر درس خودش این شمارش را انجام دهد، آنگاه 5 بار این کار را کرده که به ترتیب برای زیستشناسی، فیزیک، شیمی، ریاضی و زمین است.
هر بار شمارش کردن تعداد زدهها و سپس محاسبه درصد آن، چقدر طول میکشد؟ اگر برای شمارش کل زدههای یک درس، 30 ثانیه و برای محاسبه درصد هم چیزی حدود 30 ثانیه وقت بگذاریم؛ آنگاه برای هر درس، 60 ثانیه را صرف شمارش و درصد حساب کردن، نمودهایم و در کل آزمون، 5 دقیقه را از دست میدهیم.
این 5 دقیقه، در ازای 5 بار شمارش؛ یعنی برای هر درس، یک بار بود و متأسفانه در کنکور، افرادی هستند که تعداد دفعات بیشتری، کار شمارش را انجام میدهند. مثلاً هر 10 تستی که میزنند، یک بار میروند و میشمارند که چند تا زدند و تا الآن درصدشان چقدر شد؟
با این حساب، برای افرادی که تعداد دفعات بیشتری، در حال شمارش تعداد زدههای خود هستند که زمان بیشتری هم از دست میرود.
تلف شدن زمان بر سر شمارش تعداد زدهها، تنها اثر منفی این رفتار نیست؛ بلکه میتوان موارد دیگری را هم نام برد که عبارت است از:
* ورود احساسات مثبت و منفی به فرایند آزمون: وقتی یک داوطلب کنکور، در حال شمارش است، حتماً از این شمارش میخواهد به نتایجی برسد که دارد این رفتار را بروز میدهد.
مثلاً ممکن است بخواهد به این نتیجه برسد که دارد خوب جواب میدهد و ذوق کند و با این احساس مثبت، آنوقت اگر به چند تست چالشی برسد، آیا به معضل توضیح داده شده در جعبه قبلی، بر نمیخورد؟
یا شاید دارد میشمارد تا بگوید اوضاع خراب است و قبولیاش از دست رفته و آیا با این حسی که وارد کنکور کرده، روند کنکورش را مختل نمیکند؟ آیا واقعاً تعداد زدهها، میتواند نشان دهنده قبول شدن یا نشدن ما باشد؟ این موضوعی است که در همین صفحه از کلبه مشاوره و در جعبه مخصوصش، دربارهاش حسابی صحبت میکنیم.
امکان دارد که وسواس یا نگرانی از تعداد زدهها دارد و چنین برداشت میکند که اگر تعداد زدهها را شمارش نکند، افکار منفی پیدا میکند و یا فکری مثل خوره، تمرکزش را میخورد. اگر این حالت را دارید، برایم در پرسش و پاسخ این صفحه بنویسید و توضیح دهید که این فکر از کجا و چطوری برای شما ایجاد شده است؟
این سناریو هم دور از انتظار نیست که میخواهد با این شمارش، خودش را با بقیه مقایسه کند و دائماً به این سؤال فکر کند که نسبت به بقیه، بیشتر زده یا کمتر و نکند که خطری برای قبولیاش ایجاد شود؟ پرسشی که روی میز میآید، این است که آیا کنکور یک آزمون رقابتی است که ما نگران تعداد زدههای بقیه باشیم یا نه؟
عجب سؤالی! شاید بگویید خب معلوم است که رقابت در کنکور وجود دارد و همه هم میگویند که کنکور یک امتحان رقابتی است و باید بتوانی بقیه را شکست دهی تا خودت قبول شوی. در همین صفحه از سایت کلبه مشاوره، جعبهای را در ادامه خواهید دید که اتفاقاً ادلهای ارائه میدهد که کنکور، یک آزمون رقابتی نیست.
آنجا، اگر ادله من برایتان قانعکننده باشد که کنکور، امتحانی رقابتی نیست، آنگاه دیگر چه لزومی دارد که نگران تعداد زدههای بقیه باشیم؟ پس واجب شد که حتماً آن جعبه را بخوانیم و ببینیم آیا واقعاً کنکور رقابتی نیست؟
* ساختن انتظارات پیش از شروع برای تست بعدی و حتی درس یا درسهای بعدی: وقتی میشمارید؛ آنگاه ممکن است که قضاوت کنید و با خود بگویید: این درس چقدر ساده شده و تمام تستهایش را میزنم و اینطوری برای تست بعدی، انتظار میسازید و اگر چند تست چالشی، پشت سر هم آمد، واکنشتان چه خواهد بود؟
از سوی دیگر، شاید از راحتی این درس، برای راحتی درس بعدی نیز توقع ایجاد کنید و از کجا میدانید که در درس بعدی، چه سطحی از سؤالات را در آزمون آوردهاند؟
اگر هم تستهایی که تا الآن زدهاید، سخت باشد، انتظار میسازید که تستهای بعدی یا حتی درس بعدی هم سخت است و باز هم همان سؤال به وجود میآید که با چه حساب و کتابی میشود برای تستهای بعدی یا درس بعدی، ذهنیت سختی یا آسانی ساخت؟
* حل کردن تست به هر قیمتی: اگر فردی در حال شمارش تعداد زدهها سر جلسه کنکور است، هیچ بعید نیست که به یک باره به این نتیجه برسد که باید تستهای بعدی را هر طور شده به جواب برساند زیرا احساس عقب افتادن و از دست رفتن قبولی میکند و میخواهد با زدن تستهای بعدی آن هم به هر قیمتی، این حس عقب افتادن را جبران کند.
با این اندیشه، خودش را استرسی میکند و ضمن به هم زدن ریتم کنکور دادن، بیشتر باعث کند شدن و افزایش درصد اشتباه میشود و در نهایت به ضرر خودش کار میکند.
این توضیحات، درباره اثرات منفی شمارش تعداد زدهها، وسط کنکور بود، حالا به سراغ دومین موضوع برویم:
2- علت اینکه بعضیها، وسط کنکور، دنبال شمارش تستهای زده خود هستند، چه چیزی است و چرا این کار را میکنند؟
دلایل مختلفی را میتوان برای افرادی که وسط جلسه کنکور، در حال شمارش زدههای خود هستند، ذکر کرد که عبارت است از:
* عادتی که در تستهای منزل و کنکورهای آزمایشی ساختهاند.
* وسواس یا نگرانی از نشماردن
* تصور بر اینکه تعداد زدهها، نشان دهنده قبولی است، پس با شمارش میخواهد قبول شدن یا نشدن خود را تا آنجای آزمون تعیین کنند.
* باور بر اینکه کنکور یک آزمون رقابتی است و با شماردن، میخواهند به این نتیجه برسند که وضعیتشان در این رقابت، چطور است؟
* تنظیم رفتار خود بر اساس تعداد زدهها؛ یعنی اگر کم زدهاند، به هر قیمتی، تعداد بیشتری بزنند و اگر خوب و به اندازه زدهاند، حس بهتری، پیدا کنند و با احساس مثبت، تعداد بیشتری بزنند.
* به خاطر اینکه از روز قبل کنکور، انتظار پیش از شروع روی درصدها داشتهاند، میخواهند بشمارند تا بدانند آیا به آن درصدها رسیدهاند؟
* بر اساس گفته یک معلم یا مشاور یا خواندن مطلبی در جایی، برای خودشان یک ذهنیت ساختهاند که اگر بخواهی رشته X را قبول شوی، بایستی فلان تا تست بزنی و الآن میشمارند تا بدانند آیا به رشته X میرسند.
این فهرست میتواند ادامه داشته باشد و هر کسی که شمارش میکند، دلیل یا دلایل دیگری هم داشته باشد که اگر اینطور است، لطفاً از دلیل خودتان برای شمارش وسط جلسه کنکور، بنویسید تا کمک کنم این شرایط را بهبود دهید.
با این اوصاف، از دلایل انجام این رفتار در جلسه کنکور نیز آگاه شدیم، پس نوبت به بخش سوم این جعبه میرسد:
3- چطوری، رفتار شمارش تعداد زدهها، سر جلسه کنکور را کنار بگذاریم؟ متأسفانه نمیشود یک نسخه کلی نوشت و بگوییم اگر این چند مورد را رعایت کنید، آنگاه دیگر سر جلسه کنکور، دنبال شماردن تعداد زدهها، نخواهید بود؛ چرا نمیشود؟
چون دلیل یا دلایل شمارش کردن، بین همه افرادی که سر جلسه کنکور، در حال شمارش هستند، مشابه نیست و هر کسی از زاویه دید خودش، علتی دارد که قانع شده برای تحقق آن، سر جلسه کنکور، تعداد زدهها را بشمارد.
برای نمونه، یک دانشآموز، سر جلسه کنکور، تستهای زده خود را میشمارد چون فکر میکند که کنکور رقابتی است. دیگری همین کار را میکند زیرا معتقد است که بایستی به درصدهایی که روز قبل کنکور تعیین کرده، دست یابد. نفر سوم شمارش میکند چرا که باور دارد محاسبه درصدها، برایش خوش یمن است و هر بار که شمارش کرده، نتیجه کنکور آزمایشی او عالی شده پس الآن هم میشمارد تا برایش شانس بیاورد.
آیا میشود برای همه اینها، نسخه یکسان آورد؟ تازه اینها بخشی از دلایل بود و میتواند طیف گستردهتری از علتها وجود داشته باشد که یک دانشآموز یا داوطلب کنکور، برای آن دلیل، خودش را موظف میکند که سر جلسه کنکور، تعداد زدههای خود را بشمارد.
بنابراین، راهحل دو چیز است:
1- برخی از دلایل شمارش کردن مثل انتظارات پیش از شروع را در جعبههای قبلی، بررسی کردهایم و بعضی دیگر را هم در جعبههای بعدی از نظر خواهیم گذراند و قطعاً مطالعه آنها، باعث بهبود شرایط خواهد شد.
2- برای سایر دلایل، لطفاً در پرسش و پاسخ برایم بنویسید که به فلان دلیل این شمارش را انجام میدهید تا بر اساس توضیحاتی که میدهید، راهحل را ارائه کنم. همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، این مطلب از کلبه مشاوره، بسیار تعاملی است و بایستی در هر جعبهای که مشکل خود را دیدید، برایم از جزییات بنویسید تا شما را کمک کنم.
اگر این مبحثی که بلد هستم را حل نکنم، پس چه چیزی را حل کنم؟ متن
عجیب اما واقعی! این اولین عبارتی بود که هنگام نوشتن این جعبه در ذهنم نقش بست. باورش سخت است ولی متأسفانه تعداد قابل توجهی از کنکوریها، سر جلسه کنکور، به یک یا چند تست، حساس میشوند و فرایند کنکور را فراموش کرده و تمام تمرکز خود را میگذارند تا آن یک یا چند سؤال را حل کنند.
به طور مثال یک دانشآموز یا داوطلب کنکور تجربی، در جلسه کنکور، وقتی به تست حرکتشناسی میرسد، آن را یک بار حل میکند و چون وسط حل، گیر میکند و به جواب نمیرسد، دوباره از اول مشغول حل کردن آن میشود و گاهی تا 10 دقیقه سر همان یک تست میماند.
او میتوانست با عبور از این تست، به سراغ سؤالات بعدی برود و در نهایت 4 یا 5 تست حل کند اما همهی آن 10 دقیقه را گذاشت تا یک تست را به سرانجام برساند و اغلب اوقات، همان تستی که سرش گیر کرده بود را هم نمیتواند به جواب برساند و با عصبانیت و به هم ریختگی ذهنی و حس عقب افتادن از زمانبندی کنکور، فضای احساسی را به وجود میآورد و در بقیه تستها هم، عملکرد همیشگی خودش را بروز نمیدهد.
مثالهای فراوانی از این موضوع میشود زد که نشان میدهد، دانشآموزان قابل توجهی در کشورمان هستند که بر سر یک یا چند تست، حساسیت بالایی نشان میدهد و روند آزمون را فراموش میکنند؛ برای نمونه، دانشآموزی که روی تست مربوط به فصل گوارش، گیر داده بود که هر طور شده آن را حل کند و به 10 سؤال آخر زیست نرسیده بود زیرا چندین بار هر گزینه آن تست گوارش را خوانده بود.
یا داوطلبی که برای حل مسئله اسید و باز شیمی، سه مرتبه، حل خود را پاک کرده بود و دوباره از اول نوشته بود و میخواست به هر قیمتی که شده، آن تست اسید و باز را به جواب برساند و بعد از کنکور متوجه شده بود که 4 تست آخر شیمی، چقدر آسان بوده ولی او اصلاً وقت نکرده حتی آنها را نگاه کند چرا که وقتش سر تست اسید و باز رفته بود.
برای روشن شدن فضا، میخواهم خود را جای این دسته از دانشآموزان و کنکوریها بگذارم و یک بار کل فرایند حاصل از این حساس شدن روی یک یا چند تست را ترسیم کنم تا اول یک نقشه ذهنی ایجاد شود که چنین رفتاری، تا چه حد آسیب زننده است و سپس به سراغ این بروم که چرا چنین رفتاری توسط برخی از کنکوریها، رخ میدهد؟
الآن من یک دانشآموز هستم که سر جلسه کنکور رفتهام و مشغول حل تستها هستم و در دفترچه دوم به درس فیزیک میرسم و همینطوری که دارم تستهای فیزیک را حل میکنم به سؤال تعادل گرمایی میرسم و در سؤال گفته که مقداری آب و یخ را در ظرفی ریختهاند و به دمای تعادل 30 درجه رسیدهاند و جرم یخ را میخواهد.
من که خیلی روی این تیپ از تستها مسلط بودهام، لبخند رضایتی میزنم و ته ذهنم با خودم میگویم: حل این سؤالات خوراک خودم است و سه سوته حل میکنم. با این ذهنیت، مشغول حل سؤال میشوم و فرمول و نکات سرعتی را پیاده میکنم ولی به جواب نمیرسم.
اینجا یک فروپاشی فکری و احساسی برایم اتفاق میافتد که چرا این تست را نتوانستم به جواب برسانم و کجا اشتباه کردم؟ من همیشه این سؤالات را درست و سریع به جواب میرساندم ولی الآن نتوانستم که آن اتفاق را رقم بزنم.
اولین تصمیمی که میگیرم، یک نگاه سریع به حل و جایگذاری و محاسباتم است ولی ایرادی نمیبینم و حالا دنبال جای خالی در برگه سؤالات میگردم تا دوباره سؤال را حل کنم اما باز هم به جواب نمیرسم و چون روی این سؤال، حساس شدهام و با خودم میگویم که باید آن را حل کنی، برای بار سوم، حل را انجام میدهم و دوباره به جواب نمیرسم.
وقتم دارد میرود، استرس گرفتهام، روی یک تست ماندهام، بقیه تستها را هنوز حل نکردهام، فکر عقب افتادن از وقت و برنامه زمانی، عصبانیم کرده است و این تست هم که حل نمیشود و به جواب نمیرسد.
حالا که فضای احساسی بر من حاکم شده، هر رفتاری ممکن است از من سر بزند، مثلاً این امکان وجود دارد که تست را شانسی بزنم چون دیگر اعصاب برایم نگذاشته یا حتی احتمال دارد که تستهای بعدی را سَرسَری بخوانم و دچار اشتباهات محاسباتی شوم و هیچ بعید نیست که همین شرایط احساسی را به درس بعدی و یا دفترچه بعدی نیز منتقل کنم.
حالا که تجسمی برای شما شکل گرفت، وقت آن شده که بدانیم، چرا یک دانشآموز یا داوطلب کنکور، چنین فضایی را برای خودش میسازد؟ صحبتهایم را اینطوری ادامه میدهم:
لج بازی، گیر دادن، متوقف شدن، درگیر شدن و یا هر اصطلاح دیگری که در ذهنتان پر رنگ شده، موضوع این رفتاری است که مثالهایش را خواندید. میدانم که منتظرید تا بدانید که چه میشود که یک دانشآموز یا داوطلب کنکور، روی یک یا چند تست خاص، حساس میشود به طوری که قصد دارد به هر قیمتی که شده، آنها را به جواب برساند؟
دلایلی که برای بروز این رفتار وجود دارد به شرح زیر است:
1- تعصب خاص روی یک موضوع: بعضی از کنکوریها، به دلیل آنکه اکثر تستهای یک مبحث را درست حل کردهاند یا خاطرات مثبتی از آن مبحث در کلاس درس دارند و یا بابت آن فصل توسط همکلاسیها و معلم، تشویق شدهاند و یا حتی به دلیل اینکه چندین تست سخت این مبحث را به درستی حل کردهاند، کم کم روی آن مبحث، مدعی میشوند و تعصب پیدا میکنند.
در اثر این تعصب، ذهنیتی برای آنها ساخته میشود که حتماً توانایی خاصی در حل تستهای آن موضوع دارند و بایستی همه تستهای آن را حل کنند و به جواب درست برسند. این تعصب به حدی قوی است که حتی در برنامه درسیشان نیز بیشتر وقت خود را صرف حل تستهای همان مبحث میکنند زیرا برای آنان حس خوبی میآورد و لذت بخش است.
همین دانشآموز متعصب، سر جلسه کنکور وقتی به تست آن مبحث میرسد، پیش فرض ذهنیاش این است که باید هر طور شده آن سؤال را حل کند. در واقع او یک انتظار پیش از شروع برای تستهای آن مبحث داشت و در اثر همین انتظار، تصمیم گرفت که هر طور شده آن تست را جواب دهد حتی اگر چند بار حلش کند.
2- این را حل نکنم پس چه را حل کنم: ترس از اینکه اگر مبحثی را که مسلط بودهاند و اکثر مواقع تستهایش را درست حل میکردند، حالا آن را حل نکنند که وای به حال سایر مباحث.
با این ذهنیت، قبولی خود را در خطر میبینند و میگویند که باید هر طور شده این تست را حل کنیم تا درصدمان خراب نشود و حداقل به این آرامش برسیم که تستهای مربوط به مبحثهایی که مسلط بودهایم را حل کردهایم.
با همین طرز تفکر، چندین دقیقه روی آن تست میمانند و وقت حل کردن چند تست را خراب میکنند و چه آن تست را به جواب برسانند و چه نرسانند، در هر دو حالت ضرر کردهاند زیرا اولاً اگر از این تست عبور میکردند، چند تست دیگر را میزدند و مسلماً درصد چند تست از درصد یک تست بیشتر است و دوماً از نظر ذهنی، به هم نمیریختند و عصبی نمیشدند و زمانبندی را جلو میبردند.
شاید بگویید خب از حل نکردن این تست که نقطه قوت آنها بوده، به هم میریزند. در جواب باید بگویم که حل نکردن یک تست آن هم از نقطه قوت، هیچگاه قبولی شما را به هم نمیریزد زیرا با عبور از آن تست و پرداختن به سؤالات بعدی، درصد لازم را میگیرند و به قبولی میرسند.
یادآور میشوم که برای قبولی در بهترین رشته و دانشگاه نیز نیازی به 100 در 100 نیست و شما قرار نیست همه سؤالات را جواب دهید و قطعاً بایستی از روی برخی از تستها بگذرید تا بتوانید به پرسشهای بعدی برسید و آنها را حل کنند.
این ذهنیت که چون فلان تست از نقطه قوتم بوده و آن را نزدهام پس وای به حال بقیه نیز تفکر نادرستی است زیرا بارها در زمان تستزنی در منزل این را تجربه کردهاید که از همان نقطه قوت، تستی را نتوانستید حل کنید ولی از سایر مباحث به خوبی تست زدهاید.
فقط چون در خانه بوده، حساس نبودهاید و اصلاً به آن توجه هم نکردهاید اما سر جلسه کنکور، این موضوع خودش را به چشم میزند و فکر میکنید که اتفاق خاصی رخ داده در حالی که بارها و بارها شاهد چنین اتفاقی بودهاید و مطمئن باشید که با عبور از آن تست و حل تستهای بعدی، هیچ اختلالی در قبولی شما ایجاد نمیشود اما با گیر دادن و لج بازی در حل آن تست، قطعاً فرو ریزش احساسی خواهید داشت و اذیت میشوید.
3- ادعا به جای قبولی: در بین کنکوریها، تعدادی هم هستند که هدف را فراموش کرده و به فکر ادعا روی سؤالات کنکور هستند. بیشترین لذت دنیا برای آنان بدین صورت تعریف میشود که بعد از کنکور به همکلاسیها بگویند:
فلان تست کنکور که همه میگویند سخت بود و حتی بعضی از معلمها، برایش کلید ندادهاند را سر جلسه کنکور حل کردهام. همین لذت حل کردن سؤال سخت برای این افراد باعث میشود که قبولی در کنکور و رسیدن به رشته و دانشگاه مورد نظرشان به حاشیه برود و یادشان برود که هدف از کنکور چه بود؟
آنان حاضرند 10 یا 15 دقیقه از وقت کنکور را بدهند و یک تست سخت را حل کنند و بعد از کنکور رجز بخوانند و به این توجه نمیکنند که با این رفتار اشتباه، ضربهای به خودشان میزنند. یک دانشآموز، اگر روی مبحثی مدعی است، بایستی بداند که همه تستهای یک درس، درصد برابری دارند و هیچ مهم نیست که تست سختی را حل کردهاید یا یک تست آسان را به جواب رساندهاید.
ارزش همه تستهای یک درس با هم برابر است و هنر شما در جمعآوری بیشترین تعداد زده بر اساس سطح آن کنکور است. بنابراین با عبور از تستهایی که حل کردهاید و به جواب نرسیده، به سراغ سؤالات بعدی بروید و تعداد زدههای خود را افزایش دهید و درگیر یک تست از مبحثی که نقطه قوت شما بوده، به هیچ وجه نباشید.
اگر یک تست را نزنید و به جای لج بازی روی آن، به سراغ پرسشهای بعدی بروید و چند تست بزنید آنگاه درصد شما بالاتر خواهد شد؛ بنابراین اگر قبولی در کنکور را میخواهید بایستی گیر ندهید و از آن یک تست بگذرید تا چند تست بعدی را حل کنید زیرا درصد به دست آمده از چند تست، بیشتر از حل یک تست است.
با همه این توضیحات، یک نکته مهم برای روزهایی که در خانه هستید را با شما به اشتراک میگذارم. وقتی در منزل تست میزنید و وسط حل، گیر میکنید یا آنکه به جواب نمیرسید، حتماً دلیلش را بررسی کنید زیرا بعد از مدتی متوجه میشوید که دلایلش تکراری است و با آگاهی از آنها، میتوانید تعداد چنین سؤالاتی را کاهش دهید.
به طور مثال بعد از مدتی متوجه میشوید که در کار کردن با نماد علمی دچار اشتباه میشوید و همین باعث شده که با وجود تسلط روی آن مبحث، به جواب نمیرسید. خب آنوقت به سراغ نماد علمی میروید و با دیدن فیلم آموزشی، رفع اشکال میکنید و وضعیت خود را بهبود میدهید.
یا ممکن است دانشآموز دیگری وقتی به تحلیل تستهایی که بلد بوده ولی وسط حل به جواب نرسیده، به این نتیجه برسد که فراموش کردن یکا یا واحد، باعث شده که چنین اشتباهی رخ دهد. از این به بعد یکی از جملههایی که وسط حل تستهای مسئلهای به خودش میگوید این است که آیا مواظب واحد یا یکا بودهای؟
با این شرایط، تستهایی که در منزل میزنید و با اینکه بلدید و به جواب نمیرسید را به حال خودش رها نکنید و حتماً پیگیر این باشید که چه اتفاقی باعث شده که به جواب نرسید. بعد از مدتی متوجه خواهید شد که چند نکته تکراری باعث روی دادن چنین اتفاقی میشود و با این آگاهی، وضعیت خود را سامان خواهید داد.
نکند اشتباه کردم که همش گزینه 3 شد متن
همیشه لج بازی باعث حل چند باره یک تست نمیشود و کنکوریهایی هستند که به دلیل دیگری، باز هم مشغول تکرار حل تست یا تستهایی میشوند. چطور؟
فرض کنید سر جلسه کنکور، پاسخ چهار تست پشت سر هم، گزینه 3 شد، آیا شک نمیکنید که چرا همه آنها گزینه 3 شدند؟ شاید یک جای کار را اشتباه کردهاید که این طوری پشت سر هم به گزینه 3 میرسید.
در اثر همین شک، شاید تصمیم بگیرید که برگردید و تستها را یک بار دیگر بررسی یا حل کنید و با این ذهنیت، مدتزمانی را هدر دهید. آیا اینکه چند تست پشت سر هم، گزینه 3 بشود، اتفاق عجیبی است که به حل خودمان شک کنیم و به فکر حل دوباره بیفتیم؟
برای بررسی پاسخ این سؤال، نیاز است که مجدداً این را بپرسیم که تستها در دفترچه به چه صورت چیده میشدند؟
جوابش این بود: تستها در کنکور سراسری، به گونهای چیدمان میشوند که هر دو نفری که در کنار هم یا پشت سر هم هستند، ترتیب سؤالات یکسانی نداشته باشند تا جلوی تقلب گرفته شود.
همین سبک از چیدمان باعث میشود که گاهی چند تست که پاسخ آنها مثلاً گزینه 3 است، پشت سر هم بیفتد ولی همین که در پاسخ برگ، چند بار پشت سر هم، دارید گزینه 3 را پر میکنید، امکان دارد این ابهام را به وجود دارد که نکند اشتباه میکنید وگرنه چرا باید چند تست به صورت پشت سر هم، همگی گزینه 3 بشود؟
یادآور میشوم که جواب این سؤال به همان چیدمان تستها بر میگردد و اصلاً روی این موضوع حساس نشوید و شک نکنید. کاملاً قابل انتظار است که این اتفاق برای هر دفترچهای رخ دهد و دقیقاً چند تست پشت سر هم، جوابشان، گزینه 3 بشود.
در نتیجه با یادآوری این موضوع به خودتان که چیدمان تستها به گونهای است که جلوی تقلب گرفته شود، پس اتفاق عجیبی نیست که چند تستی که گزینه 3 آنها جواب بوده، پشت سر هم قرار گرفتهاند و نیازی به شک کردن و برگشت و دوباره از اول حل کردن نیست و به مسیر خود ادامه دهید.
من در این جعبه، گزینه 3 را به عنوان مثال در نظر گرفتم و به طریق مشابه میتوان گفت که:
* امکان دارد چند تست پشت سر هم باشد که جوابشان گزینه 1 بشود.
* ممکن است چند تست پشت سر هم باشد که جوابشان گزینه 2 بشود.
* احتمال دارد چند تست پشت سر هم باشد که جوابشان گزینه 4 بشود.
با این اوصاف، اگر این اتفاق در کنکورتان رخ داد، به عقب بر نگردید و به فکر حل دوباره یا بررسی آنها نباشد و بدانید که چنین پدیدهای در اثر همان سبک چیدمان سؤالات به وجود آمده و عجیب و غریب نیست و به مسیر حل تستها ادامه دهید و به سراغ تستهای بعدی بروید.
حالا که این جعبه را خواندید، یک بار برای خودتان جواب این سؤال را بدهید: اگر سر جلسه کنکور، چند تست پشت سر هم، مثلاً گزینه 3 را زده باشید، دچار شک میشوید که چرا دائماً گزینه 3 میشود یا از نظر روانی آماده هستید که این اتفاق طبیعی است؟
یادگاری تلخ از دوران مدرسه متن
برخی از دبیران و معلمها، چه حساسیت بدی از نظر ترتیب حل سؤالات، برای ما در مدرسه ساختند. خودم از دوران مدرسه به یاد دارم که معلمی میگفت: اگر به ترتیبت ننویسید، تصحیح نمیکنم و نمره آن سؤال را صفر میدهم و من نباید در پاسخ نامه شما، دنبال جواب بگردم که در کدام صفحه نوشتهاید.
ما سر همین جمله چقدر به هم میریختیم و گاه چند دقیقه روی یک سؤال میماندیم یا مجبور میشدیم به صورت حدودی، اندازه لازم برای پاسخ دادن به آن سؤال را خالی بگذاریم و سراغ سؤال بعدی برویم ولی فکر آن که نکند جای کم یا زیادی برایش گذاشته باشیم و معلم متوجه این بشود که ما اول سراغ سؤال بعدی رفتیم و بعد برگشتیم و آن را جواب دادیم و روی برگه خط بکشد و نمره ندهد.
از آنجایی که میدانم کادر آموزشی مدرسه نیز لطف داشته و مطالب کلبه مشاوره را دنبال میکنند، خواهشمندم که اگر چنین رویکردی در کلاسهای درس خود دارید، لطفاً با توجه به اینکه چنین جملاتی، هم اثر منفی برای امتحان درس شما و هم تأثیر نامطلوب در حل سؤالات کنکور دارد، در بیان آن، تجدید نظر بفرمایید.
با تمام این اوصاف، متأسفانه برخی از ما توسط چنین دبیرانی، یک ذهنیت نادرست پیدا کردهایم که باید تمام سؤالات را به ترتیب جواب دهیم و تا یک پرسش را حل نکردهایم به سراغ بعدی نرویم.
در کنار این ذهنیت، یک طرز تفکر دیگر نیز در مدرسه شکل گرفته که به اندازه خودش، میتواند باعث اختلال در روند آزمون دهی ما شود و آن چیزی نیست جز: «حل کردن همه سؤالات».
بله در دوران مدرسه، اگر دانشآموزی به صورت روز خوان باشد و مطالب درسی را در همان روز و هفته بخواند و جلو بیاید، قطعاً میتواند به تمامی سؤالات امتحانی معلم جواب داده و نمرات بالایی بگیرد و شاید در اثر بیدقتی، گاه نیم نمره از دست بدهد ولی اصل سؤال را بلد بوده حل کند.
با این حساب، ما از یک سو، این ذهنیت را داریم که باید پرسشها را به ترتیب جواب دهیم و از طرف دیگر، این طرز تفکر را پیدا کردهایم که همه سؤالات قابل جواب دادن هستند. حال تصورش را کنید که با این دو عامل، پا به جلسه کنکور بگذاریم؛ چه خواهد شد؟
اولاً دنبال به ترتیب جواب دادن به تستها هستیم و دوماً میخواهیم همه تستها را حل کنیم. البته اکثر ما از آنجا که بارها و بارها در خانه تست زدهایم، این ذهنیت را اصلاح کردهایم که برای قبولی در کنکور در هر رشته و دانشگاهی که مد نظرمان باشد، نیاز نیست که به همه سؤالات جواب بدهیم و اصلاً شبیه امتحان مدرسه نیست که بگوییم همه را باید جواب داد.
ولی متأسفانه آن طرز تفکر که باید به ترتیب جواب دهیم را هنوز برخی از ما، با آن کنار نیامده ایم و چون در دوران مدرسه، همیشه ما را از این کار ترساندهاند، با همان خاطرات، تمایلی نداریم که در کنکور هم از روی سؤالات عبور کنیم و افکاری مثل «ترس از فراموشی برای برگشتن روی این تست»، «نگرانی از کم آوردن زمان و فرصت نداشتن برای حل آن تست»، «دلهره از اشتباه در پر کردن پاسخ برگ» و...، خود را محدود میکنیم و گاه روی یک تست میمانیم و تا حلش نکنیم، سراغ بعدی نمیرویم.
آنچه در جعبههای قبلی آموختیم درباره روز کنکور به ما چه میگفت؟ بایستی مهارت عبور از تست را برای کسب موفقیت در کنکور داشته باشیم.
این را میدانم که حدود 12 سال خاطره در مدرسه، متأسفانه به ما میگوید که باید همه پرسشها را به ترتیب جواب دهیم و همچنین به تمامی آنها پاسخ داده و چیزی را خالی نگذاریم اما نباید اسیر خاطرات باشیم و بر اساس آنها کنکور دهیم.
فضای کنکور یک فضای شخصی است؛ کسی قرار نیست به ترتیب حل کردن شما گیر بدهد یا بابت منظم نبودن حلتان، نمرهای کم کند. هیچ شخصی متوجه نمیشود که کدام سؤال را اول حل کردهاید و کدام را دوم.
از سوی دیگر، برای کسب هر نتیجهای در کنکور و برای رسیدن به هر رشته و دانشگاهی، هیچ لزومی ندارد که همه تستها را جواب دهید و با عبور از تستهای چالشی، زمانبر و خلاقیتی، در واقع به خودتان لطف میکنید تا وقت را ذخیره کرده و روی تستهای بعدی بگذارید و تعداد تستهای درست خود را افزایش دهید و راحتتر به قبولی برسید.
در دوران مدرسه، برگه ما توسط معلم تصحیح میشد و ساختار امتحان نیز به صورت تشریحی بود و حق داشتیم نگران آن دبیرانی باشیم که حساسیت اشتباهی برای ما درست کرده بودند که همه چیز را به صورت مرتب پاسخ دهیم ولی کنکور اولاً تشریحی نیست و دوماً برگه پاسخ برگ را ماشین تصحیح میکند.
در زمان مدرسه، سطح طراحی سؤالات به گونهای بود که با تدریس معلم همخوانی داشت و در حد همان کتاب درسی و کتابهای کار میآمد و میتوانستیم با روز خوانی به نمرههای بالا برسیم و تقریباً همه سؤالات را حل کنیم ولی در کنکور، فضا فرق میکند و نه نیاز است که همه را جواب بدهید و نه درست است که چنین فشاری را روی خودتان بیاورید که من باید همه را جواب بدهم.
رویکرد درست در کنکور به این صورت است که ابتدا تمام تستهای آسان و متوسط و سریع یک درس را جواب بدهیم و اگر وقت برای آن درس اضافه آمد به سراغ تستهای وقتگیر برویم و اگر هم وقتی اضافه نیامد، خیالمان راحت است که هر چه تست آسان و متوسط و خوش دست بوده را زدهایم و درصد خویش را ساختهایم.
اینجا کنکور است و قواعد ساده خودش را دارد. ذهنیت مدرسه را سر جلسه کنکور نیاورید، خیلی نرم و روان به سراغ تستها بروید و سعی کنید با حل تستهای آسان، متوسط و روتین، درصد خود را بسازید و یادتان باشد که همه تستهای یک درس، درصد برابری دارند و خود را درگیر سؤالات سخت و زمانبر نکنید که از تستهای سادهتر جا بمانید.
کنکور یک آزمون شخصی است و اینجاست که بایستی بدون خاطره و ترس از تهدیدهای یک معلم، با خودتان بگویید که من نیازی به حل همه تستها و از طرفی حل به ترتیب آنها ندارم و این افکار برای دوران مدرسه بود و اینجا کنکور است، جایی که به سراغ تستهای آسان و متوسط و روال میروی، درصدت را میسازی و اگر وقت اضافه آوردی به دنبال حل پرسشهای چالشیتر و وقتگیرتر خواهی رفت.
اگر عادت به تعویض دائمی خودکار و مداد دارید متن
من که معتقدم هر بار عوض کردن یک خودکار با مداد یا خودکاری دیگر، حدود 5 ثانیه زمان میبرد ولی تخفیف سنگینی میدهم و میگویم هر بار تعویض اینها با هم، 2 ثانیه زمان ببرد.
حالا موقعیتی را تصور کنید که یک دانشآموز یا داوطلب کنکور تجربی، فقط برای حل مسائل کنکور، تصمیم دارد که خودکار یا مدادش را دائماً عوض کند و برای سؤالات مفهومی، چنین کاری را نمیکند.
در این شرایط، چنین دانشآموزی، برای حل تمام مسائل کنکور تجربی، حدود 70 بار، خودکار یا مدادش را عوض کرده است زیرا 30 مسئله در ریاضی، 30 مسئله در فیزیک و 15 مسئله در شیمی وجود دارد.
میدانم که گاهی تعداد مسئلههای شیمی به 17 یا 18 تا برسد اما از آنجا که یکی دو سؤال در فیزیک هم به صورت مفهومی میآید، این را به آن در کردم و اعداد رُند را در نظر گرفتم.
با این حساب، از آنجا که تعویض هر بار خودکار یا مداد را فقط 2 ثانیه در نظر گرفتیم، پس این دانشآموز، سر جلسه کنکور تجربی، برای حل هر مسئله، 2 ثانیه صرف تعویض خودکار یا مداد میکند که برای 70 مسئله به عدد 140 ثانیه میرسیم که معادل 2 دقیقه و 20 ثانیه است.
سر جلسه کنکور، عدد 2 دقیقه و 20 ثانیه به هیچ وجه کوچک نیست و تازه در خاطر داشته باشید که من فقط 2 ثانیه برای تعویض مداد یا خودکار در نظر گرفتم در حالی که 5 ثانیه، عدد واقعیتری است و اگر با 5 ثانیه حساب کنیم آنگاه به زمان 5 دقیقه و 50 ثانیه میرسیم که بزرگی آن، ملموستر هم میشود.
آیا واقعاً هدف از این جعبه، بزرگنمایی کنکور و جو آن است و میخواهیم همه چیز را پیچیده کنیم یا اتفاقاً با این حساب و کتابها، میخواهیم فرایند آزمون را آسانتر کنیم؟ جواب این پرسش زمانی مشخص میشود که نتیجهگیری نهایی از این حساب و کتاب را بدانیم.
با این اوصاف، یک سؤال روی میز میآید، گیریم که همه این حساب و کتابها درست باشد، آیا با چنین محاسباتی، استرس به یک دانشآموز وارد نمیشود کهای وای داری وقت تلف میکنی و زمان کنکورت تمام شد؟ اصلاً هدف از این جمع و تفریقها چیست؟
هدف این است که یک دانشآموز یا داوطلب کنکور، سر جلسه آزمون، به جای آنکه دنبال چندرنگی نوشتن و تعویض دائمی خودکار یا مدادش باشد، از همین حالا خودش را به تکرنگ نوشتن مجبور کند و اتفاقاً آزمون را سادهتر برگزار کند.
سه مدادتراش کرده تیز که حتی اگر دو طرفش را تراش کرده باشید که چه بهتر؛ با خودتان سر جلسه کنکور ببرید و وقت خود را صرف تعویض مداد یا خودکار و حتی تراش کردن مداد نکنید.
آن محاسبات در ظاهر استرسآور و بزرگ کردن روز کنکور به نظر میرسد ولی وقتی توصیه نهایی را میخوانید که از الآن به تکرنگی نوشتن روی بیاورید و سعی کنید سه مداد دو طرف تراش شده تیز با خودتان ببرید تا به جای سرگرم عوض کردن خودکار یا مداد و همچنین تراش کردن شوید، وقت را برای حل تست بیشتر بگذارید، آنگاه اتفاقاً به آرامش میرسید.
شاید پرسیده شود که نمیشد بدون آن محاسبات، فقط توصیه آخر را بنویسید؟ ما انسانها تا برایمان روشن نشود که سود و زیان یک کار چیست، تا حساب و کتابش را نداشته باشیم، چرا باید آن را انجام دهیم؟
فرض کنید که بدون حساب و کتاب، فقط بنویسم سر جلسه کنکور مداد یا خودکار را عوض نکنید یا سه مداد دو طرف تراش شده تیز ببرید تا وقت را صرف تراش کردن نکنید، آنگاه بسیاری از افراد که عادت به چندرنگی نوشتن دارند، تمایلی به تغییر رفتار خود نمیبینند چون هزینه زمانی این رفتار برای آنان روشن نشده است.
در نتیجه، این حساب و کتاب، فقط برای روشن شدن هزینه یک رفتار در جلسه کنکور است. استرسی شدن بیمعناست چون قرار نیست که با چشم بسته سر جلسه کنکور بروید و با پدیدهای ناشناخته مواجه شوید؛ بلکه اتفاقاً جعبه به جعبه این مطلب، ذهنیت شما را آماده میکند که مجموعهای از رفتارهای درست را در پیش بگیرید.
در کشورمان، متأسفانه یک ذهنیت وجود دارد که اگر راجع به موضوعی، اطلاعرسانی کنید، برخیها میگویند که استرسی میشویم یا این حرفها باعث نگرانی بیشترمان میشود و تمایل دارند در بیخبری کامل سر جلسه بروند و تازه در آنجا غافلگیر شوند.
خب چه اشکال دارد که از الآن درباره روز کنکور و جزییات آن بدانید و تعدادی رفتار ساده و درست را انتخاب کرده و سر جلسه پیاده کنید و اتفاقاً لبخند رضایت بر لب داشته باشید که از قبل، همه جزییات روز برگزاری آزمون را میدانستید و همه چیز تکراری و طبق روال است.
آگاهی و شناخت از این روز به شما آرامش میدهد و چه بهتر که با جزء به جزء آن آشنا شوید و این آشنا شدن به معنای بزرگنمایی یا درشت کردن موضوع نیست بلکه برای لمس ابعاد مختلف آن و درک بهتر این است که چه کاری و چه رفتاری درستتر است تا از الآن با آگاهی، همان را انجام دهیم.
اگر یک مشاور آموزشی دهد که دست کم، باعث ذخیره 2 دقیقه و 20 ثانیه در کنکور تجربی شود، این آموزش باعث استرس است یا آرامش؟ آیا این آموزش باعث بزرگنمایی است یا در جهت ساده کردن و گزینش رفتارهای درست؟
اینها را نوشتم تا باز هم یادآور شوم که روز کنکور را بزرگ و عجیب در نظر نگیرید و فقط داریم قواعد یک بازی را یاد میگیریم و از اینکه دارید قواعد بازی را یاد میگیرید، ضمن آنکه رضایت خاطر کسب مینمایید، بیشتر به آرامش هم خواهید رسید.
گول هیکل تست را نخورید متن
میدانم که دنیایی از طبقهبندی و تیپ بندیها برای تستهای کنکور وجود دارد و هر یک از آنها نیز از زاویه دید خود به توضیح برخی از مفاهیم میپردازند اما در این جعبه از کلبه مشاوره، قصد دارم از یک نگاه ظاهری و بدون ورود به جزییات، تستهای کنکور را به 7 دسته، تقسیم کنم:
1- تستهایی با صورت سؤال و گزینههای کوتاه
2- تستهایی با صورت سؤال طولانی و گزینههای کوتاه
3- تستهایی با صورت سؤال کوتاه و گزینههای طولانی
4- تستهایی با صورت سؤال و گزینههای طولانی
5- تستهای ترکیبی و غیر ترکیبی
6- تستهای دارای شکل، نمودار و جدول و بدون آنها
7- تستهای مفهومی و مسئلهای
سؤالی که روی میز هر کنکوری میآید این است که آیا برای خودتان قوانین ذهنی درباره ظاهر تستها ساختهاید و روی شکل و شمایل آنان شرطی شدهاید و احساسات را وارد فرایند تستزنی کردهاید؟ منظورم چیست؟ در پاراگراف بعدی بیشتر توضیح میدهم.
تعدادی از کنکوریها، روی ظاهر تستهای کنکور، ذهنیت پیدا کرده و شرطی شدهاند؛ به طور مثال اگر صورت تست و گزینهها، کوتاه باشند، لبخندی روی لبشان میآید و فکر میکنند که با یک تست بسیار ساده طرف هستند.
از سوی دیگر، اگر صورت تست و گزینهها، بلند طراحی شده باشند، آنگاه خود را میترسانند که حتماً با تستی چالشی و سخت رو به رو هستند. همچنین اگر تستی دارای جدول، نمودار و شکل باشد، از قبل خود را بازنده میدانند و میگویند: من تحلیل شکل و نمودار و کار با جدول را بلد نیستم و این هم تست سختی است و نمیزنم.
همین ذهنیت را درباره تستهای مفهومی و مسئلهای داریم؛ برخی از کنکوریها، معتقدند که تستهای مفهومی سادهتر از مسئله است و هرگاه به مسئله میرسند، به هم میریزند و فکر میکنند که از پس آن بر نمیآیند و عدهای دیگر، دقیقاً دیدگاه مخالف دارند و بر این موضوع تأکید میکنند که اتفاقاً مسئله حل کردن سادهتر از کلکهای موجود در تستهای مفهومی است.
ما در کنکور تجربی، به ویژه در تست شیمی با پدیدهای به نام طولانی شدن صورت سؤالها و گزینهها، وجود شکل، نمودار و جدول و همچنین اطلاعات اضافه رو به رو شدهایم و به نظر میرسد که طراحان کنکور به خوبی از این موضوع آگاه شدهاند که تعدادی از کنکوریها، روی ظاهر یک تست حساس شدهاند و گول هیکل تست را میخورند و حل نمیکنند.
نکته مهم درباره کنکور این است که اگر اتفاقی در یک تست روی داد، دیر یا زود، سَر و کلهاش برای بقیه درسهای کنکور هم پیدا میشود؛ به عبارت دیگر، دیر نخواهد بود آن روزی که طراحان زیست، فیزیک و ریاضی نیز با ظاهر تستها بازی کنند و کنکوریهای شرطی و حساس شده به هیکل تستها را بترسانند؛ کما اینکه از همین حالا نیز رگههایی از این طراحی تست را در آن درسها هم میبینیم.
شما به عنوان یک دانشآموز یا داوطلب کنکور، بارها در خانه مشغول تستزنی بودهاید و به دفعات متعدد شاهد این موضوعات بودهاید که:
1- تستهایی با صورت سؤال و گزینههای کوتاه بوده که آسان بیان شده و دقیقاً تستی با همین شکل و شمایل بوده که سخت طراحی شده است.
2- تستهایی با صورت سؤال طولانی و گزینههای کوتاه بوده که خوش دست از آب درآمده و کمی بعد، تستی با این شرایط وجود داشته که بد قلقی کرده است.
3- تستهایی با صورت سؤال کوتاه و گزینههای طولانی بوده که خوش خیم به رشته تحریر درآمده و برخی هم بوده که بدخیم بازی در آورده است.
4- تستهایی با صورت سؤال و گزینههای طولانی بوده که به خوبی حل شده و تست دیگری هم وجود داشته که دست انداز ایجاد کرده است.
5- تستهای ترکیبی و غیر ترکیبی بوده که مشکلی برای حلش نداشتهاید و در نقطه مقابل با تستی در همین ژانر رو به رو شدهاید که آزار داده است.
6- تستهای دارای شکل، نمودار و جدول و بدون آنها بوده که حل کردنش پیچیدگی خاصی نداشته در حالی که تست دیگری در همین سبک، زُمُخت بوده است.
7- تستهای مفهومی و مسئلهای بوده که جلو بردن و به جواب رساندنش کاری نداشته اما تست دیگری با همین تیپ، ناملایم به نظر رسیده است.
اینها، همگی حاصل تجربههای تستزنی برای روزهای قبل کنکور است؛ پس چرا از این تجربه استفاده نمیکنیم؟ ما که در منزل، کتابخانه، پانسیون و یا هر کجای دیگری که مطالعه میکنیم، بارها با انواع تستها برخورد کردهایم و بایستی این ذهنیت را داشته باشیم که گول هیکل تستها را نخوریم.
همه جور تستی، چه آسان و چه چالشی، چه سریع و چه وقتگیر، چه خوش دست و چه بد قلق، در انواع ظاهرها خودش را عرضه میکند و محدود به اندازه خاصی نیست. با این حساب، قضاوت پیش از شروع برای هیچ تستی نباید داشت و لازم است که به دل آن تست برویم و بر اساس خواسته سؤال و نوع اطلاعات داده شده، مسئله یا مفهوم را به جواب نهایی برسانیم.
چنانچه از ظاهر و شکل و شمایل تستها میترسید و قضاوت پیش از حل تست دارید و دائماً در حال گفتن سخت است آسان است، با خودتان هستید، لطفاً در قسمت پرسش و پاسخ همین صفحه، از دلیل یا دلایل این کار خود بنویسید.
در واقع برایم مشخص کنید که چرا و به چه دلیل این ذهنیت یا مقایسه یا قضاوت را قبل از حل یک تست انجام میدهید؟ میخواهید چه فشاری را از روی خود بردارید یا دنبال تحقق چه هدفی هستید که فکر میکنید برای آن، لازم است که حتماً یک انتظار پیش از شروع درباره آن تست بسازید؟
من اگر بدانم که پشت پرده آن کار شما چیست، آنگاه میتوانم راهحل داده و مشکل را حل کنم.
سخت شدن کنکور و افکار سمی مربوط به آن متن
از بین کنکورهای نظام جدید تجربی، در سال 1400 و 1402 شاهد افزایش سطح دشواری تستهای ریاضی و ارائه تیپهای متفاوتی از سؤالات این درس، نسبت به کنکورهای قبلی بودیم.
اثر این تفاوت را اگر فقط بخواهیم روی کارنامه نفر اول این کنکورها بسنجیم، آنگاه نفر اول کنکور تجربی 1402، درس ریاضی را 53/34 و نفر اول کنکور 1400 همین درس را 55/6 زده است.
این درصدها را با درصد درس ریاضی نفر اول کنکور 1401 که 95/6 زده و یا با درصد 86/7 درس ریاضی نفر اول کنکور 1399 و یا با نفر اول کنکور 1398 که موفق به کسب درصد 100 در درس ریاضی شده، مقایسه کنید تا ببینید چقدر به چشم میآید.
با این مقایسهها چه میخواهم بگویم؟ وقتی درسی در کنکور سخت میشود، همه کنکوریها را تحت تأثیر قرار میدهد و اینطور نیست که فکر کنید مثلاً نفر اول تا پانصد، تحت تأثیر این سختی نیستند ولی از پانصد به بعد همگی متأثر از این سختی، دچار افت درصدی میشوند.
به بیان دیگر، حتی اگر از نظر آمادگی درسی، تستی، روحی و ذهنی، در حد رتبه یک کنکور هم باشید، آنگاه وقتی درسی سخت یا متفاوتتر از سالهای قبل آمده باشد، به همان میزان، روی درصدهای شما و همه شرکت کنندهها اثر میگذارد.
با این حساب و کتاب، حالا نوبت به پاک کردن یک سری افکار سمی است که به ترتیب شمارهگذاری در ادامه مینویسم:
1- اگر درسی در کنکور سخت شود، فقط برای من سخت شده و بقیه در حال درو کردن تستهای آن درس هستند و من جا ماندم و قبولیام به خطر افتاد.
این یک فکر سمی است زیرا مقایسه درصدهای نفر اول کنکور 1400 و 1402 با سایر کنکورهای نظام جدید در سالهای 1398، 1399 و 1401 نشان میدهد که وقتی درسی سخت بشود، همه را تحت تأثیر قرار میدهد.
بنابراین هیچ آسانسوری در کار نیست که فکر کنید بعضیها سوارش شده و بالا میروند و شما هم سوارش شده و افت میکنید. اگر درسی سخت بیاید، از نفر اول تا آخرین نفری که برای کنکور خوانده است را تحت تأثیر قرار میدهد.
2- اگر درسی در کنکور سخت شود، نشان میدهد که برنامهریزی من اشتباه بوده است زیرا اگر یک برنامه درست داشتم، الآن این درس برایم سخت نبود.
همان مقایسه درصدها نشان میدهد که سختی درس، تأثیرش را روی همه میگذارد و حتی اگر در سطح رتبه یکی، برنامه چیده و اجرا نموده باشید، باز هم سختی آن درس را حس خواهید کرد و روی درصد آن درس اثر میگذارد.
3- اگر درسی در کنکور سخت شود، یعنی من کتابهای تست مناسبی نداشتهام و یا فلان دوره نکته و تست را شرکت نکردهام که اینطوری احساس سختی میکنم و بقیه که کتاب تست درستی خریدهاند یا آن دوره را تهیه نمودهاند، الآن بسیار عالی هستند.
با دیدن درصدهای نفرات اول در درس ریاضی برای همه کنکورهای نظام جدید، متوجه این نکته شدیم که شما با هر کتاب تست و دورهای، باز هم تحت تأثیر سختی آن درس قرار میگیرید و به خواندنها، مرور کردنها، تست زدنها، رفع اشکالها و هنر آزمون آموختنهای خودت شک نکنید.
4- اگر درسی در کنکور سخت شود، نشان میدهد که به اندازه کافی برای آن درس تلاش نکردهام و اگر کمی بیشتر تست زده بودم، الآن، درصد بالای این درس را کسب میکردم.
قطعاً شما بایستی از نظر روحی، ذهنی و جمع کردن پرونده خاطرات و عبور از احساسات، رفته رفته به شرایطی برسید که هر بار، بیشتر از قبل درس بخوانید ولی با تمامی این صحبتها، باز هم به همان مقایسه درصدهای نفرات اول در تمامی کنکورهای نظام جدید، ارجاع میدهم و خواهم گفت که اثر یک درس سخت را همه میچشند و لمسش میکنند.
اینها را گفتم تا وسط جلسه کنکور به جای حل تستها، ذهنتان به این افکار منحرف نشود و جو ناامیدی به راه بیندازید که حتماً یک جای کار شما لنگ میزده که احساس سختی میکنید و بقیه در حال کسب درصدهای رؤیایی در این درس هستند.
با این اوصاف، باز هم ممکن است که اینگونه بگویید: به فرض که من وسط جلسه کنکور، یاد این مقایسه درصدهای نفرات اول کنکورهای نظام جدید در درس ریاضی بیفتم و قبول کنم که بقیه هم مثل من در حال لمس این سختی هستند و قبولی من به خطر نیفتاده و همچنین بپذیرم که برنامهام مشکلی نداشته و به روند یادگیری، مرور، تست، رفع اشکال و هنر آزمونم شک نکنم اما جواب چند سؤال در ذهنم داده نشده است:
1- وقتی سر جلسه کنکور، درسی سخت میشود، واکنش من چه باید باشد؟
جواب: در صفحات مختلف آن درس، دنبال تستهای متوسط و آسان بگردید و آنها را بزنید. ممکن است این تستها، پخش و پراکنده در بین تستهای سخت آن درس باشند و انتظار نداشته باشید که دقیقاً پشت سر هم قرار بگیرند.
به طور مثال، ممکن است سه تا از این صفحه بزنید، از صفحه بعدی هیچی نزنید و در صفحه سوم، پنج تا بزنید. از نظر ذهنی آماده باشید که در لا به لای تستهای سخت، دنبال تستهای خوش دست و روان بگردید و آنها را به جواب برسانید.
اینکه گاهی یک صفحه را حل نمیکنید یا هفت، هشت یا نه تست را سفید میگذارید تا به دو سه تست خوش دست برسید، اتفاقی کاملاً طبیعی در زمان سخت شدن یک درس سخت است.
تا به حال به این فکر کردهاید که رتبه یک که همیشه در منزل، برای درس ریاضی درصد بالای 80 و حتی گاهی 100 داشته، سر جلسه کنکور، با زدن درصد 50 یا 55، به هم نمیریزد و موقع اعلام نتایج، رتبه یک میشود؟
برای اینکه باز هم عمق کار را بهتر حس کنید، اینطور بگویم که تا به حال به این اندیشهاید که رتبه یک که همیشه در منزل، از هر 30 سؤال ریاضی، این روال را داشته که 24 سؤال به بالا و حتی گاهی هر 30 پرسش را درست جواب بدهد، سر جلسه کنکور، فقط با جواب دادن 15 یا 16 سؤال، به هم نمیریزد و بعد از کنکور، رتبه یک میشود؟
به نظر شما سخت نیست، دانشآموزی که همیشه این ذهنیت را داشته که درصد بالای 80 داشته باشد یا از هر 30 سؤال ریاضی به 24 تا یا تعداد بیشتری پاسخ دهد، به یک باره سر جلسه کنکور، 15 یا 16 تست را به پاسخ برساند و باز هم خود را از نظر روحی حفظ کرده و رتبه یک شود؟
انگار باز هم نیاز است که عمق کار با بیشتر احساس نمایید. این بار با این جملهبندی میگوییم: عجیب نیست که دانشآموزی که همیشه این نتیجه را داشته که از هر 30 تست ریاضی، در بدترین حالت 6 تا را جواب ندهد، حالا به یک باره سر جلسه کنکور، 15 تا را جواب نداده و به هم نمیریزد و موقع اعلام نتایج، رتبه یک میشود؟
همه اینها نشان میدهد که او یاد گرفته در هر کنکوری، چه سخت و چه متوسط، دنبال تستهایی باشد که میتواند بزند. مسلماً اگر سطح سؤالات در حد و حدود استاندارد باشد، او به همان درصدهای 80 به بالا میرسد و اگر سطح سختی تستها بالاتر رفته باشد، قطعاً درصدش به 50 تا 55 میرسد ولی همچنان رتبه یک میشود.
او این را درک کرده که در هر کنکور، فقط دنبال سؤالاتی بگرد که میتوانی بزنی نه دنبال شماردن اینکه چند تا زدم و چرا مثل خانه نیست و من افت کردم و بقیه جلو زدند. او به خوبی فهمیده که وقتی درسی سخت میشود، همه را تحت تأثیر قرار میدهد و هوشمندی در این است که فقط دنبال تستهایی بگردی که میتوانی بزنی.
گاه برای یافتن یک تست خوش دست در کنکور سخت، بایستی شش یا هفت تست را بیجواب بگذاری و از روی آنها عبور کنی. این شهامتی را میطلبد که در اثر آگاهی به دست میآید. آگاهی چطور کسب میشود؟ با توضیحات این جعبه و سایر جعبههای قبلی و بعدی.
2- اگر درسی در کنکور سخت شود، از کجا معلوم که تست آسان و متوسطی داشته باشد که بتوانیم بزنیم؟ شاید آنقدر سخت شد که اصلاً هیچکدام را نتوانستیم حل کنیم!
جواب: این جملهای هست که من در مشاورههایم تکرار میکنم: سختترین کنکور، همیشه دارای تعداد قابل توجهی تست آسان و متوسط و همچنین آسانترین کنکور، همیشه دارای تعدادی تست سخت، وقتگیر و چالشی است.
روال کنکور هم این موضوع را اثبات میکند که حتی در سختترین حالت ممکن، باز هم میتوانید چندین تست خوش دست و قابل حل را یافته و به جواب برسانید و با همانها، قبولی خود را بگیرید.
با این شرایط، دست خالی نخواهید بود و فقط در لا به لای تستهای سخت، دنبال تستهای خوشخیم باشید و هیچ ایرادی ندارد که از روی 7، 8 یا 9 تست عبور کنید تا به دو سه تست متوسط و سبک برسید. این خاصیت درس سخت است.
3- اگر درسی در کنکور سخت شود، به ضرر ماست یا سود ما؟ کلاً کنکور متوسط بهتر است یا سخت؟
جواب: متأسفانه اکثر معلمها، مشاوران، دانش آموزان و کنکوریها، دنبال کنکور متوسط هستند و معتقدند که وقتی کنکور به شکل استاندارد طراحی بشود، حق به حقدار میرسد و قبولی در دسترس است و در کنکور سخت، فرق بین کسی که خوانده و نخوانده، 7 الی 10 تست میباشد که ستمی در حق خواندهها است.
من این توضیحات را از زبان خیلیها شنیدهام اما من به شخصه نظر عکس دارم. در واقع، من با جمعبندی ذهنی خودم به این نتیجه رسیدهام که قبولی در کنکور سخت، در دسترس تر از کنکور آسان است و اتفاقاً اگر کنکوری باشم، دعا میکنم که کنکور من در تمام درسها، سخت بشود زیرا راحتتر میتوانم به هدفم برسم.
این موضوعی است که در جعبه بعدی به آن پرداختهام و دلایلم را میآورم تا شاید برای شما هم قابل قبول بشود که اتفاقاً کنکور سخت بهتر است ولی در حالت کلی، چه کنکور متوسط باشد و چه سخت، مأموریت شما پاسخ دادن به تستهایی است که حل آنها را بلدید و میتوانید در بهینهترین زمان ممکن به جواب برسید و این فرمولی است که قبولی شما را تضمین میکند به شرطی که به سواد لازم برای رشته و دانشگاه مورد نظر خود رسیده باشید.
4- اینجا گفتید که اگر کنکوری باشید، دوست دارید همه درسهای کنکور سخت بشود، آیا واقعاً ممکن است که همه درسها با هم سخت بشوند؟
جواب: رویه کنکور تا به الآن نشان داده که معمولاً وقتی درسی سخت میشود، بقیه درسها، در سطح همیشگی خود طراحی میشوند و انگاری سالی یک درس، کمی متفاوتتر از قبل میآید و بقیه فتیله را پایین میکشند و مثل همیشه میآیند.
بنابراین تا به الآن که روند اینگونه است که ما شاهد متفاوت شدن یک درس هستیم و بقیه همان روال همیشگی خود را دارند. با این وجود، با خواندن جعبه بعدی به نظرم شما هم مثل من به این نتیجه برسید که اگر همگی هم سخت بشوند، اتفاق مثبتی است.
5- آیا میشود پیشبینی کرد که در کنکور بعدی، چه درسی سخت میشود؟
جواب: طراحان کنکور جلوی هر گونه روند سازی را میگیرند. به طور مثال بعضیها میگویند یک سال در میان، درس ریاضی سخت میشود یا دو سال در میان آن یکی درس سخت میشود و... .
مثالهای زیادی وجود دارد که نشان میدهد هیچ روند مشخص و الگوی ثابتی در سخت شدن یک درس وجود ندارد ولی من همیشه میگویم حداقل یکی از درسهای کنکور، متفاوتتر از قبل خواهد آمد و اینکه کدام یکی باشد، من نمیدانم.
مگه میشه کنکور سخت به نفع ما باشه؟ متن
همانطور که در جعبه قبلی نیز نوشتم، جملات و نظرات معلمها، مشاوران و دانشآموزان را که در سطح اینترنت وجود داشته، خواندهام و میدانم که عبارتهایی مثل جملههای زیر، بسیار گفته و شنیده میشود:
* اگر کنکور سخت بشود، هر چی خواندهایم، پوچ و بیفایده میشود.
* این همه تست زدیم و کلاس شرکت کردیم و آخرش با یک درس سخت در کنکور رو به رو شدیم و نتوانستیم، تعداد زیادی تست بزنیم و قبولی را از ما گرفتند.
* نهایت بیانصافی است، وقتی کنکور سخت بشود، بین دانشآموزی که خوانده و نخوانده، هیچ تفاوتی نیست. این یکی از بدیهای کنکور سخت است.
* اگر کنکور سخت بشود، فقط به نفع کسانی است که متوسط رو به پایین هستند زیرا آنهایی که خوانده بودند، به تستهای زیادی پاسخ نمیدهند.
* اگر درسی سخت بشود، با خودت خواهی گفت که کاش نمیخواندم و اذیت نمیشدم و اینطوری سنگینتر بودم.
* وقتی کنکور سخت میشود، همه چیز روی هواست، نتیجه خراب از آب در میآید، تلاش بیفایده خواهد شد، تیر خلاص به هدف میزند و بازنده میشویم.
احتمالاً شما هم مشابه این جملات را شنیدهاید و میتوانید این لیست را کاملتر کنید، اما بیایید به دور از احساسات و جو، کمی به کنکور سخت فکر کنیم زیرا چه بخواهیم و چه نخواهیم، فعلاً روال بر این است که در هر کنکور، دست کم یک درس، متفاوتتر از سالهای قبل بیاید و در این شرایط، بهتر است که از قبل برایش آمادگی ذهنی داشته باشیم.
صحبتهایم در این جعبه را به چند بخش تقسیم میکنم و در هر قسمت، توضیحاتی میدهم که مثل قطعات پازل، وقتی کنار هم قرار بگیرند، آنگاه تصویر روشنی برای یکایک ما ساخته میشود و به جای نگرانی از کنکور سخت، اتفاقاً به استقبال آن خواهیم رفت و دیگر تنش و استرسی از بابت نخواهیم داشت.
مجدداً یادآور میشوم؛ همانطور که در ابتدای این صفحه از کلبه مشاوره نوشتم، هدف من از این مطلب، به هیچ وجه، کوبیدن، مبارزه، جنگیدن و یا تخریب شخص خاصی نیست. ذات این مطلب به گونهای است که خواهی نخواهی این سوء تفاهم به وجود میآید که قصد دارم دیگران را بد نشان دهم تا مثلاً خودم را خوب جلوه داده باشم.
به خوبی این را درک میکنم که وقتی میخواهم درباره مطلبی که عمری دربارهاش صحبت شده، توضیحاتی بنویسم، میتواند این حواشی را داشته باشد ولی با همه این اوصاف، موظفم باز هم بگویم که به هیچ وجه هدف از این جعبه یا کل مطالب کلبه مشاوره، زیر سؤال بردن شخص یا اشخاص خاصی نیست و ذات این مطلب به گونهای است که چنین برداشتی را به وجود میآورد زیرا درباره چیزی گفت و گو میکنیم که همه دربارهاش صحبت کردهاند و وقتی با صحبتهای آنان جور نیست، این تلقی پیش میآید که فلانی کوبیده شد.
ما قرار نیست روی موج اکثریت باشیم و میخواهیم گوشهای نشسته و با عقل و اندیشه درباره روز کنکور و مسائل مربوط به آن فکر کنیم و از این بزرگنمایی، ترساندن، استرس دادن و... دور شویم و کاملاً با دیدی باز به استقبال آن برویم. با این توضیحات به سراغ بخش اول این جعبه برویم:
بخش اول: چرا برخی از معلمها، مشاوران و دست اندر کاران آموزشی در فضای کنکور، درباره سخت شدن یک درس در کنکور، به دید منفی نگاه میکنند؟ دلایل این موضوع به شرح زیر است:
1- بعضی از آنها به دلیل خوگیری ذهنی، دائماً منتظر هستند که تیپهای قبلی را در کنکور ببینند و به قول معروف، روی سؤالات کنکور، شرطی شدهاند و توقع دارند که هر سال، همان قبلیها با کمی اینور آنور دوباره در کنکور ظاهر شوند.
به بیان دیگر، این گروه از آموزگاران، درگیر انتظار پیش از شروع هستند و از قبل منتظر نوع خاصی از تستها میباشند و وقتی این توقع برآورده نمیشود، از نظر ذهنی به هم ریخته و شاکی میشوند.
نوع دیگری از شرطی شدن هم به این صورت است که گروهی از آنان چنین انتظاری ساختهاند که همیشه یک تعدادی درصد بالای 80 و شماری هم درصد بین 50 تا 80 و دستهای هم 30 تا 50 و مابقی هم زیر 30 بزنند و به دیگر سخن، فقط روی درصد عددی تمرکز دارند و وقتی کنکوری سخت میشود و این درصدها محقق نمیشود، گمان میکنند که این وسط اتفاق بدی رخ داده و نظرات غیر علمی درج میکنند و صحبت از ضرر کردن و باختن و از دست رفتن قبولی میکنند.
این گروه از معلمها، بایستی کمی درباره کارنامه نفرات قبولی در کنکوری که درسی از آن سخت شده، بررسی انجام دهند تا به این نتیجه برسند که وقتی درسی سخت میشود نه تنها اختلالی در قبولی افراد درس خوانده ایجاد نمیکند بلکه باعث راحتتر قبول شدن آنان میشود. این موضوعی است که در همین جعبه به آن خواهیم پرداخت.
2- تعدادی دیگر از آنها، به دلیل آنکه در طول سال تحصیلی روی واژه «پیشبینی» بسیار تأکید کردهاند و حتی از کلیدواژه «شرطبندی» برای اینکه نشان دهند چقدر روی حدس سؤال خود مطمئن هستند، استفاده میکنند و به قطع و یقین از آمدن یک تیپ خاص از سؤال در کنکور صحبت میکنند و بعداً که این اتفاق نمیافتد، مجبورند جوری صحبت کنند که انگشتها به سمت آنها نشانه نرود که پس چه شد آن صحبتها که درباره آمدن فلان تستها کردید؟
این دسته از دبیران گرامی، به نظر میرسد که بایستی یک بازبینی در روش تدریس خود ایجاد کنند و به جای واژه «پیشبینی» و تأکید روی سؤال خاص، روی تنوع تستی تأکید کرده و مفاهیم را ملاک قرار دهند.
به طور مثال، من اگر معلم ریاضی باشم، به دانشآموزی که سر کلاسم نشسته بعد از آموزش مفهومی به نام «لگاریتم» و حل تستهای مستقیم، این را میگویم که آیا از نظر ذهنی آمادهای که لگاریتم، خودش را در مباحث دیگر نشان دهد؟ او از من خواهد پرسید که منظورم چیست؟
من هم برایش چند تست ترکیبی بین لگاریتم و سایر مباحث طراحی و حل میکنم تا او این بینش را پیدا کند که فقط منتظر تست مستقیم لگاریتم نباشد و به لگاریتم به شکل یک عدد هم نگاه کند که میتواند سر و کلهاش در هر جایی پیدا شود و نیاز به ترسیدن و شوک شدن نیست.
مثلاً این تست از مبحث دنبالهها را که در کنکور 1394 خارج کشور تجربی آمده را نشان میدهم و حل میکنم:
حالا از روی همین تست، یک سؤال ترکیبی میسازم تا دانشآموزی که سر کلاسم نشسته، وسعت دید پیدا کند:
این را هم بگویم که حتی میتواند مجهول را تغییر دهد و مثلاً میانگین حسابی بین عدد اول و آخر دسته بیستم را بخواهد یا مجموع دسته بیستم یا هر دسته دیگری را بپرسد.
الآن این دو تست هیچ فرقی با هم ندارند زیرا اگر لگاریتمهای داده شده را بر اساس قوانین لگاریتم ساده کنید، به همان تست 1394 خارج از کشور تجربی میرسید و روش حل نیز همان است ولی چنین تستی باعث میشود که سطح دید یک کنکوری افزایش یابد و از این شوکه نشود که لگاریتم در مباحث دیگر بیاید و برایش کاملاً طبیعی باشد.
حالا خواهش میکنم به سراغ تستهای شماره 115 و 118 و 139 از کنکور تجربی داخل کشور سال 1402 بروید و ببینید که یک بار لگاریتم به عنوان تابع، دفعه بعدی به عنوان ضرایب یک معادله درجه دو و بار آخر نیز در ترکیب با مجموعهها و کاربرد مشتق است و اگر از قبل چنین آمادگی ذهنی برای شما ساخته شده باشد، شوکه نخواهید شد.
با این اوصاف، معلم حرفهای به جای سوار شدن بر موج سخت بود، مفهومی شد، کی بود کی بود من نبودم، بایستی بر اسب طراحی تست سوار شود و نگرش و بینش به دانشآموز اضافه کند.
علاوه بر دلایل بالا، چندین دلیل دیگر هم وجود دارد که من حدود سی چهل روز بعد از برگزاری کنکور 1402 که سطح سؤالات سخت شده بود، یک ویدیو ساختم که در آن به تمام دلایل مربوط به صحبتهای نادرست درباره سخت شدن سؤالات کنکور اشاره کردم و در انتها نیز، توضیح دادم که چرا کنکور سخت به نفع ماست.
البته این ویدیو یک مطلب همیشه سبز به حساب میآید و اینطور نیست که بگوییم چون برای سال 1402 بوده پس برای الآن کاربرد ندارد. در واقع برای هر کنکوری در هر سالی میتوان به مطالب این ویدیو رجوع کرد. با این توضیح، لطفاً با هم این ویدیو را تماشا کنیم.
در ویدیوی بالا، تمام دلایل مربوط به اینکه چرا برخی از دبیران و مشاوران، از سخت شدن کنکور به عنوان یک نکته منفی یاد میکنند را لیست کردم و حالا به سراغ بخش دوم این جعبه برویم.
بخش دوم: چرا کنکور سخت به نفع افرادی است که درس خواندهاند در حالی که اکثر معلمها و مشاوران، معتقدند که کنکور استاندارد به نفع درس خواندههاست؟
دلایلی که برای این موضوع دارم را به ترتیب شمارهگذاری توضیح میدهم:
1- همانطور که در انتهای فیلم بالا اشاره کردم، وقتی کنکور در درسی سخت میشود، تعداد زدههای شما به عنوان کسی که برای کنکور درس خوانده است، کمتر میشود ولی ارزش درصدتان بالا میرود.
آمار و ارقامی که در ویدیوی بالا آوردم، نشان میدهد که در درس سخت، حتی با زدن 6 تا 7 درس نیز به شرط اینکه بقیه درصدهایتان در درسهای استاندارد همان کنکور، معقول باشد، شرط رتبههای زیر 1000 دارید ولی در یک کنکور که همه درسهایش استاندارد است، با 22 درصد زدن هم شانس زیر 1000 به وجود نمیآید.
به عبارت دیگر، در درس سختی مثل ریاضی، با حل 2 عدد تست هم رتبه سازی خوبی انجام میدهید ولی در کنکور استاندارد، با زدن 6 یا 7 تست در درسی مثل ریاضی، هنوز رتبه سازی انجام ندادهاید.
در واقع، وقتی کنکور رو به آسانی میرود، شما باید تعداد تست بیشتری بزنید تا رتبهتان از ارزش نیفتد و زمانی که کنکور رو به سختی میرود، شما با زدن تعداد کمی تست هم یک رتبه با ارزش کسب میکنید.
حتماً این را دیده و شنیدهاید که فلان شخص با درصدهای کم چطور توانسته یک رتبه خوب در کنکور بیاورد و تعجب کردهاید که مگر میشود با فلان درصد باز هم جزء 1000 نفر اول کنکور بود؟ جوابش مثبت است. اگر کنکور سخت باشد قطعاً این اتفاق میافتد که درصدهای کم، ارزشهای بالا میسازند.
2- طبق مورد قبلی، دانستیم که وقتی کنکور سخت میشود، سمت و سو به مسیری هدایت میشود که تعداد زدههای ما کاهش مییابد ولی ارزشش بالا میرود. حالا وقتی شما در درس سخت، به خاطر سخت بودنش، قرار است تست کمتری بزنید، معنا و مفهومش این است که فشار زمانی از روی دوش شما برداشته شده است.
فرض کنید که کنکور در درس ریاضی، به صورت استاندارد و متوسط بیاید. آنگاه شما بایستی تعداد بیشتری تست حل کنید تا رتبه خوبی بسازید و برای تست بیشتر زدن نیاز به مصرف کردن زمان روی آنهاست و فشار زمانی را حس میکنید و بایستی مدیریت زمان سر جلسه کنکور، تکنیکهای تستزنی و هنر آزمون دادن را به کار بگیرید.
حال تصور کنید که کنکور در درس ریاضی، سخت آمده باشد. آنگاه شما بایستی در بین تستهای سخت، دنبال چندین تست مثلاً 10 تست بگردید و فقط همانها را حل کنید و به جواب برسانید. این یعنی وقت بیشتری برای هر تست ریاضی دارید و گویی دیگر محدودیتی روی دوش شما نیست و با آرامش بیشتری میتوانید دنبال تستهای خوشدست بگردید و به نتیجه برسید.
با این حساب، به دلیل ارزش داشتن تستهای کم و برداشته شدن فشار زمانی در درس سخت، یک کنکور سخت، راحتتر برای شما رتبه سازی میکند و بهتر به هدف خود میرسید.
حالا ممکن است این سؤال پیش آید که پس از کنکور آسان و متوسط بترسیم؟
موضوع ترسیدن نیست بلکه درک تفاوتهاست. در کنکور آسان و متوسط، به دلیل سطح سؤالات استاندارد، تعداد بیشتری باید بزنید و فشار کنکور شما روی مدیریت زمان و هنر آزمون است ولی در کنکور سخت، به علت سطح سؤالات بالاتر، تعداد کمتری میتوانید بزنید و فشار کنکور شما روی کنترل احساسات، نترسیدن از کم زدن، نداشتن انتظار پیش از شروع، ظرفیت پریدن از روی سؤال، هنر گشتن دنبال تستهای آسان و خوشدست است و از بابت زمان فشاری احساس نمیکنید.
بنابراین شما بایستی برنامهای را در پیش بگیرید که هم برای کنکور متوسط از نظر هنر آزمونی و مدیریت زمان آماده باشید و هم از نظر ذهنی و فکری برای کنکور سخت حاضر شوید و دیگر خودتان بابت سخت شدن سؤالات نترسانید و بدانید که به قبولی شما لطمهای وارد نمیشود و اتفاقاً آن را در دسترس تر میکند.
پس لطفاً وقتی در درسی کنکور سخت شد، دنبال سؤالات خوشدست بگردید و اینطور نباشد که فکر کنید باید مثل در منزل یا همیشه تست بزنید و فقط کافی است تستهای خوب را پیدا کنید و بزنید و قبولی خود را کسب نمایید.
استرس دارم بقیه زیاد بزنند و قبول بشن متن
اگر تلویزیون را ببینید، رادیو را بشنوید، روزنامه را ورق بزنید، سایتها را چِک کنید، پیج ها را دنبال کنید، پادکستها و ویدیوهای مشاورهای را از نظر بگذرانید، همه و همه از این صحبت میکنند که «کنکور، یک امتحان رقابتی است».
به بیان دیگر، آنان معتقدند که با یک آزمون رقابتی مواجه هستیم که سر صندلی رشتههای محبوب، جنگ و دعواست و هر کسی باید آن صندلی را از چنگ رقیب خودش بیرون بکشد و زیرمجموعهی همین تفکر رقابتی بودن کنکور، نکتههای مشاورهای به صورت ارائه میشود:
1- آنجایی که بقیه جا زدهاند، تو بخوان تا راحتتر قبول شوی. آنها به دلیل رقابتی دانستن کنکور، چنین برداشت میکنند که باید وقتی بقیه ناامید هستند، شما امیدوار باشی و بخوانی تا آنها را جا بگذاری و قبول شوی.
2- به شانس تو بستگی دارد، اگر رقبایت امسال کمتر خوانده باشند، تو قبول میشوی. این جملهبندی از جایی آب میخورد که باور دارند، کنکور یک آزمون رقابتی است پس اگر رقیب کمتر خوانده باشد، شما قبول میشوید.
3- ماههای نزدیک به کنکور، سه برابر بقیه سال ارزش دارند. این نکته را از آن جهت میگویند که رقابت و فشار روحی موجود در کنکور، باعث میشود که در ماههای آخر، یک سری جا بزنند و فضا برای شما باز میشود که راحتتر قبول شوید و در نتیجه، هر ماه آخر، چند برابر بقیه ماههای سال میارزد.
4- رشته تجربی خیلی سخت است زیرا تعداد شرکت کنندههای آن از بقیه رشتهها بیشتر است و همین باعث میشود که رقابت برای قبولی، وحشتناکتر از سایر رشتهها باشد. وقتی بر این اندیشه باشید که کنکور رقابتی است، آنگاه تعداد شرکتکنندگان کنکور نیز مهم جلوه میکند.
5- من از رقبا بدترم و قبول نمیشوم چون همیشه حداقل 3 یا 4 هزار نفر دانشآموز و کنکوری با سواد و حرفهای هست که فقط همانها رشتههای خوب را قبول میشوند و به من و امثال من چیزی نمیرسد. سرچشمهی چنین استدلالی به این بر میگردد که کنکور را رقابتی میدانند و خود را در این رقابت بازنده تصور کردهاند.
نوبت به آن میرسد که یک بار بدون تعصب و به دور از گوشهای عادت کرده و زبانهای لغزیده، به این فکر کنیم که آیا کنکور، واقعاً یک آزمون رقابتی است؟ من معتقدم که کنکور به هیچ وجه رقابتی نیست. چطور؟
فرض کنید که من باور دارم که کنکور رقابتی است و به عنوان یک داوطلب کنکور از منطقه دو، علاقمندم که در رشته پزشکی روزانه دانشگاه علوم پزشکی شیراز قبول شوم. با بررسی میانگین درصدهای لازم برای قبولی در این رشته و دانشگاه طی 10 سال گذشته، به این نتیجه رسیدهام که اگر زیست را A درصد، فیزیک را B درصد، شیمی را C درصد، ریاضی را D درصد و زمین را E درصد بزنم تا در کنار تأثیر سوابق تحصیلیام، قبول میشوم.
بر اساس همین هدفگذاری، برنامهریزی خودم را تنظیم میکنم تا به این سواد برسم و با خودم گفتهام که اگر سوادم به این درصدها برسد، حتماً رشته پزشکی روزانه دانشگاه شیراز را قبول میشوم.
این همان کاری است که هر یک از کنکوریها برای رشته و دانشگاه مورد نظر خودشان، انجام میدهند. یعنی از قبل، با بررسی میانگین درصدهای لازم برای قبولی در رشته و دانشگاه دلخواه، حد و حدود سواد خود را مشخص میکنیم.
اما مگر باور نداشتم که کنکور یک آزمون رقابتی است؟ مگر نباید در زیر مجموعه این فکر با خودم بگویم که چون کنکور، رقابتی است پس درصدهای سالهای قبل نمیتواند حد و حدود قبولی برای آزمون امسال را مشخص کند چون هر سال، کنکوریهای خاص خودش را دارد و تفاوت ایجاد میکند.
اینجاست که به تناقض فکری میرسیم. از یک سو، به بررسی درصدهای کنکورهای قبلی برای خودمان میانگین قبولی تعیین میکنیم و در تلاشیم به آن درصدها برسیم و از سمت دیگر، معتقدیم که کنکور یک آزمون رقابتی است و چون رقبای امسال و سالهای قبل فرق میکنند، پس نمیشود به سالهای قبل توجهی کرد.
چطور کنکور هم رقابتی است و هم برویم به درصدهای سالهای قبل برای تعیین مرز قبولی نگاه کنیم؟ همه ما به درصدهای قبلی نگاه میکنیم و میگوییم اگر پزشکی روزانه شیراز میخواهی فلان درصدها را بزنی قبولی و همزمان هم میگوییم که کنکور رقابتی است و در این رقابت است که مشخص میشود چه کسی قبول شده و چه کسی نه.
با همه این توضیحات به این نتیجه میرسیم که کنکور رقابتی نیست و اگر به سطح سواد لازم برای رشته و دانشگاه مورد نظرت برسی، قبول میشوی. در واقع ما چه کار داریم که رقیب ما کم خوانده یا زیاد، زرنگ است یا نه، تلاشگری کرده یا نکرده زیرا اینها تأثیری روی قبولی ما ندارد.
آنچه قبولی ما را در کنکور میسازد، رسیدن به سطح سواد مورد نیاز برای قبولی در کنکور است. این را میدانم که وقتی به فرمول تراز هم نگاه میکنیم، بیشتر به ما اثبات میشود که بله کنکور واقعاً امتحان رقابتی است چرا که رتبه ما بر اساس فرمولی تراز میشود که آن فرمول به درصد بقیه هم وابسته است اما اگر کمی حرفهایتر به قصه نگاه کنیم آنگاه خواهیم فهمید که کنکور رقابتی نیست چطور؟
تعداد سالهای زیادی است که کنکور در کشورمان برگزار میشود و هر سال یکی دو درس سخت و بقیه در سطح همیشگی بودهاند و در واقع همه جور کنکوری را دیدهایم و طی این همه سال با وجود کنکورهای سخت و متوسط، میانگین ارزش درصدهای لازم برای قبولی در رشتهها و دانشگاههای مختلف به دست آمده است.
مثلاً اگر من قصد دارم به عنوان یک کنکوری منطقه دو که رشته پزشکی دانشگاه X را بخوانم، بر اساس این همه سال برگزاری کنکور، به طور میانگین برایم مشخص است که باید ارزش 65 درصد را در کنار تأثیر سوابق تحصیلیام، به دست آورم تا آن دانشگاه را قبول شوم.
دقت کنید که دارم از ارزش درصد صحبت میکنم. مگر ارزش درصد با خود درصد چه فرقی دارد؟ الآن توضیح میدهم:
وقتی میگوییم 65 درصد، منظورمان این است که تعداد درست و غلطهای ما در آن درس به گونهای بوده که وقتی در فرمول محاسبه درصد یعنی سه برابر تعداد درستها منهای تعداد غلطها تقسیم بر سه برابر کل سؤالات آن درس، قرار میدهیم به 65 میرسیم.
اما وقتی میگوییم ارزش 65 درصد، حالا این مهم میشود که کنکور سخت بوده یا متوسط؟ اگر کنکور متوسط باشد، ارزش 65 درصد با عدد 65 درصد برابر میشود ولی وقتی کنکور سخت میشود، حالا ممکن است 30 درصد زده باشید ولی ارزش همان 65 درصد را داشته باشد.
بنابراین وقتی داریم میانگین درصدهای قبولی را بررسی میکنیم، بایستی بدانیم که ارزش درصدهای ما باید به آن اندازه باشد و اینطور نیست که اگر میانگین درصدهای لازم برای قبولی پزشکی در دانشگاه X برابر با 65 درصد باشد آنگاه چه کنکور سخت باشد و چه متوسط، باید 65 درصد بزنیم؛ خیر اینطور نیست بلکه اگر کنکور سخت باشد، چه بسا 20 یا 30 درصد بزنیم همان ارزش 65 درصد را برای ما بسازد.
با این اوصاف متوجه میشویم که ارزش درصدهای لازم برای قبولی در رشتهها و دانشگاههای مختلف، طی این همه سال، مشخص شده است. درست است که کنکورها ممکن است در درس یا درسهایی سخت و متوسط آمده باشند و همچنین قبول دارم که جمعیت شرکتکننده در کنکور، کم و زیاد میشود اما ارزش درصدهای لازم برای قبولی در رشته و دانشگاه مورد نظرتان، ثابت است.
برای همین است که من از قبل از شرکت در کنکور، میدانم که اگر میخواهم رشته پزشکی دانشگاه X را قبول شوم، باید ارزش 65 درصد را کسب کنم. همین جمله به معنای آن است که مهم نیست رقبای کنکوری من چه افرادی باشند، کم خواندهاند یا زیاد؟ بهترین موسسهها رفتند یا نه؟ هر روز میخوانند یا بعضی روزها؟ هیچ کدام اینها مهم نیست زیرا من از قبل از کنکور این را میدانم که اگر رشته پزشکی دانشگاه X را میخواهم، باید ارزش 65 درصد را کسب کرده باشم.
حالا برای رسیدن به ارزش 65 درصد باید سوادم به این حد رسیده باشد. در واقع من باید به حدی با سواد شده باشم که اگر سؤالات متوسط باشد، از هر 10 سؤال، 6 و نیم سؤال را درست جواب بدهم و اگر سؤالات سخت باشند، بسته به میزان سخت بودنش باید از هر 10 سؤال بین 2 تا 4 سؤال را جواب بدهم تا به ارزش مورد نظرم برسم.
اگر من به این سطح از سواد رسیده باشم، با قویترین رقبای دنیا هم وارد کنکور شوم، قبول خواهم شد زیرا ارزش درصدی لازم برای قبولی در رشته مورد نظرم را کسب کردهام و اگر به این سواد نرسیده باشم، قطعاً قبول نمیشوم.
بنابراین آنچه عامل تعیین کننده قبولی من در کنکور است، نه سختی و آسانی کنکور است و نه سطح عملکرد رقبای من بلکه همهچیز در گرو آن است که آیا سواد من به رشته مورد نظرم رسیده است؟
میدانم که فرمول تراز، رتبه مرا در مقایسه با بقیه میسازد و این ذهنیت را به وجود میآورد که بقیه هم مهم هستند و درصد آنها روی رتبه من اثر میگذارد اما اگر شما سواد مورد نظر در رشته خودتان را کسب کرده باشید، با هر جمعیتی وارد کنکور و رقابت شوید یا حتی سطح کنکور سخت یا متوسط باشد، شما به دلیل رسیدن به سطح ارزش درصدی رشته و دانشگاه مد نظرتان، قطعاً در تراز هم به جایگاه خوبی میرسید و قبول میشوید.
به بیان دیگر، هیچ کسی را نداریم که سوادش به رشته و دانشگاه مورد نظرش رسیده باشد و قبول نشده باشد. اگر من رشته پزشکی از دانشگاه X را میخواهم و باید در کنکورم به ارزش 65 درصد برسم و این سواد را کسب کرده باشم، در هر کنکوری و با هر رقبایی قبول میشوم زیرا به حد نصاب قبولی رسیدهام.
با این توضیحات متوجه میشویم که کنکور، رقابت با دیگران نیست و هرکسی به سواد لازم برسد، قبول میشود. همه اینها گفتم و نوشتم تا به اینجا برسم که چرا سر جلسه کنکور، به پاسخ برگ بقیه نگاه میکنید تا ببینید که چقدر سیاه کردهاند؟
گیریم که تمام بغل دستیهای شما سر جلسه کنکور، کل برگه را از بالا تا پایین، سیاه کرده باشند و به همه تستها درست جواب داده باشند، مگر تأثیری روی قبولی شما دارد؟ مگر باعث به خطر افتادن قبولی شما میشود؟ مگر قرار است جای شما را بگیرند؟
اگر به سواد لازم برای رشته و دانشگاه مورد نظرتان رسیده باشید و ارزش درصدی را کسب کرده باشید، مطمئن باشید که قبول میشوید. حالا برعکس، فکر کنیم که به بغل دستیها نگاه میکنید و آنها تقریباً یک پاسخ برگ سفید دارند و به تعداد کمی سؤال جواب دادهاند، چرا خوشحال میشوید؟ آیا فکر میکنید قبولی شما به دست آمد چون آنها کم زدهاند؟
در این وضعیت هم باز باید بدانید که قبولی شما در گرو سواد خودتان است. با وجود اینکه بغل دستیهای شما به تعداد کمی سؤال جواب دادهاند، شما نباید ذوق کنید چون کم زدن آنها باعث قبولی شما نمیشود و قبولی شما وقتی رقم میخورد که سوادتان به سطح رشته و دانشگاه مورد نظرتان رسیده باشد.
با این اوصاف، چه بغل دستیها کم بزنند، چه زیاد و چه متوسط، تأثیری روی قبولی شما ندارد و فقط و فقط زمانی قبول میشوید که ارزش درصدهای لازم را برای قبولی در رشته و دانشگاه دلخواه خود، کسب کرده باشید.
حالا وقت جواب دادن به این سوال است: آیا سر جلسه کنکور دنبال نگاه کردن به اطراف هستید و میخواهید ببینید بقیه چطور تست میزنند و چقدر زدهاند و بابتش استرس یا آرامش بگیرید؟
آیا روی چیدمان دروس حساسیت دارید؟ متن
تا قبل از سال 1401، کنکور تجربی دارای سه دفترچه بود، یکی دفترچه عمومی با چهار درس فارسی، عربی، دین و زندگی، زبان انگلیسی، یکی دفترچه اختصاصی با پنج درس زمینشناسی، ریاضی، زیست، فیزیک، شیمی و یکی هم دفترچه بهیاری که مخصوص بهیاران بود.
در سال 1401، کنکور تجربی از نظر تعداد دفترچهها به چهار تغییر کرد و به این صورت شد که یکی دفترچه عمومی با چهار درس فارسی، عربی، دین و زندگی، زبان انگلیسی، یکی دفترچه اختصاصی با دو درس ریاضی، زیست، یکی دفترچه اختصاصی با سه درس فیزیک، شیمی، زمینشناسی و یکی هم دفترچه بهیاری که مخصوص بهیاران بود.
از سال 1402، دروس عمومی از کنکور حذف شد ولی تعداد دفترچهها باز هم چهارتا بود زیرا یک دفترچه اختصاصی فقط برای درس زیست داریم، دفترچه بعدی دارای دروس فیزیک و شیمی است و دفترچه سوم نیز برای ریاضی و زمینشناسی و دفترچه چهارم، همان، دفترچه بهیاری است که مخصوص بهیاران میباشد.
از سال 1403، اگر شخصی علاوه بر کنکور تجربی، کنکور اختصاصی فرهنگیان را نیز ثبتنام کرده باشد، پنج دفترچه در طول کنکور دریافت خواهد کرد به ترتیب عبارت است از یکی دفترچه اختصاصی فقط برای درس زیست، یکی دفترچه اختصاصی با دو درس فیزیک، شیمی، یکی دفترچه اختصاصی با دو درس ریاضی، زمینشناسی، یکی دفترچه بهیاری و یکی هم دفترچه مخصوص فرهنگیان با دو درس تعلیم و تربیت اسلامی، هوش و استعداد معلمی.
بنابراین در این چند سال اخیر، تغییر در چیدمان دفترچهها دیده شده و البته هر بار قبل از آزمون، این موضوع توسط سازمان سنجش اطلاعرسانی شده است. حالا فرض کنیم که برای کنکور بعدی، سازمان سنجش باز هم دست به جا به جایی دروس دفترچهها بزند. دقت کنید که این فقط یک فرض است و داریم خودمان را برای یک حالت تخیلی آماده میکنیم که شاید رخ بدهد و شاید هم نه.
برای این تصور و تخیل، نکته اینجاست که برخی از دانش آموزان و کنکوریها میگویند: ما بیشتر روزهای سال را با چیدمان دفترچههای قبلی درس خواندهایم و خودمان را برای آن چینش آماده کرده بودیم و الآن که درسها در دفترچه جا به جا شده، ما استرس داریم و فکر میکنیم که قبولیمان به خطر افتاده است.
در واقع در این جعبه، سؤال محوری این است که اگر درسهای کنکور را جا به جا کردند یا تعداد سؤالات درسی را کمتر یا بیشتر کردند، دچار تنش میشوید و به هم میریزید یا نه؟
موضوع پایهای درباره کنکور این است که همیشه یک سری از ما قصد داریم هر اتفاقی را بزرگ کنیم. مثلاً در فضای کنکور، بعضیها روی مصاحبههای مربوط به کنکور حساس میشوند، عدهای حواشی مربوط به نظارت و مراقبت از کنکور را دنبال میکنند، گروهی وارد بحثهای بیانتهای مافیا داشتن یا نداشتن کنکور هستند و تعدادی هم روی هر تغییری در کنکور، حساسیت و بزرگنمایی بالایی را نشان میدهند.
تمام صحبت من در این جعبه، حساسیت بالا روی واژه کنکور و اتفاقات پیرامون آن است. وقتی ذهن ما تند و تیز شده و بابت هر ماجرایی حساسیت نشان بدهد آنگاه از تحلیل واقعی موضوع دور میشویم و در قدم بعدی، دنبال راهحل برای شرایط پیش آمده نیستیم و وارد بحثهای احساسی و دامن زدن به افکار منفی میگردیم.
اگر دروس کنکور را جا به جا کردند یا تعداد تستهای هر درس را کم و زیاد کردند، تحلیل واقعی همراه با ارائه راهحل، اینطور است که با خود بگوییم:
من خودم را برای کنار هم آمدن درس X و Y آماده کرده بودم به طوری که مثلاً اگر بشود، 5 دقیقه از زمان درس X را روی درس Y بگذارم ولی الآن که این دو تا پیش هم نیستند و درس Z کنار درس Y آمده، من باید همان 5 دقیقه را از درس Z بگیرم و روی درس Y بگذارم.
در واقع سناریویی که از قبل چیده بودید را الآن متناسب با تغییر چیدمان دفترچه، بروز رسانی میکنید و بر اساس آن پیش میروید. ما، هم میتوانیم وارد بازی احساسی و روانی موجود در کنکور بشویم و هم میتوانیم بدون اینکه وقت خود را صرف چرا اینطوری کردند، برای چی اینطوری شد، کرده و مخ خود را بخوریم، از خودمان بپرسیم با این شرایط پیش رو، چه ایدهای را انجام دهم برای من بهتر است؟
اگر به فرض که چیدمان دروس یا تعداد تستها، در کنکور بعدی تغییر کرد، دنبال پیدا کردن استراتژی مناسب برای بهینه کنکور دادن خود باشید و به هیچ وجه به افکار حاشیهای دامن نزنید و درگیر آن نشوید زیرا وقت شما خورده میشود و هیچ عایدی ندارد.
انسانهای حساس و مسئله روز کنکور: آتش زیر خاکستر متن
من در سبک مطالعاتی خودم، گاهی برای اینکه با یک واژه، ارتباط مفهومی برقرار کنم سراغ واژه معادل انگلیسی آن میروم و ریشه لُغَوی آن را بیرون میکشم و این روش، کمکم میکند که به فهم عمیقتری از آن واژه برسم.
این مدل را همینجا و پیش روی چشمان شما، برای واژه «حساسیت» انجام میدهم. معادل انگلیسی این واژه، sensitivity میشود. بررسی ریشه لُغَوی sensitivity مرا به اینجا رساند که sensus به معنی «حس» یا «ادراک» است و از ریشه فعلی sentire به معنی «احساس کردن «یا «درک کردن» میآید.
همچنین، ity یک پسوند در زبان انگلیسی است و معمولاً برای تبدیل صفت به اسم استفاده میشود و به معنی «وضعیت» یا «کیفیت» است. با ترکیب این دو بخش، sensitivity به معنای «وضعیت یا کیفیت احساس کردن» است و این، به معنای «توانایی احساس یا پاسخ به محرکهای خارجی» میباشد.
با این روش، الآن فهم بهتری برایم شکل گرفته و اگر الآن از من پرسیده شود که «حساسیت» یعنی چه، در پاسخ میگویم: از نظر لُغَوی، به معنای این است که یک اتفاقی که شاید برای بقیه معنادار و مهم نباشد، اما برای آن فرد مهم است به طوری که اثرات ناشی از آن را احساس میکند یا میخواهد به آن واکنشی مثل فکر کردن، خودخوری، استرس، ترس، دلهره یا... را نشان دهد.
من در قدم بعدی به سراغ این میروم که ببینم روانشناسان و روانپزشکان، آن واژه را چطوری تعریف میکنند. با بررسی لغتنامههای تخصصی به این نتیجه میرسم که «حساسیت» از منظر روانشناسی و روانپزشکی اینگونه معرفی میشود:
دیکشنری APA درباره حساسیت اینطور مینویسد: توانایی تشخیص، تمایز (تفاوت قائل شدن) و پاسخ به تغییرات محیطی را حساسیت میگویند. با این اوصاف، این دیکشنری معتقد است که اگر ما درباره یک تغییر محیطی، اولاً بتوانیم آن تغییر را تشخیص دهیم، دوماً آن تغییر برای ما معنادار باشد و سوماً به آن تغییر پاسخی بدهیم، روی آن تغییر حساسیت داریم.
به طور مثال، سر جلسه کنکور هستیم و اولاً گرمای هوای درون حوزه را نسبت به بیرون تشخیص میدهیم، دوماً این گرما برای ما به معنی کاهش عملکرد تعریف شده باشد و بگوییم به خاطر گرما، حتماً خراب میکنم و سوماً به آن پاسخی دهیم که این پاسخ میتواند اعتراض کردن به مراقب کلاس بابت گرما یا صحبت کردن با بغل دستی درباره گرما یا به هم ریختن درونی از نظر استرس یا هر چیز دیگری باشد، آنگاه معلوم میشود که ما روی گرما حساس هستیم.
در نمونهای دیگر، فرض کنید که شب است و میخواهیم بخوابیم و اولاً متوجه نور تیر چراغبرق رو به روی منزل میشویم، دوماً این نور برای ما به معنای مزاحمت شناخته میشود و میگوییم که به خاطر وجود آن نور، خوابم نمیبرد و سوماً پاسخی به وجود نور میدهیم که این پاسخ میتواند کشیدن پرده اتاق، یا خریدن پرده ضخیمتر یا استفاده از دو پرده روی هم یا استفاده از چشمبند برای خواب یا فرو بردن سر زیر پتو یا... باشد، آنگاه خواهیم گفت که ما روی نور برای خوابیدن حساس هستیم.
در مثال اول، حساسیت روی گرما و در بعدی، حساسیت روی نور بود. همین دو نمونه به خوبی روشن میکند که حساسیتهای مختلفی میتواند وجود داشته باشد که در یک نگاه، بدین صورت دستهبندی میشوند:
1- حساسیت روی عوامل محیطی مثل حساسیت روی بو، نور، تاریکی، صدا، سکوت، گرما، سرما، شلوغی، خلوتی، حشره، باران، ابر، صدای نفس کشیدن، طرز نفس کشیدن، بالا کشیدن آب بینی، صدای قرچ و قروچ دندانها، هورت کشیدن آب یا چای، شکاندن انگشتها، خاراندن سر و صورت و بدن، صدای دهان هنگان غذا خوردن و...
2- حساسیت روی عوامل حسی همانند قیافه شاد یا ناراحت خود یا دیگران، لحن صدا و صحبت، بلندی یا آرامی صدا، نگاه کردن یا نکردن دیگران به ما یا ما به دیگران، طرز لباس پوشیدن، سِت بودن یا نبودن لباسها، استفاده از عطر و ادکلن یا نکردن، آرامش یا اضطراب خود یا طرف مقابل و...
3- حساسیت روی مسائل جسمانی مشابه توجه شدید به معمولیترین علائم بیماریهای جسمی، درد، بیمار شدن یا نشدن، احساس خطر کردن یا از نظر بیماریهای جسمی و...
4- حساسیت روی مسائل روحی مانند احساس خطر کردن از نظر بیماریهای روحی، توجه شدید به معمولیترین علائم بیماریهای روحی و...
5- حساسیت روی ارتباط با سایرین مثل خوشقولی، به موقع حاضر شدن، احترام، صبوری و...
6- حساسیتهای اجتماعی به مانند تحت تأثیر اخبار قرار گرفتن به طوری که از زندگی روزمره خارج شوید یا ترس از بیخبری از مطالب اجتماعی و...
با این اوصاف، گویی انسانی وجود نداشته باشد که روی یک یا چند چیز حساس نباشد و دور از ذهن هم به نظر نمیآید که بگوییم هر یک از ما روی موضوع یا موضوعاتی حساس هستیم. یادتان هست حساس بودن یعنی چه؟
یعنی اولاً آن را تشخیص میدهیم، دوماً برای ما معنا دارد و سوماً پاسخی به آن میدهیم. با اینکه تقریباً همه ما روی یک یا چند مورد حساس هستیم اما این به معنای پذیرفتن حساسیت و زندگی کردن با آن نیست و لازم است که آن را کنار بگذاریم زیرا میتواند اثر یا اثرات مخربی روی زندگی ما داشته باشد.
به طور مثال اگر من یک دانشآموز یا کنکوری هستم و روی صدا حساس شدهام، آنگاه سر جلسه کنکور با کوچکترین پِچ پِچ کردن مراقبها، دائماً در درونم این فکر ایجاد میشود که تمرکز نداری و عقب افتادی و دوباره باید بخوانی و همین یعنی استرس گرفتن و در نهایت ممکن است روی نتیجه کنکورم اثر منفی بگذارد.
یا در نمونهای دیگر اگر یک دانشآموز یا داوطلب کنکوری هستم که روی گرما حساس شدهام و احساس تنگی نفس پیدا میکنم، آنگاه در روز کنکور، دائماً دنبال باد کولر یا پنکه میگردم زیرا آن را یک خط قرمز میدانم و همین میتواند به، به هم ریختگی من منجر شود.
برای آنکه بتوانیم دُکمه حساسیت را در مغزمان خاموش نگاه داریم، باید مسیری را طی کنیم که شامل این موارد است:
1- از چه موقع و چطوری و چرا حساس شدیم؟
2- چه عواملی به پاداش یا حمایت یا حق داشتن ما در این حساسیت منتهی میشوند؟
3- اگر قرار باشد، از آن حساسیت بیرون بیاییم، چه احساسات بد یا نگرانیهایی را تجربه میکنیم؟
4- واقعاً میشود هر حساسیتی را از بین برد؟
5- چگونه باید یک حساسیت را از بین برد؟ چقدر زمان میبرد؟
6- حساسیتها قطعاً دوباره بر میگردند، واکنش درست به برگشت آن چیست؟
سؤال اول چه بود؟ اینکه چطور و از کجا حساس شدیم. هنوز هم هستند کسانی که فکر میکنند به صورت ژنتیکی روی فلان موضوع حساسیت دارند اما واقعیت آن است که ما در هوای خاطرات نفس میکشیم و اگر آگاه نباشیم، بوهای همان اتفاقات را میفهمیم و همان واکنشهای قبلی را تکرار خواهیم کرد.
یک روزی، یک جایی در همین دنیا و در گذشتهتان، اتفاقاتی رخ داد که روی موضوعی حساس شدید. آقایی را میشناسم که پیازهای داخل غذا را جدا میکند و روی آن حساس است. چرا روی پیازهای داخل غذا حساس شده است؟ وقتی کودک بوده، خواهر بزرگش، پیازهای درون غذا را جدا میکرده و ایشان به تقلید از خواهر بزرگش، شروع به جدا کردن پیازها کرده است و از آنجا که آگاه نبود، همچنان مشغول جدا کردن پیازها بود.
خواهر ایشان چرا روی پیازهای داخل حساس بود؟ چون از بچگی شاهد جدا کردن پیازهای درون غذا توسط پدرش بود. در واقع خواهرشان نیز به تقلید از پدرش، مشغول جداسازی پیازها بود. با این شرایط، اگر پدر ایشان، پیازها را جدا نمیکرد، الآن در این خانواده، هیچ کسی مشغول جدا سازی پیازها از درون غذا نبود.
شخصی میگفت روی ساعت خوابیدن حساس هستم و باید خیلی زود بخوابم و وقتی خوابم نمیبرد، عصبی میشوم. گاهی ساعت 9 شب به بستر میروم تا بخوابم اما ساعت 1 بامداد شده و هنوز هم نخوابیدهام.
چرا ایشان روی خوابیدن حساس شده بود؟ چون معلم کلاس اول ابتدایی رو به بچهها کرده بود و این جمله را به زبان آورده بود: بچهها، به خانواده بگویید باید ساعت 9 شب بخوابید. اگر دیرتر بخوابید، نمیتوانید چیزی یاد بگیرید، فردا هم در مدرسه، خوابید و بیسواد میشوید.
این عبارتها برای یک انسان 7 ساله بسیار سنگین است و همان روز که به منزل میآید به خانواده میگوید که ساعت 9 شب چه موقع هست؟ من باید همان ساعت بخوابم اما چون روتین خوابیدنش هیچوقت برای ساعت 9 نبوده، خوابش نمیبرده و کلافه میشده که چرا خوابم نمیبرد.
زیر گریه میزده و از جا بلند میشده و میگفته که چرا خوابم نمیبرد؟ من بیسواد میشوم و فردا در مدرسه چیزی یاد نمیگیرم. جالب است بدانید که این شخص، در حالت عادی و قبل از آن صحبتهای معلم، ساعت 10 شب میخوابیده و هیچ مشکلی هم نداشته اما وقتی آن کلام را میشنود، به هم میریزد و روی عدد 9، حساس میشود.
با این اوصاف، همه حساسیتها به گذشته برمیگردد و روزی، در جایی، یک اتفاقی افتاده که شروع حساسیت ما روی آن موضوع شده است.
سؤال دوم درباره این بود که چه عواملی به پاداش یا حمایت یا حق داشتن ما در این حساسیت منتهی میشوند؟ فردی را میشناسم که میگفت: اگر یک پوست تخمه روی فرش افتاده باشد، من تا آن را بر ندارم، نمیتوانم درس بخوانم.
هر روز صبح که از خواب بلند میشد، مدت زیادی را صرف تمیز و مرتب کردن اتاقش میکرد تا بتواند درس بخواند. اول بگوییم که چرا روی تمیزی به این شدت حساس شده بود؟ چون از کودکی، مادری را دیده بود که با همین زور و ضرب، مشغول نظافت بوده است. پس ایشان نیز به تقلید، چنین رفتاری را یاد گرفته بود.
حالا بگوییم که چه تشویقهایی را برای ادامه این حساسیت دریافت کرده بود؟ مادرش از زمانی که ایشان کودک بوده، دائماً به عمه و خاله میگفته که ببینید فرزند من چقدر تمیز است، همه چیز را مرتب میکند، یک چیز کوچک را هم روی زمین نمیگذارد که باقی بماند. عمه و خاله هم محبت میکردند و آفرین آفرین میگفتند و او را تشویق میکردند.
آیا انتظار دارید که وقتی ما روی موضوعی حساس شدهایم و بابتش تشویق میشویم، دل از آن بکنیم و انجامش ندهیم؟ معلوم است که با قدرت بیشتری روی آن حساسیت، پا فشاری میکنیم.
مثال پیاز را بررسی کنیم؟ چطوری تشویق میشدند؟ بارها این را شنیده بودند که چقدر شبیه بابا هستید، در آینده مثل پدرتان موفق میشوید، این سه نفر چقدر هماهنگ و همزمان با هم، مشغول جدا کردن پیازها هستند و... .
درباره خواب، رأس ساعت 9 شب نیز تشویقهایی مثل چون آینده برای بچهمان مهم است، اینطور نگران است و فرزندمان میخواهد با سوادترین آدم دنیا باشد و برای همین اینطوری برای خوابش گریه میکند و ... .
ما یک روزی، در جایی، چیزی شنیدیم و حساس شدیم اما متأسفانه بابت آن حساسیت، تشویق هم شدیم که باعث ادامهدار شدن آن حساسیت شد. این نکته را بگویم که گاهی تنبیه یا سرزنش نیز به مانند تشویق عمل میکند و باعث کِش دار شدن حساسیت میشود.
مثلاً اگر من پیازها را جدا کنم و بدانم که این کار باعث میشود که بقیه مرا سرزنش کنند و اینطوری در کانون توجه دیگران قرار بگیرم، با اینکه در ظاهر یک اتفاق منفی در حال رخ دادن است اما در باطن، مرا خوشحال میکند زیرا در مرکز توجه هستم و دیده میشوم.
با این توضیحات، بایستی بدانیم که تنبیه، سرزنش، مخالفت و سایر موارد از این دست، تفاوت چندانی با حمایت، تشویق، محبت و... ندارند و هر دوی آنها میتوانند در نهایت منجر به ادامهدار شدن حساسیت شوند.
سؤال سوم به این پرداخت که اگر قرار باشد، از آن حساسیت بیرون بیاییم، چه احساسات بد یا نگرانیهایی را تجربه میکنیم؟ تمام آن امتیازاتی که از انجام آن رفتار به دست آوردهایم را از دست خواهیم داد. البته به ظاهر و به خطا فکر میکنیم که امتیاز هستند.
در مثال پیاز، آن حس شباهت، تمایل به موفقیت، کانون توجه بودن، همرنگ پدر شدن و... به عنوان امتیازاتی برای آن فرد در نظر گرفته شده است و حالا که میخواهد حساس نباشد، یعنی دیگر شبیه پدر و خواهر نیست، دیگر مثل پدر موفق نمیشود، دیگر کسی نمیگوید چقدر بامزهاید و از گروه خواهر و پدر، احساس جدایی میکند.
اینها برای ما که از بیرون مشغول تماشای زندگی آن شخص هستیم، امتیازات پوچ و بیارزشی به نظر میرسد ولی اگر جای ایشان زندگی کرده باشیم آنگاه متوجه میشویم که اتفاقات اینها چقدر ارزشمند خواهند بود.
برای خوابیدن در ساعت 9 شب نیز امتیازاتی مثل موفق شدن، اهمیت آینده، باسواد شدن، یاد گرفتن، نخوابیدن در مدرسه و... در ذهن آن شخص تعریف شده بود و اگر میخواست روی ساعت خوابیدن حساس نباشد آنگاه دنیا برایش بیرنگ میشد.
بنابراین یک روزی، یک جایی، اتفاقی افتاد که روی موضوعی حساس شدیم، سپس برای آن حساسیت تشویق یا تنبیه شدیم که باعث کِش دار شدنش شد و کم کم به این نتیجه رسیدیم که این حساسیت، امتیازاتی هم برای ما دارد و دلمان نخواست که از آنها دل بکنیم.
نکته کلیدی اینجاست که تا زمانی که یک انسان، به این نتیجه برسد که حساسیتش به آن خوبی است که در پاراگراف قبلی دربارهاش نوشتهام، چرا باید تمایل به تغییر دادنش داشته باشد؟
فرض کنید من روی سر و صدا حساس هستم یعنی یک روزی در گذشته، ماجرایی رخ داده که مرا روی صدا حساس کرده است. بعد از آن کلی تشویق شدهام که چون رضا به فکر زندگی و آینده و با سواد شدن است، به ما میگوید که صدای تلویزیون را کم کنیم. او دنبال تفریح و خراب کردن زندگیاش نیست و از الآن دارد به این سختی کار میکند. سپس امتیازاتی مثل توجه دیگران به خودم، حسرت خوردن بقیه درباره من، کم شدن صدای تلویزیون، هماهنگ شدن همه با من و... را دریافت کردهام. با این شرایط، چرا فکر میکنید که من باید دست از این حساسیت بر دارم؟
درنتیجه، ترکیب حساسیت با تشویقها/تنبیههای حمایت گرایانه با امتیازاتی که برای آن حساسیت به وجود آمده است، به تابلویی ختم میشود که روی آن نوشته شده: این حساسیت را ادامه بده.
اینها را نوشتم تا بگویم به صورت طبیعی، هیچ یک از ما تمایل نداریم که حساسیتهای خود را کنار بگذاریم چون برای ما میصرفد که همچنان در آن حساسیت باشیم. زندگی همینطور پیش میرود و میتازد تا به شرایطی میرسیم که دیگر با آن حساسیت نمیتوانیم زندگی را ادامه دهیم.
مثلاً فرض کنید من روی سر و صدا حساس هستم و خانواده مراعات مرا میکنند. با سر و صدای سر جلسه کنکور که مربوط به قدم زدنهای مراقبها، یا پچ پچ کردن آنان با هم و... است، چه میکنم؟ گیریم که جلسه کنکور را هم از سر رد کردم و در شهری دیگری، رشته مورد نظرم را قبول شدم با زندگی خوابگاهی و درس خواندن در کتابخانه چه میکنم؟
اینجاست که تلنگر زده میشود و رضای حساس شده روی صدا، به این نتیجه میرسد که با این حساسیت، نمیتوان در موقعیت پیش رو، زندگی را ادامه داد و بایستی تغییر کنم اما یک سؤال پیش میآید که موضوع پرسش چهارم نیز بود: واقعاً میشود هر حساسیتی را از بین برد؟
من قصد دارم سؤال چهار، پنج و شش را با هم جواب بدهم. در واقع میخواهم به طور همزمان بگویم که تغییر دادن هر حساسیتی ممکن است و بعد بگویم مراحل تغییر دادنش چیست و سپس آگاهی دهم که برگشتنی هستند. پس اینطور شروع میکنم:
واژه «از بین بردن» به معنای نیست و نابودن کردن است. در واقع وقتی میگوییم که «من میخواهم حساسیت روی سر و صدا را از بین ببرم»، معنا و مفهومش این است که انتظار دارم، «حساسیت روی سر و صدا برای همیشه نیست و نابود شود و دیگر هیچوقت آن را حس نکنم».
این یک تفکر اشتباه درباره تغییر رفتارها و حساسیتهاست. دقت داشته باشید که تمام رفتارها و حساسیتهای ما، قابل تغییر هستند اما تغییر در علم انسانشناسی، تعریف و مراحل دارد که در ادامه مینویسم:
1- شما یک روزی، در جایی، بر اساس روی دادن اتفاقی، یک حساسیت یا رفتار را پیدا کردید.
2- بابت آن حساسیت یا رفتار، تشویق و تنبیه شدید و باعث کشدار شدن آن شد.
3- کم کم امتیازاتی به آن رفتار یا حساسیت نسبت دادید و ارزش شخصی برایش تولید کردید تا با قوت بیشتری انجام دهید.
4- آن رفتار یا حساسیت را که فعلاً به نادرست بودنش پی نبردهاید را بارها و بارها در طی چند ماه یا چند سال تکرار کردهاید و مشغول زندگی با آن هستید.
5- چند ماه یا چند سال بعد، به دلیل قرار گرفتن در یک موقعیت مکانی، زمانی و روحی، به این نتیجه میرسید که آن رفتار یا حساسیت، نادرست است و نیاز به تغییرش دارید.
6- برای تغییر کردن، ابتدا باید قبول کنید که این رفتار یا حساسیت فقط در گرو یک یا چند خاطره در گذشته شماست و اینطور نیست که بگویید ژنتیکی این رفتار یا حساسیت را دارم و خاطره هم یعنی اتفاقی در گذشته که اگر روی نمیداد، آن این رفتار یا حساسیت را نداشتید؛ بنابراین ماجرای عجیبی نیست که تصمیم بگیرید بر اساس آن خاطره از الآن به بعد زندگی نکنید.
7- بعد از درک خاطرهای بودن یک رفتار یا حساسیت بایستی تکلیف را تنبیه و تشویقهایی که شدهاید، روش کرده و بگویید که ملاک من باید اثربخشی یک رفتار یا حساسیت روی زندگی آیندهام باشد نه تشویق و حمایتها و حتی تنبیه و مخالفتهایی که از طرف بقیه شدهام. برای من این مهم است که فلان حساسیت، مانع عملکرد خوبم در مسیر اهدافم میشود، پس باید کنارش بگذارم حتی اگر هزاران تشویق برای آن حساس بودن، دریافت کردهام.
8- در این مرحله نوبت به این میرسد که درک کنم که امتیازاتی که برای آن رفتار یا حساسیت در نظر گرفتهام، به معنای واقعی کلمه، امتیاز نیستند و فقط من زور زدهام که آنها را به حساسیتم بچسبانم تا ارزش درونی داشته باشم و بگویم که برایم خوب است. حتی اگر امتیاز هم باشند، در حال حاضر این حساسیت، مانع عملکرد خوبتان در جلسه کنکور میشود و درنتیجه یک ضرر بزرگتر دارد و بایستی کنار گذاشته شود.
9- مغز از تغییر بیزار است و زیر بار آن نمیرود. به بیان دیگر، مغز میگوید: قاعده بازی را تغییر نده و همان شخصیتی باش که از اول بودهای. تغییر کردن برای مغز یک فاجعه، یک درد، یک ارتقای شخصیتی و بعداً مصرف بیشتر انرژی بابت این شکوفایی و رشد شخصیتی است. او میداند که اگر تغییر کنید، قرار است بهتر و بیشتر درس بخوانید و درنتیجه فشار میآورد که تغییر نکنید تا بتواند با همین حساسیتها، شما را کنترل کند و زندگی محدودی برای شما بسازد. با این حساب، مغزتان یک سری افکار و احساسات منفی و ناامید کننده به راه میاندازد و انتظار حمایت درونی و لذت بردن و احساس مثبت در زمان تغییر نداشته باشید.
این نکته را هم بگویم که وقتی تغییر را شروع میکنید، هر بار احساسات شما کوبندهتر، منفیتر، وحشتناکتر، بزرگتر، دردناکتر و بدتر میشود. آنقدر اوضاع وخیم میشود که شاید بگویید: از وقتی خواستم تغییر کنم به جای بهتر شوم بدتر شدم و بگذار همان رفتار یا حساسیت را داشته باشم.
دقیقاً امید مغز به همین جمله است و شما نباید از بدتر شدن، منفیتر شدن، بزرگتر شدن و وحشتناکتر شدن احساسات خود در زمان تغییر، نگران شوید چون آنها ابزارهای مغز برای جلوگیری از تغییر هستند.
10- مراحل 6، 7، 8 و 9 کاملاً ذهنی هستند و شما به عنوان فردی که قصد تغییر رفتار یا حساسیت خودش را دارد، لازم است که ابتدا از نظر ذهنی با این موضوع کنار آمده باشد تا بتواند اقدام عملی را شروع کند؛ بنابراین ابتدا مطمئن شوید که مراحل ذهنی برای شما شفاف شد و پذیرش کردید که آنها را هضم کنید.
11- اگر از نظر ذهنی، آن پیش شرطها را پذیرفته باشد، الآن آماده هستید که اقدام عملی را اجرا کنید. این اقدام چیست؟ «مواجه سازی بدون پاسخ»؛ یعنی چه؟
فرض کنید که من روی سر و صدا حساس هستم و بعد از قبول کردن تمام موارد 1 تا 10، تصمیم دارم که به صورت عملی، حساسیتم را تغییر دهم. برای این کار، سعی میکنم که در یکی دو بخش از مطالعاتی روزانه خودم، از افکتهای صوتی استفاده کنم و کم کم با سر و صدا در زمان درس خواندن و تست زدن، مواجه شوم و درس خواندن را ادامه دهم.
منظورم از افکت صوتی چیست؟ افکتهای صوتی یک سری فایلهای صوتی آماده با موضوعات مختلف هستند. مثلاً من میتوانم در گوگل بنویسم: «افکت صوتی صدای کافیشاپ» و دهها سایت هست که فایلهای صوتی را برای دانلود گذاشتهاند و میتوانم صدای هام و هوم محیط و تق و توق موجود در کافیشاپ را داشته باشم و گوشه اتاقم بگذارم و همزمان شروع به درس خواندن کنم.
این را میدانم که احساسم میگوید: الآن تمرکزت به هم میریزد، تو هیچوقت این کار را نکردهای، هیچی نفهمیدی، پاشو آن را قطع کن و درس بخوان، الآن وقت تغییر نیست، تو نمیتوانی از پس آن بر بیایی، این حساسیت ژنیتکی است و کاری برایش نمیتوان کرد، بیخیال شو دچار افت مطالعاتی میشوی و... اما مواجه سازی بدون پاسخ دقیقاً میگوید که:
با وجود همه احساسات منفی، با تمام مخالفتهای درونی باید خودت را در شرایطی قرار بدهی که روی آن حساس هستی و در همان شرایط، درس بخوانی تا کم کم این حساسیت برطرف شود.
قطعاً دفعات اول سخت است و برای مدتزمان کوتاهی این کار را انجام میدهید ولی کم کم زمانش را بیشتر میکنید و هر بار با وجود آن عامل حساسیت، درس میخوانید تا به بودن آن خو گرفته و دیگر روی آن حساس نباشید.
ما هیچ راهحل دیگری برای تغییر حساسیت نداریم و فقط باید مواجه سازی بدون پاسخ انجام دهیم. من روی سر و صدا حساس هستم؟ پس باید صداهایی مثل افکت کافیشاپ، افکت خیابان، افکت بازار و... را دانلود کنم و با گوشی موبایل در گوشهای از اتاق با صدای عادی پخش کنم و همزمان درس بخوانم و هر بار مدت پخش را افزایش دهم تا حساسیتم تغییر کند و سختم نباشد که صدایی هست و من هم باید درس بخوانم یا تست بزنم.
شما روی بودن یک فرد در کنارتان در زمان مطالعه حساس هستید؟ باید مواجه سازی بدون پاسخ انجام دهید؛ یعنی به کتابخانه بروید و در حضور دیگران درس بخوانید. سخت است؟ بد است؟ فشار میآید؟ اصلاً نمیتوانید فکرش را هم بکنید؟ قبول دارم تمام این احساسات توسط مغز تولید میشود تا جلوی تغییر را بگیرد اما اگر قصد دارید که حساسیتزدایی کنید، بایستی لباس پوشیده و به کتابخانه بروید.
روی تق و توق صندلی حساس هستید؟ افکت صوتی مربوط به صداهای ناهنجار را دانلود کرده و گوشه اتاق بگذارید و همزمان درس بخوانید تا حساسیت به حالت عادی تبدیل شود.
از پچ پچ کردن بیزارید؟ افکت صوتی پچ پچ کردن را دانلود کرده و همزمان با درس خواندن گوش دهید تا این حساسیت نیز تغییر کند.
با وجود نور خیابان، نمیتوانید بخوابید و حتماً باید چندین پرده ضخیم را بکشید؟ کم کم از ضخامت پردهها کم کنید و بخوابید و بعد از مدتی حتی قسمتی از پرده را به طور کامل نکشید تا بیشتر نور به داخل بیاید و باز هم بخوابید و این روند را ادامه دهید تا دیگر این حساسیت برای شما معنایی نداشته باشد.
با این اوصاف، تنها روش تغییر حساسیتها، مواجه سازی بدون پاسخ است، یعنی من روی هر موضوعی که حساس هستم، خودم را با آن مواجه میکنم و با بیتوجهی به احساسات موجود، کار اصلی خودم را انجام میدهم تا حساسیتزدایی شود.
12- با یک بار مواجه سازی بدون پاسخ، تغییر صورت نمیگیرد بلکه بایستی به خودمان زمان بدهیم و بارها و بارها این مواجه سازی را تکرار کنیم تا در نهایت به ثبات برسیم. در واقع تغییر را نمیتوان همین فردا به سرانجام رساند و بایستی با مواجه سازیهای پی در پی، فرایند عادیسازی را دنبال کنیم. آنهایی که انتظار دارند همین فردا تغییر کنند، زودی ناامید میشوند و دیگر ادامه نمیدهند.
13- اگر تمامی موارد گفته شود رعایت شوند، بعد از گذشت مدتی، تغییر در حساسیت اتفاق میافتد و شما روی آن موضوعی که قبلاً حساس بودهاید، الآن نیستید اما نکته کلیدی این است که بعد از چند مدت که هیچ کسی هم زمانش را نمیداند، دوباره احساس آن حساسیت بر میگردد.
به طور مثال، من روی سر و صدا حساس هستم و تمامی 12 مورد گفته شده را رعایت میکنم و تغییر اتفاق افتاده و الآن سه هفتهای است که هیچ خبری از حساسیت روی سر و صدا نیست و کاملاً عادی شده و میتوانم در سر و صدا درس بخوانم اما به یک باره در روز 22 اُم، احساس میکنم باز هم روی سر و صدا اذیت هستم و نمیتوانم تمرکز کنم.
اینجا دو واکنش وجود دارد که بالاخره یکی از آنها را انتخاب میکنیم و به اجرا در میآوریم:
الف) واکنش ما این است که تغییر نکردهایم، توهم زده بودیم، همه چیز مثل قبل است، من هیچوقت از دام این حساسیت رها نمیشوم و سپس از این مدل حرف زدن احساس ناامیدی کرده و به هم میریزیم.
ب) واکنش ما این است که من آگاهم و میدانم هر رفتار و حساسیتی برگشتپذیر است. زمان برگشتنش هم مشخص نیست. در مثال من، بعد از سه هفته برگشت ولی ممکن است بعد از یک هفته یا حتی شش ماه و یا حتی سه سال برگردد. مهم نیست چه موقع بر میگردد بلکه این اهمیت دارد که دیر یا زود بر میگردد.
وقتی من آگاهم که رفتارهای تغییر کرده دوباره برگشت میخورند، چرا باید خودم را نگران کرده یا مثل حالت (الف) واکنش نشان دهم. در واقعی آگاهی از برگشت رفتار به من میگوید که مغز برای ایجاد شوک و فرو بردن من در بحران و برگرداندن من به حساسیت یا رفتار قبلی، بعد از گذشت مدتی، دوباره احساسات آن حساسیت یا رفتار را تولید میکند اما من که آگاهم وارد این بازی نمیشوم و دوباره مواجه سازی بدون پاسخ را انجام میدهم تا این زلزله که برای ترساندن من است، تمام شود.
با این شرایط، از برگشتن رفتار یا حساسیت نترسید و دوباره مواجه سازی بدون پاسخ را تکرار کنید تا از این وضعیت نیز بیرون بروید. دقت کنید که برگشت رفتار ممکن است بارها و بارها در زمانهای مختلف حتی ده یا بیست سال بعد از تغییر هم برگردد و جای نگرانی نیست و دوباره مواجه سازی بدون پاسخ کنید تا فرایند عبور از این برگشتها، ادامه یابد.
به پایان آمد این دفتر اما یک سوال همچنان باقی است متن
برای روز کنکور، یک سری توضیحات مشترک وجود داشت که در جعبههای بالا درباره آنها به طور جامع صحبت کردم و اگر سؤالی هم ایجاد شد، در همین صفحه بپرسید اما با تمام آن تشریح و تفسیرها، باز هم لازم است به این نکته اشاره کنیم که پای شخص نیز در میان است، یعنی چه؟
آن جمله به این معناست که با وجود توضیحات مشترک برای همه کنکوریها، یک نکته مهم خود فرد کنکوری است که چه نقاط ضعف روحی، فکری و عملکردی دارد که میتواند باعث اختلال در فرایند آزمون شود.
با این حساب، سؤالی که مطرح میکنم و هر کنکوری بایستی به صورت شخصی به آن فکر کند و جوابش را برای خودش مشخص نماید به این صورت است: سر جلسه کنکور اگر چطور باشد و چطور بشود، نمیتوانید سواد خود را پیاده کرده و به اندازه سوادتان نتیجه بگیرید؟
به بیان دیگر، در روز کنکور، همه چیز باید در خدمت این باشد که شما بتوانید سواد خود را تست درست تبدیل کنید. پرسش پاراگراف قبل این نکته را مطرح میکند که چه اتفاق یا ماجرای فیزیکی یا ذهنی، میتواند روی این فرایند اثر منفی بگذارد؟
بالاخره هر کنکوری یک زندگی شخصی داشته که تجربه، خاطره و لمسهای متعددی را کسب کرده است و در اثر آنها، نقاط ضعف روحی برایش ایجاد شده که بایستی به آن سؤال فکر کند تا بتواند ریشه این مسائل را بیرون کشیده و سپس به دنبال راهحل باشد که چنین اختلالی در فرایند آزمون رخ ندهد.
من هم هستم و اگر فکر میکنید باید درباره نقطه ضعف ایجاد شده با من صحبت کنید، میتوانید در قسمت پرسش و پاسخ همین صفحه، نکته مد نظر خود را مطرح کنید تا به شما کمک کنم.
فراموش نکنید که روز کنکور، اصلاً پیچیده، عجیب و غریب و بزرگنمایی شده نباید به نظر برسد و هدف این صفحه، فقط مشخص کردن بازیهای ساده روز کنکور بود و به هیچ وجه قصد شاخ و برگ دادن به آن را ندارم و فقط میخواستم که از قبل یک سری از اتفاقات روز کنکور را بشناسید و پیشاپیش برای آن آماده باشید تا تحت فشار روحی و روانی قرار نگیرید و اتفاقاً با آسودگی خاطر و با آگاهی قبلی، هرگاه یکی از آن بازیها روی داد، لبخندی بزنید و بگویید:
«این همان موضوعی است که در سایت کلبه مشاوره خواندم، چه جالب اتفاق افتاد ولی من به هم نمیریزم چون راهحلش را میدانم».
این دوره هم به پایان رسید و امیدوارم مفید واقع شده باشد.
این دوره پایان یافت
سلام این موضوع که سرعت تست زنی را در حد وقت کنکور بکنیم که یکی از مباحث هنر آزمون دادن است شما با روش موسسات کنکوری که برای سوالات ریاضی و فیزیک و محاسبات شیمی میآیند و فرمول های مختلفی را میسازند که در زمان کمتر و راحت تر به جواب برسیم را موافقید؟ و جز هنر آزمون دادن میدانید؟
البته تمام این فرمول ها و یا راه ها که برای حل سوال های مختلف ابداع میکنند فقط برای نوع خاصی از سوال جواب میده و به همین خاطر فرمول ها و راه های زیادی را در طول سال تحصیلی یاد میدهند که دامنه بسیاری از سوالات را جوابگو باشد.
اما اکثر دبیران با این کار مدرسان موسسه های کنکوری مخالفند و اکثرا میگویند با همان فرمول ها و راه های کتاب درسی جلو بروید که برای همه نوع تیپ سوالات جوابگو است و نیاز به حفظ کردن فرمول های زیاد کنکوری نیست اما خوب این روش های کتابی زمان بیشتری میبرد و محاسبات طولانی تری دارد.
جالب اینکه تمام کتاب تست های بازار تست ها را با روش استاندارد کتاب درسی حل میکنند و آن روش های خاص را برای حل مسئله انجام نمیدهند و برای یاد گیری روش ها و فرمول های ساختگی برای حل سریع باید کلاس هایشان را ثبت نام کنید شما با کدام روش موافقید؟
برای محاسبات چهار عمل اصلی ریاضی حل تمرین های بسیار زیاد برای افزایش سرعت در محاسبات را راه اصولی میدانید؟ یا اینکه یادگیری یک سری فرمول ها و تکنیک های محاسباتی که باعث میشه سریعتر ضرب و تقسیم را حل کنیم را راه درست میدانید؟ با آرزوی بهترین ها برای شما.
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. درباره این پرسش، چند نکته را بایستی بگویم:
1- اگر قرار باشد برای هر مسئله یک روش حل اختصاصی یاد بگیریم، آنگاه تعداد روش هایی که می آموزیم آنقدر زیاد می شود که خود فرایند انتخاب روش حل به اندازه حل تست وقت می برد و برای همین، آن روش هایی که فقط یکی دو تست را حل می کنند و برای بقیه کارایی ندارند را کنار بگذارید و فایده ای ندارد.
برای آنکه استانداردی از روش تستی در ذهن تان بسازم و بتوانید معیاری از روش تستی داشته باشید تا در مواجه شدن با هر تکنیکی، تشخیص دهید که آیا این روش مناسب هست یا نه، سه مثال می زنم:
الف) «کسرهای آماده»، «کسرهای پیش ساخته»، «روابط کسری استوکیومتری» و یا هر اسم دیگری که برایش می گذارید، نمونه ای از روش تستی سرعتی است که با حفظ بودن آن کسرها، می توانید در مسائل استوکیومتری شیمی و حتی در تبدیل یک اطلاعات برای ماده به اطلاعات دیگری از همان ماده، کمک بگیرید.
ب) نکات محاسبه سریع ریشه در معادله های درجه دو، به عنوان یک استاندارد از روش های سرعتی شناخته می شود زیرا با دانستن آن ها می توانید سرعت یافتن ریشه های معادله درجه دو را افزایش دهید.
پ) تکنیک های بیرون کشیدن اطلاعات از نمودارهای مکان-زمان، سرعت-زمان و شتاب-زمان در مبحث حرکت شناسی فیزیک، جزء روش های تستی مناسب است که موجب سرعت در پاسخ گویی ما در طیف قابل توجهی از مسائل حرکت شناسی می شود.
این تیپ از نکات بسیار ارزشمند هستند و بایستی مسلط شوید تا سرعت عمل پیدا کنید.
2- برای چهار عمل اصلی ریاضی، هم اگر منظورتان، تکنیک ضرب در عدد 2 یا عدد 5 یا عدد 11 و … است که فایده ای برای کنکور به دلیل حجم زیاد نکات و قواعد، ندارند. موفق ترین باشید.
سلام تونستم لایه به لایه استرس های کنکورمو بررسی کنم و برطرف کنم،، فقط این قسمت ها یکم برای من هنوزم چالشی هستند خوشحال میشم کمکم کنید
1- اگر صورت هر تست را دو بار میخوانید، فکر پشت صحنه مغزتان چیست که این کار را میکنید؟
– برای اینکه فکر میکنم نکته ای را فراموش کنم، مثل فعل منفی، شرط حل، قید و… که برای جلوگیری از اینکار میتوانم همزمان که میخوانم دور این اطلاعات خط بکشم تا بی دقتی نکنم.
2- اگر هر تست را دو بار حل میکنید، فکر پشت صحنه مغزتان چیست که این کار را میکنید؟
– برای اینکه چندین بار تست حل کردم وراه حل رو میدونستم و فکر میکردم درست حل کنم ولی پاسخنامه رو دیدم، فهمیدم اشتباهه، و بیشتر به دلیل محاسبات عددی اشتباه، یا ندیدن گزینه های دیگر و شرط های سوال، و توجه نکردن به قید ها و فعل منفی و …
پس اگه بدون عجله سوال رو حل کنم و محاسبات رو واضح بنویسم و گزینه ها رو هم بررسی کنم و قید ها و شرط ها و.. رو هم از ابتدا ی حل دورش خط بکشم، فکر کنم میتونم بر این رفتار نادرستم غلبه کنم.
ولی حالا این سوال هم برام ایجاد شد که همه گزینه ها رو کِی بررسی کنم؟ آیا این کار اتلاف زمان برای من دارد؟ چون تنوع سوالات داریم و در بعضی مواقع بررسی همه گزینه ها اتلاف زمان است و در بعضی زمان های دیگر آسانسور و انواعی از تست ها رو داریم:
۱- تست هایی که با عدد گذاری، رد گزینه سریع تر به جواب میرسیم.
2- تست هایی که گزینه ها مارو هدایت میکنند که از کدام فرمول یا محاسبات استفاده کنیم.
۳- تست هایی که گزینه ها قسمتی از صورت سوال هستند و خواسته مسأله هارو کامل میکنند یا گزینه هایی که ناقص هستند گزینه دیگر کامل تر و جواب ما هستند.
4- تست هایی که ربطی به گزینه ها ندارند و هر چه سریعتر باید تست رو حل کنیم تا به جواب برسیم.
حالا من چه طوری میتونم از این تشخیص بدم کی گزینه ها رو بررسی کنم کی رد بشم؟ نمیدونم.
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. آنچه درباره پیامتان بایستی تشریح شود را به ترتیب شمارهگذاری توضیح میدهم:
1- راهحل شما برای جلوگیری از اشتباهات تستی در تستهای مفهومی این است که صورت تست و گزینهها را دو بار، سه بار و شاید حتی تعداد دفعات بیشتری بخوانید. در واقع بارها شده که با یک بار خواندن تست، اشتباه حل کردهاید ولی وقتی همان تست را دو بار یا بیشتر میخواندید، درست حل میکردید.
همین جایزه باعث شده که راهحل چند بار خواندن را به عنوان یک روش مناسب برای کاهش اشتباهات تستزنی انتخاب کنید ولی همانطور که در جعبه «محدودیت زمانی در جلسه کنکور» به طور کامل و با حساب کتاب نشان دادم، این چند بار خواندن باعث اتلاف زمان میشود.
با این اوصاف، ایده چند بار خواندن تست و گزینههای آن، یک راهحل برای کاهش تعداد غلطها نیست و لازم است که به دنبال روش مناسبتری باشیم که ضمن یک بار خواندن تست، تعداد اشتباهات خویش را هم به طرز چشمگیری کاهش دهیم.
راهحل من این است: صورت تست و گزینهها را از حالت جمله خبری خارج کن و به سؤالات خودمانی و شخصی تبدیل کن به طوری که نه تنها سرعت پاسخدهی را افزایش دهد بلکه دقت شما را هم بالا ببرد و این طوری با یک تیر، دو نشان میزنی.
با یک نمونه، روش سؤالی کردن تستها را توضیح میدهم. به تست شماره 9 از همین کنکور اردیبهشت 1403 رشته تجربی توجه نمایید. من به طور همزمان، ایده چند بار خواندن تست و ایده سؤالی کردن را کنار هم مینویسم تا بیشتر متوجه کارایی سؤالی کردن و ایراد تکراری خواندن بشوید:
كدام مورد، در ارتباط با یاختههای زندة پيراپوست (پريدرم) تنة يك درخت مسن، نادرست است؟
١) همة آنها، در منطقة پوست درخت قرار گرفتهاند.
٢) فقط بعضي از آنها، در مجاورت چوب پسين هستند.
٣) همة آنها، جزو سامانة بافت پوششي گياه محسوب میشوند.
٤) فقط بعضي از آنها، دائماً تقسيم میشوند و در افزايش قطر ساقه نقش اصلي را دارند
ایده تکراری خواندن برای صورت تست چه میگوید: بیا یک بار دیگر، صورت تست را بخوانیم تا اگر نکته مهمی داشت، فراموش نکرده باشیم. یادت میآید قبلاً سر همین که فقط یک بار خوانده بودی، فلان کلمه صورت سؤال را ندیدی و اشتباه حل کردی، پس بیا چند بار دیگر بخوانیم و زیر کلمههای مهم خط بکشیم تا چیزی از دستمان در نرود.
ایده سؤالی کردن برای صورت تست چه میگوید: یاختههای زندة پيراپوست، یعنی کدوما؟ به همین سادگی، صورت تست را به یک سؤال کوتاه و خودمانی و شخصی تبدیل کردم و به سرعت از خودم پرسیدم که یاختههای زندة پيراپوست کدوما میشه؟ حالا ذهن من با این سؤال، فعال میشود و میگوید: الف) کامبیوم چوب پنبهساز، ب) پارانشیم.
ایده تکراری خواندن برای گزینه 1: این گزینه را دو بار بخوانم تا دچار خطا و اشتباه نشوم و از طرفی زیر کلمه «همه» خط بکشم و به فعل آن هم که مثبت است توجه کنم و شاید یک خطی هم زیر آن بکشم. من همیشه از قیدها زخم خوردهام و شاید دوباره اینجا یک چاله تستی باشد که در آن بیفتم پس باید خیلی به آرامی گزینه را بررسی کنم.
ایده سؤالی کردن برای گزینه 1 چه میگوید: آیا کامبیوم چوب پنبهساز و پارانشیم توی پوست درختن؟ این یعنی درست کردن یک سؤال کاملاً کوتاه، شخصی و خودمانی از گزینه اول. من گزینه 1 را به یک سؤال برای خودم تبدیل کردم و وارد بازی گزینه 1 نشدم و سؤال را مالِ خودم کردم. با توجه به اطلاعات کتاب درسی، این گزینه درست است ولی ما در این تست، دنبال غلط میگردیم پس سراغ گزینه بعدی میروم.
ایده تکراری خواندن برای گزینه 2 چه میگوید: دو بار بخوانم زیرا در گزینههای قید دار معمولاً نقطه ضعف دارم و دچار اشتباه میشوم و نمیخواهم غلط حل کنم. من دوست ندارم خاطرات مربوط به بی دقتی زنده شود و تست را از دست بدهم. برای همین چند بار میخوانم تا احتمال غلط زدن را کاهش دهم.
ایده سؤالی کردن برای گزینه 1 چه میگوید: آیا کامبیوم چوب پنبهساز، پیش چوب پسینه؟ خب معلومه که نه! آیا پارانشیم، پیش چوب پسینه؟ بازم معلومه که نه! خب پس هیچ کدوم شون پیش چوب پسین نبودن و همین گزینه نادرست هست و به عنوان جواب انتخابش میکنم.
این روش سؤالی کردن نیاز به تمرین دارد و قطعاً اگر چندین روز با این ایده به تستزنی مشغول شوید، متوجه خواهید شد که چقدر سرعت عمل پیدا کرده و با چه دقتی تست میزنید. ما فقط با سؤالی کردن جلو میفتیم زیرا مغزمان در طول دوره تکامل خودش به گونهای رشد کرده که روی سؤال حساس است و توجه و تمرکز بالایی از خودش نشان میدهد.
2- درباره اشتباهات محاسباتی، همینکه سعی کنید واضحتر بنویسید + اینکه آن اشتباهاتی که اکثر مواقع تکرار میکنید را با آگاهی که روی آن دارید و میدانید که اشتباه میشوند، موقع رسیدن به آنها با دقت بیشتری محاسبات را پیش ببرید + زمزمه درونی موقع حل مسئله و اینکه دارید به یک دانشآموز آن مسئله را توضیح میدهید و ضمن اینکه به سرعت در حال حل سؤال هستید ولی با توضیحات درونی و بدون لب زدنی که دارید، آگاهی خود را بالا میبرید.
از سوی دیگر، وقتی مسائل را اشتباه حل میکنید، بایستی بررسی شود که دلیل اشتباه چه بود و بر اساس دلیل آن، به این نتیجه رسید که راهحل برطرف کردن این مشکل چیست؟ یادآور میشوم که راهحل هرچه باشد، تکراری حل کردن نیست و ما بایستی به فکر راهحلهای کارآمد باشیم.
به طور مثال، اگر من همیشه در کار با توانها دچار اشتباهات محاسباتی میشوم، راهحلش این نیست که چند بار محاسبه کنم، بلکه ایده در آن است که هر شب، چند دقیقه را صرف تمرین برای محاسبات توان دار کنم و یا اگر اشکال پایهای در این مبحث دارم، اول اشکالم را برطرف کنم و بعد تمرین محاسبات کنم.
یا اگر من همیشه با شلوغ نویسی خودم را سر در گُم میکنم از امشب ضمن آنکه در فضای کوچک مینویسم که شبیه دفترچه کنکور باشد اما همان را مرتب مینویسم که اشتباه نشود. یا اگر من تقریب میزدم در حل مسائل و همین باعث اشتباه میشد، بایستی بدانم که اولاً آیا آن سؤال را میشد با تقریب حل کرد که من حل کردم و دوماً کجای فرایند تقریب زدن را اشتباه میروم که غلط میشود.
بنابراین، ریشهیابی علت غلط حل کردن مسئلهها و برطرف کردن آن را دنبال کنید نه اینکه دو یا چند بار بخواهید یک مسئله را از اول حل کنید.
3- درباره اینکه چه موقع باید گزینهها به طور کامل بررسی شوند نیز خودتان به خوبی دستهبندی کردید و طبق همان دستهبندی جلو بروید، کاملاً درست است. موفقترین باشید.