• ۰۸۶۳-۴۷۷۴۲۹۵
  • ۰۹۱۸۹۵۸۰۹۱۸
  • kolbemoshavere@gmail.com
  • RezaNewstar@
  • آغاز
  • توسعه فردی (اگر نظر مرا بخواهید)
    • گام صفرم: دوره های طرز تفکر
      • مغز شناسی
      • کلک های مشترک مغز
      • احساس شناسی
      • خاطره شناسی
      • هوش و استعداد
    • گام یکم: کَلَک های احساسی مغز
      • ترس شناسی
      • افکار مزاحم، منفی و تکرار شونده
    • گام دوم: جامعه شناسی موفقیت
      • تاثیر سن و سال در کنکور
      • تحلیل کتاب راز
      • احترام به خود و عزت نفس
    • گام سوم: هدف و هدف گذاری
      • معرفی رشته پزشکی
      • کنکوری خواندن از پایه نهم
    • گام چهارم: تکنیک‌ها و ابزارها
      • مدیریت زمان
      • بهداشت مطالعه
      • سراب جمع‌بندی کنکور
  • آنالیز
    • از من بپرسید (آنالیز رفتاری)
    • از من بپرسید (قانون کنکور)
  • روش برنامه‌ریزی رضا جدیدی
  • آغاز
  • توسعه فردی (اگر نظر مرا بخواهید)
    • گام صفرم: دوره های طرز تفکر
      • مغز شناسی
      • کلک های مشترک مغز
      • احساس شناسی
      • خاطره شناسی
      • هوش و استعداد
    • گام یکم: کَلَک های احساسی مغز
      • ترس شناسی
      • افکار مزاحم، منفی و تکرار شونده
    • گام دوم: جامعه شناسی موفقیت
      • تاثیر سن و سال در کنکور
      • تحلیل کتاب راز
      • احترام به خود و عزت نفس
    • گام سوم: هدف و هدف گذاری
      • معرفی رشته پزشکی
      • کنکوری خواندن از پایه نهم
    • گام چهارم: تکنیک‌ها و ابزارها
      • مدیریت زمان
      • بهداشت مطالعه
      • سراب جمع‌بندی کنکور
  • آنالیز
    • از من بپرسید (آنالیز رفتاری)
    • از من بپرسید (قانون کنکور)
  • روش برنامه‌ریزی رضا جدیدی

معرفی پزشکی + نقشه راه (Roadmap) از قبل ورود به پزشکی تا بازنشستگی

«من از بچگی به رشته پزشکی علاقمند بودم»، «از وقتی یادم هست، همه، مرا دکتر صدا می‌زدند»، «من فکر می‌کنم تنها هدفی که دنبالش هستم، پزشک شدن است»، «زندگی بدون پزشکی برایم معنایی ندارد»، «فقط با رشته پزشکی می‌توانم رؤیای دوران کودکی خودم را محقق کنم».
این‌ها، پر تکرارترین جملاتی هستند که از زبان دانش آموزان و کنکوری‌های تجربی می‌توان شنید. هر یک از این عبارت‌ها، انتظارات ذهنی و تصوراتی را برای آن شخص ایجاد کرده و چندین نقاشی ذهنی از رشته پزشکی را در ذهنش می‌سازند.
هر سختی تا قبل از ورود به رشته پزشکی دارند، از جنس قبولی و یافتن شرایط نشستن روی صندلی این رشته در دانشگاه است و بعد از تحمل تمامی آن فشارها و ورود به پزشکی، اگر نگوییم همه، دست می‌توانیم بگوییم که برخی از آن تصورات، پیش‌زمینه‌های ذهنی و نقاشی‌هایی که از رشته پزشکی در ذهنشان ساخته شده بود به مانند بادکنکی می‌ترکد و حالا خیلی از برداشت‌های قبلی خود را ندارند و دچار نوعی شوک می‌شوند.
به خوبی می‌دانم که تقریباً تمام توصیه‌های موجود در زمینه انتخاب رشته به ما می‌گویند که بر اساس علاقه‌تان تصمیم بگیرید اما کمتر کسی به این فکر می‌کند که تصمیم‌گیری بر اساس علاقه به چه معناست و یا خود علاقه چیست؟
در یک تعریف ساده، علاقه یعنی داشتن خاطرات و تصورات مثبت و دلخواه از یک پدیده. با این حساب، وقتی فردی می‌گوید به رشته پزشکی علاقمند است، معنا و مفهومش این می‌شود که او تعدادی خاطره و تصورات مثبت از رشته پزشکی در ذهن خودش دارد. این خاطرات مثبت همان جملاتی هستند که از بچگی در خانواده، فامیل و مدرسه درباره پزشکی شنیده است؛ چیزی شبیه به عبارت‌هایی که در ابتدای این متن نوشته بودم.
آیا این منطقی است که بر اساس یک تعداد خاطره و تصور مثبت که اکثرشان نیز در دوره کودکی برای ما ساخته شده، رشته‌ای را انتخاب کنیم و هیچ‌گونه درک و شناختی از ماهیت و محتوای آن رشته نداشته باشیم؟
راه دور نرویم، چه تعداد از دانش آموزان و کنکوری‌هایی که به پزشکی علاقمند هستند، می‌توانند نام درس‌های رشته پزشکی و جزییاتی که در آن درس‌ها توضیح داده می‌شود را بیان کنند؟ آیا آن‌ها مراحل تحصیلی و آینده کاری خود را به طور دقیق می‌شناسند و یا صرفاً بر اساس یک سری شنیده‌ها و اطلاعات درست و غلط، قرار است که با معیار علاقه وارد رشته پزشکی شوند و بعداً شوک زده شوند که چرا این رشته، شبیه رؤیاهای بچگی‌شان نیست؟
دکتری را می‌شناسم که می‌گفت: «از وجود درس‌های تئوری و مقدماتی در رشته پزشکی حسابی شوکه شده بودم و اصلاً انتظار نداشتم که سر کلاس باید بنشینیم و کلی مطالب تئوری و غیرعملی بخوانیم».
در کل این دوره، وقتی صحبت از کلاس تئوری یا نظری می‌شود؛ منظور چیزی شبیه به کلاس‌هایی است که در مدرسه داشتیم و درس‌های مختلف را سر کلاس یاد می‌گرفتیم و هر جا عنوان کلاس عملی را خواندید منظور کار آزمایشگاهی یا اتاق تشریح یا حضور در مرکز درمانی است که درس‌ها را به صورت عملی، تجربه می‌کنید.
انتخاب رشته بر اساس علاقه یعنی راضی نگه داشتن تعدادی خاطره مثبت که عمدتاً مربوط به دوران کودکی است و انتخاب رشته بر اساس نیاز حاصل از شناخت، یعنی اهمیت دادن به حال جهت ساختن آینده. این دوره تمام هدفش، آگاهی سازی از جزییات رشته پزشکی است و وقتی این مطالب را از ابتدا تا انتها دنبال کنید آنگاه متوجه می‌شوید که آیا رشته پزشکی را برای تحقق نیازهای خود، مناسب می‌دانید یا نه؟
این صفحه از سایت کلبه مشاوره نوشته شده تا به جای تکیه بر علاقه، به فکر درک محتوای رشته پزشکی باشید و با شناخت دقیق از جزییات این رشته و بر اساس نیاز خود، وارد آن شوید تا وقتی دانشجوی پزشکی شدید، هیچ شوکی به شما وارد نشود چرا که از قبل، تمام مراحل تحصیلی و درس‌های این رشته را می‌شناسید و همه چیز را از همین حالا می‌دانید و با آگاهی کامل دست به انتخاب می‌زنید.
بخش دیگری از دانش آموزان و داوطلبان کنکور تجربی، رشته پزشکی را از این جهت می‌خواهند انتخاب کنند که به وسیله آن به مردم خدمت کنند. خیلی ممنون که چنین هدف انسانی را دنبال می‌کنید اما آیا اگر وارد رشته‌ای شوید که شناخت دقیقی از ریز به ریز اتفاقات آن نداشته باشید و با ورود به آن، فکرتان درگیر شود و کش مکش‌های ذهنی پیدا کنید به طوری که با انتخاب آن رشته، به خودتان کمک نکرده باشید، آیا می‌توانید برای دیگران مفید باشید؟ مگر به جز این است که اگر فردی توانست به خودش کمک کند، این امکان را دارد که به دیگران نیز کمک کند؟ اینجاست که اهمیت انتخاب رشته بر اساس نیاز و آگاهی، خودش را بیش از پیش، نمایان می‌کند.
هرگاه درباره موضوعی قرار است آگاهی داده شود، این سؤال حاشیه‌ای نیز مطرح می‌شود که «آیا قصد ترساندن وجود دارد؟». به طور مثال، وقتی درباره ویروس ایدز و راه‌های انتقال آن، آگاهی می‌دهند، عده‌ای هستند که می‌گویند: «هدف از این کار، ترساندن مردم است» در حالی که اتفاقاً آگاهی باعث نظم ذهنی و آرامش می‌شود.
قطعاً درباره این مطلب نیز چنین دیدگاهی ممکن است در ذهن بعضی ایجاد شود که هدف از این مطلب، ترساندن از رشته پزشکی است، حال آنکه در اینجا فقط قرار است اتفاقاتی که در رشته پزشکی با آن موجه می‌شوید را از نظر بگذرانید. آیا بیان اینکه در آینده چه فراز و نشیب‌هایی در رشته پزشکی خواهید داشت، به معنای ترساندن است یا با خبر شدن از این آینده، باعث تصمیم‌گیری منطقی و با آمادگی ذهنی وارد این رشته شدن می‌باشد؟
آیا چشمان خود را ببندیم و درباره رشته‌ای که قرار است تا آخر عمل، شغلمان باشد، هیچ ندانیم و هیچ نپرسیم تا مبادا نامش ترساندن بشود؟ ما نیاز داریم که با چشمان باز، درباره تمام جزییات این رشته مطلع شده و سپس تصمیم بگیریم که بسیار خب! من می‌دانم از قبل قبولی تا بازنشستگی، چه روزهایی را در رشته و شغل پزشکی، خواهم گذراند و دقیقاً با دیدی باز، قصد انتخاب پزشکی را دارم؟
ما با انتخاب رشته، قرار نیست که خود را غافل‌گیر کنیم بلکه قرار است پا در مسیری بگذاریم که جزء به جزء آن را می‌شناسیم و با آگاهی کامل از شرایطش، آن را می‌خواهیم طی کنیم. با این حساب در این دوره از سایت کلبه مشاوره، تمام مطالب مرتبط با پزشکی پوشش داده می‌شود و شما در یک صفحه کامل، از نحوه ورود به رشته پزشکی تا تأسیس مطب و کار در بیمارستان و حتی بازنشستگی در این شغل، اطلاعات دقیق کسب می‌کنید.
تمام تلاش خودم را کرده‌ام که با مثال‌های عادی و روزمره، جزییات رشته پزشکی را توضیح دهم ولی ممکن است بخشی از این نوشته، برای شخص شما واضح نباشد؛ ضمن عذرخواهی بابت این موضوع، از شما خواهش می‌کنم که در قسمت کامنت همین مطلب، اگر جمله یا پاراگرافی برایتان روشن نبود یا نیاز به توضیح بیشتری داشتید، از من بپرسید تا متناسب با شرایطی که پرسش خود را مطرح کرده‌اید، اطلاعات را ساده‌تر کنم.
این دوره از سایت کلبه مشاوره به هیچ عنوان نه به فردی می‌گوید که رشته پزشکی را انتخاب کن و نه قرار است بگوید که انتخاب نکن چرا که انتخاب هدف، کاملاً شخصی است. این مطلب فقط قرار است بگوید که روزها و شب‌های قبل، حین و بعد از قبولی رشته پزشکی چگونه خواهید گذشت و با چه مراحلی رو به رو می‌شوید تا بعد فکر کنید که آیا این رشته و شغل، نیازهای شخصی‌تان را برآورده می‌سازد یا خیر.

مطالب این دوره بر مبنای برداشت‌های شخصی من از مطالعات و تجاربی هست که داشته‌ام. در واقع، مدل فکری خود را با شما به اشتراک می‌گذارم و امیدوارم برای شما مفید واقع شود.

پیش نیازها: این دوره نیاز به پیش نیاز ندارد. این دوره در دست تکمیل است و طبق تاریخ ها، مطالب جدید در آن بروزرسانی خواهند شد. بنابراین ممکن است قبل و بعد از جعبه‌های زیر، مطالبی در روزهای بعدی قرار بگیرند.

در ادامه با کلیک روی هر عنوان فصل‌ها می‌توانید مطالب آن را مطالعه نمایید.

آناتومی یعنی چی و دانشجویان پزشکی، چند تا درس آناتومی دارند؟

آشنایی با معنی «آناتومی» و نام درس‌های آناتومی رشته پزشکی مقاله

آن صحنه از فیلم‌ها را دیده‌اید که مثلاً بازیگر تصادف کرده و عکس سی‌تی‌اسکن پایش را به پزشک نشان می‌دهد و ایشان هم آن عکس را به یک صفحه که انگاری پشتش لامپ مهتابی قرار دارد (دستگاه نگاتوسکوپ)، می‌چسباند و آن عکس را نگاه می‌کند تا بررسی نماید که آیا پای او شکسته یا ترک برداشته و آیا نیاز به عمل جراحی یا بستن آتل و گچ گرفتن دارد یا خیر؟
همین تماشای عکس و درک اینکه پای بازیگر، در چه حدی مشکل دارد، به لطف درس آناتومی است و اگر این پزشک در زمان دانشجویی خودش این درس را به خوبی یاد نگیرد، در طبابت خودش لَنگ می‌زند و نمی‌تواند درک و تشخیص درستی از نوع آسیب داشته باشد.
من قصد دارم پزشک شوم و به طبابت مشغول شوم. وقتی می‌گویم «من پزشک هستم»، معنا و مفهومش این است که «تخصص من، تشخیص بیماری‌ها، نقص‌ها و مشکلات سلامتی مرتبط با اعضای مختلف بدن است». از صبح تا شب، چه در مطب و درمانگاه و چه در بیمارستان، منتظرم تا بیماری وارد اتاقم شود و درباره دردهایش صحبت کند یا عکس‌های پزشکی خودش مثل سی‌تی‌اسکن را نشانم دهد و من بر اساس گزارش ایشان، تماشای عکس‌های پزشکی که آورده، خواندن جواب آزمایش‌هایش، مشاهده وضعیت ظاهری و معاینه‌ای که انجام می‌دهم، بیماری ایشان را تشخیص داده و درمان مناسب را نسخه کنم.
اگر این شغل و تخصص من است؛ بنابراین اولین هنری که نیازش دارم این است که درک خوبی از اعضای بدن انسان داشته باشم؛ یعنی چه؟ یعنی باید بدانم که اعضای مختلف بدن انسان‌ها، در دوره جنینی چطور تشکیل شده و تکامل می‌یابند، از چه جنسی هستند، دور و اطرافشان چه چیزهایی دیده می‌شود، ارتباط این اعضا با سایر عضوهای بغل دستی‌اش چگونه است و در صورتی که آسیب ببیند، چه علائم و ظواهری دارد.
آیا می‌شود یکی جلوی من بنشیند و بگوید کمرش درد می‌کند و سی‌تی‌اسکن ستون مهره‌هایش را هم آورده و نشانم می‌دهد اما من اصلاً ندانم، آن عکس را چطور باید ببینم و بررسی کنم و چطور بفهمم آیا ایرادی در ناحیه ستون فقراتش هست یا نه؟ یا وقتی دست روی آن قسمت از کمرش می‌گذارد که درد را در آنجا حس می‌کند، من کلاً ندانم در آن قسمت چه رگ‌های خونی و عصبی عبور می‌کنند و ارتباط آنجا با بخش‌های اطرافش چطور است و آیا امکان دارد که این درد به دلیل مشکل در قسمت دیگری باشد یا خیر.
اگر من این مهارت‌ها را نداشته باشم که پزشک به حساب نمی‌آیم و برای همین است که می‌گویم: ریشه‌ای‌ترین مهارت یک پزشک، دانستن توصیف دقیقی از جزء به جزء بدن انسان است تا بتواند از روی تماشای مستقیم یا به واسطه تصاویر پزشکی مثل سی‌تی‌اسکن وام آر آی، بیماری‌ها و نقص‌ها را تشخیص دهد. حالا من در دوره دانشجویی، چه درس‌هایی را باید بخوانم که این توانایی را به دست آورم؟
یک دانشجوی پزشکی عمومی در ایران، ۱۰ تا درس آناتومی را باید بخواند، درکش کند، حفظ شود و نمره قبولی بگیرد تا اطلاعات مورد نیاز یک پزشک برای شناخت اعضای بدن و جزییات عملکردی آن را کسب نماید و بعداً در تشخیص‌های پزشکی خودش در مطب و بیمارستان، از این سوادش کمک بگیرد.
در ایران، آناتومی را با اسم «علوم تشریح» هم معرفی می‌کنند. در واقع آناتومی (anatomy) واژه‌ای انگلیسی است که معادل فارسی آن را «علوم تشریح»، ترجمه کرده‌اند. با این توضیح، در هر جای این دوره، عبارت «علوم تشریح» را خواندید، منظور همان آناتومی است. تمایل دارم که در سراسر این صفحه از سایت کلبه مشاوره، اصطلاحات فارسی و انگلیسی را معرفی کنم که هرجای دیگری با هر ادبیاتی صحبت کردند، ذهن آماده‌ای از قبل داشته باشید و بدانید که معادل چه عبارت‌هایی هستند.
عبارت «علوم تشریح» به خوبی این مفهوم را منتقل می‌کند که در این درس‌ها، ریز به ریز بدن انسان مورد تشریح و توضیح قرار می‌گیرد و چون این بررسی از زاویه‌های مختلفی انجام خواهد شد، نیاز به دانستن علم‌های مختلفی است و از این رو به آن علوم تشریح می‌گویند و نه علم تشریح.
همان‌طور که گفتم، در دانشگاه و در رشته پزشکی عمومی، ۱۰ تا درس داریم که درباره آناتومی یا علوم تشریح است. اسامی این درس‌ها را با هم بخوانیم: ۱- مقدمات علوم تشریح، ۲- علوم تشریح اسکلتی عضلانی اندام‌ها، ۳- علوم تشریح سر و گردن، ۴- علوم تشریح دستگاه قلب و عروق، ۵- علوم تشریح دستگاه تنفسی، ۶- علوم تشریح دستگاه گوارش، ۷- علوم تشریح دستگاه اعصاب، ۸- علوم تشریح حواس ویژه، ۹- علوم تشریح غدد درون‌ریز، ۱۰- علوم تشریح دستگاه ادراری تناسلی.
خواندن نام این درس‌ها باز هم این موضوع را زنده کرد که ریز به ریز جزییات بدن انسان، در درس‌های مختلف آناتومی مورد مطالعه و بررسی قرار می‌گیرد تا مهارت پزشک شدن را به دانشجویان این رشته تقدیم کند.
در این جعبه، با توضیحاتی که داده شد، جواب این سؤالات را تا به اینجا دانستیم:
۱- آناتومی چیست؟ شناخت اعضای بدن از نظر نحوه تشکیل و تکامل در دوره جنینی، محل قرارگیری، جنس، اندازه، نقش، عملکرد، ارتباط با سایر عضوها، آسیب‌ها و علائم مرتبط با آن‌ها.
۲- نام دیگر آناتومی در ایران چیست؟ علوم تشریح.
۳- آناتومی به یک پزشک چه کمکی می‌کند؟ اگر بیماری به او مراجعه کرد و توضیح داد که فلان قسمت بدنم درد می‌کند و یا تصاویر پزشکی مثل سی‌تی‌اسکن را نشانش داد، او بتواند تحلیل خوبی از آن قسمت بدن بیمار داشته باشد و تصاویر پزشکی مرتبط با آن درد را ببیند و تحلیل نماید که چه مشکلی وجود دارد و سپس بر اساس نوع بیماری، تجویز درمانی مناسب را نسخه کند.
۴- آناتومی در رشته پزشکی عمومی، چند تا درس است؟ ۱۰ تا درس که نام آن ها عبارت است از ۱- مقدمات علوم تشریح، ۲- علوم تشریح اسکلتی عضلانی اندام‌ها، ۳- علوم تشریح سر و گردن، ۴- علوم تشریح دستگاه قلب و عروق، ۵- علوم تشریح دستگاه تنفسی، ۶- علوم تشریح دستگاه گوارش، ۷- علوم تشریح دستگاه اعصاب، ۸- علوم تشریح حواس ویژه، ۹- علوم تشریح غدد درون‌ریز، ۱۰- علوم تشریح دستگاه ادراری تناسلی.
۵- آیا یک دانش‌آموز یا داوطلب کنکور تجربی، برای اولین بار، در دانشگاه است که با آناتومی برخورد می‌کند؟ خیر. شما در دوران مدرسه، از همان کلاس سوم ابتدایی، بدون آنکه اسمی از آناتومی ببرند، در حال یادگرفتن آناتومی به حد اطلاعات مورد نیاز مدرسه و کنکور بوده‌اید. در فیلم زیر به شما نشان می‌دهم که چطور در پایه‌های تحصیلی مختلف در مدرسه، به شما آناتومی را آموزش داده‌اند؛ چطور؟ هر کجا تصویری از داخل یا خارج بدن انسان به نشان دهند، در واقع دارند در حال ارائه اطلاعات از درس آناتومی هستند در نتیجه از کتاب علوم سوم ابتدایی، در صفحات مختلف، تصاویر مربوط به اعضای مختلف بدن را خواهید دید که به معنای شروع یادگیری آناتومی از این پایه تحصیلی است.

همه این‌ها قبول، اما ای‌کاش می‌شد وارد هرکدام از آن درس‌های آناتومی شویم و جداجدا بررسی کنیم که داخل هرکدام، چه مباحثی را توضیح می‌دهند و درباره چه چیزی صحبت می‌کنند؟
بله حتماً، در جعبه‌های بعدی، هر درس آناتومی یا علوم تشریح را به‌طور جداگانه باز می‌کنم و وارد ریز به ریز مباحث آن‌ها خواهم شد و به این اشاره می‌کنم که در دانشگاه‌های علوم پزشکی ایران، برای دانشجویان پزشکی، در هر یک از آن درس‌ها، چه فصل‌هایی را توضیح خواهند داد. جعبه‌های بعدی را دنبال کنید تا این نیازتان برطرف شود. 

 

جزییات تدریس شده در درس مقدمات علوم تشریح رشته پزشکی

شناخت این درس به زبان خودمانی + فیلم و مثال مقاله

می‌خواهم با یک مثال به شما نشان دهم که در نهایت از یک دانشجوی پزشکی، چه سطحی از تسلط و مهارت را در آناتومی انتظار دارند تا از همین ابتدای کار، بدانید که بعد از گذشت ۱۰ درس مختلف آناتومی، آخرش قرار است چه توانایی داشته باشید که وقتی به عنوان یک پزشک از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوید، کار طبابت را بدون لنگ زدن در آناتومی، پیش ببرید. با هم این مثال را بخوانیم:
از یک پزشک پرسیده‌اند که درباره حفره‌ی پوپلیتئال یا پُپلیته‌آل توضیح بدهد. برای اطلاع خودمان می‌گویم که این حفره، همان گودی پشت زانو است. پزشک قصه ما، چون درس‌های مختلف آناتومی را گذرانده، خیلی سریع و بدون فکر و معطلی، درباره این صحبت می‌کند که حفره‌ی پوپلیتئال کجای بدن قرار دارد، کاربرد و نقشش چیست، هر چیزی که در اطراف و همسایگی این حفره نیز دیده می‌شود را خیلی دقیق توضیح می‌دهد و تمام ورودی و خروجی‌ها و عبوری‌ها مثل رگ‌های خونی و عصبی که از حفره‌ی پوپلیتئال می‌گذرد را معرفی می‌کند و می‌گوید که این رگ‌های عبوری از کجا آمده‌اند و به کجا می‌روند؟
او آن‌قدر سواد کسب کرده است که می‌تواند موارد زیر را به ترتیب برای حفره‌ی پوپلیتئال بیان نماید:
الف) حفره‌ی پوپلیتئال جزء ساختارهای پایینی بدن انسان است (این جمله در زبان پزشکان ایرانی این‌طور می‌چرخد: جزء ساختارهای تحتانی می‌باشد) و شبیه یک ناحیه لوزی است که در پشت زانو قرار گرفته است (پزشک‌ها، در ایران این جمله را این‌طور می‌گویند: نمای خَلْفی زانو) و اصلی‌ترین گذرگاهی است که عروق (از الآن بلد باشید که عروق، نام دیگر رگ‌ها است) و اعصاب از طریق آن، از بین ران و ساق عبور می‌کنند.
ب) این یکی را ببینید که اصطلاحات تخصصی دارد و برای شرایط فعلی ما که هنوز دانشجوی پزشکی نشده‌ایم، چقدر خاص به نظر می‌رسد اما برای پزشک داستان ما آسان شده: حفره‌ی پوپلیتئال چون به شکل لوزی است بنابراین چهار ضلع دارد و این ضلع‌ها به وسیله ماهیچه‌های کمپارتمان خَلْفی (پشتی) ران و ساق ساخته شده که عبارت است از:
الف) لبه سوپرو مدیال: عضله سمی ممبرانوس
ب) لبه سوپرولترال: عضله دوسر ران
پ) لبه اینفرومدیال: سر مدیال گاستروکنمیوس
ت) لبه اینفرولترال: سر لترال گاستروکنمیوس و پلانتاریس
همه چیز اینجا تمام نمی‌شود و علاوه بر توضیحات بالا، او خواهد گفت که حفره‌ی پوپلیتئال دارای یک کف (پایین) و یک سقف (بالا) است. کف این حفره از سطح خَلْفی (پشتی) کپسول مفصلی زانو و سطح خَلْفی (پشتی) فمور ساخته شده و همچنین سقف حفره از دو دیواره تشکیل می‌شود: ۱- فاسیای‌های پوپلیتئال و ۲- پوست.
پ) مقداری چربی و همچنین گره‌های لنفاوی در این ناحیه دیده می‌شود.
ت) حفره‌ی پوپلیتئال، اصلی‌ترین کانال برای ورود و خروج رگ‌های خونی و عصبی از ساق است. اجزای آن از داخل به بیرون (پزشک‌ها این‌طور می‌گویند از مِدیال به لَتِرال) به ترتیب ۱- رگ‌های خونی پوپلیتئال، ۳- عصب تیبیال، ۴- عصب فیبولار مشترک (عصب پرونئال مشترک) است. همچنین عصب تیبیال و فیبولار مشترک سطحی‌ترین اجزای حفره‌ی پوپلیتئال می‌باشند و دو شاخه‌ی عصب سیاتیک هستند. عصب فیبولار مشترک به همراه تاندون عضله دو سر ران و در طول لبه‌ی لترال حفره‌ی پوپلیتئال حرکت می‌کند. رگ صافن کوچک، فاشی‌ای پوپلیتئالِ حفره‌ی پوپلیتئال را طی می‌کند تا وارد این حفره‌ی لوزی شکل شود و به رگ پوپلیتئال بریزد.
ث) تازه نوبت به توضیح آسیب‌ها و بیماری‌های این حفره می‌رسد و ایشان که پزشک عمومی است و درس‌های مختلف آناتومی را پاس کرده به صحبت‌هایش ادامه می‌دهد و می‌گوید: در حفره‌ی پوپلیتئال یعنی دقیقاً گودی پشت زانو، ممکن است حالت باد کردگی مشاهده شود (پزشک‌ها این‌طور می‌گویند: تَوَرم در حفره‌ی پوپلیتئال). چهار علت برای این تورم وجود دارد: ۱- کیست بِیکر (یک کیسه پر شده از مایع در مفصل زانو) و ۲- آنوریسم شریان پوپلیتئال (گشادن شدن این رگ)، ۳- ترومبوز رگ عمقی، ۴- کیست اکتسابی شریان پوپلیتئال و ۵- نئوپلاسم‌های مختلف مانند رابدومیوسارکوم.
ج) ایشان یک پزشک است و به سادگی می‌تواند از روی بدن انسان و ماژُول و همچنین عکس‌های پزشکی، حفره‌ی پوپلیتئال را نشان دهد و یا اگر استادش، دستش را روی حفره‌ی پوپلیتئال گذاشت، او می‌تواند نامش را بگوید. راستی ماژول، همان عروسک پلاستیکی که اگر به آزمایشگاه زیست دبیرستان رفته باشید، حتماً دیده‌اید و همچنین در فروشگاه‌های لوازم پزشکی و لوازم‌التحریری‌های بزرگ نیز می‌فروشند و اعضای درونی و بیرونی بدن انسان را نشان می‌دهد (در فیلم ابتدای همین جعبه نیز، ماژول‌ها را نشان دادم).
در حال حاضر که می‌دانید از یک پزشک، بعد از گذراندن درس‌های آناتومی، چه سطحی از سواد را انتظار دارند؟ او باید درباره کل بدن انسان به همین خوبی صحبت کند و طبیب با مهارتی شود. به دست آوردن اطلاعات بالا، آن هم برای تمام قسمت‌های بدن انسان، فقط در یک درس به دست نمی‌آید بلکه در مجموعه درس‌های علوم تشریح به وقوع می‌پیوندد و قرار نیست همه این علم را در یک درس و کتاب کسب نمایید بلکه هر بخش از این توانایی‌ها را در یک درس و کتاب جداگانه خواهید آموخت.
هر علمی نیازی به پایه و مقدمه دارد دقیقاً مثل ریاضی که اول یاد گرفتیم چطور جمع و تفریق و ضرب و تقسیم کنیم و هر سال که جلوتر رفتیم، مطالب پیشرفته‌تری را یاد گرفتیم و همین داستان را برای درس‌های علوم تشریح نیز داریم؛ یعنی ابتدا باید مبانی، مقدمات و پایه آناتومی را یاد بگیریم و کم کم به سطح‌های بالاتر راه یابیم.
اینجاست که سر و کله درسی با عنوان «مقدمات علوم تشریح برای دانشجویان پزشکی» پیدا می‌شود و می‌گوید: «برای ورود به دنیای آناتومی و علوم تشریح، ابتدا باید پایه و اساسش را بیاموزید».
یک سوال؛ این پایه‌ها چه هستند؟ آنچه در مقدمات علوم تشریح به عنوان پایه و درس آناتومی خواهید آموخت، شامل موارد و جزییاتی می‌شوند که در ادامه، با شماره‌گذاری درباره ریزه‌کاری‌های هر یک، توضیح داده‌ام و برای گرفتن نمره بالا از این درس و همچنین تسلط روی طبابت و اجازه انتخاب درس‌های بعدی علوم تشریح توسط سیستم انتخاب واحد دانشگاه (پاراگراف بعدی توضیح می‌دهم)، موظف به یادگیری عمیق این موضوعات هستید. شما که هنوز دانشجوی پزشکی نشده‌اید، باید بدانید که دقیقاً قرار است درباره چه مباحثی در این درس صحبت کنند تا آرام آرام ذهنیت درستی از رشته پزشکی بسازید و تصمیم بگیرید که آیا می‌خواهید، شغل آینده‌تان، پزشکی باشد؟
در پاراگراف قبلی یک جمله گفتم که نیاز به توضیح بیشتر دارد؛ کدام جمله؟ آنجا که گفتم «اجازه انتخاب درس‌های بعدی علوم تشریح توسط سیستم انتخاب واحد دانشگاه». این جمله یعنی چه؟ یادتان می‌آید در جعبه قبلی همین مطلب، ۱۰ درس آناتومی را نام بردم؟ یکی از آن ۱۰ درس، همین مقدمات علوم تشریح بود.
اگر بخواهید اجازه برداشتن آن ۹ درس دیگر را درترم‌های بعدی داشته باشید، اول باید نمره قبولی در درس مقدمات علوم تشریح گرفته باشید و اگر این نمره قبولی را کسب نکنید، سیستم انتخاب واحد دانشگاه اجازه نمی‌دهد که یکی از آن ۹ درس آناتومی را بردارید؛ چون می‌گوید شما مبانی و مقدمات آناتومی را قبول نشده‌اید و چطور وقتی هنوز در مقدمات علوم تشریح، نمره قبولی نگرفته‌اید، انتظار دارید درس‌های بعدی آناتومی را بردارید که همگی نیاز به درک همان مقدمات علوم تشریح دارند؟
پس با یک فشار بیشتر باید این درس را بیاموزید و مرور کنید تا حتماً درکش کنید، یادش بگیرید، حفظش کنید و پاس شوید. قطعاً برای کسی که روز به روز درس بخواند و دنبال شب امتحانی نباشد، پاس کردن این درس، عجیب و غریب نیست.
این را هم بدانید که وقتی دانشجو شدید، دیگر کم پیش می‌آید که از اصطلاح شب امتحانی استفاده کنند و به جای آن، عبارت «فُرْجِه» را به کار می‌برند. فرجه یعنی فرصت و حکایتش به این بر می‌گردد که حداقل دو هفته قبل از شروع اولین امتحان پایان‌ترم، کل کلاس‌ها تعطیل می‌شود تا همه دانشجویان، خود را برای امتحانات آماده کنند و به ترتیب در تاریخ‌های اعلام شده برای امتحانات، در امتحان آن درس شرکت کنند و دوباره درس بخوانند برای امتحان بعدی.
با این حساب، دانشجوی پزشکی، نمی‌تواند یک دانشجوی فُرجه خوان باشد، یعنی امیدش فقط به همان دو هفته تعطیلی پایان‌ترم باشد که درس‌ها را در آنجا جمع کند. قطعاً نمی‌رسد و باید از امروز بدانید که وقتی قرار است دانشجوی پزشکی شوید، پس باید بپذیرید که هر روز، درس همان روز و درس‌های فردای خود را بخوانید، مرور کنید و حفظ شوید.
به بحث خودمان برگردیم. می‌خواستم ریزه‌کاری‌های مباحث ارائه شده در درس مقدمات علوم تشریح را برایتان توضیح دهم تا از هم اکنون بدانید که در این درس چه خبر است. به شماره‌گذاری‌های زیر بروید و این جزییات را بخوانید. فقط به این نکته هم دقت داشته باشید که هر استادی بر اساس سیاست‌های دانشکده پزشکی دانشگاهی که قبول شده‌اید و همچنین تقسیم وظایف بین اساتید و سابقه تدریس خودش، می‌تواند بخش‌هایی که در ادامه توضیح می‌دهم را کمی تغییر دهد و بعضی از توضیحات را حذف کرده یا چیزهایی به برخی بیفزاید. ولی در حالت کلی، موارد زیر در درس علوم تشریح مقدماتی گفته خواهد شد؛ شاید کمی کمتر یا کمی بیشتر. با هم این موارد را بخوانیم:
۰- مدت‌زمان ارائه این درس: برای این درس، به مدت ۳۸ ساعت، سر کلاس تئوری خواهید نشست تا مفاهیم این درس را با تدریس استادتان، آموزش ببینید. یادتان هست منظور از کلاس تئوری یا نظری چه بود؟ بله همان سر کلاس نشستن مثل دوران مدرسه که معلم می‌آمد پای تخته و تابلو تا درس را توضیح دهد. با این شرایط، ۳۸ ساعت مثل مدرسه، سر کلاس مقدمات علوم تشریح می‌نشینید. سپس به مدت ۸ ساعت، این درس را در اتاق تشریح به صورت عملی، خواهید گذراند. با این حساب، کل درس مقدمات علوم تشریح، ۴۶ ساعت می‌شود که ۳۸ ساعت آن مثل دوران مدرسه در کلاس‌های تئوری و ۸ ساعت آن در اتاق تشریح به صورت عملی است.
۱- همان‌طور که از اسم درس پیداست، قرار است مقدمات و پایه‌های علوم تشریح را به دانشجویان پزشکی یاد بدهند که بعداً از این آموخته‌ها در درس‌های بعدی علوم تشریح، استفاده کنید. با این حساب، در این درس، قرار است یک عالمه مفهوم ابتدایی و مقدماتی که پایه و اساس مفاهیم پیشرفته‌تر می‌شوند را بیاموزید و هر کسی این پایه‌ها را بهتر یاد بگیرد، قطعاً در درس‌های بعدی علوم تشریح نیز روان‌تر می‌آموزد و نمرات بهتری می‌گیرد.
این‌طور فکر نکنید که رشته پزشکی فقط تیغ جراحی است و به اتاق عمل باید بروید، اتفاقاً در رشته پزشکی، بیش از آنکه فکرش را کنید به پایه‌ها، مفاهیم و آموزش‌های تئوری و نظری اهمیت می‌دهند تا مطمئن شوند یک پزشک، مهارت فکری مناسب را برای طبابت پیدا کرده است.
پس خودتان را برای نشستن روی صندلی‌های یک نفره کلاس‌های تئوری آماده کنید چرا که قبل از هر کار عملی، ابتدا باید پایه‌های ذهنی‌تان ساخته شود. همان‌طور که در ابتدای این جعبه هم نوشتم، ۳۸ ساعت سر کلاس نظری هستید و فقط ۸ ساعت کار عملی را در اتاق تشریح تجربه خواهید کرد، چون این درس به معنای پایه‌سازی مفهومی برای ذهن یک پزشک است.
۲- معمولاً در اولین جلسه درس مقدمات علوم تشریح، استادتان به تاریخچه این درس اشاره می‌کند و نام افراد برجسته‌ای که در سر و شکل گرفتن درس علوم تشریح در ایران و جهان، زحمت کشیده‌اند و از بنیان گذران این درس به حساب می‌آیند را بیان می‌کند و توضیح می‌دهد که این درس در روزهای اول خودش به چه صورت ارائه می‌شده و به مرور زمان چه تغییراتی کرده و امروزه، شامل چه فصل‌ها و مباحثی است. با این حساب، نکته پیچیده‌ای در این قسمت وجود ندارد و صرفاً بیان تاریخ شکل‌گیری درس آناتومی است.
۳- از آنجایی که هم در این درس و هم در درس‌های بعدی علوم تشریح، قرار است که با جسد واقعی در اتاق تشریح رو به رو شوید و آموخته‌های تئوری خود را به صورت عملی روی جسد واقعی نشان دهید، پس استادتان می‌کوشد تا حتماً تعاریف و اصول کار با جسد واقعی را آموزش دهد و شما نیز بایستی این قوانین را به دقت بیاموزید که بعداً در بخش عملی، بتوانید آن‌ها را به کار ببرید. راستی، اساتید و دانشجویان پزشکی به جای گفتن «جسد»، از واژه انگلیسی cadaver «کاداور» استفاده می‌کنند و اگر سر کلاس یا در محوطه دانشگاه، این اصطلاح را شنیدید، تعجب نکنید.
۴- استادتان اصولی اخلاقی حرفه پزشکی و کار با کاداور (جسد واقعی) را توضیح می‌دهد تا کرامت انسانی کاداور را حفظ نموده و از هر گونه شوخی پرهیز کنید. همچنین برای هر یک از اعضای کاداور ارزش آموزشی و اهمیت حیاتی قائل باشید و از آن‌ها مراقبت نمایید که آسیب نبینند.
استادتان از همه دانشجویان می‌خواهد که حتماً، قبل از کار بر روی کاداور، سعی کنید که آموخته‌های کلاس‌های نظری درس تشریح و همچنین پرسش‌های خود را بر روی مولاژ (همان شبیه‌ساز بدن انسان که از جنس پلاستیک است) ارائه کنید تا آمادگی لازم برای کار با کاداور را به دست آورید.
۵- یادتان می‌آید که در درس ریاضی، دستگاه مختصات داشتیم و به کمک آن می‌توانستیم توابع مختلف را رسم کنیم؟ در درس علوم تشریح نیز انواع مختلفی از محورها را داریم که از بالا به پایین بدن یا از چپ به راست بدن، رسم می‌شوند تا به وسیله این محورها و خطوط، محل قرار گیری اندام‌های بدن را آدرس‌دهی کنید. در درس مقدمات تشریح، به طور حرفه‌ای یاد می‌گیرید که چطور به کمک صفحات و محورهای قراردادی که شبیه همان دستگاه مختصات ریاضی هستند، محل یک عضو از بدن را آدرس‌دهی کنید. این محورها را در فیلم ابتدای این جعبه، نشان دادم.
این قسمت را باید خیلی دقیق یاد بگیرید چون تمام آناتومی و موقعیت‌شناسی اعضای بدن که در این درس و درس‌های بعدی علوم تشریح می‌آموزید روی همین نام‌گذاری استوار است و تا می‌توانید باید برای درک روش آدرس‌دهی اعضای بدن وقت بگذارید و در زمان دانشجویی خود، هر روز مشغول تمرین آدرس‌دهی باشید تا مطلب برایتان جا بیفتد.
۶- در درس‌های بعدی علوم تشریح، هرکدام از بخش‌های بدن را به طور تخصصی مورد بررسی قرار می‌دهید اما در درس مقدمات علوم تشریح، به طور خیلی کلی، چیزهایی درباره دستگاه‌های عمومی بدن مثل استخوان‌بندی، مفاصل، ماهیچه‌ها و اعصاب را برایتان می‌گویند که بیشتر درباره آدرس‌دهی محل قرارگیری آن‌هاست که تمرینی برای مورد قبلی باشد. جزییات هرکدام از دستگاه‌های بدن را در درس‌های علوم تشریح مخصوص به خودشان خواهید خواند و وارد ریزه‌کاری‌هایش می‌شوید.
۷- آناتومی هر دو انسان، دقیقاً شبیه به هم نیست و ممکن است از نظر اندازه و شکل اعضا، ترتیب سازه‌ها و… با هم فرق داشته باشند. این تفاوت‌ها را در این درس توضیح می‌دهند تا وقتی در دنیای طبابت وارد شدید، شوکه نشوید که چرا آناتومی آدم‌ها، دقیقاً مثل هم نیست.
۸- آناتومی بدن انسان نیز می‌تواند تحت تأثیر عوامل ژنتیکی یا محیطی، دچار اختلال‌ها، بیماری‌ها و نواقصی شود. در این درس، مقدماتی را می‌آموزید که روی این اختلالات و نحوه تأثیرگذاری آنان بر آناتومی بدن انسان، مسلط شوید.
۹- حتماً در فیلم‌ها یا مراجعه حضوری خودتان به پزشک، این را مشاهده کرده‌اید که پزشک مورد نظر مشغول تماشای تصاویر پزشکی به کمک کامپیوتر یا دستگاه نگاتوسکوپ است. نگاتوسکوپ، همان صفحه نورانی که عکس رادیولوژی را روی آن می‌گیرند تا جزییات تصویر را بهتر تماشا کنند. در درس مقدمات علوم تشریح، نحوه خواندن عکس‌های پزشکی مربوط به آناتومی را آموزش می‌بینید و باید به عنوان یک پزشک به مهارتی برسید که مشکلات مرتبط با آناتومی که از روی عکس قابل مشاهده است را بیان کنید.
به طور مثال، بعد از تمام شدن این درس، باید این توانایی را داشته باشید که از روی تصویر پزشکی، شکستگی استخوان، تورم‌ها و یا عفونت‌های داخلی را تشخیص دهید. به بیان دیگر، کل درس در حال تلاش است تا چشمان شما را به خوب دیدن اجزای بیرونی و داخلی بدن عادت دهد و یاد بگیرید که موقعیت آن‌ها کجاست و سپس با تصاویر پزشکی مقایسه کرده و تشخیص پزشکی خود را ارائه دهید.
۱۰- نام این درس چه بود؟ مقدمات علوم تشریح. با این حساب، استادتان بعد از آنکه جنبه‌های مختلف آناتومی را به صورت نظری توضیح داد، بحث را ریزتر می‌کند چراکه قرار است به سراغ سلول (یاخته) و سیتولوژی (علوم سلولی) برود.
سلول، واحد اصلی ساختاری و عملکردی است و بنیان تمامی فرآیندهای زیستی می‌باشد. سیتولوژی یا علم سلولی، دانشی است که به مطالعه سلول‌ها و ساختارهای زیستی درون سلولی مانند هستک، کروماتین، هسته، پوشش هسته، منافذ هسته، ریبوزوم، سانتریول، میکروتوبول، وزیکول، شبکه آندوپلاسمی صاف، شبکه آندوپلاسمی زیر، دستگاه گلژی، لیزوزوم، واکوئل، میتکوندری، سیتوپلاسم، غشای پلاسمایی می‌پردازد. پس در این درس، یک دنیا اطلاعات دقیق درباره سلول به دست خواهید آورید.
۱۱- بعد از آنکه روی سلول مسلط شدید، در قدم بعدی بایستی درباره بافت‌های تشکیل دهنده بدن انسان آگاه شوید؛ بنابراین استادان بحث را روی بافت پوششی، بافت پیوندی (همبند)، چربی، استخوان، غضروف، مفاصل، بافت عضلانی و بافت عصبی استوار می‌کند و این بافت‌شناسی، پایه‌ای برای درس‌های بعدی آناتومی به حساب می‌آید چرا که کل بدن انسان دارای انواع بافت‌ها است و وقتی هر قسمتی از علوم تشریح را بخوانید، استاد آن درس حتماً خواهد خواست که بافت‌های آن بخش را بیان کنید.
این را هم می‌دانیم که انواع بافت‌ها را در فصل‌های مختلف زیست دبیرستان می‌خوانید (به طور مثال فصل ۱ دهم و فصل ۱ و ۳ یازدهم) و در درس مقدمات علوم تشریح، بسیار بیشتر و با اطلاعات جامع و بسیار گسترده‌تر از دبیرستان، به بافت‌شناسی خواهید پرداخت.
۱۲- خون به طور مستقیم و غیرمستقیم با تمام اعضای بدن انسان در ارتباط است و در درس‌های بعدی علوم تشریح، وقتی می‌خواهند یک قسمت را از نظر آناتومی بررسی کنند حتماً می‌پرسند که نحوه خون‌رسانی و عبور رگ‌های خونی را در این بخش توضیح بدهید، مثل همان حفره‌ی پوپلیتئال که پزشک قصه ما، به خوبی رگ‌های خونی عبوری از آن را تشریح کرد.
مقدماتی از خون و خون‌سازی را در درس مقدمات علوم تشریح آموزش می‌دهند که در این مورد به تشریح نحوه تولید خون در اعضای مختلف مانند نخاع استخوان، طحال و کبد می‌پردازند. همچنین اثرگذاری هورمون‌های مختلف بر فرآیند تولید خون نیز تدریس می‌شود.
با این توصیفات، در درس مقدمات علوم تشریح درباره ساختار خون که شامل سلول‌های قرمز، سلول‌های سفید، پلاسما (خوناب) و عوامل دیگری مانند پروتئین‌های محلول در خوناب، پلاکت‌ها و… می‌شود، خواهید خواند و نحوه تولید، رشد و تکامل تمام این اجزا را به طور جداگانه بررسی خواهید نمود.
وظایف خون را خواهند گفت. خون علاوه بر حمل اکسیژن و مواد غذایی، وظایف دیگری مانند تنظیم دمای بدن، حمل مواد ضایعاتی، ایمنی، حفظ تعادل pH و… دارد.
بررسی ناهنجاری‌ها و بیماری‌های مرتبط با خون و سلول‌های خونی، از جمله آنمی‌ها، سرطان خون و اختلالات تخصصی خون (مثل هموفیلیا) از دیگر وظایف استاد درس مقدمات علوم تشریح است.
۱۲- تا به اینجای درس، درباره تاریخچه علوم تشریح اطلاعاتی بدست آوردید، بعداً آموختید که چه قوانین و آداب اخلاقی برای کار با کاداور وجود دارد و سپس محورها و صفحات مختلف برای آدرس‌دهی اعضای بدن را آموزش دیدید و کار با تصاویر پزشکی را یاد گرفتید و بعد دنیای سلولی و بافت‌شناسی را بررسی کردید و درباره خون و خون‌سازی، مطلع شدید ولی هر چه تا اینجا گفته شده مربوط به بعد از تولد است و حالا نوبتی هم باشد، نوبت رفتن به دنیای جنینی و بررسی مباحث مرتبط با علوم تشریح مقدماتی در دوره جنینی است.
در اولین حرکت برای شروع دوره جنینی، لازم است که درباره نحوه شکل‌گیری خود جنین، آموزش ببینید؛ درنتیجه در این درس حتماً توضیحاتی درباره مقدمات، تعاریف و گامتوژنز که شامل اووژنز و اسپرماتوژنز است را خواهید گذراند. منظور از این اصطلاحاتی که عجیب و غریب به نظر می‌رسد، چه چیزهایی است؟ این‌ها، همان مباحثی هستند که در فصل هفت زیست یازدهم می‌خوانید ولی در این درس، با جزییات بیشتر و بسیار جامع‌تر آموزش خواهید دید. دقت داشته باشید که فصل شش یازدهم نیز برای درک فصل هفت یازدهم نیاز است. در درس مقدمات علوم تشریح، اطلاعات دقیقی درباره تشکیل تخم و اتفاقات قبل و بعدش خواهید خواند.
۱۳- بعد از آنکه اتفاقات قبل و بعد از شکل‌گیری تخم را به طور دقیق آموزش دیدید، الآن یکی از جذاب‌ترین تحلیل‌های رشته پزشکی را آغاز می‌کنید. منظورم چیست؟ جنین انسان به مدت ۳۸ هفته در رحم مادر است و در درس مقدمات علوم تشریح، تمام اتفاقات، تغییرات، شروع شکل‌گیری یک عضو و سایر جزییات مربوط به هر هفته از حضور جنین در رحم مادر را به طور جداگانه می‌آموزید. این خیلی مهم است که بتوانید به عنوان یک دانشجوی پزشکی، به خوبی توضیح دهید که جنین انسان در هر هفته، چه تغییراتی می‌کند و هر بار چه بخش‌هایی تشکیل شده یا کامل‌تر می‌شوند. جزییات این دگرگونی‌ها را در همین درس مقدمات علوم تشریح خواهید خواند.
مثلاً اتفاقات هفته اول جنین که شامل تخمک‌گذاری، لقاح و تشکیل تخم است را به صورت دقیق می‌آموزید یا جزییات هفته دوم جنین که شامل لانه گزینی و تشکیل پرده‌های جنینی و ارتباط خونی مادر و جنین است را یاد می‌گیرید یا رخدادهای هفته سوم جنین که شامل تشکیل دیسک سه لایه جنینی، گاسترولاسیون و تشکیل محورهای بدن است را تدریس می‌کنند.
رویدادهای هفته سوم تا هشتم جنین که شامل مشتقات لایه‌های اکتودرم، مزودرم، اندودرم و ستیغ عصبی است را فرا خواهید گرفت. مثلاً این بازه، همان دوره‌ای است که اندام‌های اصلی جنین، شروع به شکل گرفتن می‌کند که جزییات هرکدام را به طور جداگانه بایستی بتوانید بعد از اتمام این درس، هم برای امتحان و هم به عنوان یک پزشک، به راحتی تشریح نمایید.
دوره فِتال یا همان هفته‌های هشتم تا سی و هشتم جنین را توضیح می‌دهند. در این دوره، جنین به شکلی کامل‌تر و شبیه به انسان، دیده می‌شود. بسیاری از اندام‌ها و دستگاه‌های بدن به شکل کاملی تشکیل می‌شوند و اندام‌ها و دستگاه‌های اصلی مانند قلب، کبد، کلیه‌ها، ریه‌ها و چشم‌ها، کار خود را آغاز می‌کنند. جنین، در دوره فِتال، رشد سریعی را تجربه می‌کند و اندام‌ها و دستگاه‌های مختلف در بدنش تکمیل می‌شوند. یک دانشجوی پزشکی بعد از پایان درس علوم تشریح مقدماتی، موظف است که تمام این ریزه‌کاری‌ها را به دقت توضیح دهد و آن‌ها را فهمیده باشد.
در ادامه مباحث جنین و حضورش در رحم مادر، درباره جفت و پرده‌های جنینی و دوقلوها، نیز صحبت می‌شود و همان‌طور که از عنوان پیداست، قرار است به طور جامع و کامل درباره نحوه شکل‌گیری دوقلوها صحبت شود و اینکه تفاوت‌ها و شباهت‌های شکل‌گیری دوقلو و با تک قلو را بتوانید بیان نمایید.
نمی‌دانم در دور و اطراف خودتان این موضوع را شنیده‌اید یا خیر اما خود من این را در مورد فرزند همسایه‌مان می‌دانم که با یک نقص مادر زادی قلبی به دنیا آمد و در همان روزهای اول زندگی‌اش در این دنیا، نیاز به عمل جراحی داشت و حدود شش ماه تحت نظر پزشک بود و خدا را شکر، مشکلش حل شد و کاملاً صحیح و سالم است.
این ماجرا نشان می‌دهد که همه جنین‌ها، سالم و طبیعی، رشد و تکامل را چه در دوره جنینی و چه بعد از تولد، سپری نمی‌کنند و برخی از آن‌ها درگیر اتفاقات ناخوشایند می‌شوند. شما دانشجوی پزشکی می‌شوید و قرار است که بعداً یک پزشک باشید و این به معنای نیازتان به درک اصول و ناهنجاری‌های (بیماری‌های) مادرزادی است.
در این درس، توضیح داده می‌شود که ناهنجاری‌های مادرزادی چیستند و چگونه در دوران جنینی یا بارداری ایجاد می‌شوند. همچنین، می‌آموزید که چگونه این ناهنجاری‌ها می‌توانند از طریق ژنتیک یا عوامل محیطی به وجود آیند. انواع مختلف ناهنجاری‌های مادرزادی، از جمله اختلالات قلبی، مشکلات اسکلتی، مشکلات نورولوژیک و غیره، آموزش داده می‌شود.
یاد می‌گیرید که چگونه ناهنجاری‌های مادرزادی می‌توانند رشد کودکان پس از تولد را تحت تأثیر قرار دهند و شامل مشکلات جسمی، رفتاری، تغذیه‌ای و دیگر جنبه‌های مرتبط با سلامت کودکان است.
در این درس با روش‌های تشخیص و مدیریت ناهنجاری‌های مادرزادی آشنا می‌شوید و چون پزشک هستید پس باید تست‌های ناهنجاری از جمله سونوگرافی، آزمایش‌های خونی و روش‌های درمان را بشناسید و درباره نقاط ضعف و قوت و کاربرد هر یک توضیح دهید.
این‌ها، تمام موضوعاتی است که در درس مقدمات علوم تشریح آموزش می‌دهند که هم برای نمره قبولی و هم برای اجازه انتخاب درس‌های بعدی علوم تشریح و هم برای طبابت به آن‌ها نیاز دارید.
نکته مهم برای نمره گرفتن در این درس: از دانشجوی پزشکی انتظار دارند که علاوه بر اینکه روی مفاهیم تئوری و نظری مسلط است که بتواند نمره خوبی بگیرد، این توقع را هم دارند که در فرآیندهای یاددهی و یادگیری همزمان در کارگروهی بر روی کاداور (جسد واقعی) مشارکت فعال کند و این‌طور نباشد که خودش را پشت بقیه همکلاسی‌ها پنهان کند یا ترس از مواجه شدن با کاداور داشته باشد.
با این توضیح، بدانید و آگاه باشید که استادتان به رفتار و عملکردتان در کلاس تئوری و اتاق تشریح توجه می‌کند و فعالیت شما در هر دو کلاس و میلی که برای رو به رو شدن با کاداور و ماژول نشان می‌دهید، به معنای یادگیری بهتر این درس و کسب نمره بالاتر است.
با جزییات این جعبه، خیلی دقیق فهمیدیم که حال و هوای مقدمات علوم تشریح چیست؛ اما‌ای کاش می‌شد که درباره بقیه درس‌های علوم تشریح هم با همین جزییات، اطلاعات داشته باشیم تا رشته پزشکی را خیلی دقیق بشناسیم و هدفمان را با آگاهی کامل انتخاب کنیم.
بله قطعاً به این مورد نیاز دارید و برای همین است که در جعبه بعدی، به سراغ درس دیگری از خانواده علوم تشریح رفته‌ام و ریزه‌کاری‌هایش را توضیح داده‌ام. جعبه به جعبه پیش می‌رویم و هر بار، گوشه‌ای از پازل شناختی ما نسبت به پزشکی تکمیل خواهد شد.

در درس علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عضلانی پزشکی، چه خواهیم خواند؟

نکته: واژه «عضله»، به معنای «ماهیچه» است و در متن‌های قدیمی به کار می‌رفته مقاله

فرض کنید که من دانشجوی پزشکی هستم و درس «مقدمات علوم تشریح» را قبول نشده باشم. در این صورت، سیستم انتخاب واحد دانشگاه به من اجازه برداشتن درس «علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی» را برای ترم جدید نمی‌دهد و می‌گوید که اول باید درس «مقدمات علوم تشریح» را پاس کنید و قبول شوید تا بعدش بتوانید درس «علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی» را بردارید. چرا این‌طور است؟
چون در درس «علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی»، مطالبی گفته می‌شود که نیاز به دانستن مفاهیم و مبانی گفته شده در درس «مقدمات علوم تشریح» دارد. دانشگاه می‌خواهد مطمئن شود که شما به طور دقیق، مطالب بیان شده در درس «مقدمات علوم تشریح» را درک کرده‌اید و تنها راهش برای فهمیدن این موضوع، کسب نمره قبولی است.
با این شرایط، اگر من درس «مقدمات علوم تشریح» را قبول نشوم، باید منتظر ارائه آن درس درترم بعدی یا دو ترم بعدی باشم و دوباره سر کلاس‌هایش بروم و مطالب گفته شده در جعبه قبلی را کامل بیاموزم و نمره قبولی را بگیرم تا اجازه انتخاب درس «علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی» را داشته باشم. مجدداً یادآور می‌شوم که اگر یک دانشجویی باشم که درس‌های هر روز را همان روز مرور کنم و همه را برای فرجه‌ها و روزهای امتحان روی هم جمع نکنم، قطعاً پاس کردن و کسب نمره قبولی در درس «مقدمات علوم تشریح» سخت و عجیب نیست و کاملاً در دسترس است.
حالا فرض کنید که چه بار اول چه برای دفعه بعدی، بالاخره توانستم درس «مقدمات علوم تشریح» را با نمره قبولی پاس کنم. حالا سیستم انتخاب واحد دانشگاه علوم پزشکی، اجازه می‌دهد که درس «علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی» را بردارم. به این ماجرا که تا درس «مقدمات علوم تشریح» را قبول نشده بودم اجازه انتخاب درس «علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی» را نداشتم، «پیش‌نیاز» می‌گویند. پیش‌نیاز یعنی چه؟
یعنی مثلاً وقتی گفته می‌شود که درس «مقدمات علوم تشریح»، پیش‌نیاز درس «علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی» است، پس باید اول نمره قبولی در درس «مقدمات علوم تشریح» را به دست بیاورم تا سیستم انتخاب واحد، اجازه برداشتن درس «علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی» را بدهد. با این توضیح، اگر از این به بعد شنیدید یا خواندید که درس x، پیش‌نیاز درس Y است؛ معنا و مفهومش این‌طور می‌شود: تا زمانی که درس x را قبول نشوید، اجازه انتخاب درس Y را ندارید. حالا اهمیت پاس کردن و قبول شدن درس‌ها را بیشتر می‌توان حس کرد.
من الآن توانسته‌ام درس «علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی» را انتخاب کنم و مشتاقم بدانم که قرار است در آن، چه جزییاتی تدریس شود تا بر اساس شناخت، تصمیم بگیرم که وارد رشته پزشکی بشوم یا خیر؟
آنچه در علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی خواهید آموخت، شامل موضوعاتی می‌شوند که در ادامه، با شماره‌گذاری درباره آن‌ها، توضیح داده‌ام و برای گرفتن نمره بالا از این درس و همچنین تسلط روی طبابت، موظف به یادگیری عمیق این موارد هستید.
فقط به این نکته دقت داشته باشید که هر استادی بر اساس سیاست‌های دانشکده پزشکی و همچنین تقسیم وظایف بین اساتید و سابقه تدریس خودش، می‌تواند بخش‌هایی که در ادامه توضیح می‌دهم را کمی تغییر دهد و بعضی از توضیحات را حذف کرده یا چیزهایی به برخی بیفزاید. ولی در حالت کلی، موارد زیر، در درس علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی گفته خواهد شد حالا شاید کمی کمتر یا کمی بیشتر. با هم این موارد را بخوانیم:
0- مدت‌زمان ارائه این درس: به طور معمول، درس علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی شامل 30 ساعت آموزش نظری یا تئوری در کلاس درس، دقیقاً شبیه به دوران مدرسه و 20 ساعت آموزش عملی در اتاق تشریح است که در مجموع، 50 ساعت به طول خواهد انجامید.
1- متخصصان آناتومی، وقتی می‌خواهند درباره استخوان‌های بدن صحبت کنند، آن‌ها را از نظر موقعیت قرارگیری به چهار قسمت تقسیم می‌کنند: الف) استخوان‌های سر و گردن، ب) ستون فقرات یا همان ستون مهره‌ها، پ) استخوان‌های اندام‌های بالایی بدن مثل شانه، بازو، ساعد و... که به آن‌ها اندام‌های فُوقانی نیز می‌گویند، ت) استخوان‌های اندام‌های پایینی بدن مثل ران، ساق و ...؛ که به آن‌ها اندام‌های تَحتانی گفته می‌شود.
مورد (الف)، درس اختصاصی خودش را با نام «علوم تشریح سر و گردن» دارد که در جعبه بعدی همین دوره از سایت کلبه مشاوره به آن خواهم پرداخت ولی مورد (ب)، (پ) و (ت) را در همین جعبه بررسی می‌کنیم.
2- وقتی این درس را تمام کنید، انتظار دارند که درباره استخوان‌ها، مفصل‌ها، رباط‌ها و ماهیچه‌های بدن انسان، توضیحات کاملی را بتوانید از حفظ، ارائه دهید. به نظرم اگر با مثال جلو برویم، مطلب روشن‌تر خواهد شد.
از یک دانشجوی پزشکی خواسته‌اند که درباره «استخوان فِمُور یا به انگلیسی femur» از زاویه دید درس آناتومی اسکلتی-عضلانی، توضیح بدهد. او با شنیدن نام این استخوان به ترتیب موارد زیر را خواهد گفت:
الف) استخوان فمور، تنها استخوان موجود در ران و درازترین استخوان بدن انسان است
ب) این استخوان، از مفصل لگن تا مفصل زانو امتداد دارد.
پ) این استخوان، محل اتصال تعدادی از عضلات و رباط‌ها در ناحیه ران می‌باشد.
ت) استخوان فمور به سه قسمت تقسیم می‌شود: 1- قسمت بالای استخوآن‌که پروگزیمال نام دارد، 2- قسمت تنه، 3- قسمت دیستال که پایین استخوان است. حالا هر کدام از این سه قسمت جزییات خودش را دارد که در موارد بعدی، به آن‌ها اشاره می‌کند.
ث) استخوان ران یا همان فمور، از قسمت بالای خودش به لگن وصل می‌شود. در زیست یازدهم می‌خوانیم که وصل شدن دو استخوان به یکدیگر در ناحیه‌ای به نام مفصل اتفاق می‌افتد؛ بنابراین بخش بالایی استخوان فمور با لگن، مفصل شده است. خودمانی بگویم؟ استخوان ران به استخوان لگن وصل می‌شود البته نه به صورت مستقیم و حتماً عکس‌هایش را دیده‌اید. حالا ببینیم پزشکان این جمله را چطور می‌گویند: پروگزیمال استخوان فمور (همان بخش بالایی این استخوان) با استابولوم لگن (همان حفره پایین لگن) مفصل شده و مفصلی به نام هیپ را می‌سازند.
ث) قسمت پروگزیمال یا همان بخش بالایی استخوان فمور، خودش از چند بخش تشکیل شده که شامل سر، گردن و دو زائده‌ی استخوانی بزرگ و کوچک (پزشکان می‌گویند تروکانتر بزرگ و کوچک) و دو برآمدگی می‌باشد که تروکانترها در محل این دو برآمدگی به یکدیگر وصل می‌شوند و خط اینترتروکانتریک در جلو (پزشکان ایرانی به جای جلو می‌گویند قُدام) و ستیغ تروکانتریک در خلف (این لغت را قبلاً شناخته بودیم که همان پُشت است).
ج) باز هم قسمت پروگزیمال را ریزتر بررسی می‌کند و می‌گوید: بخش سر که بالاترین قسمت پروگزیمال استخوان فمور می‌شود، سطح صافی دارد و همه بخش‌های آن به جز یک ناحیه‌ی تو رفته که فووآ نامیده می‌شود و رباط سر فمور به آن متصل می‌شود، به وسیله غضروف مفصلی پوشانده می‌شود و به طور کامل وارد حفره لگن می‌شود با استابولوم لگن مفصل می‌شود.
چ) بخش گردن قسمت پروگزیمال استخوان فمور، وظیفه دارد که سر و تنه‌ی فمور را به یکدیگر بچسباند. این ناحیه، اولاً یک ساختار استوانه‌ای دارد و که در سمت چسبیده به سر، برجسته می‌شود (پزشکان ایرانی می‌گویند در جهت فوقانی-مِدیال برجسته می‌شود). گردن، زاویه‌ی ۱۳۵ درجه‌ای با تنه استخوان فمور دارد و وجود این زاویه باعث افزایش دامنه‌ی حرکتی در مفصل لگن می‌شود و برای همین است که ما می‌توانیم پاهای خود را با چرخش‌های گسترده‌تری به حرکت در بیاوریم.
ح) این یکی را به زبان پزشکی و بدون معنی کردن به زبان خودمانی می‌نویسم: تروکانتر استخوانی بزرگ در قسمت پروگزیمال استخوان فمور، لَترال ترین زائده‌ی قابل لمس این استخوان است که از سطح قُدامیِ لترالِ گَردن قسمت پروگزیمال استخوان فمور برجسته می‌شود. بسیاری از عضلات ناحیه‌ی گلوتئال مانند گلوتئوس مدیوس، گلوتئوس مینیموس، پیریفورمیس در این ناحیه متصل می‌شوند و عضله‌ی واستوس لترالیس از این محل نَشْأت می‌گیرد. الآن عجیب به نظر می‌رسد ولی بعداً که این درس را انتخاب کرده و روز به روز مشغول خواندنش بشوید و سر کلاس‌های پزشکی حاضر باشید، رفته رفته عادی خواهد شد.
خ) او درباره همین زائده بزرگ که در مورد قبلی نوشتم، این را اضافه می‌کند: اگر شکستگی از نوع کنده شدن در تروکانتر بزرگ مشاهده شود، علتش، به انقباض شدید ماهیچه گلوتئوس مدیوس بر می‌گردد.
د) باز هم به زبان پزشکی بنویسم: تروکانتر کوچک را به این دلیل کوچک می‌گویند که از تروکانتر بزرگ، کوچک‌تر است. این زائده از طرف خَلْفی-مِدیال استخوان فمور و دقیقاً از زیر محل اتصال گردن و تنه این استخوان، برجسته می‌شود. این برجستگی محل اتصال عضله‌ی ایلیوپسواس است.
ذ) مشاهده شکستگی از نوع کنده شدن در تروکانتر کوچک حتماً به دلیل انقباض بسیار شدید ماهیچه ایلیوپسواس است.
ر) خط اینترتروکانتریک نیز در قسمت پروگزیمال استخوان فمور دیده می‌شود و پزشکان به زبان آناتومی درباره‌اش این‌طور می‌گویند: یک برآمدگی استخوانی در جهت تَحتانی-مِدیال در سطح قُدامی فمور کشیده می‌شود و بین دو زائده موجود در این بخش، گسترش می‌یابد. این خط بعد از عبور از سطح خلفی تروکانتر کوچک، خط پکتینه آل را می‌سازد. این خط محل اتصال قوی‌ترین رباط‌های مفصل لگن، یعنی رباط ایلیوفمورال می‌باشد. علاوه بر این، خط اینترتروکانتریک محل اتصال قُدامی کپسول مفصل لگن نیز هست.
ز) او به زبان پزشکی، تشریح ستیغ اینترتروکانتریک را شروع می‌کند و صحبت‌هایش را اینگونه ادامه می‌دهد که ستیغ اینترتروکانتریک به مانند خط اینترتروکانتریک یک برجستگی استخوان است که هر دو زائده را به هم وصل می‌کند. این ستیغ در سطح خَلفی استخوان فمور دیده می‌شود. یک توبرکل گرد در نیمه‌ی فُوقانی آن به چشم می‌خورد که توبرکل مربعی نامیده شده و محل اتصال عضله‌ی کوادراتوس فموریس است.
ژ) حالا او به یاد می‌آورد که یک پزشک است و از زاویه دید تشخیص و درمان درباره آسیب‌های قسمت پروگزیمال استخوان فمور صحبت کند. او بیان می‌دارد: شکستگی‌های فمور عمدتاً در افراد مسن به دلیل پوکی استخوان و وارد آمدن ضربه‌های سبک دیده می‌شود. این شکستگی‌ها در زنان شیوع بیشتری دارد. با وجود شیوع این شکستگی‌ها در افراد مسن، اما می‌توان گفت که در اثر تصادف‌های سنگین، امکان شکستگی در افراد جوان نیز وجود دارد. این شکستگی‌ها به دو گونه هستند: 1- داخل کپسولی که در داخل کپسول مفصل لگن رخ می‌دهد و می‌تواند باعث آسیب رگ‌های سیرکومفلکس فمورال شده و نکروز آواسکولار فمور شود، 2- خارج کپسولی که چون خون‌رسانی به سر فمور قطع نمی‌شود، بنابراین انتظار نکروز آواسکولار وجود ندارد.
س) دکتر قصه ما این همه صحبت کرده ولی تا الآن فقط درباره بخش بالایی استخوان فمور توضیح داده و حالا نوبت به تنه استخوان می‌رسد. او می‌گوید: تنه فمور با یک جهت‌گیری اندک به صورت مِدیال به سمت پایین کشیده می‌شود. این ظاهر آناتومی تنه، باعث نزدیک شدن زانوها به مرکز گرانش بدن شده و حفظ تعادل را برای انسان، آسان‌تر می‌کند.
ش) اگر وسط تنه‌ی استخوان فمور را برش عرضی بزنیم (شبیه بریدن درخت)، کاملاً به صورت دایره‌ای به چشم می‌آید در حالی که در بخش پروگزیمال و دیستال مسطح می‌شود.
ص) او که یک دانشجوی پزشکی است و در این درس یاد گرفته که به زبان آناتومی سخن بگوید، توضیحاتش را چنین ادامه می‌دهد: در سطح خَلفی تنه‌ی فمور، برجستگی‌های زبری دیده می‌شود که لینا آسپرا نام گذاری شده است. این خط‌ها در قسمت تَحتانی از یکدیگر جدا می‌شوند تا خط‌های سوپراکوندیلار لترال و مِدیال را بسازند.
ض) در جعبه قبلی، یادتان هست درباره حفره پوپلیتئال صحبت کردیم؟ ببینید دکتر ماجرای ما چه می‌گوید: سطح پوپلیتئال مسطح بین این خطوط (منظورش خطوطی می‌باشد که در مورد قبلی توضیح داده‌ام) قرار گرفته است.
ط) در پروگزیمال لبه‌ی مِدیال لینا آسپرا به خط پکتینه آل می‌رسد. لبه‌ی لَترال نیز به توبروزیته ی گلوتئال می‌رسد که محل عضله‌ی گلوتئوس ماگزیموس است.
ظ) نکته جالب اینکه در دیستال لینا آسپرا، پهن‌تر شده و قسمت کف حفره‌ی پوپلیتئال را می‌سازد. در مِدیال و لَترال لبه‌ها خطوط سوپراکوندیلار را بازسازی می‌کنند و خط سوپراکوندیلار مِدیال در توبرکل اداکتور به انتها می‌رسد که به نوعی محل اتصال عضله‌ی اداکتور مگنوس است.
ع) از زاویه دید بالینی (منظور همان تشخیص و درمان است)، او به این مورد اشاره می‌کند که آسیب‌های سنگین باعث شکستگی‌های تنه‌ی فمور می‌شود اما در افراد مسن، قضیه فرق می‌کند و آن‌ها با کمترین فشار، ممکن است شکستگی در این ناحیه را تجربه کنند. شکستگی در بخش تنه استخوان فمور می‌تواند به صورت مارپیچی (پزشکان به جای مارپیچی، از اسپیرال استفاده می‌کنند) رخ دهد که اگر این طور باشد آنگاه باعث کوتاه شدن پا می‌گردد. او ادامه می‌دهد که کوتاه شدن قد در اثر کنار یکدیگر نشستن قسمت‌های شکسته این بخش به وجود می‌آید و علت این امر، کشیده شدن قسمت‌های شکسته این بخش توسط ماهیچه‌های متصل است. دقت داشته باشید که احتمال آسیب بافت نرم اطراف در اثر شکستگی ناحیه تنه استخوان فمور نیز وجود دارد.
غ) نوبت به بخش پایینی استخوان فمور یا همان ران می‌رسد. او که تا به اینجای کار بسیار موفق ظاهر شده، صحبت‌هایش درباره بخش پایینی این استخوان را این‌طور سر و سامان می‌دهد: قسمت دیستال فمور به وسیله کندیل های لَترال و مِدیال تعیین می‌گردد. این کندیل ها با تیبیا و پاتلا در ناحیه زانو، مفصل می‌شوند و مفصل زانو را تشکیل دهند.
ف) کندیل های مِدیال و لَترال همان ناحیه‌های دایره‌ای در انتهای استخوان فمور می‌باشند. جالب است بدانید که سطح‌های فُوقانی و تَحتانی با تیبیا و منیسک های زانو، مفصل می‌سازند، در حالی که سطح‌های قُدامی با پاتلا، مفصل را تشکیل می‌دهند.
ق) وظیفه کندیل لترال که برجستگی بزرگتری در قسمت پایین فمرو است، جلوگیری از حرکت لترال پاتلا است. هر چه این کندیل صاف‌تر باشد و برجستگی‌اش کمتر باشد، احتمال ایجاد دررفتگی پاتلا بیشتر است.
ک) اپی کندیل های مدیال و لترال بزرگ‌ترند و همان زوائد استخوانی در ناحیه‌های غیر مفصلی کندیل ها می‌باشند. رباط‌های طرفی مِدیال و لَترال زانو از اپی کندیل های نام برده، نشأت می‌گیرند.
گ) حفره‌ی اینترکندیلار در واقع یک فرورفتگی عمیق است که در سطح خَلْفی فمور، بین دو کندیل قرار گرفته است. این حفره، دو عدد رویه برای اتصال رباط‌های داخل کپسولی زانو دارد: رباط‌های صلیبی قُدامی که به سطح مدیال کندیل لترال و رباط‌های صلیبی خلفی به سطح لَترال کندیل مدیال وصل می‌شوند.
ل) تمام صحبت‌های دکتر این جعبه ما تا به اینجا درباره خود استخوان فمور بود و الآن قصد دارد که درباره رگ‌های خونیِ قابل مشاهده در اطراف این استخوان توضیح دهد که صحبت‌هایش را بدین صورت عَرضه می‌نماید: دور تا دور استخوان ران را سرخرگ‌های کوچکی فرا گرفته که انشعاب‌هایی از سرخرگ رانی یا فمورال هستند. راستی در کتاب‌های فارسی، در اکثر مواقع به جای گفتن سرخرگ، از واژه «شَریان» استفاده می‌کنند. پس عجیب نیست که ایشان می‌گفت: دور تا دور استخوان ران را شریان‌های کوچکی فرا گرفته که انشعاب‌هایی از شریان رانی یا فمورال هستند. خودِ سرخرگ رانی از سرخرگ تهیگاهی خارجی یا شریان ایلیاک خارجی تشکیل می‌شود. همچنین سیاهرگ عُمقی ران یا پروفوندا فموریس در ناحیه ران دیده می‌شود که خون را از این نواحی جمع‌آوری می‌کند.
م) پزشک مورد نظر دست از توضیح بر نداشته و صحبت‌های خودش را به سمت رگ‌های عصبی این ناحیه می‌کشاند و این جملات را ردیف می‌کند: از اطراف استخوان فمور، «عصب فمورالیس و شاخه‌های منشعب از آن» که جزء سیستم عصبی مرکزی بوده و از نخاع به سمت پایین می‌آیند تا عملکردهای حرکتی و حسی در منطقه ران و پایین‌تر از آن را کنترل کنند و همچنین عصب سیاتیک و شاخه‌های آن‌که قطورترین عصب بدن انسان است و از ناحیه کمری آغاز و تا انتهای پا امتداد دارد و از پشت ران عبور می‌کند و کنترل حرکت و حس در اطراف ران و پایین‌تر از آن را داراست، عبور می‌کنند.
ن) ایشان هنوز صحبت‌هایش تمام نشده زیرا می‌خواهد درباره ماهیچه‌های قابل مشاهده در اطراف استخوان فمور توضیح دهد. او می‌گوید: ماهیچه چهارسر ران ماهیچه‌ای در ناحیه قُدامی (جلو) و طرفین استخوان فمور قرار دارد و از طریق زردپی چهارسر به قاعده کشکک و بوسیله زردپی کشککی به برجستگی استخوان درشت‌نی وصل می‌شود. ماهیچه همسترینگ که شامل سه ماهیچه در قسمت خَلْفی (پشتی) استخوان فمور است و از زیر لگن به استخوان‌های ساق پا متصل می‌گردد. عضله‌ی سارتوریوس، طولانی‌ترین ماهیچه بدن انسان است که از خار خاصره قُدامیْ فوقانی استخوان لگن شروع و به ابتدای استخوان درشت‌نی ختم می‌گردد و مسیر عبورش از قسمت قُدامی و در امتداد طول ران می‌باشد.
می‌دانم که خیلی تخصصی و پزشکی شد؛ اما نیاز بود به صورت کاملاً رو در رو، عمق انتظاری که از شما در رشته پزشکی بعد از گذراندن درس علوم تشریح اسکلتی-عضلانی دارند را مشاهده کنید. الآن وارد این رشته نشده‌اید، به نظر متفاوت و خاص می‌آید اما فضای این درس و دانشکده، نرم نرم شما را عادت می‌دهد که با این زبان سخن بگویید. به سراغ سایر مواردی برویم که در این درس به توضیح آن‌ها خواهند پرداخت.
3- در زیست یازدهم، اطلاعات کمی درباره مفصل‌ها (مفاصل) و شکل‌گیری و کاربرد آن‌ها می‌خوانید اما در این همین درس دانشگاهی، به طور جامع و کامل، انواع مفاصل، ساختار و عملکرد آن‌ها را خواهید شناخت. این اطلاعات کمک می‌کنند تا جزئیات پزشکی مرتبط با مفصل‌های بدن انسان را بهتر درک کنید و در امور بالینی و درمانی، از آن‌ها استفاده نمایید.
شاید در دور و بر خود دیده باشید که می‌گویند: «فلانی ساییدگی زانو دارد یا زانویش تق تق می‌کند». تمام این گفته‌ها، اشاره به مفصل زانو دارد. البته در بدن ما، 360 مفصل وجود دارد و اینجا فقط می‌خواستم با مثال زدن مفصل زانو به عنوان یکی از آن 360 مفصل، به این موضوع اشاره کنم که مفاصل، در معرض آسیب‌ها و دردهای مختلفی هستند و یک پزشک، موظف به شناخت دقیق مفصل‌ها و نحوه عملکرد و درک انواع آسیب‌های آن‌هاست.
در واقع بعد از اتمام این درس باید بتوانید انواع مختلف مفاصل را تشخیص دهید. مفاصل را می‌توان از چند دید مختلف، دسته‌بندی کرد که در ادامه می‌نویسم:
الف) از نظر تعداد استخوان‌ها یا مفصل‌هایی که در مفصل به هم می‌رسند که شامل مفاصل ساده با دو استخوان در ناحیه مفصلی، مفاصل مرکب با سه یا چند استخوان در ناحیه مفصلی و مفاصل پیچیده با سه یا چند مفصل و یک دیسک مفصلی یا مینیسک.
ب) از نظر عملکردی و بر اساس میزان حرکت مجاز که در این شرایط، سه نوع مفصل سیناترروز (غیر متحرک)، آمفی آرتروز (نیمه متحرک) و دیارتروز (متحرک) خواهیم داشت. البته هر کدام از آن‌ها نیز انواعی دارند.
پ) مفصل‌ها بر اساس ساختار نیز نام گذاری می‌شوند که به سه نوع رشته‌ای، غضروفی و سینوویال تقسیم‌ می‌شوند. برخی‌ها این نام گذاری را قبول ندارند زیرا مفصل‌های رشته‌ای همان مفصل‌های غیر متحرک هستند و غضروفی‌ها در واقع نیمه متحرک‌اند و سینوویال ها متحرک می‌باشند.
همزمان با توضیحات استادتان، لازم است که درباره ساختار دقیق مفاصل مطالعه داشته باشید. این مورد شامل بررسی قطعات مختلف مفصل مانند غضروف، لیگامانت‌ها (رباط‌ها)، کیسه مفصلی و دیگر بخش‌های مشارکت‌کننده در ساختار مفصل می‌باشد.
در مدت‌زمان ارائه این درس، حتماً درک دقیقی از نحوه عملکرد هر مفصل به دست می‌آورید. توانایی تشریح حرکات مفصلی ممکن، محدودیت‌های حرکتی و نقش مفاصل در ایجاد و تحکیم حرکات بدن، از جمله انتظاراتی است که استادتان در این بخش، خواهد داشت.
ممکن است استادتان با جزییات بیشتری درباره مفاصل خاص و مهمی مثل مفصل شانه، مفصل زانو، مفصل ستون فقرات و ... صحبت کند و روی آن‌ها حساسیت داشته باشد و در امتحانش بخواهد از آن‌ها سؤال طراحی کند. در این صورت وظیفه‌تان تسلط روی این موارد خاص است.
3- اسم این درس، تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی می‌باشد که از دو بخش تشکیل شده است. دستگاه اسکلتی یعنی همان استخوان‌ها و مفاصل و دستگاه عضلانی هم به معنای ماهیچه‌هاست. با این توضیح، نوبتی هم باشد، نوبت عضلات است.
استاد این درس، بعد از توضیحاتی که درباره استخوان‌ها داد، به سراغ ماهیچه‌های بدن می‌رود و بعد از تدریسش، انتظار دارد که عضلات بدن را بشناسید، ساختار و ظاهر آن‌ها را با علت تشریح کنید، نقش و کاربردش در بدن انسان را توضیح دهید، رگ‌های خونی و اعصابی که به آن متصل است را بیان کنید که از کجا سرچشمه گرفته‌اند و به چه بخش‌هایی وارد می‌شوند و همسایه‌های این ماهیچه‌ها را نیز بشناسید و تعیین کنید که چه اتصالاتی دارند.
در نهایت باید توانایی مشاهده تغییرات ظاهری و عملکردی در دستگاه عضلانی و اسکلتی را کسب نموده و بتوانید از اطلاعات تئوریک به دست آمده برای تشخیص و تفسیر مشکلات بیماران استفاده کنید.
4- میوتوم به گروه‌های عضلاتی خاص در بدن اشاره دارد که توسط عصب‌های مشخصی کنترل می‌شوند. در این درس، به شما آموزش داده می‌شود که چگونه میوتوم‌ها عمل می‌کنند، کجا واقع شده و نحوه کارکرد آن‌ها چگونه است. در اینجا امکان دارد که استادتان، اشاره‌ای به دوره جنینی کند که در درس مقدمات علوم تشریح خوانده‌اید و بگوید که در هفته سوم و چهارم، چه اتفاقاتی برای میوتوم ها قابل مشاهده است.
درباره «عصب گیری حسی» نیز این را بدانید که چنین عبارتی به معنای تأثیر و کنترل عصب‌های حسی بر نواحی مختلف اندام است. این عصب‌ها مسئول دریافت اطلاعات از محیط و ترمیم و کنترل حرکات بدن هستند. در این درس به شما آموزش داده می‌شود که چگونه عصب‌های حسی به اندام‌ها متصل شده و نقش آن‌ها در تجربه حسی و واکنش به محیط چیست.
بنابراین به یک دانشجوی پزشکی یاد می‌دهند که نحوه عملکرد ماهیچه‌های مختلف در بدن چیست، چگونه عصب گیری حسی در نواحی مختلف اندام عمل می‌کند و چطور این دو عنصر با یکدیگر ترکیب شده و با همکاری هم روی حرکات و وظایف ماهیچه‌ها، تأثیرگذاری دارند.
5- لطفاً بایستید و چند قدم راه بروید. همین راه رفتنی که تقریباً از 12 ماهگی شروع می‌کنیم و به آن بی‌توجه هستیم؛ برای یک پزشک معنادار است و او باید بتواند به طور دقیق، ساز و کاری که روی می‌دهد تا بتوانیم راه برویم را توضیح دهد؛ بنابراین باید بداند که چه استخوان‌ها، مفاصل، رباط‌ها و ماهیچه‌هایی در ارتباط هستند که آن حرکت به وقوع می‌پیوندد. دقت کنید که راه رفتن فقط یک مثال بود و یک پزشک بایستی برای تمام حرکات دستگاه عضلانی – اسکلتی با همین مهارت، جزییات آن‌ها را توضیح دهد.
حالا همین درک نحوه حرکات به پزشک کمک می‌کند تا اولاً نقاط آسیب‌پذیری که می‌تواند در آن حرکت، اختلال ایجاد کند را بشناسد و دوماً نشانه‌های هر یک از آسیب‌های حرکتی بدن را درک کرده و در زمان طبابت از این آموخته‌ها برای درمان کمک بگیرد.
همین آسیب‌ها را یک پزشک بایستی بتواند، اگر روی سطح بدن قابل مشاهده است در مثال واقعی تشخیص دهد و اگر عمیق‌تر است و داخلی می‌باشد، آنگاه به کمک تصاویر پزشکی، نوع آسیب و درمان مناسب را تعیین نماید. مگر می‌شود فردی پزشک شود و خواندن تصاویر پزشکی را آموزش نبیند؟
همین مهارت خواندن عکس‌های پزشکی مانند اشعه ایکس، MRI و... که برای تشخیص آسیب‌های وارده به دستگاه عضلانی- حرکتی، ضروری به نظر می‌رسد را با عنوان اختصاصی «آناتومی رادیولوژیک» در همین درس علوم تشریح عضلانی – اسکلتی خواهید آموخت.
به طور دقیق‌تر، کل موضوعات مطرح شده در شماره 5 را با اصطلاحات اختصاصی «آناتومی کاربردي، سطحی، بالینی و رادیولوژیك دستگاه عضلانی- اسکلتی» در درس علوم تشریح عضلانی-اسکلتی، خواهید آموخت.
6- ستون مهره‌ها و به قول قدیمی‌ترها، ستون فقرات همان مهره‌هایی است که به هم وصل هستند و در مرکز بدن انسان قرار گرفته‌اند و انحناهایی در ناحیه گردن و کمر دارند. در درس علوم تشریح عضلانی-اسکلتی، درباره ستون مهره‌ها نیز به طور دقیق خواهید خواند.
معمولاً اساتید این درس، علاقمند هستند که درباره ستون فقرات این تیترها را تدریس کنند:
الف) اولاً تعداد آن‌ها را بدانید.
ب) آدرس‌دهی آناتومی ستون مهره‌ها را توضیح دهید.
پ) درباره ساختار و جنس آن‌ها آموزش ببینید.
ت) ویژگی‌های فیزیکی مهره‌ها مانند طول، عرض و شکل مهره‌ها را به طور کامل تشریح نمایید.
ث) درک خوبی از چگونگی اتصال هر مهره به مهره همسایه، به دست آورید.
ج) نقش و عملکرد ستون مهره‌ها به طور کامل واکاوی خواهد شد. دقت کنید که عملکرد ستون مهره‌ها شامل پشتیبانی از بدن، حمایت از نخاع، ایجاد حرکت و انعطاف‌پذیری در بدن و ... است.
چ) در مورد نقاط ضعف و نقاط قوت ستون مهره‌ها نیز گفته می‌شود. این نقاط ممکن است در مورد آسیب‌پذیری و پایداری ستون مهره‌ها نقش مهمی ایفا کنند.
ح) ستون مهره‌ها چطور حمایت می‌شوند؟ این موضوعی است که استادتان را به سمت و سوی توضیح درباره ماهیچه‌های پُشتی که تعدادی از عضلات قوی در ناحیه پشتی بدن انسان هستند می‌کشاند که این عضلات، وظیفه حمایت از ستون مهره‌ها (ستون فقرات)، ایجاد حرکت در قسمت پایینی بدن و حفاظت از نخاع را بر عهده دارند. عضلات پشت به عنوان یکی از اجزای مهم دستگاه عضلانی-اسکلتی بدن انسان در نقش‌های متعددی مشغول به کار می‌شوند.
خ) در ادامه آشنایی با عضلات پشتی، حتماً درباره عضله ترپزیوس می‌خوانید که به صورت مثلثی شکل است و در ناحیه پشتی گردن و شانه‌ها وجود دارد. وظیفه اصلی ترپزیوس، حرکت شانه‌ها و گردن، بالا و پایین کشیدن شانه‌ها و چرخش ستون مهره‌ها را انجام داده و همچنین در تعادل بدن نیز نقش دارد.
د) مطمئن باشید که استادتان به سراغ توضیح و بیان آناتومی و نقش عضلات اسکلتی پشت پایین نیز خواهد آمد زیرا این گروه عضلات به صورت طولانی در امتداد ستون مهره‌ها در نواحی پایینی و پشت بدن واقع شده‌اند. وظیفه اصلی این عضلات، پشتیبانی از ستون مهره‌ها و حفظ استقامت و تعادل ستون مهره‌ها است. این ماهیچه‌ها در انجام حرکاتی نظیر خم شدن به جلو و عقب، انحراف به چپ و راست و چرخش ستون مهره‌ها نقش دارند.
ذ) عضلات پشت، فقط شامل دو مورد قبلی نیست و موارد دیگری را نیز در بر می‌گیرد که در تعادل بدن، حرکت‌های مختلفی مانند انعطاف و چرخش بدن و ایجاد قدرت در پشت بدن نقش دارند. به عنوان مثال، عضلات لاتیسیموس دورسی در نواحی پشتی و بالایی تنه و سمت‌های پشتی آرنج وجود دارند و در حرکات چرخشی و کشش بدن نقش دارند که درباره این‌ها نیز خواهید خواند.
7- تمام مواردی که تا به اینجا خواندیم، درباره آناتومی دستگاه عضلانی - اسکلتی یک انسانی سالم و یا آسیب‌دیده بود و به عنوان یک پزشک بایستی بتوانید جزییات توضیح داده شده را در این درس بیاموزید؛ اما درس علوم تشریح دستگاه عضلانی – اسکلتی قطعاً از دوره جنینی غافل نخواهد بود و آن را بررسی می‌کند. با این توضیحات، نحوه تکامل دستگاه عضلانی- اسکلتی را در دوره جنینی به طور کامل توضیح خواهند داد که معمولاً شامل چهار مبحث است: الف) لایه ‌زایای مزودرمی، ب) تمایز سومیت، پ) تکامل استخوان جناغ، ت) رشد و تکامل اندام.
می‌دانم این اصطلاحات در حال حاضر برای ما که وارد پزشکی نشده‌ایم، تخصصی به نظر می‌رسد ولی بعد از گذراندن این درس، قطعاً موضوع فرق می‌کند و درک خوبی از آن‌ها کسب می‌کنیم ولی در حد ساده شده اگر بخواهم کمی درباره اصطلاحات گفته شده توضیح دهم به این شکل می‌توانم مطلب را ادامه دهم:
لایه ‌زایای مزودرمی در دوره جنینی به تشکیل انواع مختلف بافت‌ها و اعضای بدن می‌پردازد که در این درس، تمرکز بر روی دستگاه عضلانی – اسکلتی است و به طور ویژه درباره این می‌خوانید که چگونه مشتقات لایه ‌زایای مزودرمی، ماهیچه‌های اسکلتی، صاف و قلبی را تشکیل می‌دهند.
سپس خواهید دانست که استخوان‌ها و غضروف‌ها نیز از مشتقات لایه ‌زایای مزودرمی ایجاد می‌شوند. این ساختارها اسکلت بدن را تشکیل می‌دهند و وظیفه حمایت از بدن، انجام حرکات، فراهم کردن ساختار برای ماهیچه‌ها و تولید خون را بر عهده دارند.
بالاخره شما قرار است پزشک شوید و باید بدانید این استخوان‌ها، رباط‌ها، غضروف‌ها، بافت‌ها و ماهیچه‌های مرتبط با دستگاه عضلانی-اسکلتی چطور در دوره جنینی ایجاد می‌شوند و تکامل می‌یابند.
در مورد تکامل دستگاه عضلانی- اسکلتی، فرآیند تمایز سومیت در دوره جنینی به طور کامل تشریح می‌شوند و توضیح می‌دهند که سومایت‌ها چطور شکل می‌گیرند و چگونه سومایت‌ها، انتهای داخلی بدن جنین را تشکیل می‌دهند و به عنوان سازنده‌های اصلی عضلات، مهره‌ها و سیستم اعصاب محیطی و دیگر ساختارهای مهم در بدن انسان عمل می‌کنند. در ادامه، تمایز سومیت به این ساختارها را توضیح می‌دهم:
الف) تمایز سومیت به عضلات: بخشی از سومایت‌ها به عنوان پیش سومان عضلات تمایز می‌یابند. این سومایت‌ها به عنوان مهارت‌هایی که برای تشکیل عضلات نهایی نیاز است، عمل می‌کنند. هنگامی‌که سومایت‌ها به عضلات تمایز می‌یابند، به فیبرهای عضلانی تبدیل می‌شوند و در سراسر بدن پخش می‌شوند.
ب) تمایز سومیت به مهره‌ها: بخش دیگری از سومایت‌ها به عنوان پیش سومان مهره‌ها تمایز می‌یابند. این سومایت‌ها به مرور زمان به مهره‌ها تبدیل می‌شوند و اسکلت بدن را تشکیل می‌دهند. مهره‌ها به عنوان سازه‌های حمایتی برای بدن عمل می‌کنند و همچنین در تولید خون نیز نقش دارند.
پ) تمایز سومیت به دنده‌ها: بعضی از سومایت‌ها به عنوان پیش سومان دنده‌ها تمایز می‌یابند. دنده‌ها به عنوان مناطق حسی در پوست و پوشش عصبی محیطی عمل می‌کنند. این مناطق حسی توسط دنده‌ها از طریق سیستم عصبی محیطی تأمین می‌شوند و احساساتی نظیر لمس، درد و دما را به مغز منتقل می‌کنند.
در ادامه بحث تکامل دستگاه عضلانی- اسکلتی، به مبحث تکامل استخوان جناغ ورود می‌کنند. جناغ، بخشی از استخوان‌های میانی بدن انسان است و به عنوان استخوان مشترک میانی کمر و سایر استخوان‌های اطراف آن عمل می‌کند. تکامل استخوان جناغ به میلیون‌ها سال تاریخ تکامل برمی‌گردد. در ادامه، چند نکته در مورد تکامل استخوان جناغ ارائه شده است که جزییات آن را در درس علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی خواهید گذراند:
الف) تاریخچه تکامل و تکامل سریالی در استخوان جناغ
ب) تکامل جنسی و استخوان جناغ: در انسان‌ها و بسیاری از موجودات، تکامل جنسی نقش بسیار مهمی در تکامل استخوان جناغ ایفا می‌کند. انتخاب همسر بر اساس ویژگی‌های جسمی و تناسب‌های بیولوژیکی می‌تواند تأثیر زیادی بر تکامل استخوان جناغ داشته باشد.
پ) تطابق با محیط زیست: تکامل استخوان جناغ همچنین به تطابق با محیط زیست و شرایط زندگی مرتبط است. به عنوان مثال، تغییرات استخوان جناغ در انسان با توجه به نیازهای حرکتی و نیازهای جنین در طول رشد تکامل یافته است.
ت) تأثیرات تکامل استخوان جناغ بر توانایی حرکتی: تکامل استخوان جناغ تأثیر زیادی بر توانایی حرکتی انسان دارد. استخوان جناغ به عنوان یک سازه حیاتی در پشتیبانی از ایستایی بدن و اجرای حرکات مختلف مانند راه رفتن، حرکات لرزشی و حمل و نقل از تأثیرات تکامل استخوان جناغ بر توانایی حرکتی انسان استفاده می‌کند.
با این توصیفات، تکامل دستگاه عضلانی- اسکلتی به رشد و تکامل اندام‌ها خواهند پرداخت. رشد اندام‌ها به معنای افزایش اندام‌های بدن در طول زمان است. این فرآیند شامل افزایش حجم و اندازه اندام‌ها، توسعه عضلات و استخوان‌ها و تغییر در نسبت‌ها و اندازه‌گیری‌های مختلف بدن می‌شود. در طی رشد، اندام‌ها از توانایی‌های جدید بهره‌برداری می‌کنند و تا رشد کامل بهبودهای تکاملی می‌یابند. شما می‌آموزید که این رشد با چه مکانیسم و روش‌های زیستی انجام پذیر است و هر یک را بایستی به طور جامع بتوانید تجزیه و تحلیل نمایید.
تکامل اندام‌ها به معنای تغییراتی است که در ساختار و عملکرد اندام‌ها در اطلاعات ژنتیکی جمعیت‌ها ایجاد می‌شود اما شما در این درس به طور اختصاصی درباره سیستم عضلانی-اسکلتی خواهید خواند و به تکامل و رشد ماهیچه‌ها و استخوان‌ها می‌پردازید. این فرآیند شامل تکامل ترکیب عضلات و استخوان‌ها، قدرت تنش عضلات و افزایش توانایی حرکتی بدن می‌شود.
در درس علوم تشریح عضلانی-اسکلتی، ممکن است به مفهوم «تکامل پله به پله» نیز اشاره شود. این مفهوم به تکامل تدریجی و گام به گام اندام‌ها و عضلات اشاره دارد؛ به عبارت دیگر، در طی تکامل، اندام‌ها و عضلات به مرور زمان از تغییرات کوچک به تغییرات بزرگتر و پیچیده‌تر تکامل می‌یابند.
نکته مهم برای نمره گرفتن در این درس: از دانشجوی پزشکی انتظار دارند که علاوه بر اینکه روی مفاهیم تئوری و نظری مسلط است که بتواند نمره خوبی بگیرد، این توقع را هم دارند که در فرآیند‌هاي یاددهی و یادگیري همزمان در کارگروهی بر روي کاداور (جسد واقعی) مشارکت فعال کند و این‌طور نباشد که خودش را پشت بقیه همکلاسی‌ها پنهان کند یا ترس از مواجه شدن با کاداور داشته باشد.
بنابراین ضمن راحتی در کار با کاداور و ماژول، بایستی بتوانید: 1- از روی ماژول یا کاداور استخوان‌‌هاي نواحی مختلف اندام‌‌ها را دست نشان دهید و ویژگی‌‌هاي مهم بالینی آن‌ها بیان کنید، 2- از روی عکس‌های رادیولوژی، استخوان‌‌هاي نواحی مختلف اندام‌‌ها و ویژگی‌هاي مهم بالینی آن‌ها را توضیح دهید، 3- نشانه‌‌هاي مهم بالینی استخوانی را در بدن فرد زنده و کاداور شناسایی کنید، 4- از روی کاداور و مولاژ و حتی فرد زنده، عضلات مهم بالینی نواحی مختلف اندام‌‌ها را نشان دهید و عملکرد آن‌ها را بیان نمایید، 5- حرکات اندام‌‌ها را در مفاصل مختلف بر روي فرد زنده توضیح دهید، 6- عصب گیري حسی مهم بالینی در اندام‌‌ها را روي فرد زنده یا کاداور مشخص کنید، 7- از روي کاداور و مولاژ، رگ‌های خونی سطحی و مهم بالینی در اندام‌‌ها و موقعیت اعصاب اندام‌‌ها را بتوانید نشان دهید، 8- نبض رگ‌های رایج را در نواحی مختلف اندام در فرد زنده بگیرید (همان نبض گرفتنی که مثلاً از روی رگ‌های مچ دست انجام می‌دهید).
قطعاً اگر دانشجوی فعالی باشید که سر کلاس‌ها حاضر باشد و فعالانه گوش دهد و همچنین درس‌های هر روز را در همان روز بخواند، آموختن این درس کاملاً در دسترس و گرفتن نمره برای قبولی نیز دور از انتظار نیست و تازه اطلاعات موجود در علوم تشریح دستگاه عضلانی-اسکلتی روی راه رفتن، نشستن، ورزش کردن و در یک کلام سبک زندگی‌تان اثر می‌گذارد و باعث مراقبت بهتر از استخوان‌ها، مفاصل، رباط‌ها و ماهیچه‌های بدن خود و سایر افرادی که با آنان ارتباط دارید، خواهد شد.
در پایان اگر بخواهم سر فصل‌های اصلی درس علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی را به صورت تیتروار و بدون توضیح اضافه، پشت سر هم بنویسیم، به لیست رو به رو می‌رسم: محل قرارگیری استخوان‌ها و مفصل‌ها و ویژگی‌های ظاهری و نحوه تشخیص مفاصل اندام فوقانی، شانه، کمربند شانه‌ای ودیواره‌‌هاي زیر بغل و محتویات آن، جلو و پشت بازو، حفره آرنج، جلو و پشت ساعد، مچ، دست، رگ‌های خونی اندام فوقانی، آناتومی رادیولوژیک اندام فوقانی، ستون مهره‌ای، عضلات پشت، آناتومی سطحی ستون مهره‌ای و عضلات پشت، آناتومی رادیولوژیک ستون مهره‌ای و عضلات پشت، مفاصل اندام تحتانی، بافت‌های نرم اندام تحتانی، ناحیه گلوتئال، جلو و پشت ران، حفره پوبلیتئال، ساق، مچ، پا، آناتومی سطحی اندام تحتانی، آناتومی رادیولوژیک اندام تحتانی، از روی ماژول یا کاداور (جسد واقعی) آموزش می‌دهد.
فراموش نکنید که قرار است پزشک شوید و باید بتوانید این استخوان‌ها، مفاصل، رباط‌ها، ماهیچه‌های مرتبط با آن‌ها و رگ‌های خونی و عصبی عبوری از آن‌ها را روی بدن انسان به دقت نشان دهید تا بعداً بتوانید درمان مناسب را تجویز نمایید. خود را برای کسب چنین مهارتی در درس تشریح دستگاه اسکلتی-عظلانی آماده خواهید کرد.

ریزه‌کاری‌های موجود در درس علوم تشریح سر و گردن پزشکی عمومی

در این درس، فقط درباره سر، صورت و گردن خواهید خواند مقاله

وقتی مشغول مطالعه این صفحه هستید، معنا و مفهومش این است که دارید با رشته پزشکی به صورت دقیق و جزئی آشنا می‌شوید و می‌خواهید این رشته را به عنوان یکی از مسیرهای پاسخ‌دهی به نیازهای آینده‌تان، مورد بررسی قرار دهید. چه بهتر از اینکه با جزییات بیشتری بتوانید رشته پزشکی را بشناسید. شناخت درس علوم تشریح سر و گردن، یکی از همین جزییات است که در این جعبه، درباره‌اش می‌خوانیم.
خودتان را یک دانشجوی پزشکی تصور کنید که توانسته، درس «مقدمات علوم تشریح» را پاس کند؛ بنابراین، راه برای انتخاب درس «علوم تشریح سر و گردن» باز شده است. این نشان می‌دهد که گرفتن نمره قبولی در درس «مقدمات علوم تشریح» تا چه حد مهم است؛ چرا که تا به اینجای دوره فهمیدیم که راه را برای انتخاب واحد دو درس «علوم تشریح عضلانی-اسکلتی» و «علوم تشریح سر و گردن» باز می‌کند.
یک بار دیگر، مفهوم پیش‌نیاز بودن را مرور کنیم؟ در رشته پزشکی، درس «مقدمات علوم تشریح»، پیش‌نیاز درس «علوم تشریح سر و گردن» است؛ یعنی به شرطی می‌توانید درس «علوم تشریح سر و گردن» را بردارید که درس «مقدمات علوم تشریح» را قبول شده باشید.
آنچه در «علوم تشریح سر و گردن» خواهید گذراند را در ادامه، با شماره‌گذاری توضیح خواهم داد، فقط به این نکته دقت داشته باشید که هر استادی بر اساس سیاست‌های دانشکده پزشکی و همچنین تقسیم وظایف بین اساتید و سابقه تدریس خودش، می‌تواند بخش‌هایی که در ادامه توضیح می‌دهم را کمی تغییر دهد و بعضی از توضیحات را حذف کرده یا چیزهایی به برخی بیفزاید. ولی در حالت کلی، موارد زیر در درس علوم تشریح سر و گردن گفته خواهد شد حالا شاید کمی کمتر یا کمی بیشتر. با هم این موارد را بخوانیم:
0- مدت‌زمان تدریس این درس، 37 ساعت است که 20 ساعت آن به صورت نظری (شبیه کلاس‌های مدرسه) و 17 ساعت دیگرش، عملی (حضور در اتاق تشریح) است. به عنوان کسی که می‌خواهد رشته پزشکی را بشناسد، این را مَدِ نظر داشته باشید که هنوز هم مدت‌زمانی که سر کلاس تئوری مثل دوره دبیرستان خواهید نشست، بیشتر از کار عملی است.
آن ذهنیت که از روز اول قرار است وارد بیمارستان شده و کار درمانی (پزشکان به آن اقدامات بالینی می‌گویند) را در آنجا بیاموزید و کم کم دست به تیغ شوید را کنار بگذارید. در همه جای دنیا، رشته پزشکی از نظر مدت‌زمان تحصیلی، طولانی‌تر از سایر رشته‌ها می‌باشد، چون قرار است جان آدم‌ها را نجات دهید و بیشتر از هر چیزی، روی یادگیری‌های تئوری و مفهومی تکیه می‌کنند تا مطمئن شوند که در دنیای عملی، آن پیش‌نیاز ذهنی و فکری را دارید که اقدام مناسب درمانی را پیشنهاد داده و اجرا نمایید.
1- یادتان می‌آید وقتی در جعبه قبلی همین صفحه از سایت کلبه مشاوره، داشتم درس علوم تشریح دستگاه عضلانی – اسکلتی را توضیح می‌دادم، به این موضوع اشاره کردم که «متخصصان آناتومی وقتی می‌خواهند درباره استخوان‌های بدن صحبت کنند، آن‌ها را از نظر موقعیت قرار گیری به چهار قسمت تقسیم می‌کنند: الف) استخوان‌های سر و گردن، ب) ستون فقرات یا همون ستون مهره‌ها، پ) استخوان‌های اندام‌های بالایی بدن مثل شانه، بازو، ساعد و... که به آن‌ها اندام‌های فوقانی نیز می‌گویند، ت) استخوان‌های اندام‌های پایینی بدن مثل ران، ساق و ...؛ که اندام‌های تحتانی، نامیده می‌شوند».
موارد (ب)، (پ) و (ت) را در همان درس علوم تشریح دستگاه عضلانی – اسکلتی می‌خوانیم و حالا نوبت به (الف) می‌رسد که در این درس، مبحثش را باز خواهیم کرد.
2- اسم درس چه بود؟ علوم تشریح سر و گردن. همان‌طور که اسم این درس، داد می‌زند، قرار است درباره سر، صورت و گردن، اطلاعات پزشکی به دست آورید. با این شرایط، استادتان بی‌درنگ به سراغ استخوان‌های موجود در سر و گردن می‌رود و نام‌گذاری، محل قرار گیری، انواع ارتباط‌ها، نقش‌ها، جنسیت هر کدام، تنوع بافت‌ها، رگ‌های خونی و عصبی که از همسایگی هر یک از استخوان‌ها عبور می‌کند را توضیح می‌دهد.
لطفاً دست خود را روی سر و صورت و گردن خود بکشید و سعی کنید استخوان‌های این قسمت‌ها را لمس کنید. در این صورت، جمجمه که سراسر سر و پیشانی، کاسه چشم‌ها، بینی، گونه‌ها، اطراف دهان و گوش را پوشش می‌دهد و همچنین استخوان‌های فک پایینی را می‌توانید لمس کنید.
این‌ها فقط لمس کردنی‌ها هستند و یک دنیا استخوان هم در قسمت‌های داخلی همین نواحی وجود دارد. در این درس، به عنوان یک پزشک، قرار است این جزییات را به دقت بیاموزید. دوست دارید یک فهرست کامل از استخوان‌های مورد بررسی در این درس را داشته باشید؟ اگر پاسختان مثبت است، لطفاً مورد بعدی را بخوانید.
2- لیست استخوان‌هایی که در سر، صورت و گردن وجود دارد و عموماً در این درس درباره آن‌ها آموزش خواهید دید، شامل موارد زیر است:
الف) استخوان‌ها و مفاصل کرانیوم. چه واژه عجیبی! معنایش چیست؟ همان جمجمه است اما بدون در نظر گرفتن استخوان متحرک فک پایینی. چه استخوان‌هایی مربوط به کرانیوم می‌شود؟ این مورد را در فیلم آموزشی زیر نشان می‌دهم. با هم این ویدیو را تماشا کنیم:

برای ورود به منوی سایتی که در فیلم بالا مشاهده کردید، روی عبارت «یک سایت مفید برای دیدن مدل های سه بعدی آناتومی انسان» کلیک نمایید.

حالا که این فیلم را تماشا کردیم، چه خوب می‌شود که کمی هم از قدرت تجسم خود استفاده کنیم و آنچه در ویدیو دیدیم را به صورت جملات فارسی هم شبیه‌سازی کنیم. اگر موافقید، ادامه را بخوانید:

- دست خود را روی کاسه بالایی چشم و کل پیشانی و تا تقریباً یک کف دست بالای موهای جلویی بگذارید. به کل این استخوان‌هایی که لمس کردید، استخوان جبهه می‌گویند و در آناتومی انگلیسی به Frontal Bone معروف است.
- اگر دست خود را از همان یک کف دست بالای موهای جلویی به سمت عقب سرتان بکشید و به برآمدگی پشت سرتان برسید، آنگاه استخوان‌های آهیانه ای یا همان Parietal Bones را نوازش کرده‌اید.
- اگر از برآمدگی پشت سر تا تقریباً آخرین جایی که مو از روی سرتان روییده و در مرز گردن قرار می‌گیرد، دست بکشید، در حال لمس کردن استخوان پشتی با نام معادل Occipital Bone هستید.
- شاید دلتان بخواهد که استخوان‌های دو طرف سرتان و در دور و اطراف گوش‌های خود را نوازش کنید. در این صورت با استخوان‌های گوشی یا Temporal Bones مواجه شده‌اید.
- زیر چشم‌ها و بالای بینی را استخوان زُرین یا به قول انگلیسی زبان‌ها، Ethmoid Bone پوشش می‌دهد.
- اگر دست خود را از دو طرف چشم‌ها به سمت رویش موها در کنار سر، بِبَرید یک فرو رفتگی را حس می‌کنید که در آنجا استخوان کوچکی وجود دارد که به آن، استخوان زغالی یا Sphenoid Bone می‌گویند.
- مفاصل کرانیوم نیز آخرین موضوع قابل اشاره در این بخش است.
ب) بعد از آموختن کامل کرانیوم، به سراغ استخوان‌های داخلی صورت می‌روید که شامل 1- با دو انگشت خود، قسمت بالایی بینی خود را لمس کنید. دقیقاً از آن انتهای انتها. اینجا استخوانی به نام Nasal Bones زندگی می‌کند، 2- دو دست خود را در دو طرف بینی خود بگذارید و به سمت لب بالایی لمس کنید. استخوان‌هایی که زیر دستتان لمس کردید، به استخوان Maxilla معروف است، 3- برآمدگیهای سمت بیرونی گونه‌های خود را دست بزنید تا استخوان‌های Zygomatic را حس کرده باشید، 4- اگر دست خود را داخل دهان کنید و به نزدیکی سوراخ‌های انتهایی ببرید که البته این کار را نمی‌توانید کنید چون حالت استفراغ خواهید گرفت، اما تجسمش کنید. حالا استخوان‌های کام و سقف دهان را آنجا داریم که Palatine Bones نامیده می‌شود، 5- بخش داخلی چشم‌ها که در تماس بینی هستند را استخوان‌های Lacrimal پوشش داده است، 6- میخک‌های بینی پایینی همان قسمت عقبی سوراخ‌های بینی هستند که Inferior Nasal Conchae نامیده می‌شوند.
پ) بعد از همه این‌ها، دیگر نوبتی هم باشد، نوبت استخوان‌ها و مفاصل گردن است. لیست آن‌ها عبارتند از: 1- هفت مهره بالایی ستون فقرات که در ناحیه گردن قرار دارند، 2- بخشی از ستون فقرات سینه‌ای که در گردن قرار دارد، 3- مفاصل گردنی
3- بعد از معرفی لیست کامل استخوان‌های سر و گردن، بحث به محل و موقعیت کرانیوم در ساختار سر و گردن می‌رسد و درباره ساختار عمومی کرانیوم به عنوان یک ترکیب از استخوان‌ها و ستون‌های استخوانی بحث می‌شود و تشریح اجزا مختلف کرانیوم، از جمله قسمت‌های فرماندهی، پیشانی، قسمت‌های کناری و عقب صورت می‌پذیرد و همچنین توصیف اهمیت و وظیفه‌های کرانیوم، مانند حفاظت از مغز و اتصال به عناصر دیگر سر را به طور دقیق آموزش میدهند.
4- استاد این درس، خیلی ساده از کنار صورت نمی‌گذرد و حتماً توضیحاتی درباره ساختار عمومی صورت به عنوان قسمتی از سر که شامل بینی، چشمان، دهان و سایر اجزا است، ارائه خواهد نمود. ایشان، وظایف و نقش‌های صورت، مانند حساسیت‌های حرارتی، لمسی و نقش آن در فرآیندهای تنفسی و بلعیدن را تدریس می‌کنند.
5- استادتان، وظیفه‌های اساسی گردن مثل حمایت از سر و اتصال انعطاف‌پذیر به بدن و توجیه اهمیت گردن در تنظیم حرکت‌های سر و دسترسی به ساز و کارهای حیاتی مانند تنفس و بلعیدن را به طور کامل توضیح خواهد داد.
6- در دو درس قبلی آناتومی، این موضوع را به خوبی متوجه شدیم که همسایه‌ها خیلی اهمیت دارند؛ بنابراین هیچ عجیب نیست که استادتان در این درس به سراغ همسایه‌های گردن برود و موقعیت قرارگیری آن‌ها را تشریح کند. با این حساب، منتظر توضیحاتی درباره شانه‌ها، قسمت فوقانی قفسه سینه و سر شکم باشید. در این قسمت، بررسی ارتباطات عناصر گردن با عناصر همسایه گردن، برای درک بهتر نقش گردن در سیستم تنه و بدن اهمیت زیادی دارد.
7- رگ‌های خونی و نحوه عصب گیری در درس آناتومی از نان شب واجب‌تر است. مگر می‌شود درباره ناحیه‌ای از بدن انسان صحبت شود و رگ‌های خونی عبوری از آن قسمت و همچنین سیستم عصبی قابل مشاهده در آن را توضیح ندهند؟ درنتیجه استادتان در این درس حتماً درباره نحوه خون رسانی، رگ‌های خونی به ویژه Internal carotid artery و Jugular vein و همچنین عصب گیري ناحیه گردن، توضیح می‌دهند.
8- در این درس نیز، سَری به دوران جنینی خواهید زد و درباره رشد و تکامل این بخش‌ها خواهید خوانید: الف) جمجمه نوزاد، ب) عناصر سطحی و فاسیا‌هاي گردن، پ) مثلث خلفی گردن، ت) مثلث‌‌هاي قدامی گردن و صورت، ث) ناحیه پاروتید حفره تمپورال، ت) ناحیه اینفراتمپورال، ج) کمان‌‌ها، بن بست‌‌ها و شکاف‌‌هاي حلقی، ح) صورت، زبان و دندان‌‌ها.
9- وقتی تکامل طبیعی را آموزش دیدید حالا باید اختلال‌های تکاملی که پزشکان ایرانی به آن، ناهنجاري‌‌هاي تکاملی می‌گویند را نیز بشناسید. در واقع باز هم به دوره جنینی نگاهی می‌اندازید و خواهید آموخت که استخوان‌ها، عضلات، بافت‌ها، رگ‌های خونی و اعصاب نواحی گردن و صورت با طی چه مراحل و جزییاتی تکامل می‌یابند و همچنین نقص‌های ناشی از تکامل نادرست که دلایل مختلف مانند مشکلات ژنتیکی، عوامل محیطی و عوامل مزمن در دوره جنینی روی می‌دهند را می‌گذرانید. در این بخش، نقش عوامل ژنتیکی و محیطی در تکامل عناصر شرکت کننده در نواحی صورت و گردن را آموزش می‌دهند.
به عنوان یک پزشک، از شما خواسته می‌شود تا تأثیر تکامل نادرست را بر عملکرد و ظاهر فیزیکی فرد و انواع روش‌های تشخیص این مشکلات و راهکارهای درمانی برای این موارد را توضیح دهید.
10- شما قرار است یک پزشک عمومی شوید و به اندازه این مدرک از شما انتظار دارند که نشانه‌‌هاي مهم بالینی استخوانی و سطحی مربوط به هر استخوان موجود در نواحی سر، صورت و گردن را پیدا کنید. به بیان دیگر، لازم است که قادر به شناسایی هر یک از استخوان‌های سر، صورت و گردن از روی ماژول یا کاداور باشید. نحوه تشخیص استخوان‌ها نیز بر اساس شکل، اندازه و محل قرار گیری آنها در ساختار سر، صورت و گردن است. به طور مثال اگر دست خودم را روی یک قسمت از صورت جسد واقعی گذاشتم، بایستی بتوانید اسمش را بگویید.
همچنین باید بتوانید ارتباط استخوان‌های نواحی سر، صورت و گردن را با دیگر اجزا مانند عضلات (نقاط اتصال ماهیچه‌ها به استخوان)، عصب‌ها، رگ‌های خونی و بافت‌ها را درک کنید. این مهارت به تفسیر و تشخیص تکامل و رشد نادرست و مشکلات بالینی مرتبط با استخوان‌های این نواحی کمک می‌کند.
11- شک نکنید که باید درباره حفره‌های موجود در ناحیه سر و گردن توضیح دهید و آن‌ها را از نظر جنس، محل قرارگیری، نقش و عبور رگ‌های خونی و عصب‌ها تشریح کنید.

آشنایی با درس علوم تشریح دستگاه قلب و عروق رشته پزشکی

در متن‌های قدیمی پزشکی، واژه «عروق» را به جای «رگ ها» به کار می‌بردند مقاله

تا اسم رشته پزشکی می‌آید، ناخودآگاه ماجرای قلب در ذهن اکثر ما تداعی می‌شود و گویی پیوند خاصی بین این رشته و قلب وجود دارد. این جعبه از مطلب سایت کلبه مشاوره، به جزییات درس «علوم تشریح دستگاه قلب و عروق» مخصوص دانشجویان پزشکی، اختصاص دارد.
درس «مقدمات علوم تشریح» برای درس «علوم تشریح دستگاه قلب و عروق»، پیش‌نیاز است. معنا و مفهومش را دیگر خوب یاد گرفتیم. معنایش این است که اگر می‌خواهید، سیستم انتخاب واحد دانشگاهتان، اجازه برداشتن درس «علوم تشریح دستگاه قلب و عروق» را بدهد، باید حتماً نمره قبولی در درس «مقدمات علوم تشریح» را گرفته باشید.
درس «علوم تشریح دستگاه قلب و عروق»، سومین درسی است که انتخاب کردنش، وابسته به آن بود که حتماً درس «مقدمات علوم تشریح» را پاس کرده باشید. با این حساب، اهمیت درس «مقدمات علوم تشریح» را به خوبی درک می‌کنید چرا که تا به اینجای توضیحاتمان، متوجه شدیم که پیش‌نیاز سه درس مختلف است.
با تمام این تفاسیر، فرض کنیم که ما دانشجوی پزشکی هستیم و توانسته‌ایم درس «مقدمات علوم تشریح» را پاس کرده و حالا درس «علوم تشریح دستگاه قلب و عروق» را انتخاب کرده‌ایم و قرار است سر کلاسش حاضر شویم و این برای ما مهم است که چه مواردی را در این درس، می‌خواهند توضیح دهند؟
آنچه در «علوم تشریح دستگاه قلب و عروق» خواهید گذراند را در ادامه، با شماره‌گذاری توضیح خواهم داد، فقط به این نکته دقت داشته باشید که هر استادی بر اساس سیاست‌های دانشکده پزشکی و همچنین تقسیم وظایف بین اساتید و سابقه تدریس خودش، می‌تواند بخش‌هایی که در ادامه توضیح می‌دهم را کمی تغییر دهد و بعضی از توضیحات را حذف کرده یا چیزهایی به برخی بیفزاید. ولی در حالت کلی، موارد زیر در درس «علوم تشریح دستگاه قلب و عروق» گفته خواهد شد حالا شاید کمی کمتر یا کمی بیشتر. با هم این موارد را بخوانیم:
0- مدت‌زمان تدریس این درس به دو بخش تقسیم می‌شود: الف) 17 ساعت از این درس را سر کلاس نظری خواهید نشست. کلاس نظری شبیه همین کلاس‌های مدرسه است که باید پشت صندلی بنشینید و استادتان پای تابلو شروع به درس دادن می‌کند، ب) 16 ساعت از این درس را نیز به اتاق تشریح می‌روید تا به صورت عملی، تمرین کرده و جزییات این درس را بیاموزید. با این حساب، کل این درس، 33 ساعت طول می‌کشد. دقت می‌کنید که همچنان سهم کلاس نظری بیشتر از عملی است.
1- همان‌طور که در نام این درس به خوبی مشخص شده، می‌توانیم کل مطالب این درس را به دو قسمت تقسیم کنیم: الف) قلب، ب) عروق یا همان رگ‌های خونی. اگر یک دانشجوی پزشکی، روی هر کدام از این دو تکه، مسلط باشد، نمره بالایی در این درس می‌گیرد و بعداً در طبابت خود، برای دردها و مشکلات مربوط به این بخش، بسیار موفق عمل خواهد کرد. در موارد بعدی، آنچه باید درباره قلب و عروق بلد شوید را به صورت ساده توضیح می‌دهم:
2- استادتان، دست خودش را روی محدوده قفسه سینه می‌گذارد و شروع به تدریس هر آنچه که در آن دیده می‌شود، خواهد کرد. چرا باید اولین موضوعی که در این درس به آن اشاره می‌شود، قفسه سینه باشد؟ چون قلب و مهم‌ترین رگ‌های خونی در قسمت قفسه سینه قابل مشاهده هستند و این مهم است که بدانید در این محدوده و در همسایگی قلب، چه می‌گذرد. با این توضیحات، موارد زیر را در این بخش از درس خواهید خواند:
- اولین چیزی که با دیدن تصاویر یا ماژول‌های مربوط به قفسه سینه، نظر دانشجوی پزشکی را به خودش جلب می‌کند، حفره مرکزی قفسه سینه است که در فارسی، میان‌سینه و در ادبیات پزشکی به آن مدیاستینوم می‌گویند.
استادتان موظف است که محدوده این حفره را مشخص کند، برای همین ایشان خواهند گفت که مدیاستینوم دارای شش عدد دیواره است: 1- دیواره جلویی به استخوان جناغ سینه مماس می‌شوند، 2- دیواره پشتی به ستون مهره‌ها می‌رسند، 3- دیواره بالایی، هم‌مرز با دهانه بالایی قفسه سینه می‌باشد، 4- دیواره پایینی به دیافراگم محدود می‌شود، 5 و 6 – دیواره چپ و راست هم با شش‌ها یا همان ریه‌ها، همسایه هستند. با این شرایط، تمام اندام‌های قفسه سینه مثل قلب که محور بحث این درس است، در درون میان‌سینه قرار دارند به جز شش‌ها.
در ادامه صحبتشان به این اشاره می‌کنند که یک خط فرضی افقی (بعداً در دانشگاه می‌آموزید که خطوط افقی نام تخصصی خودشان را دارند ولی اینجا فعلاً سطح بحث را تا حد ممکن تخصصی نمی‌کنیم چون هدفمان آشنایی با پزشکی است و تا جایی که بشود باید ساده و روان صحبت کنیم) که از یک سو محدود به فضای بین ستون مهره‌ای T4 و T5 و از سوی دیگر در حال برخورد به بخش بالای استخوان جناغ است را در درون این حفره رسم می‌کنند و آن را به دو بخش الف) بخش فوقانی (بالایی) که بالای برون‌شامه قلب یا پریکارد قرار گرفته است، ب) بخش قسمت زیرین که به سه قسمت قُدامی (جلویی)، میانی و خَلفی (پشتی) تقسیم می‌شود.
کار به همین جا ختم نمی‌شود و می‌بایست هر آنچه در داخل تک به تک این قسمت‌ها دیده می‌شود را یاد بگیرید و بتوانید بیان کنید. به طور مثال در مدیاستینوم قُدامی، غده تیموس، رگ‌های سینه‌ای داخلی، غده‌های لنفاوی و مقداری چربی دیده می‌شود یا در مدیاستینوم میانی، پریکارد قلب، بخش صعودی آئورت، بزرگ سیاهرگ زبرین و زیرین، رگ‌های خونی مشخصی که نام خاص خودشان را دارند، عصب‌های معروفی که در ادامه همین جعبه اسمشان را خواهید خواند و نایژه‌های اصلی و رگ‌های ششی مشاهده می‌گردد و یا در مدیاستینوم خَلفی، بخش نزولی آئورت نزولی، مری، مجرای سینه، رگ‌های خونی معروفی که از اسمشان پرهیز می‌کنم تا بحث خیلی تخصصی نشود و تعدادی غده‌های لنفاوی به چشم می‌خورد.
- حالا که تعریف، تقسیم‌بندی و محتویات درون مدیاستینوم را آموختید، دوباره استادتان به سراغ قفسه سینه می‌آیند و این بار، استخوان‌هایی که در ناحیه قفسه سینه دیده می‌شوند را تدریس می‌کنند که به ترتیب از بالا به پایین شامل استخوان ترقوه، جناغ، دنده‌ها و اتصالات آنان می‌شود. دقت کنید که حتماً استاد این درس به محل قرارگیری، تعدادشان، شکل ظاهری، ضخامت، همسایه‌های هر استخوان، نقش، وظیفه، عملکرد، ارتباطات و نحوه وصل شدن آن‌ها به بخش‌های دیگر، اشاره خواهد کرد. بنابراین اطلاعات درس «علوم تشریح دستگاه اسکلتی-عضلانی پزشکی» به کارتان می‌آید.
- ماهیچه‌ها و عضلاتی که در محدوده قفسه سینه دیده می‌شوند را خواهید آموخت که به ترتیب از بالا به پایین شامل الف) ماهیچه سینه‌ای بزرگ که در بالای قفسه سینه قرار دارد و نقش مهمی در حرکت‌های بازو داشته و در شکل دهانهی قفسه سینه مشارکت دارد، ب) ماهیچه سینه‌ای کوچک که علت نام‌گذاری‌اش این است که کوچکتر از ماهیچه سینه‌ای بزرگ است و در زیر آن واقع شده و نیز در حرکت‌های پشتی و سری قفسه سینه نقش دارد، پ) ماهیچه دالی یا دلتوئید که در ناحیه شانه و بالای بازو و قفسه سینه قرار دارد و در جلو و کنار قفسه سینه سهم خود را بازی می‌کند، ت) ماهیچه دندانه‌ای پیشین که در ناحیه کناری و پشت قفسه سینه قرار دارد و تأثیر مهمی بر حرکت‌های قفسه سینه و شانه دارد. درباره تک به تک این عضلات باید شکل ظاهری، محل قرارگیری، اتصالات، ارتباطات، همسایه‌ها، نقش و عملکردش را بتوانید به عنوان یک دانشجوی پزشکی در پایان‌ترم همین درس بیان کنید.
- رگ‌های خونی قابل مشاهده در قفسه سینه را می‌آموزید که از بالا به پایین شامل الف) بزرگ سیاهرگ زبرین که خون نیمه فوقانی بدن (به جز قلب) را به دهلیز راست منتقل می‌کند، ب) سیاهرگ‌های ششی یا ریوی که اکسیژن را از شش‌ها دریافت می‌کنند و به دهلیز چپ قلب می‌برند، پ) سرخرگ بازویی-سری که خون اکسیژن‌دار از قلب به سر و بازوها تأمین می‌کند و به قفسه سینه متصل می‌شود، ت) رگ‌های کاروتید داخلی و کاروتید خارجی که خون‌رسانی به مغز و سر را تأمین می‌کنند و از سر به سمت قفسه سینه می‌رسند، ث) سرخرگ زیرترقوه ای که از سر تا بازوها را تأمین می‌کند و به قفسه سینه متصل می‌شود، ج) رگ‌های متصل به قلب که خودتان هم در زیست دهم می‌خوانید را هم در این بخش از نظر می‌گذرانید و چه خوب می‌شود که به سراغ زیست دهم بروید و در فصل چهارم، تصاویر مربوط به قلب را تماشا کنید تا رگ‌های متصل به آن را ببینید. می‌شود
- اعصاب نیز در منطقه قفسه سینه دیده می‌شود که استادتان آن‌ها را نیز توضیح می‌دهند و عبارت است از الف) عصب میان‌بندی که از سطح گردنی و محدوده قفسه سینه عبور کرده و تحریک دیافراگم یا همان ماهیچه میان بندی که در کتاب درسی زیست دهم می‌خوانید، را برعهده دارد، ب) عصب میان دنده که موجب تحریک ماهیچه‌های بین دنده‌ای می‌شود، پ) اعصاب دیگری که در محدوده قفسه سینه دیده می‌شوند جزء انشعاب‌ها و شاخه‌های همین دو عصب اصلی هستند که در مورد الف و ب گفته شد و قطعاً استاد محترم به نام این انشعاب‌ها و مسیر عبوریشان اشاره می‌کند.
الان، شناخت خوبی از قفسه سینه و هر آنچه در آن دیده می‌شود به دست آورده‌اید و نوبت به بحث اصلی این درس یعنی قلب و رگ‌های خونی می‌رسد که استادتان کار را با قلب شروع می‌کند. بنابراین در ادامه شماره‌گذاری‌ها به مورد سوم می‌رسیم:

۳- طبیعی است که تا اسم قلب را بشنویم، به یاد محل این عضو در بدن بیفتیم و استاد این درس با کمک اصطلاحات آناتومی، آدرس قلب را آموزش می‌دهد و شما که قرار است پزشک شوید، بایستی بتوانید با زبان آناتومی هم صحبت کرده و آدرس بدهید، چگونه؟
خود را به عنوان فردی در نظر بگیرید که کنکور تجربی داده و توانسته رشته پزشکی را که هدفش بوده را قبول شود و در دانشگاه به عنوان یک دانشجوی پزشکی که این درس را گذرانده، چنین توانایی به دست آورده که دقیقاً با واژگانی که در ادامه می‌نویسم، به توصیف جایگاه قلب در بدن انسان بپردازد:
قلب انسان، در قسمت جلویی مهره‌های Th9 و Th10 از ستون فقرات و در پشت استرنوم (sternum) قفسه سینه (توراکس) و در حفره پیریکارد ناحیه مدیاستینوم تحتانی (پایینی) قرار دارد و کمی پایین‌تر از شُش (ریه) چپ است. رگ‌های خارج شده از قلب، وارد بخش مدیاستینوم فوقانی می‌شوند.
۴- از روزی که دروس مختلف علوم تشریح یا همان آناتومی را توضیح دادم، همواره به این مورد اشاره کردم که در این درس‌ها، همسایه‌های هر عضو از بدن، اهمیت بالایی دارند و به همین خاطر است که استادتان، همسایه‌های قلب را به زبان آناتومی آدرس‌دهی می‌کند تا دقیقاً بدانید در اطراف قلب چه می‌گذرد.
لطفاً همچنان روپوش پزشکی را در تن داشته باشید چون قرار است همسایه‌های قلب را یکی پس از دیگری معرفی کنید. می‌دانم هنوز وارد این رشته نشدید و قرار است با آگاهی دقیق و علمی به شناخت از ابعاد مختلف آن برسید ولی برای درک کردن بهترش، باید خودتان را در آن موقعیت تجسم کنید تا بتوانید سطح مهارت و توانایی که از شما انتظار دارند را بهتر لمس کنید.
دقت کنید که این موضوع هیچ ربطی به «رؤیاپردازی»، «خیال‌بافی»، «قانون جذب» و… ندارد بلکه اینجا وقتی تجسم می‌کنیم، هدفمان مشخص کردن ابعاد مختلف انتظاری است که از یک پزشک در دوره تحصیل دارند و نه برای آنکه هیجان‌زده شویم یا شور و حالی پیدا کنیم که مثلاً برویم بازی احساسات راه بیندازیم.
با این حساب، با هدف درک بهتر سطح توانایی مورد نیاز برای گذراندن درس علوم تشریح قلبی-عروقی، این را تجسم کنید که قرار است درباره همسایه‌های قلب به زبان یک پزشک، صحبت کنید. این‌ها را باید بتوانید بگویید:
خب! چرا ننوشتم؟ چون می‌خواهم خودتان تمرین کنید. چطوری؟ اگر به مورد شماره ۳ که کمی بالاتر نوشته‌ام، برگردید، برای آدرس‌دهی جای قلب در بدن انسان، خود به خود همسایه‌هایش را هم معرفی کرده‌ام. حالا شما به عنوان یک فردی که می‌خواهد پزشکی را به عنوان هدفش انتخاب کند، برای تمرین، خودتان همسایه‌های اطراف قلب را بر اساس مورد شماره ۳، مشخص کنید. این تمرین خوبی برای درک بهتر پزشکی است.
۵- در فصل چهار زیست دهم نیز تصاویری از قلب می‌بینیم که در آن‌ها هم به خوبی مشخص است که تعدادی رگ به بخش‌های مختلف قلب متصل هستند و هر یک از آن‌ها وظیفه آوردن یا بردن خون تیره یا روشن را دارند. قطعاً در این درس، درباره رگ‌های متصل به قلب، محل قرار گیری هر یک، آدرس‌دهی آناتومی آن‌ها و وظیفه‌ای که دارند، صحبت خواهد شد و موظفید جزییات هر یک از آن رگ‌ها را به زبان پزشکی بیان کنید.
به بیان دیگر، یک دانشجوی پزشکی بعد از گذراندن این درس، خواهد گفت: انواع سرخرگ‌ها، سیاهرگ‌ها و مویرگ‌ها در سطح بیرونی قلب و همچنین در اتصال با حفره‌های آن، قابل مشاهده است که شامل موارد زیر می‌شود. فقط قبول از ورود به جزییات این رگ‌ها، تکلیف چند واژه را مشخص کنیم:
واژگانی که داخل پرانتزهای دوتایی نوشته شده‌اند، هم معنی هستند: (عروق و رگ‌ها)، (شریان و سرخرگ)، (ورید و سیاهرگ)
الف) بزرگ‌سیاهرگ زیرین، بزرگ‌ترین سیاهرگ بدن است که خون نواحی تحتانی بدن از جمله شکم، لگن و اندام‌های تحتانی مانند معده، روده باریک و بزرگ، طحال، کلیه‌ها، کبد و… را به دهلیز راست برمی‌گرداند. بزرگ‌سیاهرگ زیرین نتیجه ترکیب سیاهرگ‌هایی است که از دو طرف مهره پنجم ستون فقرات شروع شده و از زیر شکم به سمت ستون مهره‌ها حرکت می‌کند. این سیاهرگ از مهره هشتم عبور کرده و به قفسه سینه وارد می‌شود و سپس مسیر خود را ادامه می‌دهد تا به دهلیز راست قلب برسد.
ب) بزرگ‌سیاهرگ زبرین که خون تیره را از اندام‌های نیمه فوقانی یا همان بالایی بدن به جز خود قلب و شش‌ها را جمع‌آوری کرده و به دهلیز راست می‌ریزد.
این ورید از بهم پیوستن وریدهای براکیوسفالیک راست و چپ، شکل می‌گیرد و با حرکت به سمت پایین از میان ناحیه توراسیک به قسمت فوقانی دهلیز راست در سطح دنده سوم ادامه مسیر می‌دهد تا در دهلیز راست، خون تیره خود را بریزد. این سیاهرگ هنگام نزول در طرف راست مدیاستینوم فوقانی قرار دارد و پس از ورود به مدیاستینوم میانی، در کنار آئورت صعودی ادامه می‌یابد.
پ) سینوس کرونری که خون سیاهرگی ماهیچه قلب را وارد دهلیز راست می‌کند و پنج شاخه، خون خود را به سینوس کرونری می‌ریزند که عبارت است از:
- رگ قلبی بزرگ که از نوک قلب انشعاب گرفته و از شیار بین بطنی عبور می‌کند و وارد شیار کرونری شده و در سمت چپ قلب به سینوس کرونری متصل می‌گردد.
- رگ قلبی کوچک که در سطح قدامی قلب مشاهده می‌شود و از طرف راست قلب می‌گذرد تا به سینوس کرونری بپیوندد.
- رگ قلبی میانی که در سطح خلفی قلب به چشم می‌خورد و خون خود را به سینوس کرونری می‌ریزد.
- در سمت چپ سطح خلفی قلب، رگ مارژینال چپ دیده می‌شود که آن هم به طی مسیر، خود را به سینوس کرونری می‌رساند.
- در بخش مرکزی سطح خلفی قلب، رگ بطنی- خلفی چپ وجود دارد که در امتداد شیار بین بطنی- خلفی به مسیرش ادامه می‌دهد و در نهایت به سینوس کرونری اتصال می‌یابد.
ت) سرخرگ‌های شُشی یا ریوی و یا به زبان دانشجویان پزشکی و متخصصین، شریان‌های پولمونری، خون تیره را از بطن راست قلب می‌گیرد و به سمت شش‌ها یا ریه‌ها می‌برد تا تبادلات گازی انجام شود.
نکته مهم اینجاست که سرخرگ‌های شُشی در ابتدای مسیر که چسبیده به بطن راست قلب است، یکی هستند و بعداً از هم جدا می‌شوند.
در واقع این سرخرگ‌ها از تنه پولمونری منشأ می‌گیرند. تنه پولمونری، سرخرگی ضخیم و کوتاه است که در قدام و مدیال دهلیز راست و چسبیده به بطن راست قلب است که در ابتدای آن، دریچه پولمونری قرار داد. این تنه به صورت مشترک با آئورت بالارونده توسط لایه‌ی یکسانی از پریکارد در بر گرفته می‌شود.
مسیر حرکتی این سرخرگ در ابتدا به سمت بالای قلب بوده و سپس از روی ریشه آئورت قوس می‌زند و به سمت خلف به حرکت خودش ادامه می‌دهد و در حدود موازات مهره T۵ و T۶، به دو سرخرگ راست و چپ تقسیم می‌شود و سرخرگ ششی چپ و راست را می‌سازد.
سرخرگ شُشی یا ریوی چپ، خون فاقد اکسیژن را به ریه چپ می‌برد و در خود شُش چپ، برای ورود به هر لوب ریه، به شاخه‌ای مجزا تقسیم می‌شود.
سرخرگ شُشی یا ریوی راست، ضخیم‌تر و طولانی‌تر است و خون تیره را از قلب به شُش راست می‌برد تا در آنجا تبادل گازی صورت بگیرد و در خود شُش راست، برای ورود به هر لوب ریه، به شاخه‌ای مجزا تقسیم می‌شود.
ث) سیاهرگ‌های شُشی یا ریوی و یا به قول دانشجویان رشته پزشکی و اساتید و متخصصین این شغل، وریدهای پولمونری که خون روشن را از ریه‌ها می‌گیرند و به سمت دهلیز چپ قلب می‌آورند.
چهار سیاهرگ شُشی یا ریوی وجود دارد به طوری که از هر شُش انسان، دو سیاهرگ شُشی خارج می‌شود که به یکی ورید پولمونری فوقانی و به دیگری ورید پولمونری تحتانی می‌گویند. علت نام‌گذاری فوقانی و تحتانی چیست؟ به این دلیل است که سیاهرگ‌های شُشی فوقانی، خون روشن را از لوب‌های فوقانی ریه‌ها دریافت می‌کند در حالی که سیاهرگ‌های شُشی تحتانی، خون روشن را از لوب‌های تحتانی ریه‌ها می‌پذیرند.
این چهار سیاهرگ، به مسیر خود از شش‌ها به سمت قلب، ادامه می‌دهند تا وارد پریکاردیوم می‌شوند و به درون دهلیز چپ و از سطح خلفی آن می‌رسند و خون را به دهلیز چپ می‌ریزند.
ج) آئورت بزرگترین سرخرگ بدن است که خون روشن را از بطن چپ قلب دریافت می‌کند و به سمت کل اندام‌های بدن می‌برد.
آئورت، از سوراخ آئورتیک که در قاعده بطن چپ دیده می‌شود، ریشه گرفته و در ابتدای آن، دریچه‌های آئورتی قرار دارد.
این سرخرگ، بر اساس بالا و پایین و یا خم‌شدگی به چند تکه مختلف تقسیم می‌شود:
- بخشی از آئورت که درون قلب و چسبیده به بطن چپ است را آئورت صعودی می‌گویند که از درون پریکاردیوم منشأ می‌گیرد. این بخش، همان قسمتی از آئورت است که دو شاخه مهم سرخرگ‌های کرونری قلب نیز از آن جدا می‌شوند که وظیفه خون‌رسانی به خود قلب را بر عهده می‌گیرند
- بعد از این قسمت صعودی، نوبت به دومین قسمت آئورت می‌رسد که بلافاصله پس از آئورت صعودی دیده می‌شود و به آن، قوس آئورت می‌گویند. در قوس آئورت، چندین شاخه مختلف، انشعاب می‌زنند و مسیرهای مختلفی را طی می‌کنند. یکی از این شاخه‌ها، به سمت اندام‌های فوقانی مثل سر و گردن، شاخه دیگر به سمت بازو و دست چپ و شاخه بعدی به سمت بازو و دست راست و شاخه دیگر که قسمت نزولی آئورت را می‌سازد، برای خون‌رسانی به اندام‌هایی پایینی، به حرکت خود ادامه می‌دهد.
چ) سرخرگ کرونری راست، از سمت راست تنه‌ی پولمونری می‌گذرد و در طول شیار کرونری به حرکت خودش ادامه می‌دهد و در همین مسیر، چندین شاخه از آن جدا می‌شود. یکی از آن شاخه‌ها، سرخرگ مارژینال راست است که در طول لبه‌ی راست و تحتانی قلب و به سمت نوک قلب جریان می‌یابد و دومی سرخرگ بین بطنی-خلفی است که در اثر حرکت سرخرگ کرونری راست در سطح خلفی قلب و در امتداد شیار کرونری از آن جدا می‌شود. سرخرگ بین بطنی-خلفی در طول شیار بین بطنی-خلفی به طرف نوک قلب به جریانش ادامه می‌دهد. تمام این سرخرگ‌ها، وظیفه خون‌رسانی به نیمه راست قلب را داشتند.
ح) سرخرگ کرونری چپ که وظیفه خون‌رسانی به نیمه چپ قلب را دارد، از بین سمت چپ تنه‌ی پولمونری و دهلیز چپ، مسیر خود را پیدا کرده و جریان می‌یابد. این سرخرگ، به ۳ شاخه تقسیم می‌شود:
- شاخه بین بطنی-قدامی که از شیار بین بطنی- قدامی به سمت نوک قلب به مسیرش ادامه می‌دهد و دقیقاً در نوک قلب، به سمت خلف رفته و با سرخرگ بین بطنی-خلفی، آناستاموز ایجاد می‌کند.
- شاخه‌ی سیرکومفلکس که در طول شیار کرونری به سمت لبه‌ی چپ و سطح خلفی قلب دست به حرکت می‌زند و
- سرخرگ مارژینال چپ قلب که در واقع یک شاخه از شاخه‌ی سیرکومفلکس است و به سمت لبه چپ قلب کشیده می‌شود.
۶- ایموجی قلب را تصور کنید! هر وقت می‌خواستیم قلب بکشیم، تصورمان چیزی شبیه به همان ایموجی‌ها بود اما در این درس، قلب را به صورت واقعی مشاهده می‌کنید و می‌آموزید که دیواره قلب به ترتیب از بیرون به داخل از چه بافت‌هایی تشکیل شده و هر لایه را که بردارید، در زیر آن چه چیزی مشاهده می‌کنید و وظیفه هر لایه از دیواره قلب چیست و چگونه، این لایه‌ها به هم چسبیده‌اند؟
در جمع و جورترین حالت ممکن، یک دانشجوی پزشکی، درباره دیواره قلب باید این نکات را بداند و بتواند درباره‌اش به زبان پزشکی صحبت کند و انتظار دارند که او به عنوان یک پزشک عمومی وقتی وارد محیط‌های درمانی می‌شود، این اطلاعات را درباره دیواره قلب بداند:
- دیواره قلب از سه لایه اصلی تشکیل شده است که به ترتیب از بیرون به داخل، به نام‌های پریکاردیوم، میوکارد و اندوکاردیوم شناخته می‌شوند. لایه‌های مختلف دیواره قلب از طریق ترکیبات مختلفی از بافت همچون تارهای کلاژن، الاستین، عضلات و عناصر دیگر متصل هستند. این اتصالات به دیواره قلب استحکام و انعطاف لازم را می‌دهند تا عمل پمپاژ خون به صورت مؤثر انجام شود.
- پریکاردیوم، بیرونی‌ترین لایه قلب است که در واقع یک لایه ضخیم از بافت پوششی است که قلب را از خارج می‌پوشاند و وظیفه آن، محافظت از قلب و ایجاد یک محیط لغزنده برای حرکت قلب است. پریکاردیوم را می‌توان یک کیسه حاوی مایع پریکاردیال نیز توصیف کرد که قلب را احاطه می‌کند. این مایع از اصطکاک بین لایه‌های پریکاردیوم جلوگیری نموده و حرکت صاف قلب را تسهیل می‌کند.
- لایه‌ی ساب اپی کاردیال بین دو لایه میوکاردیوم و اپی کاردیوم قرار گرفته و وظیفه‌اش این است که این دو را به یکدیگر بچسباند.
- میوکارد به عنوان لایه وسیع و ضخیم‌تر دیواره قلب به چشم می‌آید و از بافت ماهیچه‌ای قلب از نوع مخطط غیر ارادی، تشکیل شده است و انجام عمل پمپاژ خون و ارائه انرژی برای حرکت عضلانی قلب بر عهده این لایه از قلب است.
یکی از بیماری مرتبط با این لایه قلب را میوکاردیت می‌نامند که به معنای التهاب میوکاردیوم است و معمولاً در اثر ویروس‌هایی مانند آدنوویروس‌ها و کوکساکی B ایجاد می‌شود. علایم این بیماری به شدت عفونت بستگی دارند، اما اغلب شامل درد سینه، تنگی نفس و تاکی کاردی است.
شایع‌ترین عارضه‌ی میوکاردیت، آسیب به ماهیچه مخطط و غیرارادی قلبی است که می‌تواند باعث آریتمی‌ها و نارسایی قلبی شود.
بیماری دیگر مرتبط با همین لازه از قلب، با نام تخصصی انفارکتوس میوکاردیال شناخته می‌شود که مردم معمولی به آن، سکته‌ی قلبی می‌گویند که در اثر انسداد (بسته شدن) سرخرگ کرونری به وجود می‌آید. در اثر سکته قلبی، جریان اکسیژن در لایه میوکارد از دست می‌رود و این لایه، دچار تغییرات ایسکمیک (نرسیدن یا کمتر رسیدن خون به ماهیچه قلب) می‌شود.
۲ نوع اصلی سکته قلبی شامل الف) NSTEMI (بدون الویشن S-T) که در آن، سرخرگ کرونری به طور ناقص مسدود شده و آسیب ایسکمیک به قسمتی از لایه میوکاردیوم وارد می‌شود و بقیه قسمت‌های میوکارد سالم هستند، ب) STEMI (با الویشن S-T) که در آن، سرخرگ کرونری به طور کامل بسته می‌شود و آسیب ایسکمیک به تمامی این لایه از قلب وارد می‌شود.
شایع‌ترین علت سکته قلبی، آتروما (تجمع لیپوپروتئین کم چگال در دیواره‌ی سرخرگ‌ها) است. چاقی، فشار خون بالا، مصرف دخانیات و دیابت، باعث افزایش ریسک رخ دادن سکته قلبی می‌شود.
بیماری سوم مرتبط با لایه میوکارد قلب با نام آنژین صدری معرفی می‌شود و در واقع همان درد سینه‌ای است که ناشی از ایسکمی موقت میوکاردیال است. در این شرایط مجرای داخلی عروق کرونری نازک می‌شود ولی کاملاً بسته نیستند و باعث می‌شود که جریان خون تغییر کرده و ایسکمی موقت روی دهد.
۲ نوع اصلی آنژین داریم: الف) آنژین ثابت که کاملاً قابل حدس زدن است و علائمی مثل درد سینه بعد ورزش یا استرس است، ب) آنژین غیر ثابت که اصلاً قابل حدس زدن نیست و علائم مشخصی ندارد. با این توضیحات، مشخص است که آنژین غیر ثابت، خطرناک‌تر و نگران کننده‌تر از آنژین ثابت است و احتمال تبدیلش به سکته قلبی بیشتر می‌باشد.
- لایه‌ی ساب اندوکاردیال، یک لایه از بافت فیبروزی شل و در بردارنده‌ی عروق و اعصاب سیستم هدایتی قلب است که بین اندوکاردیوم و میوکاردیوم قرار دارد و وظیفه‌اش، چسباندن این دو لایه به یکدیگر است قرار داشته و این دو لایه را به یکدیگر متصل می‌کند. لازم به ذکر است که فیبر‌های پورکنژ در این لایه قرار گرفته‌اند.
با توجه به اینکه این لایه، سیستم هدایتی قلب را شامل می‌شود؛ بنابراین آسیب به آن، باعث ایجاد آریتمی‌های مختلفی می‌شود.
- اندوکاردیوم، داخلی‌ترین لایه‌ی دیواره‌ی قلبی است و در واقع یک لایه نازک از بافت پیوندی شل و بافت اپی تلیال سنگفرشی می‌باشد که به سطح داخلی دیواره قلب چسبیده و حفره‌ها و دریچه‌های قلبی را می‌پوشاند. وظیفه این لایه از دیواره قلب، ایجاد یک سطح صاف برای جلوگیری از لخته‌های خونی و همچنین فراهم کردن شرایط مناسب برای عبور خون است زیرا اندوکاردیوم به صورت مستقیم با خون در تماس می‌باشد و از لخته‌های خونی جلوگیری می‌کند. در ضمن، سطح نازک آن به دلیل کاهش مقاومت، عبور خون را تسهیل می‌کند. در نظر داشته باشید که اندوکاردیوم انقباض‌های قلبی را تنظیم کرده و به رشد جنینی نیز کمک می‌کند.
بیماری مرتبط با این لایه قلب، با نام اندوکاردیت شناخته می‌شود که به التهاب اندوکاردیوم گفته می‌شود. این بیماری معمولاً در دریچه‌های قلبی قابل مشاهده است.
شایع‌ترین نوع اندوکاردیت، اندوکاردیت عفونی است که در واقع باکتری‌ها در دریچه‌های قلب، کلونیزه می‌شوند و توده‌هایی را ایجاد می‌کند که منجر به عفونت می‌شود و این عفونت به وجود آمده، می‌تواند باعث آسیب دائمی به دریچه گردد و باعث شنیده شدن سوفل قلبی به هنگام معاینه‌ی بیمار می‌شود. در نظر داشته باشید که دریچه‌ی قلبی آسیب دیده، احتمال بیشتری برای ابتلای دوباره به عفونت دارد.
۷- اگر قلب را مثل هندوانه از وسط به دو نیم کنیم، متوجه چهار حفره یا سوراخ بزرگ در درون آن می‌شویم که در زیست دهم نیز درباره آن‌ها می‌خوانیم و برای کنکور هم تست‌هایش را می‌زنیم. این چهار حفره به نام‌های دهلیز راست، بطن راست، دهلیز چپ و بطن چپ به زبان فارسی نام‌گذاری می‌شوند. در این درس، آدرس‌دهی آناتومی این چهار حفره قلب و همچنین نحوه ارتباطات و اتصالات هر یک و وظیفه آن‌ها را به طور کامل می‌آموزید.
به بیان دیگر، یک دانشجوی پزشکی، پس از پاس کردن درس «آناتومی قلب و عروق» درباره حفره‌های قلب به این روانی صحبت خواهد کرد: خون، از سراسر بدن به کمک بزرگ سیاهرگ زیرین، بزرگ سیاهرگ زبرین و سینوس کرونری به دهلیز راست قلب می‌ریزد و از آنجا، وارد بطن راست شده و سپس از بطن راست، وارد سرخرگ‌های شُشی شده تا به سمت شُش‌ها یا همان ریه‌ها برود و بعد از تبادل گازی، به کمک سیاهرگ‌های شُشی به دهلیز چپ قلب می‌آید و از آنجا به بطن چپ وارد می‌شود و از بطن چپ به وسیله سرخرگ آئورت از قلب خارج و به سمت اندام‌های مختلف بدن می‌رود؛ بنابراین حفره‌ها در نقل و انتقال خون، نقش ایفا می‌کنند. در این میان، جزییاتی برای هر یک از این حفره‌ها قابل بیان است که عبارت است از:
- از نظر موقعیت آناتومیکی می‌توان گفت که دهلیز راست، گوشه راست قلب را تشکیل می‌دهد.
- دهلیز راست، به طور مستقیم به بزرگ سیاهرگ زیرین، بزرگ سیاهرگ زبرین و سینوس کرونری متصل است و خون تیره را که از اندام‌های مختلف بدن جمع‌آوری شده را توسط این سه سیاهرگ دریافت می‌کند.
- دهلیز راست، موظف است که این خون تیره را به بطن راست ریزد و نکته مهم این است که بین دهلیز راست و بطن راست، سوراخی وجود دارد که خون از آن سوراخ باید عبور کند و به بطن راست برسد که به آن سوراخ در زبان پزشکی، سوراخ دهلیزی-بطنی می‌گویند. این سوراخ، دریچه‌ای دارد که مثل یک در روی آن قرار گرفته و به آن دریچه سه لتی می‌گویند. دهلیز راست با فشرده شدن یا منقبض شدن، خون تیره را از طریق سوراخ دهلیزی-بطنی و با گشودن دریچه سه لتی، به درون بطن راست، پمپاژ می‌کند.
- سطح داخلی دهلیز راست را به دو بخش، تقسیم می‌کنند که این تقسیم‌بندی نیز بر اساس اتفاقات دوره جنینی، نام‌گذاری شده است. این دو بخش دهلیز راست، به وسیله برآمدگی ماهیچه‌ای که کریستا ترمینالیس نام دارد، از هم جدا می‌شوند. من برای جلوگیری از زیادی تخصصی شدن صحبت، آناتومی این دو بخش را نیاوردم ولی در این درس، آناتومی دو بخش تشکیل دهنده دهلیز راست را هم خواهید خواند. حتی باید محل دقیق سوراخ‌هایی که بزرگ سیاهرگ زبرین، بزرگ سیاهرگ زیرین و سینوس کرونی در دهلیز راست ایجاد می‌کنند تا خون را به درون آن بریزند را به زبان آناتومی بیان کنید.
- درست است که بین دهلیز راست و بطن راست یک سوراخ با دریچه سه لتی وجود داشت اما دهلیز راست با دهلیز چپ نیز همسایه است و همانطور که بین خانه ما و همسایه‌مان یک دیوار آجری وجود دارد که باعث می‌شود نتوانیم وارد خانه هم بشویم، بین این دو دهلیز نیز یک دیوار ماهیچه‌ای وجود دارد که منجر به جدا شدن کامل دهلیز راست و دهلیز چپ می‌شود. پزشک‌ها به این دیواره ماهیچه‌ای، سپتوم بین دهلیزی می‌گویند. از نظر آناتومی، دیواره‌ی سپتوم در دهلیز راست یک فرورفتگی بیضی شکل دارد که دقیقاً به دلیل بیضی شکل بودنش، به حفره‌ی بیضی معروف شده است.
- این فرورفتگی بیضی شکل، باقی مانده سوراخ بیضی قلب در دوره جنینی است. در زمان جنینی، به دلیل آنکه قلب هنوز به طور کامل شکل نگرفته و از آن طرف، گردش خون جنین، به کمک جفت، تکمیل می‌شود، بنابراین، بین دهلیز راست و دهلیز چپ سوراخ وجود دارد ولی با اولین تنفس نوزاد در این دنیا، این سوراخ بسته می‌شود و دهلیز راست و چپ، برای همیشه با هم قطع ارتباط می‌کنند.
- اگر دیوار بین دهلیز راست و چپ، به طور کامل پوشانده نشود و سوراخی در آن وجود داشته باشد، به معنای یک نقص و ایراد است که پزشکان نام آن را نقص دیواره دهلیزی گذاشته‌اند. این بیماری به معنای وجود سوراخی در سپتوم بین دهلیزی است که بعد از متولد شدن نوزاد، همچنان باقی مانده است. شایع‌ترین محل این سوراخ در همان سوراخ بیضی می‌باشد که در این صورت، به آن گشادی سوراخ بیضی می‌گویند. در بزرگسالان فشار دهلیز چپ به طور معمول بیشتر از دهلیز راست است و در نتیجه خون از دهلیز چپ به دهلیز راست می‌آید و این تازه ایراد کوچک‌تر به حساب می‌آید چرا که در نقص‌های بزرگتر، می‌تواند موجب افزایش مقدار خون در بطن راست شده و به افزایش فشار خون در شش‌ها، هایپرتروفی بطن راست و نهایتاً نارسایی قلب راست منجر شود. درمان قطعی این عارضه قلبی فقط با بستن سوراخ به وسیله جراحی یا بستن از طریق کاتتر ممکن می‌باشد و راه‌حل دیگری ندارد.
پزشک مورد نظر وقتی درباره دهلیز راست توضیح داد، به سراغ بطن راست می‌رود و می‌گوید:
- بطن راست از نظر شکل هندسی، مانند یک مثلث است و بخش وسیعی از کناره‌ی قُدامی قلب را تشکیل می‌دهد.
- بطن راست قلب، خون تیره را از دهلیز راست دریافت می‌کند و وظیفه دارد که این خون را به درون سرخرگ‌های ششی که اگر یادتان باشد در ابتدا یکی بودند و بعداً از هم جدا می‌شدند و به سمت هر کدام از شُش‌ها می‌رفتند، پمپ کند.
- نکته جالب اینکه در ابتدای سرخرگ‌های ششی که تنه مشترکشان دقیقاً به بطن راست وصل است، یک دریچه وجود دارد که به آن دریچه سینی شکل سرخرگ ششی یا به زبان پزشکی، دریچه پولمونری می‌گویند و بطن راست با فشرده شدن یا انقباض خودش، این دریچه را باز کرده و خون را به درون تنه سرخرگ‌های ششی، می‌ریزد.
- بطن راست می‌تواند به دو قسمت ورودی و خروجی جریان خون تقسیم شود که این دو بخش بطن راست به وسیله یک ستیغ ماهیچه‌ای که ستیغ سوپراونتریکولار نامیده می‌شود، از یکدیگر جدا می‌شوند. وارد جزییات این دو بخش از نظر آناتومی و همچنین ستیغ سوپراونتریکولار نمی‌شوم ولی بعداً اگر رشته پزشکی را انتخاب کنید، درباره ریزه‌کاری‌های آن نیز باید آموزش ببینید. فقط در همین حد بدانید که درون بطن راست، برجستگی‌های عضلانی نامنظم که ترابکولا‌های عضلانی نامیده می‌شود، پل‌ها مانند ترابکولای سپتومارژینال و عضلات پاپیلاری از نظر آناتومی مورد بررسی قرار داده می‌شوند.
- بطن راست با بطن چپ نیز همسایه است و دوباره همان بحث دیوار بین همسایه‌ها به میان می‌آید که متخصصین آناتومی به آن دیواره ماهیچه‌ای جدا کننده دو بطن در قلب، سپتوم بین بطنی می‌گویند که خودش از دو قسمت تشکیل شده: الف) غشای فوقانی که نازک‌تر است و قسمتی از اسکلت فیبروزی قلب را تشکیل می‌دهد، ب) عضلانی تحتانی که بیشتر بخش‌های این دیواره را تشکیل داده و دارای ضخامت یکسان با ضخامت دیواره‌ی بطن چپ می‌باشد.
بعد از آنکه آناتومی بطن راست تمام شود، توضیحات این پزشک، به سمت و سوی دهلیز چپ می‌رود و ایشان در صحبت‌هایش خواهند گفت:
- از نظر آناتومی، دهلیز چپ کناره‌ی خَلفی یا قاعده قلب را می‌سازد.
- دهلیز چپ خون روشن را از چهار سیاهرگ شُشی دریافت می‌کند و آن را به درون بطن چپ می‌ریزد.
- جالب اینجاست که بین دهلیز چپ و بطن چپ نیز یک سوراخی وجود دارد که دریچه‌ای هم روی آن سوار شده و دهلیز چپ با فشرده شدن یا انقباض خود، این دریچه را باز می‌کند و خون را درون بطن چپ می‌ریزد. اسم سوراخ بین دهلیز چپ و بطن چپ، سوراخ دهلیزی بطنی و نام دریچه متصل به آن سوراخ به زبان پزشکی، دریچه میترال یا دو لتی است.
- سطح داخلی دهلیز چپ به دو قسمت قابل بخش‌بندی است و اساس نام‌گذاری این دو بخش نیز به دوره جنینی بر می‌گردد که از توضیحات جزییات مربوط به این دو بخش خودداری می‌کنم ولی در دانشگاه، اگر بخواهید وارد رشته پزشکی شوید، قطعاً موارد دقیق و جذاب آن را خواهید آموخت.
با این شرایط، نوبت به بررسی آخرین قلب، یعنی بطن چپ می‌رسد که پزشک محترم چنین به جمع‌بندی‌های صحبت‌های خودشان می‌رسند:
- از نقطه نظر آناتومی، بطن چپ، رأس قلب و کناره‌های چپ و دیافراگمی را می‌سازد.
- بطن چپ خون اکسیژن دار را از دهلیز چپ دریافت و آن را از طریق سوراخ آئورتی که به وسیله دریچه آئورتی احاطه شده است، به درون آئورت پمپاژ می‌کند.
- بطن چپ را می‌توان به دو قسمت ورودی و خروجی جریان خون تقسیم کرد که هر یک جزییاتی دارند و برای جلوگیری از تخصصی شدن بحث، از نوشتن آن صرف نظر می‌کنم ولی در دانشکده پزشکی و سر کلاس درس آناتومی قلب و عروق، درباره‌اش خواهید شنید.
- بطن چپ، با فشرده شدن یا انقباض خود، خون را به درون سرخرگ آئورت می‌ریزد که در ابتدای این سرخرگ نیز دریچه‌ای وجود دارد که بطن چپ با فشار خودش که پشت خون ایجاد می‌کند، این دریچه را باز کرده و خون را وارد سرخرگ آئورت می‌کند. پزشکان به این دریچه، دریچه سینی شکل آئورتی می‌گویند. با ورود خون به آئورت، مسیر گردش خون برای اندام‌های مختلف آغاز می‌شود.
- بیماری‌ها و نارسایی‌ها هم برای بطن چپ وجود دارد که استاد این درس، به دلایل و علائم آن خواهند پرداخت.
- همانطور که در زیست دهم می‌خوانید و در اینجا هم صحبتش به میان آمد، قلب انسان چهار دریچه دارد که عبارت است از: دریچه سه لتی، دریچه سینی شکل شُشی، دریچه دو لتی یا میترال و دریچه سینی شکل آئورتی. در این درس درباره جنس این دریچه‌ها، محل قرارگیری، شکل ظاهری، عملکرد، زاویه باز و بسته شدن، طریقه باز و بسته شدن و ارتباط آن‌ها با صداهای قلب، به طور جدی خواهید آموخت.
- از بچگی تا می‌خواستیم نمایش دکتر بودن را بازی کنیم، گوشی پزشکی را روی قلب می‌گذاشتیم تا صدای آن را بشنویم. این بازی کودکانه در درس «آناتومی علوم تشریح قلب و عروق» به واقعیت می‌پیوندد چرا که استادتان به شما یاد می‌دهند که گوشی را کجای قفسه سینه باید بگذارید تا صداهای قلب را بشنوید؛ بنابراین شما به عنوان دانشجوی پزشکی، ابتدا می‌آموزید چرا قلب دارای صدا است و بعد خواهید آموخت که دقیقاً گوشی پزشکی را کجای قفسه سینه بگذارید تا صدا را بشنوید و این کار را با شنیدن صدای قلب همکلاسی‌ها تمرین می‌کنید و در انت‌ها هم یاد می‌گیرید که چطور با شنیدن صدای قلب، متوجه سلامت دریچه‌های قلب و ریتم مناسب آن شوید و چنانچه مشکلی در صداها باشد، دستورات پزشکی لازم را برای آزمایش‌ها به بیمار بدهید.
- پُر واضح است که نبض گرفتن را هم در این درس به طور جدی پیگیری خواهید کرد. از دلیل ایجاد نبض تا محل‌هایی که می‌توان نبض را بهتر شمرد و نحوه بررسی آن، اطلاعاتی است که می‌آموزید.
۸- از لحظه‌ای که خون وارد قلب می‌شود و از آنجا به سمت شش‌ها می‌رود و دوباره به قلب باز می‌گردد و سپس از قلب راهی اندام‌های بدن می‌شود و مجدداً، از سراسر بدن، به وسیله سیاهرگ‌ها، جمع‌آوری می‌شود و به قلب می‌ریزد را با عنوان «گردش خون شُشی و عمومی در بدن» می‌شناسیم. شما اگر قرار است وارد رشته پزشکی شوید، قطعاً در این درس، مهارت توصیف نمای کلی گردش خون انسان را به دست می‌آورید و مسیرهای حرکت خون در بدن را می‌توانید ترسیم کرده و بگویید که از لحظه ورود خون به قلب تا گردش آن در سراسر بدن، هر بار چه اتفاقاتی برای خون می‌افتد و در چه محل‌هایی قرار می‌گیرد.
در خصوص مسیر گردش خون، بایستی بدانید که تمرکز درس «علوم تشریح قلب و عروق» روی آناتومی دستگاه گردش خون است؛ یعنی همانطور که جزییات آناتومی قلب به عنوان عضو اصلی گردش خون را به صورت دقیق مورد بررسی قرار می‌دهید، همین ریزه‌کاری‌ها را برای سرخرگ‌های اصلی بدن که خون را به اندام‌های مختلف بدن می‌رساند و سیاهرگ‌های اصلی بدن که خون را از اندام‌های بدن جمع‌آوری کرده و به قلب می‌آورند، نحوه اتصال و محل این وصل شدن برای سرخرگ‌ها با هم و سیاهرگ‌ها با هم خواهید گذراند.
استاد این درس از بافت‌شناسی قلب و عروق هم به سادگی نخواهد گذشت. همانطور که در تشریح لایه‌های دیواره قلب درباره بافت هر کدام توضیح داد، قطعاً در مورد سرخرگ‌ها، مویرگ‌ها و سیاهرگ‌ها نیز به توضیح ساختار دیواره‌شان می‌پردازد. این مبحث را به شکل خلاصه در کتاب زیست دهم نیز می‌خوانید زیرا در این کتاب نیز، درباره دیواره سرخرگ‌ها، مویرگ‌ها و سیاهرگ‌ها توضیح داده شده و نوع بافت یا بافت‌های به کار رفته در دیواره آن‌ها را به ترتیب قرارگیری توضیح داده است. دقیقاً مشابه آن توضیحات را در درس «علوم تشریح قلب و عروق» آموزش خواهید دید.
۹- در بدن ما انسان‌ها، علاوه بر سیستم گردش خون، سیستم گردش لنف هم هست. لنف را در زیست دهم و یازدهم به طور نسبی می‌شناسید و در این درس، استادتان درباره خود لنف، رگ‌های لنفی، مسیر گردش لنف در بدن، ساختار رگ‌های لنفی، جنس و بافت‌های به کار رفته در دیواره آن‌ها، اتصالات و ارتباطات و عملکرد و اهمیت دستگاه لنفی توضیح خواهند داد. خیلی مهم است که نام مهم‌ترین رگ‌های لنفی و با ارزش‌ترین اتصالات را بشناسید چرا که دستگاه لنفی، از یک سو با دستگاه گردش خون و از سمت دیگر با دستگاه ایمنی در ارتباط است.
۱۰- در این درس هم مثل تمام دروسی که تا به اینجایِ دورهِ «آشنایی با رشته پزشکی» سایت کلبه مشاوره توضیح دادم، همیشه باید سَری به دوره جنینی بزنیم و اتفاقات آن دوره را از نقطه نظر درس مورد نظرمان بررسی کنیم. از آنجایی که نام این درس، «علوم تشریح قلبی و عروقی» است، پس به سراغ دوره جنینی می‌رویم و نحوه شکل گیری، رشد و تکامل قلب، رگ‌های بدن، رگ‌های لنفی و شروع به کار آن‌ها و تفاوت‌های گردش خون در دوره جنینی و بعد از تولد را بررسی می‌کنیم.
در واقع استادتان به شما یاد می‌دهد که سلول‌های قلبی از کدام قسمت رویان شروع به حرکت می‌کنند و سپس در کجای رویان قرار می‌گیرند و کدام بخش قلب را می‌سازند و این بخش‌ها در حرکت‌های بعدی در کدام ناحیه قرار می‌گیرند و سپس سلول‌های دیگری از کدام قسمت رویان مهاجرت کرده و به قسمت قلبی می‌رسند و چه بخش‌هایی از قلب را می‌سازند و بعد از همه این‌ها، تازه به شکل گیری عروق خونی و لنفی می‌پردازد و تک به تک این اتفاقات را از زمان روز و هفته مشخص می‌کند.
۱۱- در درس‌های قبلی هم این را دیدیم که رشد جنین در دوره جنینی، همیشه سالم و درست اتفاق نمی‌افتد و قطعاً اختلالاتی هم ممکن است به همراه داشته باشد. قلب نیز یکی از آن سیستم‌هایی است که ممکن است دچار نارسایی‌ها و اختلالاتی در تکامل و تکوین خودش بشود. با این حساب، در این درس، به طور کامل درباره «ناهنجاری‌های تکوینی» که همان اختلالات رشد جنین است، آموزش دریافت می‌کنید.
لطفاً به این دو پاراگراف دقت کنید: استادتان، هر آنچه از اولین واژه این جعبه تا آخرین کلام، نوشتم و یا در فیلم نشان دادم را انتظار دارد که بتوانید روی مولاژ (همان مدل پلاستیکی بدن انسان) و کاداور (همان جسد واقعی)، نشان دهید و یا اگر ایشان دستش را روی قسمتی گذاشت، شما نام، جنس، ساختار، محل قرارگیری، ارتباطات و اتصالات، عملکرد و سایر ویژگی‌های آناتومیکی آن را بیان کنید؛ بنابراین مهارت تشخیص از روی مولاژ و کاداور را به طور جدی از شما می‌خواهند و با قایم شدن پشت بقیه همکلاسی‌ها و دور زدن تمرین‌های عملی و فرار از پاسخ‌دهی، نمره از دست خواهید داد.
چه بخواهید چه نخواهید، درس پزشکی درس کنجکاوی، سَرک کشیدن، دلیل پرسیدن و درگیر شدن در جزییات است. هرچه بیشتر درگیر درس شوید و با استاد وارد سؤال و جواب شده و برای کار روی مولاژ و کاداور بی‌قراری کنید و دنبال فرصت بیشتر برای تمرین عملی باشید، در نهایت هم نمره بالاتری می‌گیرید و هم پزشک قابل‌تر و با تجربه تری می‌شوید. گوشه‌گیری، پنهان شدن پشت بقیه، ترس از کاداور و سایر احساسات، از شما یک پزشک با سواد نخواهد ساخت بنابراین دست و پا بزنید، ردیف جلو بیایید و درگیر توضیحات استاد شده و سؤال بپرسید و جواب بدهید و اجازه دهید که یادگیری اتفاق بیفتد.

مباحث تدریسی در درس «علوم تشریح دستگاه تنفس» رشته پزشکی

یکی از درس‌های جمع و جور و البته تخصصی رشته پزشکی مقاله

در این جعبه از مطلب آشنایی با رشته پزشکی، به سراغ یکی دیگر از درس‌های رشته پزشکی می‌رویم و با جزییات آن آشنا می‌شویم تا بدانیم که درون آن درس قرار است چه مهارت‌هایی را به عنوان یک دانشجوی پزشکی به دست آوریم و بدین وسیله، کم‌کم شناخت بیشتری از جزییات رشته پزشکی برای ما روشن شود و به این نتیجه برسیم که آیا می‌خواهیم رشته پزشکی را به عنوان هدفمان انتخاب کنیم؟
با چنین رویکردی، در این جعبه، به سراغ درس «علوم تشریح دستگاه تنفس» می‌رویم و با بیان مواردی که در ادامه شاهد آن خواهید بود، ابعاد مختلف این درس رشته پزشکی را بررسی می‌کنیم تا به آگاهی خوبی از این درس برسید. تمام تلاشم را می‌کنم که به زبانی ساده، این آشنایی را شکل بدهم و زمینه را برای درک بهتر درس‌های پزشکی، فراهم کنم.
خودتان را دانشجوی پزشکی تصور کنید که قرار است قبل از شروع ترم جدید، درس‌هایش را انتخاب کند. اگر درس «مقدمات علوم تشریح» را پاس کرده باشید آنگاه سیستم انتخاب واحد دانشگاه به شما اجازه برداشتن درس «علوم تشریح دستگاه تنفس» را می‌دهد. با این توضیح متوجه می‌شویم که درس «مقدمات علوم تشریح»، پیش‌نیاز درس «علوم تشریح دستگاه تنفس» است.
اگر یادتان رفته که پیش‌نیاز چه بود، خیلی سریع یادآوری می‌کنم: مثلاً وقتی گفته می‌شود در رشته پزشکی، درس «مقدمات علوم تشریح»، پیش‌نیاز درس «علوم تشریح دستگاه تنفس» است یعنی باید حتماً در درس «مقدمات علوم تشریح»، نمره قبولی گرفته باشید تا سیستم انتخاب واحد دانشکده پزشکی به شما اجازه برداشتن درس «علوم تشریح دستگاه تنفس» را بدهد.
یک شمارش هم انجام دهیم؟ تا اینجای آشنایی ما با درس‌های پزشکی، درس «مقدمات علوم تشریح»، پیش‌نیاز ۳ درس از رشته پزشکی است. اگر رشته پزشکی را به عنوان شغل آینده خود انتخاب کردید و تصمیم گرفتید که وارد این رشته بشوید، حتماً در زمان دانشجویی، اهمیت قبول شدن در درس «مقدمات علوم تشریح» را جدی بگیرید. حالا به سراغ درس مخصوص این جعبه از کلبه مشاوره برویم:
آنچه در «علوم تشریح دستگاه تنفس» خواهید گذراند را در ادامه، با شماره‌گذاری توضیح خواهم داد، فقط به این نکته دقت داشته باشید که هر استادی بر اساس سیاست‌های دانشکده پزشکی و همچنین تقسیم وظایف بین اساتید و سابقه تدریس خودش، می‌تواند بخش‌هایی که در ادامه توضیح می‌دهم را کمی تغییر دهد و بعضی از توضیحات را حذف کرده یا چیزهایی به برخی بیفزاید. ولی در حالت کلی، موارد زیر در درس «علوم تشریح دستگاه تنفس» گفته خواهد شد حالا شاید کمی کمتر یا کمی بیشتر. با هم این موارد را بخوانیم:
۰- مدت‌زمان تدریس این درس به دو بخش تقسیم می‌شود: الف) ۸ ساعت از این درس را سر کلاس نظری خواهید نشست. کلاس نظری شبیه همان کلاس‌های مدرسه است که باید پشت صندلی بنشینید و استادتان پای تابلو شروع به درس دادن می‌کند، ب) ۸ ساعت از این درس را نیز به اتاق تشریح می‌روید تا به صورت عملی، تمرین کرده و جزییات این درس را بیاموزید. با این حساب، کل این درس، ۱۶ ساعت طول می‌کشد.
به این هم توجه دارید که رشته پزشکی، فقط تیغ و جراحی و اتاق عمل نیست و همچنان کلاس‌های تئوری یا نظری را دارید و دائماً بایستی درگیر مبانی و مفاهیم باشید و بدون داشتن آن پایه‌ها نمی‌توانید مستقیم به بیمارستان بروید و کار درمانی را شروع نمایید.
۱- اسم درس، راز آن را فاش می‌کند. نامش چیست؟ «علوم تشریح دستگاه تنفس». با این حساب، قرار است وقتی دانشجوی پزشکی می‌شوید و این درس را انتخاب می‌کنید، درباره آناتومی دستگاه تنفس بخوانید و اولین سؤال، این‌طور مطرح می‌شود که دستگاه تنفس از چه بخش‌هایی تشکیل شده است؟
در زیست دهم نیز این دست اندرکاران تنفسی را می‌شناسید که عبارت است از ۱- بینی، ۲- حلق، ۳- حنجره، ۴- نای، ۵- نایژه‌ها که در دانشگاه به شکل قرارگیری آن که مثل Y برعکس است، درخت برونشی می‌گویند، ۶- نایژک‌ها، ۷- حبابک‌ها و کیسه‌های حبابکی و ۸- شش‌ها یا همان ریه‌ها. همین معرفی ساده، مقدمه‌ای برای شروع این درس توسط استادتان است و ایشان در ادامه به سراغ تک به تک این اعضا می‌روند و برای هر کدام شان، جزییاتی را بیان می‌کنند که در ادامه نوشته‌ام:
۲- محل قرارگیری بینی از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات بینی با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های بینی در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در بینی یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف بینی و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی بینی را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
کلاً یادتان باشد، در رشته پزشکی، در همه درس‌های آناتومی، درباره هر عضوی که بحث بشود، قطعاً این مواردی که برای بینی نوشتم را برای آن عضو هم باید بخوانید و بلد شوید. الآن این عناوین، برای بینی به صورت زیر در می‌آید:
- بینی در قسمت میانی صورت و در وسط دو چشم و بالای لب و دهان قرار دارد.
- بخش‌هایی از بینی با استخوان‌های جمجمه ترکیب شده‌اند.
- سینوس‌های متصل به بینی در اطراف و درون استخوان‌های صورت قرار دارند.
- سرخرگ Arteria Nasalis به بینی خون روشن را می‌رساند و سیاهرگ Veinus Nasalis خون تیره را از بینی می‌برد.
- عصب بویایی یا Olfactory nerve، اطلاعات حسی مرتبط با بوها را از بینی به مغز منتقل می‌کند.
- عصب سه‌قلو یا Trigeminal nerve، یکی از اعصاب حسی اصلی است که اطلاعات حسی از صورت و سر را به مغز منتقل می‌کند. این عصب به موارد مختلفی از جمله حس لمس، درد و دمای پوست صورت مربوط است. بخشی از عصب تریگمینال نیز با بینی مرتبط است و مسئول انتقال اطلاعات حسی مرتبط با بخش‌های خاصی از بینی می‌باشد.
- عصب چهره‌ای یا Facial nerve در اطراف بینی دیده می‌شود که کنترل عضلات صورت و برخی از عضلات اطراف بینی را بر عهده دارد.
- عصب فرعی یا Accessory nerve در کنترل عضلات گردن و شانه نقش دارد و در نواحی اطراف بینی هم حضور دارد.
- اسکلت بینی از ۳ نوع بافت تشکیل شده که عبارت است از استخوان، غضروف و بافت چربی-فیبروزی.
- کمی تخصصی و به زبان آناتومی پزشکی صحبت کنیم فقط برای آنکه حال و هوای کلاس‌های درس رشته پزشکی را بهتر بشناسید مثل وقتی که سر کلاس زبان انگلیسی می‌روید و معلمتان به انگلیسی صحبت می‌کند تا کمی با اتمسفر زبان آشنا شوید. با این حساب چنین می‌گویم که بینی را می‌توان به دو قسمت تقسیم کرد:
الف) اسکلت خارجی بینی که از حفره‌های نازال شروع شده و به سمت جلوی صورت کشیده می‌شود. این اسکلت از بالا توسط استخوان‌های نازال و ماگزیلاری و از پایین توسط غضروف‌های هیالن، شامل غضروف‌های طرفی، آلار ماژور، آلار مینور و سپتوم غضروفی، تشکیل شده است. غضروف‌های طرفی و آلار ماژور بزرگ‌ترین غضروف‌ها هستند و در شکل دقیق قسمت پایینی بینی نقش اساسی دارند. تعداد غضروف‌های آلار متغیر است و ممکن است بین ۳ تا ۴ غضروف در هر طرف وجود داشته باشد.
ب) سپتوم داخلی بینی یا همان دیواره وسط بینی که باعث شده دو تا سوراخ جدا داشته باشیم. استخوان‌هایی که این سپتوم را درست می‌کنند، دو دسته دارند: ۱- استخوان‌های جفت که شامل نازال، ماگزیلاری و پالاتین و ۲- استخوان‌های تکی که شامل اتموئید و ومر می‌شود. به جز این استخوان‌ها، می‌توان گفت که غضروف سپتال و غضروف‌های آلار ماژور هم نقش مهمی در ساخت سپتوم دارند.
- کف حفره بینی از یک کام سخت ساخته شده است که این کام سخت حفره بینی را از حفره دهان جدا می‌کند. استخوان‌های پالاتین در قسمت عقب و زائده پالاتین استخوان ماگزیلا در قسمت جلویی، این کام سخت را تشکیل می‌دهند. همچنین، صفحه غربالی اتموئید نیز سقف حفره بینی را تشکیل می‌دهد.
- حالا به عنوان دانشجوی پزشکی درباره بیماری مرتبط با آناتومی در قسمت بینی این‌طور باید بگویید: به دلیل برجستگی اسکلت نازال خارجی، شکستگی‌های آن بسیار متداول هستند، به طوری که شکستگی در این ناحیه به عنوان شایع‌ترین شکستگی در صورت شناخته می‌شود. عمدتاً این شکستگی‌ها، ناشی از ضربه‌هایی هستند که به بینی وارد می‌شود و به طور معمول اثراتی از تغییر شکلی را بر روی ساختار نازال و غضروف به وجود می‌آورند. یکی از عواقب مهم این شکستگی‌ها، ایجاد دفورمیتی بینی یا همان تغییر شکل بینی می‌باشد که ممکن است تا مدت‌زمان طولانی پابرجا بماند و به عنوان یک عارضه مادام‌العمر در نظر گرفته شود. این دفورمیتی از ناحیه تخریب استخوان و غضروف نازال به وجود می‌آید. خواهش می‌کنم واژه «دفورمیتی بینی» را در گوگل جست‌وجو کنید تا تصاویر آن را ببینید و از زاویه دید یک پزشک به بررسی این تغییر شکل‌ها بپردازید.
- این همه که صحبت کرده‌ایم هنوز به درون حفره بینی نرسیده‌ایم و تازه قرار است که درباره آن از زاویه دید یک دانشجوی پزشکی که می‌خواهد امتحان درس «آناتومی دستگاه تنفس» را بدهد، به بینی نگاه کرده و بگوییم: حفره بینی از نظر بافت‌شناسی به دو بخش اصلی تقسیم می‌شود:
الف) قسمت قدامی بینی که به آن دهلیز بینی نیز می‌گویند: این بخش دارای موهای کوتاه، غدد چربی و غدد عرق است.
ب) قسمت خلفی حفره بینی که همان ناحیه تنفسی بینی به حساب می‌آید: این قسمت توسط اپی‌تلیوم تنفسی پوشانده شده است و به همین دلیل به نام ناحیه تنفسی معروف شده است. زیر اپی‌تلیوم ناحیه تنفسی، آستر قرار دارد که حاوی غدد مختلط سروزی و موکوسی و اجسام تورمی است. بافت همبند آستر شامل سلول‌هایی است که با ترشح آنتی‌بادی‌ها، به مخاط بینی در مقابل میکروب‌ها حفاظت می‌کند.
اجسام تورمی به عنوان شبکه‌های وریدی گسترده ایجاد می‌شوند و تجمع خون در آن‌ها می‌تواند باعث انسداد یکی از مجاری بینی شود، جلوگیری از خشک شدن مخاط تنفسی ناشی از عبور هوا را تضمین می‌کند. اجسام تورمی و سیستم عروق بینی در گرم کردن هوای دم نقش مهمی ایفا می‌کنند.
شما در زیست دهم، یازدهم و دوازدهم و در بخش‌های مختلف درباره بینی، مطالبی را می‌آموزید که من تمام آن‌ها را جمع‌آوری کرده‌ام و اینجا می‌نویسم تا از همین حالا بدانید که این آموخته‌های دبیرستانی، بعداً در دانشگاه به طور جامع توضیح داده خواهند شد:
در مورد بینی انسان در سطح زیست دبیرستان باید بدانیم که:
- در بینی، شبکه‌ای وسیع از رگ‌هایی با دیواره نازک وجود دارد که هوا را گرم می‌کند. این شبکه به سطح درونی بینی بسیار نزدیک است، بنابراین آسیب‌پذیری بیشتری دارد و آسان‌تر از دیگر نقاط، دچار خون‌ریزی می‌شود.
- بخشی از دندریت و تمام جسم یاخته‌ای و بخشی از آکسون گیرنده‌های بویایی موجود در سقف حفره بینی در بین یاخته‌های پوششی استوانه‌ای تک لایه در بینی قرار دارد.
- بخش بزرگی از آکسون گیرنده‌های بویایی موجود در سقف حفره بینی در بافت پیوندی قرار دارد.
- مژک‌های گیرنده‌های بویایی موجود در سقف حفره بینی به بیرون آویزان است.
- مولکول‌های بودارِ هوای تنفسی، یاخته‌های دارای گیرنده‌های بویایی در سقف حفره بینی را تحریک می‌کنند. این یاخته‌ها پیام‌های بویایی را به لوب‌های (پیازهای) بویایی مغز، می‌برند و پیام بویایی سرانجام به قشر مخ ارسال می‌شود.
- حسّ بویایی در درک درست مزۀ غذا تأثیر دارد؛ مثلاً وقتی سرماخورده و دچار گرفتگی بینی شده‌ایم، مزۀ غذاها را به درستی تشخیص نمی‌دهیم.
- گیرنده‌های بویایی، در طبقه‌بندی انواع گیرنده‌های حسی، جزء گیرنده‌های حسی ویژه شیمیایی به حساب می‌آیند.
- تعداد یاخته‌های بافت پوششی موجود در سطح بینی خیلی بیشتر از تعداد گیرنده‌های بویایی موجود در سقف حفره بینی است.
- انتقال ویروس ایدز از طریق ترشحات بینی، بزاق، خلط، عرق و اشک، یا از طریق ادرار و مدفوع ثابت نشده است.
- در نتیجۀ ترشح هیستامین، علائمِ شایعِ حساسیت مثل قرمزی و آب‌ریزش از بینی ایجاد می‌شود.
- جراحان بازسازی کنندۀ چهره می‌توانند به کمک روش‌های مهندسی از بافت غضروف برای بازسازی لاله گوش و بینی استفاده کنند.
با این حساب، زیست دبیرستان هم خیلی حال و هوای دانشکده پزشکی را زنده می‌کند و مطالبی دارد که بعداً با جزییات خیلی بیشتر قرار است در دانشگاه آموزش داده شود و خوب یاد گرفتن زیست دبیرستان به داشتن یک پایه قوی برای دانشگاه کمک می‌کند.
بحث را ادامه دهیم؛ همه این ریزه‌کاری‌هایی که برای بینی گفته شده را به ترتیب برای حلق، حنجره، نای، نایژه‌ها، نایژک‌ها، حبابک‌ها و کیسه‌های حبابکی و شش‌ها نیز باید در این درس آموزش ببینید و در امتحان آناتومی دستگاه تنفس و بعداً به عنوان پزشک به کار ببندید.
با این اوصاف، چندین پاراگراف تکراری داریم که فقط نام عضوهایش تغییر می‌کند و این نشان می‌دهد که ساختمان این درس، چه اصول مشترکی برای بخش‌های مختلف دستگاه تنفس دارد. با هم این پاراگراف‌های تکراری را بخوانیم و به این فکر کنیم که در رشته پزشکی، وقتی به درس «علوم تشریح دستگاه تنفس» می‌رسیم، بایستی اصول مشابه را برای بخش‌های مختلف دستگاه تنفس بیاموزیم و این انتظاری است که استاد این درس برای نمره قبولی و بالا دادن، از ما دارد:
۳- محل قرارگیری حلق از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات حلق با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های حلق در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در حلق یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف حلق و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی حلق را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۴- محل قرارگیری حنجره از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات حنجره با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های حنجره در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در حنجره یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف حنجره و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی حنجره را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۵- محل قرارگیری نای از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات نای با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های نای در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در نای یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف نای و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی نای را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۶- محل قرارگیری نایژه‌ها از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات نایژه‌ها با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های نایژه‌ها در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در نایژه‌ها یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف نایژه‌ها و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی نایژه‌ها را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۷- محل قرارگیری نایژک‌ها از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات نایژک‌ها با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های نایژک‌ها در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در نایژک‌ها یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف نایژک‌ها و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی نایژک‌ها را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۸- محل قرارگیری حبابک‌ها و کیسه‌های حبابکی از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات حبابک‌ها و کیسه‌های حبابکی با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های حبابک‌ها و کیسه‌های حبابکی در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در حبابک‌ها و کیسه‌های حبابکی یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف حبابک‌ها و کیسه‌های حبابکی و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی حبابک‌ها و کیسه‌های حبابکی را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۹- محل قرارگیری شش‌ها از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات شش‌ها با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های شش‌ها در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در شش‌ها یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف شش‌ها و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی شش‌ها را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
حالا برای تمام این کارگزاران تنفسی، باید وظایف و نحوه عملکرد را نیز بتوانید توضیح دهید. در واقع به عنوان یک پزشک موظف هستید که از لحظه ورود هوا به بینی به کمک فرایند دَم، گام به گام، تمام اتفاقاتی که روی می‌دهد را بیان کرده و سپس با بازدم، تمام مراحل را به عقب برگردید و حجم‌های تنفسی قابل تعریف را در هر مرحله به طور جداگانه تعریف کرده و مقدارش را بیان کنید.
من این مسیر را فقط در حد اطلاعات دبیرستان بیانش می‌کنم تا با اتمسفر این بخش آشنا شوید و بدانید در رشته پزشکی قرار است با چه جزییاتی رو به رو شوید:
I. با بینی نفس می‌کشیم و هوای دمی را وارد بینی می‌کنیم. در اینجا ماهیچه‌هایی هستند که به عمل دَم کمک می‌کنند. حتماً در زیست دهم، نام این ماهیچه‌ها را می‌خوانید. برای آنکه باعث شود که کتاب زیست را باز کنید، از آوردن نامشان خودداری می‌کنم تا ورقی به کتاب بزنید و این صفحات را نگاهی بیندازید.
II. هوا وارد بینی می‌شود، ابتدای بینی از پوست نازکی پوشیده شده است که موهای آن، مانعی در برابر ورود ناخالصی‌های هوا ایجاد می‌کند؛ بنابراین در این مرحله، برخی از ناخالصی‌های هوا گرفته می‌شود. شما می‌توانید بر اساس اطلاعات موجود در کتاب زیست دهم، مشخص کنید که چه مقدار هوا با دم عادی و دم عمیق می‌تواند وارد دستگاه تنفس انسان شود؟
III. هوا کمی در بینی به جلوتر می‌رود و از پوست ابتدایی بینی عبور می‌کند.
IV. با پایان پوست نازک ابتدایی در بینی، مخاط مژک‌دار آغاز می‌شود که در سراسر مجاری هادی ادامه پیدا می‌کند. این مخاط، یاخته‌های مژک‌دار فراوان و ترشحات مخاطی دارد. برای هوا در این مرحله دو اتفاق روی می‌دهد: الف) ناخالصی‌های هوا، در ترشحات مخاطی که مواد ضد میکروبی دارند، به دام می‌افتند و مژک‌ها با حرکت ضربانی خود، ترشحات مخاطی و ناخالصی‌های به دام افتاده در آن را به سوی حلق می‌رانند که بعداً در حلق، یا این ناخالصی‌ها به دستگاه گوارش راه پیدا می‌کنند و توسط شیره معده نابود می‌شوند یا اینکه از طریق حلق به بیرون ریخته می‌شوند (تُف شدن)، ب) ترشحات مخاطی هوا را مرطوب کرده و هوا از یاخته‌ها مژک‌دار عبور می‌کند. مرطوب کردن هوا برای تبادل گازها ضرورت دارد. گازهای تنفسی تنها در صورتی که محلول در آب باشند، می‌توانند بین شش‌ها و خون مبادله شوند.
V. در بینی، شبکه‌ای وسیع از رگ‌هایی با دیوارۀ نازک وجود دارد که هوا را گرم می‌کند. پس در این مرحله هوا گرم می‌شود. این شبکه به سطح درونی بینی بسیار نزدیک است، بنابراین آسیب‌پذیری بیشتری دارد و آسان‌تر از دیگر نقاط، دچار خون‌ریزی می‌شود. آیا می‌توانید ارتباطی با خون دماغ شدن بدهید؟
VI. هوای گرم و مرطوب شده به حلق می‌رسد.
VII. هوا باید از حلق به نای برسد، پس هوا از راه جلوی حلق که حنجره بر سر راهش است و با غضروفش باعث می‌شود مجرای هوا باز باشد، وارد نای می‌شود.
VIII. مجرای نای نیز همیشه باز است و هوا از آنجا عبور می‌کند تا به انتهای نای می‌رسد.
IX. نای در انتهای خودش، به دو شاخه تقسیم می‌شود که هر کدام نایژه‌های اصلی را پدید می‌آورد که هوا به این نایژه‌های اصلی وارد می‌شود.
X. هوا در نایژه‌های اصلی حرکت می‌کند و به نایژه‌های باریک‌تر می‌رسد.
XI. هوا در نایژه‌های باریک‌تر عبور می‌کند تا به نایژک‌ها برسد.
XII. هوا با عبور از نایژک‌ها به نایژک‌های انتهایی می‌رسد که آخرین بخش دستگاه هادی است.
XIII. بخشی از هوای موجود در نایژک‌های انتهایی که آخرین بخش هادی است، به نایژک‌های مبادله‌ای می‌رسد. اینجا اصطلاحی به نام هوای مرده ساخته می‌شود. آیا تعریفش را می‌توانید بر اساس مطلب زیست دهم بیان کنید و مقدارش را تعیین نمایید؟
XIV. هوا از نایژک‌های مبادله‌ای وارد حبابک‌ها می‌شود.
XV. یاخته‌های نوع دوم حبابک‌ها که ظاهر سنگ‌فرشی ندارند، سورفاکتانت ترشح می‌کنند تا کشش سطحی آب موجود در سطح حبابک‌ها که با هوا در تماس هستند، کاهش یابد و حبابک‌ها بتوانند آسان‌تر منبسط شوند. پس یاخته‌های سنگ‌فرشی حبابک‌ها توان تولید سورفاکتانت را ندارند.
XVI. در حبابک ها، باکتری‌ها و ذرات گرد و غبار موجود در هوا، به وسیله درشت‌خوارها (ماکروفاژها)، نابود می‌شوند.
XVII. گازهای اکسیژن و کربن دی اکسید بین هوا و خون با عبور از دیواره حبابک‌ها و دیواره مویرگ‌ها مبادله می‌شوند.
XVIII. هوا در مسیر بازگشت است و با بازدم به سمت بینی شروع به حرکت می‌کند. آیا ماهیچه‌ای برای بازدم عادی نیاز به انقباض دارد؟ برای بازدم عمیق چطور؟ این‌ها را در زیست دهم می‌خوانید و الآن می‌توانید با ورق زدن کتاب درباره‌اش اطلاعاتی به دست آورید. در ضمن آیا همه هوا از بخش مبادله‌ای به سمت بیرون می‌رود؟ اگر نه اسم آن هوای خارج نشده چیست و چطوری تعیین می‌شود؟
XIX. در تمام این مسیر، کجاها نیاز به دستور مغز بود و کجاها نه؟ آن جاهایی که نیاز به دستور مغز بود، مربوط به چه بخشی از مغزی می‌شد و چه نوع دستوری صادر می‌کرد؟ این‌ها را در زیست دبیرستان هم دارید ولی بعداً به صورت اختصاصی در این درس رشته پزشکی می‌خوانید.
XX. همه این‌ها را که بگویید تازه باید سراغ پرده جنب بروید و بگویید که چرا این پرده دور تا دور شش‌ها هست، جنسش چیست، عملکرد و فایده‌اش چیست و چطوری باعث ورود هوا به درون شش‌ها می‌شود و اگر سوراخ شود، چه مشکلی برای انسان بوجود خواهد آمد.
۱۰- مگر می‌شود در رشته پزشکی، درس آناتومی بردارید و استادتان سری به دوران جنینی نزند؟ در درس «علوم تشریح دستگاه تنفس»، قطعاً منتظر تکوین و تکامل دستگاه تنفس در دوره جنینی باشید. از این گذشته، حتماً درباره ناهنجاری‌های تنفسی و آسیب‌های دستگاه تنفس در تکوین و تکاملش در همین دوره جنینی، نیز صحبت به میان کشیده خواهد شد و حتماً لیستی از این ناهنجاری‌ها را آموزش خواهید دید که سؤال امتحان این درس نیز می‌باشد.
۱۱- مثل تمام درس‌های آناتومی در رشته پزشکی، در این درس هم باید بتوانید از روی ماژول، کاداور و حتی تصاویر پزشکی، بخش‌های مختلف دستگاه تنفس را مشخص کنید و برای هر یک از آن‌ها، محل قرارگیری از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در آن عضو یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف آن عضو و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی‌اش را به طور کامل بیان کنید.
خجالت، رو در بایستی، ترس از جواب دادن به سؤال، پشت بقیه همکلاسی‌ها قایم شدن، عدم اشتیاق به جلوی صف بودن و کنجکاوی نکردن، همگی روی نمره شما و همچنین سطح با سواد شدنتان در پزشکی اثرگذار است. استاد این درس از نظر ذهنی آماده انواع کنجکاوی‌ها و ناخُنَک زدن‌ها است و یک پزشک بایستی بی‌پروا سؤال بپرسد و ذهنیت خودش را در کلاس تئوری و عملی بیرون بریزد.
در انتهای درس از شما انتظار دارند وقتی یک کاداور جلوی‌تان می‌گذارند، از بینی تا کیسه‌های حبابکی را به صورت جدا به جدا تشخیص دهید و درباره هر کدامش همان پاراگراف تکراری این متن را خیلی سریع و پشت هم ردیف کرده و بیان کنید. این مهارتی است که در دانشگاه به شرط روحیه درس‌خوان بودن به دست می‌آورید و جزء شاگرد اول‌های پزشکی خواهید شد.

مفاهیم درس «علوم تشریح دستگاه گوارش» رشته پزشکی

عین کنکور که فصل گوارش مهمه، در رشته پزشکی هم اهمیت داره مقاله

دانشجویان پزشکی، در ادامه مسیر انتخاب واحد خود به درسی به نام «علوم تشریح دستگاه گوارش» می‌رسند و به شرطی اجازه انتخاب این درس را دارند که از قبل توانسته باشند درس «علوم تشریح مقدماتی» را پاس کرده و نمره قبولی از آن بگیرند. و این یعنی درس «علوم تشریح مقدماتی»، پیش‌نیاز درس «علوم تشریح دستگاه گوارش» است و حسابش از دستمان در نرود که این چهارمین درسی است که درس «علوم تشریح مقدماتی»، پیش‌نیازش است و هر بار، بیشتر به اهمیت درس «علوم تشریح مقدماتی»، پی می‌بریم.
حضور شما در این صفحه از سایت کلبه مشاوره به این معناست که می‌خواهید با ابعاد مختلف رشته پزشکی در دانشگاه‌های ایران آشنا شوید و حساب کتاب کنید که آیا هدف‌گذاری خود را روی این رشته بگذارید یا خیر. تا به اینجای کار، جعبه‌های مختلفی را طبق یک روال منطقی، پشت سر گذاشته‌ایم و به شناخت خوبی رسیده‌ایم اما برای تکمیل این پازل با اهمیت به سراغ درس «علوم تشریح دستگاه گوارش» برویم.
آنچه در «علوم تشریح دستگاه گوارش» خواهید گذراند را در ادامه، با شماره‌گذاری توضیح خواهم داد، فقط به این نکته دقت داشته باشید که هر استادی بر اساس سیاست‌های دانشکده پزشکی و همچنین تقسیم وظایف بین اساتید و سابقه تدریس خودش، می‌تواند بخش‌هایی که در ادامه توضیح می‌دهم را کمی تغییر دهد و بعضی از توضیحات را حذف کرده یا چیزهایی به برخی بیفزاید. ولی در حالت کلی، موارد زیر در درس «علوم تشریح دستگاه گوارش» گفته خواهد شد حالا شاید کمی کمتر یا کمی بیشتر. با هم این موارد را بخوانیم:
۰- مدت‌زمان تدریس این درس به دو بخش تقسیم می‌شود: الف) ۲۶ ساعت از این درس را سر کلاس نظری خواهید نشست. کلاس نظری شبیه همان کلاس‌های مدرسه است که باید پشت صندلی بنشینید و استادتان پای تابلو شروع به درس دادن می‌کند، ب) ۱۷ ساعت از این درس را نیز به اتاق تشریح می‌روید تا به صورت عملی، تمرین کرده و جزییات این درس را بیاموزید. با این حساب، کل این درس، ۴۳ ساعت طول می‌کشد.
زمان‌های درشت کلاس‌های تئوری و عملی این درس، حیرت‌انگیز است؛ دقیقاً شبیه همین موضوع را در کنکور تجربی نیز داریم زیرا به طور میانگین، در کنکور از فصل دو زیست دهم که مربوط به همین دستگاه گوارش است، ۵ تست به صورت مستقیم و ترکیبی، طراحی می‌شود و اهمیت این فصل را برای کنکور نشان می‌دهد.
هیچ دقت کردید که سهم کلاس نظری بیشتر از کلاس عملی است؟ دانشجوی پزشکی در مباحث علوم پایه، بایستی پایه و اساس درس‌ها را به لحاظ تئوری بیاموزد و سپس به اتاق تشریح رفته و به صورت عملی، آموخته‌های مفهومی خود را تمرین کند.
اکثر افراد قبل از ورود به رشته پزشکی، انتظار دارند که از فردای قبولی، در بیمارستان حاضر شده و کلاس‌های درس را در مراکز درمانی برگزار کنند ولی واقعیت این است که شما موظف به حضور در دانشگاه و نشستن پشت صندلی‌هایی شبیه به دوران مدرسه هستید تا ریشه‌های تئوریک را بسازید و بینش و نظریه پیدا کنید و سپس در مراحل بالاتر، روی این مفاهیم اساسی، اصول جراحی و درمانی را سوار کنید.
۱- قصه این درس در کلاس‌های پزشکی دانشکده‌های پزشکی کل ایران نیز با نامش شروع می‌شود. مگر نامش چیست؟ «علوم تشریح دستگاه گوارش». با این اوصاف، استاد این درس، در اولین حرکت به معرفی دست‌اندرکاران دستگاه گوارش می‌پردازد که عبارت است از: ۱- دهان، ۲- غده‌های بزاقی، ۳- حلق، ۴- مری، ۵- معده، ۶- روده باریک، ۷- روده بزرگ، ۸- کبد، ۹- کیسه صفرا، ۱۰- پانکراس یا لوزالمعده.
در رشته پزشکی، هر درسی که مربوط به آناتومی یا علوم تشریح باشد، قطعاً باید درباره عضو مورد نظر، اطلاعات زیر را بتوانید بیاموزید و برای امتحان و بعداً برای طبابت، بیان کنید:
محل قرارگیری آن عضو از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات آن عضو با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های آن عضو در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در آن عضو یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف آن عضو و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی آن عضو.
با این توضیح، پاراگراف بالا را به صورت کاملاً تکراری برای تک به تک دست‌اندرکاران دستگاه گوارش، بایستی تشریح کنید و بعداً روی ماژول، کاداور و تصاویر پزشکی، همین‌ها را نشان دهید و بگویید که هر کدام کجای بدن قرار دارند. بنابراین تعدادی جمله تکراری داریم که پشت سر هم می‌نویسم:
۲- محل قرارگیری دهان از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات دهان با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های دهان در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در دهان یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف دهان و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی دهان را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۳- محل قرارگیری غده‌های بزاقی از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات غده‌های بزاقی با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های غده‌های بزاقی در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در غده‌های بزاقی یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف غده‌های بزاقی و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی غده‌های بزاقی را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۴- محل قرارگیری حلق از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات حلق با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های حلق در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در حلق یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف حلق و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی حلق را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۵- محل قرارگیری مری از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات مری با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های مری در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در مری یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف مری و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی مری را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۶- محل قرارگیری معده از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات معده با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های معده در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در معده یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف معده و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی معده را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۷- محل قرارگیری روده باریک از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات روده باریک با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های روده باریک در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در روده باریک یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف روده باریک و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی روده باریک را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۸- محل قرارگیری روده بزرگ از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات روده بزرگ با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های روده بزرگ در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در روده بزرگ یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف روده بزرگ و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی روده بزرگ را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۹- محل قرارگیری کبد از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات کبد با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های کبد در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در کبد یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف کبد و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی کبد را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۱۰- محل قرارگیری کیسه صفرا از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات کیسه صفرا با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های کیسه صفرا در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در کیسه صفرا یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف کیسه صفرا و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی کیسه صفرا را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
۱۱- محل قرارگیری پانکراس از نظر آناتومی، ارتباطات و اتصالات پانکراس با اعضا و اندام‌های دیگر بدن، همسایه‌های پانکراس در اطراف، عروق خونی و اعصاب قابل مشاهده در پانکراس یا اطراف آن، نام بخش‌های مختلف پانکراس و ترتیب قرارگیری آن‌ها و همچنین بافت‌شناسی پانکراس را به طور کامل در این درس، آموزش می‌بینید.
از بین این پاراگراف‌های تکراری، اگر موافق باشید، معده را انتخاب کنیم و به سبک و سیاق کلاس‌های پزشکی درباره جزییاتش صحبت کنیم تا حال و هوای این کلاس‌ها برای‌مان تداعی شود و بتوانیم به شناخت بهتری از رشته پزشکی برسیم. با این شرایط، درباره معده سر کلاس درس «علوم تشریح دستگاه گوارش» برای دانشجویان پزشکی، این‌ها را از زبان استاد خواهید شنید:
- معده یکی از اعضای اصلی دستگاه گوارش است که داخل صفاق قرار دارد و بین مری و دوازدهه می‌باشد.
- معده در قسمت فوقانی شکم و در طرف چپ ناحیه اپیگاستریوم و نافی قرار دارد.
- معده از قسمت فوقانی خود با مری و سمت چپ گنبد دیافراگم، همسایه است و بخش قُدامی معده در همسایگی دیافراگم، اومنتوم بزرگ، دیواره‌ی قُدامی شکم، ناحیه چپ کبد و کیسه صفرا قرار گرفته است و بخش خَلفی معده نیز در کنار بخش خَلفی ساک کوچک، پانکراس، کلیه‌ی چپ، غده‌ی فوق کلیه چپ، طحال، سرخرگ طحالی، مزوکولون عرضی قرار دارد.
- شاید سؤال پیش آمده باشد که اومنتوم یعنی چه؟ ماجرا از این قرار است که در داخل حفره‌ی شکم، یک غشای دو لایه به نام پریتوئن وجود دارد و اکثر احشای شکمی را در بر گرفته است. اومنتوم بزرگ و کوچک دو ساختاری هستند که از چین خوردگی صفاق بر روی خود تشکیل می‌شوند و جالب است بدانید که هم اومنتوم بزرگ و هم اومنتوم کوچک به معده متصل هستند.
- اومنتوم بزرگ از انحنای بزرگ معده آویزان می‌شود و در جایی که به کولون عرضی می‌رسد بر روی خودش چین خورده است و شامل تعداد زیادی غده‌های لنفاوی است و این امکان وجود دارد که به نواحی ملتهب بچسبد، درنتیجه نقش مهمی در ایمنی گوارشی ایفا می‌کند و می‌تواند کمک‌کننده در راستای به حداقل رسیدن گسترش عفونت‌های داخل صفاقی باشد.
- اومنتوم کوچک با لایه‌های صفاقی معده و دوازدهه هم‌راستا می‌گردد و در انحنای کوچک معده ایجاد شده و به سمت بالا حرکت می‌کند تا به کبد برسد و در واقع نقش اصلی‌اش همین است که معده و دوازدهه را به کبد متصل نماید.
- معده انسان حالت j شکل دارد و تنه معده دارای انحنای بزرگ و کوچک است.
- سطح قدامی و خلفی معده توسط پریتوئن پوشیده شده است.
- معده از نظر آناتومی به چهار بخش اصلی تقسیم می‌شود: الف) کاردیا (Cardia) که دهانه قسمت فوقانی معده است و به مری متصل می‌شود تا محتویات غذایی از مری به معده برسد، ب) فاندوس (Fundus) که قسمت گنبدی شکل معده است و اغلب پر از گاز می‌باشد و بالاتر و در سمت چپ کاردیا واقع شده است. پ) تنه معده (Body) که بخش مرکزی و بزرگ معده است و بین Fundus و Pylorus قرار دارد. تنه معده همان قسمتی از معده است که انحنای کوچک و بزرگ دارد و انحنای زاویه‌ای در انتهای آن واقع شده است، ت) پیلور (Pylorus): دهانه تحتانی معده که به دوازدهه وصل است تا محتویات غذایی معده به دوازدهه برسد. خود پیلور به آنتروم پیلور، کانال پیلور و اسفنکتر پیلور تقسیم می‌شود.
- کناره‌ی مدیال و لترال معده به شکل منحنی است که در اثر همین شکل خمیده خودش، انحنای کوچک و بزرگ معده را به وجود می‌آورد.
- انحنای بزرگ در واقع همان کناره‌ی دراز، محدب و لترال معده است که از بریدگی کاردیا شروع شده، قوس آن به سمت عقب و پایین و چپ حرکت می‌کند و به سمت راست ادامه می‌یابد تا به آنتروم پیلور برسد. شاخه‌هایی از سرخرگ‌های گاستریک کوتاه و سرخرگ‌های گاسترواومنتال راست و چپ به انحنای بزرگ خون‌رسانی می‌کنند.
- انحنای کوچک که در اصل همان کناره‌ی کوتاه، مقعر و سطح داخلی معده می‌باشد و قسمت تحتانی آن، بریدگی زاویه‌ای را ایجاد می‌کند که نقطه اتصال تنه به بخش پیلور است. انحنای کوچک به رباط هپاتوگاستریک متصل می‌گردد و با سرخرگ‌های گاستریک راست و چپ که شاخه‌هایی از سرخرگ هپاتیک هستند، خون‌رسانی می‌شود.
- معده با دو اسفنکتر یا بنداره به نام‌های کاردیا و پیلور در ارتباط است که کادریا همان بنداره انتهای مری و پیلور بنداره انتهای معده می‌باشد.
- به بیان دیگر، مری در سطح دنده‌ی T۱۰ از هیاتوس مری در دیافراگم به سمت پایین عبور کرده و با طی مسیر کوتاهی به سطح T۱۱ می‌رسد که بنداره کاردیا در آنجا واقع شده است و به معده متصل می‌گردد. این اسفنکتر به مواد غذایی اجازه‌ی عبور از طریق سوراخ کاردیا را از مری به معده داده و تحت کنترل ارادی نیست زیرا ماهیچه‌های از نوع صاف می‌باشند.
- همچنین، پیلور بین معده و دوازدهه قرار گرفته و امکان خروج کیموس یا همان ترکیب غذا با اسید معده را از معده به دوازدهه می‌دهد و باز و بسته شدن آن غیرارادی است چراکه ماهیچه‌های صاف در ساختارش شرکت دارند.
- خون‌رسانی معده از طریق تنه سلیاک و شاخه‌های آن انجام می‌شود. آناستوموزهایی در امتداد انحنای کوچک معده توسط سرخرگ‌های گاستریک چپ و راست و در امتداد انحنای بزرگ معده توسط سرخرگ‌های گاسترواومنتال راست و چپ شکل می‌گیرند. سیاهرگ‌های معده به موازات سرخرگ‌ها حرکت می‌کنند.
-
- بیماری رفلاکس معده که باعث حرکت معکوس غذا می‌شود چرا که مقداری از اسید معده و غذا از معده وارد مری می‌شوند و علائم آن عبارت است از سوءهاضمه، اختلال در بلع و طعم ترش ناخوشایند در دهان است.
- سه دلیل اصلی ایجاد بیماری رفلاکس معده شامل: الف) اختلال در عملکرد اسفکنتر کاردیا، ب) بیش از اندازه ماندن غذا در معده، پ) هرنی هیاتال که زمانی رخ می‌دهد که قسمتی از معده به سمت قفسه سینه از طریق هیاتوس مری در دیافراگم نفوذ کرده باشد.
- برای درمان رفلاکس معده، درمان‌هایی مثل تغییر سبک غذا خوردن و جلوگیری از دراز کشیدن بلافاصله بعد از میل کردن یک وعده غذایی و همچنین داروهایی مثل مهارکننده‌های پمپ پروتونی به منظور کاهش اسید معده و در مواردی خاص، جراحی در نظر گرفته می‌شود.
- طبق توضیحات گفته شده، هرنی هیاتال نیز یکی دیگر از بیماری‌های مرتبط با معده است و همان‌طور که گفته شد، زمانی رخ می‌دهد که قسمتی از معده به سمت قفسه سینه از طریق هیاتوس مری در دیافراگم نفوذ کرده باشد.
- دو نوع اصلی هرنی هیاتال یا در برخی از کتاب‌های پزشکی به آن، هرنی هیاتوس نیز گفته می‌شود، قابل بیان است: الف) هرنی هیاتال لغزشی که در آن، اسفنکتر کاردیا به سمت بالاتر می‌لغزد و حرکت می‌کند، ب) هرنی هیاتال ثابت که در آن، اسفنکتر کاردیا در جای خود بدون هیچ حرکتی، باقی می‌ماند اما بخشی از معده به قفسه سینه وارد می‌شود. این نوع از هرنی هیاتال به احتمال زیاد نیازمند جراحی است.
- معده از نظر بافت‌شناسی دارای لایه‌ها و سلول‌های مختلفی است که به طور کلی، از داخل به خارج، به چهار لایه قابل تقسیم است. توضیح این چهار لایه را البته به شکل مختصر در زیست دهم می‌خوانید. من هم این بخش را به شما واگذار می‌کنم که به هوای آشنایی با رشته پزشکی هم که شده، سری به کتاب زیست دهم بزنید و بخش دیواره لوله گوارش که معده هم قسمتی از آن می‌شود را مطالعه کنید. دقت کنید که در دانشگاه به شکل بسیار جامع‌تری درباره هر لایه می‌خوانید.
- در حفره‌ها و غده‌های معده، سلول‌ها یا همان یاخته‌های گوناگونی مشاهده می‌شود که برخی از آن‌ها مثل یاخته‌های پوششی سطحی، یاخته‌های اصلی، یاخته‌های کناری، یاخته‌های ترشح‌کننده ماده مخاطی و یاخته‌های ترشح‌کننده هورمون گاسترین را در کتاب درسی زیست دهم خوانده‌اید اما تنوع یاخته‌ها بیش از این حرفاست که در دانشکده پزشکی و سر کلاس درس آناتومی دستگاه گوارش، به جزییات بیشتر آن، پی خواهید برد.
به همین منظور، بد نیست که با هم یکی از جزوه‌های آناتومی دستگاه گوارش دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی را ورق بزنیم تا با حال و هوای مطالب این درس بیشتر آشنا شویم. برای دانلود این جزوه، روی عبارت «دانلود جزوه آناتومی دستگاه گوارش دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی» کلیک نموده و فایل PDF آن را ورق بزنید تا با عناوین و جزییات این درس از رشته پزشکی آشنا شوید:
تذکر مهم: به هیچ وجه از این جزوه برای زیست دبیرستان و کنکور استفاده نکنید زیرا مطالب زیست دبیرستان به صورت خلاصه‌تر و همچنین با نگارش خاص خودش است و ممکن است در پاره‌ای از موارد با صحبت‌های دانشگاه متفاوت باشد.
با این توضیحات، مثال انتخابی ما که معده بود، به طور کامل تشریح شد و با حد و حدود این درس آشنا شدید و همین جزییاتی که برای معده گفته شد را باید بتوانید برای سایر دست‌اندرکاران دستگاه گوارش نیز یاد بگیرید و بیانش کنید. با این حساب به سراغ بقیه موارد این درس برویم و ببینیم دیگر چه خبر است؟
۱۲- در ادامه این درس، مطمئن باشید که استادتان به سراغ دوره جنینی می‌رود و تکوین و تکامل دست‌اندرکاران دستگاه گوارش را مورد بررسی قرار می‌دهد و به صورت کاملاً دقیق، ماه به ماه پیشرفت این دستگاه را توضیح خواهند داد.
۱۳- وقتی اسم دوره جنینی می‌آید، قطعاً صحبت از اختلال‌ها و ناهنجاری‌ها نیز به میان کشیده خواهد شد. با این اوصاف، منتظر توضیحاتی درباره اختلال‌ها و ناهنجاری‌های مربوط به دستگاه گوارش باشید که از زبان استادتان با ریزه‌کاری‌هایش بشنوید.
۱۴- صفاق را در زیست دهم می‌خوانیم. این پرده شکمی در دانشکده پزشکی و سر کلاس «علوم تشریح دستگاه گوارش»، قطعاً بازیگر مهمی است که درباره‌اش خواهید شنید. جنس این پرده، محل قرارگیری، فضاهای صفاقی، ناودان‌ها، بن بست‌های مهم بالینی آن، وظیفه و عملکرد، شکل گیری‌اش در دوره جنینی و اختلالات مرتبط با آن، مواردی هستند که استادتان درباره‌اش توضیح خواهد داد.
۱۵- تعیین محدوده شکم و اعضای قابل مشاهده در آن، جزء اولین بحث‌هایی است که در این درس، با آن برخورد می‌کنید ولی من در انتهای توضیحاتم آوردم زیرا می‌خواستم ابتدا یک تصویر کلی از این درس پیدا کنید و حالا به شما بگویم که حفره شکمی به این دلیل در درس آناتومی دستگاه گوارش اهمیت دارد که اکثر دست‌اندرکاران دستگاه گوارش در شکم قرار دارند. درنتیجه هیچ عجیب نیست که درباره نواحی ۹گانه شکم، ساختار دیواره قُدامی شکم (ماهیچه‌ها، رگ‌ها و اعصاب مربوطه)، کانال اینگوینال، از همان ابتدای درس، بخوانید و بدانید.
۱۶- همه این صحبت‌هایی که خواندید به اضافه آن جزوه‌ای که از دانشگاه شهید بهشتی، ورق زدید را باید بتوانید از روی ماژول، تصاویر پزشکی و کاداور مشخص کنید و قطعاً به عنوان یک دانشجوی پزشکی از شما انتظار دارند که بتوانید این جزییات را بیان کنید.
مگر می‌شود کسی پزشکی را انتخاب کند و بعد از گذراندن این درس به مهارت درباره پیدا کردن بخش‌های مختلف دستگاه گوارش از روی ماژول یا تصاویر پزشکی و کاداور نرسیده باشد؟ چنین پزشکی چگونه قرار است که بعداً در مراکز درمانی، وقتی شخصی به او مراجعه کرد و دستش را مثلاً در قسمت چپ و بالای شکم گذاشته بود و گفت این قسمت بدنش درد می‌کند، تشخیص بدهد که آنجا معده بود یا طحال و یا…؟
تمام رشته پزشکی روی آناتومی می‌چرخد و اگر قرار باشد سر کلاس‌های تئوری به گفته‌های استاد توجه نکنید و یا سر کلاس عملی، پشت دیگر همکلاسی‌ها سنگر بگیرید و به دنبال پرسشگری نباشید و خود را به صف اول نرسانید، چگونه انتظار نمره بالا از این درس و سواد مناسب یک پزشک را می‌توانید داشته باشید؟

آناتومی دستگاه اعصاب برای رشته پزشکی شامل چه مباحثی می‌شود؟

در حد مدرک دکتری عمومی پزشکی، این درس شامل موارد این جعبه است مقاله

اکثر افرادی که به رشته پزشکی علاقمند هستند، با تمام کم و زیادش و با وجود اشتباهاتی که در نقل قول‌ها هست، جمله‌ای شبیه به «یکی از تخصص‌های پزشکی، مغز و اعصاب است» را شنیده‌اند و بلافاصله این جمله هم به گوش‌شان برخورد کرده که «چه تخصص سختی هم هست این مغز و اعصاب».
فعلاً در مورد سختی و آسانی تخصص مغز و اعصاب صحبت نمی‌کنیم تا سر جعبه خودش به جزییات آن تخصص بپردازیم و نام علمی‌اش را یاد بگیریم و بدانیم که تا چه حد این جملاتی که درباره‌اش شنیده‌ایم، به واقعیت نزدیک است. پس چرا بحث مغز و اعصاب را پیش کشیدیم اگر قرار نبود درباره تخصص مغز و اعصاب صحبت کنیم؟
این بحث را پیش کشیدیم چون قرار است در این جعبه از مطلب «شناخت و آشنایی با رشته پزشکی» از سایت کلبه مشاوره به بررسی درس «علوم تشریح دستگاه اعصاب» بپردازیم که یکی از درس‌های رشته پزشکی است و جزییاتی از آن را به اشتراک بگذاریم که در نهایت به این سؤال پاسخ دهیم که اگر رشته پزشکی را به عنوان هدف انتخاب کردید و وارد دانشکده پزشکی شدید و سر کلاس «علوم تشریح دستگاه اعصاب» نشستید، قرار است درباره چه سرفصل‌هایی با شما صحبت کنند و چه انتظاری دارند و تمام این‌ها به این خاطر است که در نهایت به این جمع‌بندی برسید که آیا می‌خواهید رشته پزشکی را به عنوان هدف خود انتخاب کنید؟
قبل از ورود به توضیحات این جعبه، دوباره به این نکته اشاره کنم که درس «مقدمات علوم تشریح» پیش‌نیاز درس «علوم تشریح دستگاه اعصاب» است و این جمله بدان معناست که حتماً باید درس «مقدمات علوم تشریح» را پاس کرده و نمره قبولی گرفته باشید تا سیستم انتخاب واحد دانشکده پزشکی به شما اجازه انتخاب درس «علوم تشریح دستگاه اعصاب» را بدهد. یادتان باشد که اینجای کار، درس «مقدمات علوم تشریح» پیش‌نیاز شش درس از رشته پزشکی است.
آنچه در «علوم تشریح دستگاه اعصاب» خواهید گذراند را در ادامه، با شماره‌گذاری توضیح خواهم داد، فقط به این نکته دقت داشته باشید که هر استادی بر اساس سیاست‌های دانشکده پزشکی و همچنین تقسیم وظایف بین اساتید و سابقه تدریس خودش، می‌تواند بخش‌هایی که در ادامه توضیح می‌دهم را کمی تغییر دهد و بعضی از توضیحات را حذف کرده یا چیزهایی به برخی بیفزاید. ولی در حالت کلی، موارد زیر در درس «علوم تشریح دستگاه اعصاب» گفته خواهد شد حالا شاید کمی کمتر یا کمی بیشتر. با هم این موارد را بخوانیم:
۰- مدت‌زمان تدریس این درس به دو بخش تقسیم می‌شود: الف) ۲۵ ساعت از این درس را سر کلاس نظری خواهید نشست. کلاس نظری شبیه همان کلاس‌های مدرسه است که باید پشت صندلی بنشینید و استادتان پای تابلو شروع به درس دادن می‌کند، ب) ۱۴ ساعت از این درس را نیز به اتاق تشریح می‌روید تا به صورت عملی، تمرین کرده و جزییات این درس را بیاموزید. با این حساب، کل این درس، ۳۹ ساعت طول می‌کشد.
خیلی جالب است که تقریباً دو برابر مدت زمان کلاس عملی را باید در کلاس نظری و تئوری بنشینید. در دانشکده‌های پزشکی تا زمانی که مفاهیم تئوری یک درس را توضیح ندهند، خبری از کلاس عملی نیست. پایه‌تان را تا می‌شود، باید در این کلاس‌ها تقویت کرده و سپس به فکر انتقال این مفاهیم در قالب کار عملی باشید.
۱- اگر قرار باشد از کوچک به بزرگ، مفاهیم این درس را ردیف کرده و درباره‌شان تصویر روشنی به شما ارائه کنم که در نهایت به شناخت بیشتر شما از رشته پزشکی کمک کند، می‌بایست به سراغ سلول‌ها یا همان یاخته‌های سازنده دستگاه عصبی برویم. استاد این درس، بحث را این‌طور باز می‌کند:
- بافت عصبی در انسان‌ها، شامل دو دسته از سلول‌هاست: الف) نورون‌ها یا سلول‌های عصبی که تعداد نورون‌ها در مغز انسان حدود ۱۰۰ میلیارد است، ب) سلول‌های نوروگلیا که تعدادشان چند برابر نورون‌هاست. این تصور را نداشته باشید که چون تعداد نوروگلیاها بیشتر از نورون‌هاست پس حتماً جای بیشتری را هم گرفته‌اند چرا که تقریباً نصف مغز و نخاع توسط نورون‌ها و نصف دیگر توسط نوروگلیا‌ها اشغال شده است. این موضوع نشان می‌دهد که اندازه نوروگلیاها کوچک‌تر از نورون‌هاست.
- نورون‌ها، سلول‌های اصلی دستگاه عصبی هستند که به آن‌ها واحد آناتومیکی و واحد عمل کردی دستگاه عصبی (یا واحدهای پردازش اطلاعات) نیز می‌گویند و این نشان می‌دهد که نورون‌ها تا چه اندازه نقش کلیدی در دستگاه عصبی دارند.
- نورون یک سلول تمایز یافته (بعضی از کتاب‌ها، از عبارت تخصص‌یافته نیز استفاده می‌کنند) است که بخش‌های تشکیل دهنده آن عبارت است از: دندریت‌ها، هسته و سیتوپلاسم (به مجموع هسته و سیتوپلاسم برای نورون‌ها، جسم سلولی می‌گویند)، آکسون، ترمینال آکسونی و در برخی از نورون‌ها، غلاف میلین و گره رانویه نیز دیده می‌شود. استادتان در ادامه صحبت‌هایش به سراغ تک به تک این قسمت‌ها می‌رود و درباره‌شان، نکاتی را می‌گوید با این اوصاف، اینشان خواهند گفت:
- دندریت‌ها در واقع تعدادی زائده‌هایی هست که به جسم سلولی متصل شده‌اند و ضخیم‌ترین قسمتشان، همین ناحیه اتصال‌شان به جسم سلولی است و هر چه به انتهای دندریت‌ها برسیم، نازک‌تر می‌شوند. در نزدیک نوک دندریت‌ها، شاخه شاخه شدن آن‌ها را می‌توان مشاهده کرد. ریبوزوم‌ها در داخل دندریت‌ها به صورت آزاد و یا چسبیده به رتیکولوم اندوپلاسمیک به صورت رتیکولوم اندوپلاسمی دانه دار دیده می‌شوند. دندریت‌ها در تماس سیناپسی نقش دارند و در ساختار آن‌ها، برجستگی‌های کوچکی به نام خار دندریتی دیده می‌شوند که دقیقاً برای همین ارتباط سیناپسی، به کار می‌رود.
- جسم سلولی نورون‌ها شامل هسته و سیتوپلاسم است. از نظر ظاهری می‌توان گفت که هسته اکثر نورون‌ها به شکل کروی یا بیضی‌شکل است. معمولاً یک و گاهی چند هستک در داخل هسته دیده می‌شوند. سیتوپلاسم دارای عناصر و اندامک‌هایی است که عبارت است از الف) اجسام نیسل، ب) دستگاه گلژی، پ) تعداد زیادی میتوکندری، ت) لیزوزوم، ث) نوروفیلامن ها، ج) میکروتوبول ها، چ) سانتریول.
- آکسون در نورون‌ها در واقع یک زائده است که از جسم سلولی به شکل یک برآمدگی مخروطی شده به نام تپه آکسونی بیرون می‌زند. با این حساب، نقطه اتصال آکسون به جسم سلول را تپه آکسونی می‌نامند. وقتی در طول آکسون شروع به حرکت کنیم و کمی از تپه آکسونی جلوتر برویم به قسمتی می‌رسیم که به آن قطعه ابتدایی آکسون می‌گویند که در واقع، فاصله بین رأس تپه آکسون تا نقطه شروع پوشش میلینی آکسون می‌باشد. جالب است که کمترین تحریک‌پذیری آکسون نیز در همین قسمت است. پس نکته ریزش این‌طور می‌شود که شروع غلاف میلین، دقیقاً بعد از قسمت ابتدایی آکسون است و تا شاخه‌های انتهایی ادامه دارد. این قسمت ابتدایی یک خاصیت بسیار مهم دارد و آن هم این است که در جریان حرکت پیام عصبی در طول آکسونی نقش قابل توجهی دارد زیرا میکروتوبول‌ها و نوروفیلامن‌ها در قسمت ابتدایی دیده شده. با ادامه دادن آکسون به قسمتی از آکسون می‌رسیم که میلین آن توسط زائده یک اولیگودندروسیت ایجاد می‌شود با عنوان قسمت بین گرهی شناخته می‌شود و فاصله بین آن‌ها را گره‌های رانویه می‌گویند. در انتهای آکسون‌ها نیز ترمینال‌ها دیده می‌شود که مسئول آزادسازی ناقل‌های عصبی (نوروترانسمیترها) هستند.
- بعد از این توضیحات، استادتان به سراغ شکل‌هایی می‌رود که بتوانید انواع نورون‌ها را از روی ظاهر تماشا کنید. همه نورون‌های موجود در بدن انسان را با یک مدل فکری به سه دسته و با یک مدل فکری دیگر به دو دسته می‌توان تقسیم کرد که مدرس این درس قطعاً علت این دو نگاه مختلف در دسته‌بندی و ویژگی‌های هر یک را به طور جداگانه توضیح می‌دهد و برای امتحان نیز باید بدانید که اولاً چرا دو نوع دسته‌بندی مختلف برای معرفی نورون‌ها داریم؟ دوماً ویژگی‌های هر کدام چیست و سوماً هر یک از آن‌ها را معمولاً در کجای بدن می‌توان دید.
- به محل تماس بین نورون‌ها ویا نورون با سایر سلول‌ها سیناپس می‌گویند و استادتان موظف است که جزییات بسیار دقیقی از سیناپس‌ها، نحوه رد و بدل شدن اطلاعات عصبی و انواع سیناپس‌ها صحبت کند. ایشان حتماً در مورد نحوه فعال شدن یک نورون و سپس خاموش شدنش صحبت می‌کند که در زیست یازدهم با عنوان پتانسیل عمل و آرامش درباره‌اش می‌خوانیم.
- اینجای بحث به بیماری مربوط به نورون‌ها می‌رسد که اولین بیماری مربوط به بحث دستگاه عصبی است و با نام «تومور نورون‌ها» معرفی می‌شود. استاد این درس، توضیحاتی درباره علت، علائم، روش شناسایی و درمان این تومور خواهد داد.
ایشان، همه این توضیحات را که درباره نورون‌ها دادند، به سراغ نوروگلیاها می‌روند و بحث‌شان را این‌طور ادامه می‌دهند که:
- دو نوع سلول نوروگلیا را معرفی می‌کنند، ویژگی‌های آن را می‌گویند، علت تقسیم‌بندی را توضیح می‌دهند و در نهایت به وظایف نوروگلیاها می‌رسند و اهمیت حیاتی آن‌ها را تشریح می‌کنند و اینجا لحظه‌ای است که درباره دومین بیماری دستگاه عصبی نیز اطلاعات پزشکی به دست آورید. این بیماری را با نام «تومور در نوروگلیا» معرفی می‌کنند.

۲- بعد از بحث نورون‌ها و نوروگلیاها که ریزترین بحث دستگاه عصبی است، کمی باید موضوع را درشت‌تر کنیم و به سراغ «مغز» برویم و اولین چیزی که توجه ما را به خودش جلب می‌کند، موضوع رنگ خاکستری و سفید است. چون برای کنکور هم این موضوع را داریم، لطفاً به زیست یازدهم مراجعه کرده و در فصل یک آن به دنبال توضیح رنگ خاکستری و سفید بگردید تا کتاب زیست را دیده باشید و هم بدانید که همین مباحث زیست را بعداً در رشته پزشکی به صورت بسیار دقیق‌تر و جامع‌تر مورد بررسی قرار خواهید داد.

- وقتی بحث به مغز می‌رسد، جزییات بسیار زیادی است که باید به عنوان دانشجوی پزشکی روی آن‌ها مسلط شوید. من تصمیم گرفتم که بخشی از جزوه درس آناتومی علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی را که دقیقاً درباره مغز است را همین‌جا قرار دهم تا دانلود کرده و کمی درگیرش شوید. چون اگر قرار باشد که پزشکی را به عنوان رشته و شغل آینده خود انتخاب کنید، بهتر است مطالب درون این درس را لمس کرده و متوجه شوید که بعد از قبولی در کنکور تجربی و ورود به رشته پزشکی، در دانشگاه با چه ریزه‌کاری‌هایی رو به رو خواهید شد.

- برای دانلود بخشی از جزوه درس علوم تشریح دستگاه اعصاب رشته پزشکی که مربوط به آناتومی مغز است روی عبارت «دانلود فایل PDF بخش مغز جزوه علوم تشریح دستگاه اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی» کلیک نمایید.

- با ورق زدن و دقیق شدن در جزوه بالا، حتماً متوجه این نکته شده‌اید که درباره مغز، باید این اطلاعات را کسب نمایید:

الف) شکل ظاهری، ساختار مهم بالینی و عملکرد هسته‌ها و راه‌های عصبی بصل النخاع، پل و مغز میانی

ب) ساختار آناتومیک مهم بالینی و عملکرد مخچه، دیانسفال و کورتکس مغز

پ) ساختار آناتومیک مهم بالینی و عملکرد هسته‌های قاعده‌ای، دستگاه لیمبیک و تشکیلات مشبک

ت) ساختار پرده‌ها و رگ‌های مهم بالینی مغز

۳- بعد از مغز، قطعاً نوبت به نخاع می‌رسد و به عنوان فردی که رشته پزشکی را انتخاب کرده، باید بتوانید درباره موضوعات زیر برای نخاع صحبت کنید:

- آناتومی نخاع که همان شکل ظاهری نخاع می‌شود را تشریح کنید. مثلاً می‌گویید: نخاع به طول حدود ۴۵ سانتی‌متر است که از پایین جمجمه تا سطح دومین لنگه لانه‌ی ستون فقرات کمری امتداد دارد. نخاع دارای سه قسمت نخاع کمری، نخاع گردنی و نخاع میانی می‌باشد. حالا باید تک به تک این قسمت‌ها را بگویید از کجا تا کجای بدن هستند و اطراف‌شان چه چیزهایی دیده می‌شود. مهم‌ترین مایع نیز در اینجا، مایع مغزی-نخاعی است که کلی درباره‌اش خواهید شنید.

- رنگ سفید و خاکستری نخاع را باید با ذکر علت توضیح دهید و همچنین ظاهر آن‌ها را توضیح دهید که به چه طرحی دیده می‌شوند و در کجاهای نخاع قرار گرفته‌اند؟

- انواع اتصالات عصبی (اعصاب حسی و حرکتی) در نخاع و ارتباط آن با سایر اندام‌های بدن و بیماری‌های مرتبط با نخاع را به عنوان پزشک آینده توضیح دهید.

- در نخاع چه نوع نورون‌هایی دیده می‌شود؟ این سؤالی است که در درس آناتومی دستگاه اعصاب به آن پاسخ داده می‌شود. در زیست یازدهم یک نوع انعکاس را که مربوط به عقب کشیدن دست در اثر برخورد با جسم داغ است را می‌خوانیم ولی در دانشکده پزشکی و سر کلاس آناتومی دستگاه عصبی، خیلی درباره نخاع و انعکاس‌هایش خواهید دانست و آماده این می‌شوید که بیماری‌های مرتبط با همین انعکاس‌ها را بیاموزید و علائم و درمانش را بیاموزید و درباره‌اش بحث کنید.

- نحوه ارتباط نخاع و مغز را خواهید آموخت به ویژه درباره فونکس لترالیس یا کانال لترالی نخاع که مسیر اصلی اعصاب حسی است و از عضلات و اعضای بدن، اطلاعات حسی را به مغز منتقل می‌کند، بسیار سخن به میان آورده می‌شود و روی ماژول و کاداور، این مسیر را می‌بینید.

۴- حالا که مغز و نخاع را با تمام جزییات یاد گرفتید، دسته‌بندی سیستم عصبی را آموزش می‌بینید. این تقسیم‌بندی عبارت است از:

- دستگاه عصبی مرکزی که شامل مغز و نخاع می‌شود.

- دستگاه عصبی محیطی که شامل ۱۲ جفت (۲۴ عدد) رشته عصبی مغزی و ۳۱ جفت (۶۲ عدد) رشته عصبی نخاعی است و ارتباط مغز و نخاع را با سایر قسمت‌های بدن، برقرار می‌کند. دستگاه عصبی محیطی از دو بخش اصلی حسی و حرکتی تشکیل شده به طوری که بخش حسی این دستگاه، اطلاعات اندام‌های حس را به دستگاه عصبی مرکزی می‌برد و بخش حرکتی این دستگاه، پیام عصبی را به اندام‌های حرکتی می‌رساند. خود دستگاه عصبی محیطی را نیز به دو بخش دستگاه عصبی پیکری و دستگاه عصبی خودمختار تقسیم می‌کنند و مجدداً خود دستگاه عصبی خودمختار به دو قسمت سمپاتیک و پاراسمپاتیک تقسیم می‌شود.

۵- مثل همه درس‌های آناتومی در رشته پزشکی، در این درس هم به سراغ جنینی می‌رویم و تکوین و تکامل دستگاه اعصاب را در این دوره از زندگی بشر مورد بررسی قرار می‌دهیم. به نظر می‌آید ورق زدن جزوه آناتومی دستگاه اعصاب دانشکده پزشکی دانشگاه شهید بهشتی، این فرصت را در اختیارتان قرار دهد تا با جزییات این بخش از درس، ارتباط عمیق‌تری شکل دهید و نسبت به انتخاب رشته پزشکی، شناخت بیشتری به دست آورید.

- با این اوصاف، لطفاً روی عبارت «دانلود فایل PDF بخش تکوین دستگاه اعصاب در دوره جنینی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی» کلیک نمایید و آن را دانلود کرده و ورق بزنید و با این دید آن را بررسی کنید که قرار است با رشته پزشکی آشنا شوید.

- بعد از بالا و پایین کردن فایل بالا، متوجه می‌شوید که در رشته پزشکی، برای این بخش از درس علوم تشریح دستگاه اعصاب، به توضیح نحوه تکامل قسمت‌های مهم بالینی دستگاه عصبی مرکزی و بیماری‌ها و ناهنجاری‌های تکوینی دستگاه عصبی پرداخته می‌شود و از شما می‌خواهند که به عنوان یک پزشک، روی این تکامل و تکوین، مسلط باشید زیرا بعداً قرار است در حد یک پزشک عمومی درباره همین موضوعات، طبابت و مشاوره انجام دهید.

۶- استاد این درس، چند تا انتظار از دانشجویان پزشکی دارد که عبارت است از:

- وقتی تصویر پزشکی به شما می‌دهد یا ماژول و کاداور را جلوی‌تان می‌گذارد، بتوانید ارتباط مهم بالینی نخاع با ستون فقرات را در مقاطع طولی و عرضی تشخیص دهید.

- درماتوم‌های عصبی (ناحیه‌ای از پوست است که توسط یک عصب نخاعی تأمین می‌شود) مهم بالینی را بر روی بدن یک انسان زنده نشان دهید؛ بنابراین باید روی بدن خود یا همکلاسی یا دوست و رفیق، حسابی این موضوع را تمرین کنید و آماده پاسخ‌دهی سریع به استادتان باشید.

- نخاع و پرده‌های مربوط به آن را از روی کاداور و مولاژ شناسایی کنید و بتوانید نشان دهید که هر کدام از کجا تا کجا هستند؛ بنابراین چشم‌هایتان باید عادت کرده باشد و پیدا کند.

- بخش‌های مهم بالینی دستگاه عصبی مثل ساقه مغز، دیانسفال و نیمکره‌های مخ و… را در کاداور و مولاژ نشان دهید. این‌ها حداقل مهارت‌هایی است که از شما انتظار دارند.

- عروق یا همان رگ‌های خونی و پرده‌های مغز و محل‌های مهم بالینی خروج اعصاب کرانیال را در کاداور و مولاژ مشخص کنید و به استادتان نشان دهید.

- بافت‌شناسی یعنی نوع سلول‌های تشکیل دهنده هر قسمت از دستگاه عصبی مغز را بشناسید و وقتی استادتان پرسید این قسمت از کاداور چیست؟ شما علاوه بر بیان نامش، درباره ویژگی‌های سلولی و بافتی آن و همچنین وظیفه و عملکردش و نحوه تکوین آن در جنینی توضیح دهید.

پس فعالیت در کلاس‌های تئوری و حضور کنجکاوانه در جلسات عملی در اتاق تشریح، باعث می‌شود که روحیه پرسشگری و تمرکز بالا در یادگیری داشته باشید و در نهایت از شما یک پزشک با سواد ساخته شود که هم در امتحانات، نمرات بالایی می‌گیرید و هم در دوره طبابت، پایه خوبی برای درمان دارید.

آشنایی با درس علوم تشریح حواس ویژه برای رشته پزشکی

معمولاً در ایران برای این درس، فقط گوش و چشم را تدریس می‌کنند مقاله

فکر میکنم این بهترین اتفاقی بود که برای آشنایی با رشته پزشکی میتوانست رخ دهد چرا که درس به درس این رشته را مورد بررسی قرار میدهیم و جزییاتی که در هر کدام از آن‌ها تدریس میشود را از همین حالا میشناسیم و در نهایت با خواندن تک تک جعبه‌های این صفحه، به این نتیجه میرسیم که آیا رشته پزشکی، همان مسیری است که برای پاسخ‌دهی به نیازهای خود باید طی کنیم؟
متأسفانه اکثر کسانی که میخواهند رشته پزشکی را انتخاب کنند، حتی اسم درس‌های این رشته را هم نمیدانند چه برسد به محتوای درون هر درس. آن‌ها رشته پزشکی را بر اساس حس خوب ناشی از خاطرات و یا یک سری شنیده‌ها، انتخاب کرده‌اند و نه از روی شناخت و آگاهی.
این‌ها را نوشتم تا مجدد به یادتان بیاورم که وقتی مشغول خواندن این صفحه از سایت کلبه مشاوره هستید، معنا و مفهومش این است که شما با خودتان قرار گذاشته‌اید که با درک جزییات و محتوای رشته پزشکی به انتخاب کردن یا نکردنش، فکر کنید و این سطح بالایی از هدف‌گذاری است.
با این یادآوری، به سراغ شناخت درس دیگری از رشته پزشکی به نام «علوم تشریح حواس ویژه» میرویم. اگر دانشجوی پزشکی باشید، به شرطی اجازه برداشتن درس «علوم تشریح حواس ویژه» را در سیستم انتخاب واحد دانشکده پزشکی دارید که قبلاً درس «مقدمات علوم تشریح» را پاس کرده باشید.
بر اساس توضیحات پاراگراف قبلی، متوجه شدیم که درس «مقدمات علوم تشریح»، پیش‌نیاز درس «علوم تشریح حواس ویژه» است و باز هم اهمیت پاس شدن درس «مقدمات علوم تشریح» را متوجه میشویم چرا که تا به اینجای مطلب آشنایی با رشته پزشکی، متوجه شدیم که این درس، پیش‌نیاز هفت درس است.
آنچه در «علوم تشریح حواس ویژه» خواهید گذراند را در ادامه، با شماره‌گذاری توضیح خواهم داد، فقط به این نکته دقت داشته باشید که هر استادی بر اساس سیاست‌های دانشکده پزشکی و همچنین تقسیم وظایف بین اساتید و سابقه تدریس خودش، میتواند بخش‌هایی که در ادامه توضیح میدهم را کمی تغییر دهد و بعضی از توضیحات را حذف کرده یا چیزهایی به برخی بیفزاید. ولی در حالت کلی، موارد زیر در درس «علوم تشریح حواس ویژه» گفته خواهد شد حالا شاید کمی کمتر یا کمی بیشتر. با هم این موارد را بخوانیم:
۰- مدت‌زمان تدریس این درس به دو بخش تقسیم میشود: الف) ۱۴ ساعت از این درس را سر کلاس نظری خواهید نشست. کلاس نظری یا تئوری، شبیه همان کلاس‌های مدرسه است که باید پشت صندلی بنشینید و استادتان پای تابلو شروع به درس دادن میکند، ب) ۴ ساعت از این درس را نیز به اتاق تشریح میروید تا به صورت عملی، تمرین کرده و جزییات این درس را بیاموزید. با این حساب، کل این درس، ۱۸ ساعت طول میکشد.
یکی از اهداف من در آشنا نمودن دانش آموزان و کنکوریها با رشته پزشکی این است که در ذهن یکایک شما عزیزان، نکته‌ای قدرتمند شکل بگیرد که کلاس‌های تئوری در این رشته، نقش اساسی و کلیدی را بازی میکند.
مثلاً در همین درس دقت کنید، نزدیک به ۴ برابر کلاس عملی، باید سر کلاس تئوری باشید. تصمیم‌گیریها برای رشته پزشکی به نحوی است که تا قبل از رسیدن شما به سال‌های پایانی رشته پزشکی در سطح مدرک دکتری عمومی که قرار است در مراکز درمانی طرف قرارداد با دانشگاه محل قبولی وارد شوید، حتماً سواد تئوری و نظری خوبی را کسب نموده باشید.
۱- نام درس چه بود؟ «علوم تشریح حواس ویژه». همین اسم درس، تکلیف شروع درس را مشخص میکند زیرا استادتان در گام اول، موظف است که تعریف و توصیفی از حواس ویژه در بدن انسان ارائه دهد. ایشان در صحبت‌های مقدماتی خود، این‌طور خواهند گفت:
حواس ویژه به حواسی گفته میشود که دارای اندام اختصاصی برای دریافت آن حس هستند و شامل گیرنده‌های حس بینایی، بویایی، چشایی، شنوایی و تعادل هستند که در اندام‌های حسی بدن انسان قرار دارند. اگر ریزتر به این گیرنده‌ها دقت کنیم، متوجه میشویم که همه این گیرنده‌ها در ناحیه سر و صورت قرار دارند چرا که چشم‌ها در ارتباط با بینایی، بینی در پیوند با بویایی، زبان در ارتباط با چشایی، گوش‌ها در رابطه با شنوایی و تعادل هستند.
استادتان در دانشگاه، این موضوع را هم رفع ابهام میکند که «حس لامسه یا لمس»، جزء حس ویژه بدن انسان به حساب نمیآید زیرا حس ویژه حتماً باید دارای اندام اختصاصی باشد مثل حس بینایی که چشم‌ها را به عنوان اندام اختصاصی دارند در حالی که حس لامسه، هیچ عضو اختصاصی ندارد و از سراسر بدن، به ویژه پوست و همچنین اندام‌های داخلی میآید.
۲- معمولاً در دانشکده‌های پزشکی دانشگاه‌های علوم پزشکی ایران، در این درس، فقط حواس ویژه‌ای که بررسی میکنند، بینایی، شنوایی و تعادل است؛ زیرا توضیحات مربوط به گیرنده‌های بویایی را در درس «علوم تشریح دستگاه تنفس» و جزییات مرتبط با گیرنده‌های چشایی را در درس «علوم تشریح دستگاه گوارش» بیان میکنند. با این شرایط، در درس «علوم تشریح حواس ویژه»، فقط به چشم‌ها و گوش‌ها، پرداخته میشود.
۳- با توضیحات مورد قبلی متوجه میشویم که استادان این درس، در کل چهارده ساعت تئوری و چهار ساعت عملی، قرار است درباره چشم‌ها و گوش‌ها صحبت کنند و آناتومی این دو عضو از بدن انسان را به صورت جزئی مورد بررسی قرار دهند.
۴- ابتدا به سراغ چشم‌ها برویم و ببینیم چه ریزه‌کاریهایی درباره چشم‌ها قابل بیان است:
- دستگاه بینایی از یک قسمت اصلی که همان چشم‌ها هستند و یک سری پیوست‌ها مثل غدد اشکی، پلک‌ها، مژه‌ها و ابروها تشکیل شده است.
- کره چشم را ball Eye میگویند و قسمت اصلی دستگاه بینائی است که در یک حفره استخوانی از جمجمه قرار گرفته و به این حفره استخوانی، کاسه چشم یا Orbit میگویند. معادل‌های انگلیسی این واژگان را حتماً به یاد داشته باشید چون استادتان با آن‌ها راحت‌تر است و دائماً میشنوید که ایشان به جای کاسه چشم، از لفظ «اُوربیت» استفاده میکند. درس آناتومی است پس باید وارد جزییات بیشتری از کره و کاسه چشم بشویم بنابراین استادتان خواهند گفت:
- کره چشم عضو محیطی دستگاه بینایی است که در حفره استخوانی کاسه چشم قرار گرفته و توسط چربی کاسه چشمی در برگرفته شده است، این کره توسط کپسول فاسیایی تنون از این چربی جدا میشود. قطر عمودی کره چشم ۵/۲۳ میلیمتر و قطرهای عرضی و قدامی خلفی آن ۲۴ میلیمتر میباشد کره چشم در وسط کاسه چشم واقع نشده بلکه به دیوارهای فوقانی و داخلی نزدیکتر است این کره پوسته و محتویاتی دارد که استادتان حتماً از روی تصاویر آناتومی و همچنین ماژول و کاداور، این موضوع را نشان خواهند داد.
- کاسه چشم یا اوربیت، حفره‌ای هرمی شکل است که قاعده آن در جلو و رأس آن در عقب قرار دارد و چهار دیوار داخلی، خارجی، فوقانی و تحتانی در اطراف آن قرار دارد. این حفره از طریق شکاف چشمی فوقانی و مجرای بینایی با داخل جمجمه و با حفره تحت گیجگاهی از طریق شکاف کاسه چشمی تحتانی و با حفره بینی از طریق مجرای بینی- اشکی ارتباط دارد.
- اینجا بهترین فرصت است که استادتان تأکید کند که به دلیل وجود همین چهار ارتباط، گویی روزنه‌هایی وجود دارد که عفونت به داخل یا خارج جمجمه منتقل شود بنابراین این ارتباط‌ها در توضیح انتقال عفونت‌ها برای پزشکان، ارزش بالایی دارد. آناتومی این موارد را به صورت جزئیتر بیان میکنند:
- تیغه کاسه چشمی استخوان پیشانی قسمت اعظم سقف کاسه چشم را میسازد. همچنین سقف کاسه چشم را در عقب، بال کوچک استخوان اسفنوئید تشکیل میدهد.
- قسمت بزرگی از دیوار تحتانی کف کاسه چشم از استخوان فک فوقانی و قسمت کمی نیز از استخوان گونه ساخته میشود. در دیوار تحتانی مجرای تحت کاسه چشمی قرار دارد.
- دیوارة داخلی کاسه چشم به ترتیب از جلو به عقب از زائده پیشانی فک فوقانی و از استخوان اشکی، توده‌های طرفی استخوان غربالی ساخته میشود.
- قسمتی از دیوارة خارجی کاسه چشم از استخوان زایگوما و ثلث خلفی دیوار خارجی از بال بزرگ اسفنوئید ساخته میشود.
- دیواره کره چشم از سه لایه تشکیل شده که عبارت است از:
الف) لایه خارجی از جنس بافت پیوندی میباشد که شامل قرنیه و صلبیه میشود به طوری که پنج‌ششم خَلفی آن صلبیه و یک‌ششم قدامی آن قرنیه را میسازند؛ بنابراین قرنیه یک قسمت دایره‌ای شکل با تحدب به جلو است.
ب) لایه میانی که پرده‌ای عروقی و رنگ‌دانه دار میباشد و شامل سه قسمت عنبیه، اجسام مژگانی و مشیمیه است و وظیفه خون‌رسانی و تغذیه سلول‌ها را بر عهده دارد.
پ) لایه داخلی که همان شبکیه میباشد و در ارتباط با دریافت اطلاعات بینایی است. اجازه دهید من خودم را جای یک دانشجوی پزشکی بگذارم که سر امتحان شرکت کرده و میخواهد درباره شبکیه توضیحات پزشکی بدهد. من باید این اطلاعات را ارائه کنم:
- شبکیه که لایه داخلی دیواره کره چشم است، در واقع لایه‌ای از بافت عصبی میباشد که بیشتر بخش‌های آن در قسمت‌های طرفی و عقب است و شبکیه بینایی نامیده میشود و قسمت قُدامی آن که سطح داخلی اجسام مژگانی و سطح خَلفی عنبیه را میپوشاند، سلول‌های گیرنده بینایی ندارد و شبکیه کور نام دارد.
- شبکیه از نظر سلولی، لایه‌های زیادی دارد که ۳ لایه برجسته‌تری دارند که عبارت است از: الف) سلول‌های گیرنده نور که همان سلول‌های استوانه‌ای و مخروطی میباشند که رنگ‌دانه دارند و در مقابل نور واکنش‌های شیمیایی انجام میدهند، ب) سلول‌های دوقطبی، پ) سلول‌های گانگلیونیک.
- قسمتی از شبکیه که عصب بینایی را میسازد، سلول‌های گیرنده بینائی ندارد و آن را نقطه کور گویند و چون بر آمده است آنرا پاپیلای عصب بینایی نیز مینامند.
- بخشی از شبکیه که در نزدیکی قطب خلفی است، دارای تجمعی از سلول‌های مخروطی گیرنده حساس به رنگ است، لکه زرد نامیده میشود. قسمت مرکزی لکه زرد کمی فرورفته است و آن را حفره مرکزی گویند.
این توضیحات درباره شبکیه را نوشتم تا بگویم بعد از گذراندن این درس از شما انتظار دارند که بتوانید مشابه همین توضیحات شبکیه را برای تک تک اجزای چشم که شامل صلبیه، قرنیه، عنبیه، اجسام مژگانی، مشیمیه، مایع زلالیه، مردمک، عدسی، زجاجیه،
- بعد از همه این مطالب، استادتان حتماً به طور جداگانه به این اشاره میکند که ماهیچه‌های مرتبط با چشم که باعث حرکت کره چشم میشوند را میتوان به دو گروه تقسیم کرد:
الف) داخلی که همان عضلات حلقوی و طولی در اجسام مژگانی و عنبیه هستند.
ب) خارجی که هفت عدد هستند که یکی روی پلک بالا و شش عضله روی کره چشم کار میکند. از این ۶ عضله ۴ عدد، الیافشان مستقیم است که شامل راست داخلی، راست خارجی، راست فوقانی، راست تحتانی و دو تای آن‌ها دارای الیاف مایل هستند که عبارت است از: مایل فوقانی و مایل تحتانی. حالا باید نحوه اتصال تک به تک این ماهیچه‌ها را بلد باشید برای همین استادتان در تدریس خودش خواهد گفت:
- عضله بالا برنده پلک بالا از سطح تحتانی بال کوچک و قسمت قدامی کانال اوپتیک منشاء گرفته و الیاف آن در انت‌ها تشکیل یک اپونوروز پهن را داده که به پوست پلک فوقانی و تارس فوقانی وصل میشود. عصب این ماهیچه شاخه‌ای از عصب زوج سوم مغزی است و پلک فوقانی را بالا میکشد و چشم را باز نگه میدارد.
- چهار عضله راست از یک حلقه وتری که در عقب کاسه و مجاور مجرای اوپتیک است، مبداء میگیرند. حلقه وتری زین یک حلقه لیفی و ضخیم است که به لبه‌های فوقانی، تحتانی و داخلی کانال بینایی و قسمت میانی بریدگی فوق کاسه چشمی اتصال دارد.
بنابراین از داخل حلقه وتری زین عصب بینائی، سرخرگ چشمی، اعصاب زوج ۳، زوج ۶ و عصب نازوسیلیاری عبور میکند. هر یک از عضلات راست در مجاور دیواره‌های کاسه چشم به جلو و به طرف کره چشم امتداد پیدا نموده و هر یک به محل مربوط به خود بر روی اسکلرا اتصال می‌یابند.
وتر عضله راست داخلی کوتاهترین و وتر عضله راست خارجی بلندترین وتر میباشد. غیر از عضله راست خارجی بقیه عضلات راست از عصب محرکه مشترک چشم (زوج ۳) عصب میگیرند. عضله راست خارجی از عصب زوج شش تغذیه عصبی میشود.
عضله راست داخلی کره چشم را به داخل چرخانده و عضله راست خارجی آن را به خارج میچرخاند، عضله راست فوقانی کره چشم را به بالا و داخل چرخانده و عضله راست تحتانی آن را پائین و داخل میچرخاند.
- عضله مایل فوقانی از تنه استخوان شب پره‌ای و قسمت فوقانی داخلی کانال اپتیک مبدأ میگیرد. الیاف عضله در قسمت فوقانی داخلی اوربیت قرار گرفته و از داخل یک قرقره لیفی عبور کرده و روی صلبیه در محلی بین اتصالات عضلات راست فوقانی و راست خارجی متصل میشود. قرقره لیفی – غضروفی در قسمت فوقانی داخلی اوربیت در محل حفره قرقره‌ای استخوان فرونتال واقع شده است.
عصب این عضله از زوج چهارم مغزی میباشد و وظیفه آن، حرکت دادن چشم به پایین و خارج و چرخاندن آن به داخل میباشد.
- عضله مایل تحتانی، عضله‌ای کوچک است که بصورت افقی در کف اوربیت واقع شده است. مبدأ آن روی کف اوربیت و روی استخوان فک بالا، از محلی واقع در خارج ناودان بینی اشکی میباشد.
الیاف آن به خارج، عقب و بالا امتداد پیدا نموده و در انت‌ها روی اسکلرا در فاصله بین اتصالات عضلات راست فوقانی و راست خارجی وصل میشود. عصب این عضله شاخه‌ای از زوج سوم مغزی است. این عضله وظیفه حرکت دادن چشم به بالا و خارج و چرخاندن آن به خارج میباشد.
بعد از تشریح ماهیچه‌ها، نوبت به رگ‌های خونی مرتبط با چشم میشود و استاد این درس چنین بحث خود را با بررسی سرخرگ چشمی و شاخه‌های آن ادامه میدهد:
- سرخرگ اصلی کره چشم، سرخرگ چشمی است که در جمجمه از کاروتید داخلی جدا میشود و ابتدا زیر عصب بینایی و از طریق کانال بینایی وارد کاسه چشم میشود در کاسه چشم سرخرگ، عصب را دور میزند و روی آن قرار میگیرد. شاخه‌های سرخرگ چشمی شامل موارد زیر است:
الف) شریان مرکزی شبکیه که در ضخامت عصب بینایی وارد کاسه چشم میشود و نهایتاً تغذیه خونی شبکیه را بر عهده دارد. دقت کنید که این شاخه، تنها شریانی در بدن است که مستقیماً با افتالموسکوپ دیده میشود. وضعیت شریان در بعضی بیماریها مثل دیابت و فشار خون بالا تغییر مینماید. پس از نظر بالینی نیز اهمیت بالایی دارد.
ب) شریان اشکی که شاخه‌ای به نام پلکی خارجی میدهد و دو شاخه میشود و به پلک فوقانی و تحتانی میرود. همچنین همراه با عصب هم نام به سمت غده اشک رفته و تغذیه غده را به عهده دارد.
پ) شاخه‌های عضلانی در کاسه چشم از شریان چشمی جدا شده و تغذیه خونی ماهیچه را بر عهده دارد. را بعهده دارد.
ت) شریان پلکی داخلی به صورت دو شاخه از شریان چشمی جدا میشود و قسمت‌های داخلی پلک بالا و پائین را تغذیه مینماید.
ث) شرائین مژگانی خلفی که شامل شریان‌های خلفی مژگانی بلند و خلفی مژگانی کوتاه است. شرائین مژگانی قدامی که در ضخامت اجسام مژگانی وارد و شبکه شریانی مژگانی را ایجاد میکنند.
ج) شریان‌های غربالی قدامی و خلفی که در اوربیت از شریان چشمی جدا شده و از طریق مجرای همنام به حفرات بینی وارد میشوند.
چ) شریان فوق کاسه چشمی در داخل کاسه چشمی از شریان چشمی جدا میشود و از سوراخ همنام عبور نموده و تغذیه پوست منطقه فوق کاسه چشمی را در پیشانی بر عهده دارد.
ح) شریان فوق قرقره‌ای که از شریان چشمی در کاسه چشم جدا و از سوراخ همنام بیرون آمده و پوست دو ابرو را خون میدهد.
بعد از بررسی سرخرگ‌ها و شاخه‌های آن، نوبت به بررسی سیاهرگ‌ها میشود و استاد این درس درباره وریدها چنین میگوید:
- وریدهای پوسته چشم در دیوار کره چشم و از طریق چهار وریدی به نام وریدهای مارپیچی خارج میشوند. همچنین همراه هر یک از شریان‌ها، وریدهایی به همان نام وجود دارد، در نهایت مجموعه این وریدها دو ورید افتالمیک فوقانی و تحتانی را تشکیل میدهد.
این دو ورید تشکیل ورید واحد چشمی را داده که از شکاف کاسه چشمی فوقانی وارد جمجمه شده و به قسمت قدامی سینوس غاری تخلیه میشود. علاوه بر آن یک ورید ارتباطی خون ورید چشمی را با شبکه وریدی رجلی ارتباط میدهد. این ورید ارتباطی باید از شکاف کاسه چشم تحتانی عبور کند تا به شبکه وریدی برسد.
درس آناتومی باشد و صحبت از اعصاب نشود؟ بنابراین جزییاتی را درباره اعصاب مرتبط با چشم خواهید خواند و استادتان در تدریس خودش به فهرست اعصاب مرتبط با چشم اشاره میکند که عبارت است از:
الف) عصب بینائی که زوج دوم مغزی را میسازد و مربوط به حس دیدن میباشد.
ب) عصب حسی مربوط به کره چشم به نام عصب چشمی که شاخه‌ای از زوج پنجم میباشد. این عصب پس از عبور از سینوس غاری از طریق شکاف کاسه چشمی فوقانی وارد کاسه چشم میشود و در این شکاف به سه شاخه عصب پیشانی، اشکی و بینی – مژگانی تقسیم میشود.
پ) گانگیون مژگانی که یک گره محیطی پاراسمپاتیک به اندازه سرسوزن است و بین عصب بینایی و عضله راست خارجی واقع شده است. الیاف وارد شونده به گره شامل الیاف سمپاتیک از دور شریان کاروتید داخلی و الیاف پاراسمپاتیک بوسیله عصب زوج سه از طریق شاخه تحتانی آن تأمین میشود.
ت) اعصاب حرکتی چشم این اعصاب شامل زوج‌های سوم و چهارم و ششم میباشند که مهم‌ترین آن‌ها زوج سوم است. سه زوج عصب فوق پس از عبور از سینوس کاورنوزوس از طریق شکاف اربیتال فوقانی وارد اوربیت میشوند.
عصب زوج سوم در همان ابتدا به دو شاخه فوقانی و تحتانی تقسیم میشودکه شاخه تحتانی آن الیاف پاراسمپاتیک بهمراه دارد. شاخه فوقانی زوج سوم که کوچکتر است در سمت خارج عصب اوپتیک قرار گرفته و به شاخه‌های برای عضلات راست فوقانی و بالا برنده پلک بالا تقسیم میشود. شاخه تحتانی نیز به سرشاخه برای عضلات راست داخلی، راست تحتانی و مایل تحتانی تقسیم میشود.
الیاف پاراسمپاتیک همراه شاخه تحتانی به عضلات حلقوی عنبیه رفته و تحریک آن‌ها موجب انقباض این عضلات و تنگ شدن سوراخ مردمک میشود.
عصب زوج چهارم که نازک‌ترین عصب جمجمه‌ای است که حرکتی بوده و هسته آن در بخش تحتانی مغز میانی است، این عصب پس از عبور از جدار خارجی سینوس کاورنوزوس (سینوس خونی که در دو طرف تنه استخوان اسفنوئید در کف جمجمه قرار دارد) و شکاف کاسه چشم فوقانی از سطح فوقانی به عضله مایل فوقانی وارد میشود.
عصب زوج ششم که هسته آن در پل مغزی بوده و الیاف آن پس از عبور از سینوس کاورنوزویس از طریق شکاف کاسه چشمی فوقانی وارد اوربیت شده و پس از عبور از حلقه وتری زین در سطح خارجی عضله راست خارجی و سمت داخل عصب اوپتیک قرار گرفته و وارد عضله راست خارجی میشود.
- بعد از اینکه ساختار چشم، خون‌رسانی و اعصاب آن به طور کامل توسط استادتان تدریس شد، بحث به سمت پلک‌ها میرود و میگوید:
- پلک شش لایه دارد که از خارج به داخل عبارتند از: پوست، بافت پیوندی سست زیر پوست، لایه ماهیچه‌ای که از الیاف عضلانی عضله مدور چشم، ساخته میشود، لایه بافت پیوندی سست که حاوی عروق و اعصاب است، اسکلت پلک، بافت مخاطی.
قطعاً منتظر بیان جزییات درباره هر یک از لایه‌های پلک باید باشید و تدریس استادتان پر از نکات مربوط به هر یک از این لایه‌هاست. در ضمن، به پلک‌ها ساختارهایی به نام مژه متصل است. مژه‌ها در دو تا سه ردیف نامنظم هستند. جهت مژه‌های بالا، به سمت بالا و جهت مژه‌های پایین، به سمت پایین است و نکات مربوط به مژه‌ها در همین قسمت پلک‌ها خواهید خواند.
بعد از پلک‌ها، نوبت به ابروها و غده‌های اشکی میرسد و استاد این درس، نکاتی را درباره‌شان خواهند گفت که شامل:
- ابروها، موهایی هستند که روی قوس‌های ابرویی روییده‌اند و درباره بافت‌شناسی، ساختار، نقش و عملکرد آن‌ها در همین درس، توضیحاتی را دریافت میکنید.
- سیستم اشکی از دو بخش تشکیل شده است که به ترتیب عبارت است از:
الف) غده اشکی اصلی و فرعی که در واقع همان قسمتی است که توانایی ترشح اشک را دارد. غده اشکی اصلی در قسمت فوقانی خارجی کاسهی چشم واقع شده است و توسط تاندون عضلهی بالابرنده‌ی پلک فوقانی به دو بخش کاسهی چشمی و پلکی تقسیم میشود. نیمهی فوقانی دقیقاً در زیر سقف کاسهی چشم است و نیمهی تحتانی روی پلک قرار میگیرد.
ب) قسمت تخلیه کنندهی اشک که همان‌طور که از نامش پیداست، قرار است باعث خروج اشک شود و این بخش، از پانکتوم ها، کانالیکول ها، کیسهی اشکی و مجرای نازوالکریمال تشکیل میشود.
البته در اینجا فقط توضیح مختصری دادم تا در جریان سیستم اشکی باشید و بعداً در دانشگاه، قطعاً موارد بیشتری هم درباره این غدد خواهید خواند.
هنوز کار ما با چشم تمام نشده زیرا استادمان قرار است سری به دنیای جنینی بزند و مثل تمام درس‌های آناتومی درباره تکوین و تکامل چشم‌های جنین در مراحل مختلف دوره جنینی صحبت کند و در اینجا، تعداد زیادی عکس از هفته‌ها و ماه‌های مختلف دوره جنینی خواهید دید و در هر کدام از آن‌ها، تمایزها، تفاوت‌ها و در یک کلام، تکوین و تکامل چشم‌ها را آموزش میبینید.
در ضمن، در این درس، بیشتر از آنکه ماژول و کاداور برای استادتان اهمیت داشته باشد، مهارت شما در دیدن، درک کردن، تحلیل نمودن و نتیجه‌گیری از تصاویر پزشکی به ویژه عکس‌های رادیولوژی اهمیت دارد.
تصمیم گرفتم یک گیف بسازم و در آن، تمام تصاویر رادیولوژی مربوط به بینایی را نمایش دهم تا کمی ذهنیت داشته باشید که اگر رشته پزشکی را انتخاب کردید، سر کلاس آناتومی حواس ویژه، قرار است چه نوع تصاویر رادیولوژی را ببینید، درک نموده و تحلیل نمایید و نتیجه بگیرید تا هم نمره خوبی در این درس بگیرید و هم مقدمات یک پزشک عمومی با سواد را فراهم نمایید. با هم این گیف را تماشا کنیم:

سی تی اسکن و تصاویر رادیولوژی مربوط به بینایی در درس آناتومی حواس ویژه

 

حالا که ماجرای بینایی را مورد بررسی قرار دادیم، به سراغ گوش برویم. من تصمیم گرفتم که بخش گوش از درس حواس ویژه را در قالب یک فایل ویدیویی توضیح بدهم. با هم این فیلم را تماشا کنیم:

شناخت درس علوم تشریح غدد درون ریز مخصوص رشته پزشکی

غدد درون ریز بدن انسان زیاد است ولی توی این درس معمولا ۶ عدد را بررسی می‌کنند مقاله

فکر می‌کنم این بهترین اتفاقی بود که برای آشنایی با رشته پزشکی می‌توانست رخ دهد چرا که درس به درس این رشته را مورد بررسی قرار می‌دهیم و جزییاتی که در هر کدام از آن‌ها تدریس می‌شود را از همین حالا می‌شناسیم و در نهایت با خواندن تک تک جعبه‌های این صفحه، به این نتیجه می‌رسیم که آیا رشته پزشکی، همان مسیری است که برای پاسخ‌دهی به نیازهای خود باید طی کنیم؟
درس‌های آناتومی رشته پزشکی دانشگاه‌های سراسر کشورمان هنوز تمام نشده و در این جعبه به سراغ درس «علوم تشریح غدد درون‌ریز» می‌رویم و جزییات آن را می‌شکافیم زیرا می‌خواهیم قبل از ورود به رشته پزشکی، با درس‌ها و مراحل مختلفی تحصیلی آن آشنا شویم تا بالاخره به این جمع‌بندی برسیم که رشته پزشکی مناسب نیازهای ما هست یا خیر.
دیگر دوران با چشم بسته انتخاب رشته کردن یا به گفته دیگران دل‌خوش کردن یا چون بقیه می‌گویند عالی است پس برو بخوان، گذشته است و زمان ما، وقت تحقیق بدون قضاوت است. ما هیچ آغوشی برای پزشکی باز نکرده و هیچ گاردی هم جلویش نداریم؛ بلکه می‌خواهیم واقعیت این رشته را طبق آنچه هست و روی می‌دهد، به طور کامل بشناسیم و سپس تصمیم بگیریم که این رشته برای ما مفید است و یا باید به دنبال مسیر دیگری برای رفع نیازهای انسانی خویش باشیم.
از مقدمه کم کنیم و وارد توضیحات درس «علوم تشریح غدد درون‌ریز» بشویم. اگر دانشجوی پزشکی باشید، به شرطی اجازه برداشتن درس «علوم تشریح غدد درون‌ریز» را در سیستم انتخاب واحد دانشکده پزشکی دارید که قبلاً درس «مقدمات علوم تشریح» را پاس کرده باشید. پس مثل تمام درس‌های آناتومی که تا الآن با آن‌ها آشنا شدیم، این درس هم پیش‌نیاز دارد و پیش‌نیاز آن، همان درس «مقدمات علوم تشریح» است.
آنچه در «علوم تشریح غدد درون‌ریز» خواهید گذراند را در ادامه، با شماره‌گذاری توضیح خواهم داد، فقط به این نکته دقت داشته باشید که هر استادی بر اساس سیاست‌های دانشکده پزشکی و همچنین تقسیم وظایف بین اساتید و سابقه تدریس خودش، می‌تواند بخش‌هایی که در ادامه توضیح می‌دهم را کمی تغییر دهد و بعضی از توضیحات را حذف کرده یا چیزهایی به برخی بیفزاید. ولی در حالت کلی، موارد زیر در درس «علوم تشریح غدد درون‌ریز» گفته خواهد شد حالا شاید کمی کمتر یا کمی بیشتر. با هم این موارد را بخوانیم:
۰- مدت‌زمان تدریس این درس به دو بخش تقسیم می‌شود: الف) ۴ ساعت سر کلاس تئوری می‌نشینید یعنی عین دوران مدرسه که سر کلاس می‌رفتید، باید سر کلاس این درس بروید و استادتان به کمک کتاب، اسلاید و حتی نوشتن روی تخته، توضیحاتی را خواهد داد که در امتحان نیز مورد پرسش قرار می‌گیرند. ب) ۶ ساعت هم به اتاق تشریح می‌روید و با کار روی کاداور، مولاژ و سایر ابزارهای آموزشی، به تمرین عملی در این درس خواهید پرداخت.
با این حساب، در مجموع، ۱۰ ساعت را در این درس خواهید بود و تقریباً زمان تئوری و عملی آن به هم نزدیک است. حالا در این درس، چه خبر است و درباره چه صحبت می‌کنند؟ موارد بعدی را بخوانید تا پاسخ سؤالتان را بگیرید.
۱- اسم درس، راز اصلی آن را فاش می‌کند. نام این درس، «علوم تشریح غدد درون‌ریز» است و با این اوصاف، محور این درس روی غدد درون‌ریز می‌چرخد. در زیست دهم و به طور ویژه و اختصاصی در زیست یازدهم، نام برخی از غدد درون‌ریز بدن انسان را می‌خوانیم اما لیست کامل غده‌های درون‌ریز بدن انسان طبیعی به ترتیب از بالا به پایین بدن عبارت است از: هیپوتالاموس، پینه آل، هیپوفیز، تیروئید، پاراتیروئید، تیموس، فوق کلیه (آدرنال)، لوزالمعده (پانکراس)، غده پروستات در مردان، غدد پیازی-میزراهی در مردان، تخمدان زنان و بیضه مردان، غده بارتولین در زنان.
از بین این همه غده، معمولاً در درس «علوم تشریح غدد درون‌ریز»، غده‌هایی که مورد بررسی قرار می‌گیرد شامل هیپوتالاموس، هیپوفیز، تیروئید، پاراتیروئید، فوق کلیه (آدرنال)، لوزالمعده (پانکراس) می‌شود. حالا درباره این غده‌ها چه باید بلد باشیم؟ لطفاً مورد بعدی را بخوانید.
۲- من یکی از این غده‌ها را انتخاب کرده‌ام و صفر تا صد توضیحات مربوط به آن غده را می‌نویسم و دقیقاً مشابه همین را برای بقیه غدد نام برده در پاراگراف قبلی داریم. پس یکی را می‌خوانیم و با خودمان می‌گوییم که مشابه همین اطلاعات را باید در این درس برای سایر غدد پاراگراف قبلی بتوانیم بگوییم تا نمره کامل این درس را بگیریم و بعداً به عنوان یک پزشک عمومی، بتوانیم بیماری‌های مرتبط با آن را تشخیص و راهنمایی لازم را ارائه دهیم.
من با نوشتن اسم این غده‌ها روی کاغذ و قرعه‌کشی کردن، نام غده لوزالمعده (پانکراس) را بیرون کشیدم و هر آنچه در درس «علوم تشریح غدد درون‌ریز» رشته پزشکی قرار است یاد بگیرید را توضیح می‌دهم تا ذهنیتی برای شما ساخته شود. درباره این غده به ترتیب بایستی موارد زیر را بیاموزید:
الف) ساختار و شکل ظاهری: این غده از بافت نرم پیوندی لوبوله تشکیل شده است؛ بنابراین پانکراس خیلی نرم و انعطاف‌پذیر است. پانکراس توسط کپسول نازکی از بافت پیوندی پوشیده شده است که با فرستادن دیواره‌هایی، لوبول‌های پانکراس را مجزا می‌کند. آسینی‌ها توسط یک لایه قاعده‌ای که غلاف ظریفی از الیاف رتیکولار آن را حمایت می‌کند احاطه شده‌اند. پانکراس یک شبکه مویرگی غنی دارد که برای روند ترشحی اهمیت اساسی دارد.
پانکراس مانند شکل یک کاهوی باریک کشیده می‌باشد و از چهار قسمت سر، گردن، تنه و دم تشکیل شده است. طول آن در حدود ۱۵ الی ۲۰ سانتی‌متر و عرض آن در حدود ۲/۵ الی ۴ سانتی‌متر است. ضخامت آن در حد ۱ تا ۲ سانتی‌متر و وزن آن حدود ۹۰ گرم است.
ب) ساختار سر لوزالمعده: این قسمت پانکراس، بخش نسبتاً حجیم و سمت راست پانکراس است که در داخل حلقه دوئودنوم واقع شده است. سر دارای سه کنار (فوقانی، تحتانی و طرفی) و دو سطح (قدامی و خلفی) و یک زائده به نام زائده قلابی می‌باشدکه از بخش تحتانی و چپ سر به بیرون برجسته شده است.
پ) ساختار گردن لوزالمعده: قسمت باریک پانکراس است که بین سر و تنه واقع شده است، طول آن ۲ سانتی‌متر و مسیر آن به جلو و بالا و چپ است و دارای دو سطح قدامی و خلفی می‌باشد.
ت) ساختار تنه لوزالمعده: قسمت وسیع‌تر پانکراس است که از گردن تا دم پانکراس و از راست به چپ و کمی بالا و عقب کشیده شده است. مقطع آن مثلثی شکل است و از این رو دارای سه کنار (قدامی، فوقانی، تحتانی) و سه سطح (قدامی، خلفی، تحتانی) می‌باشد.
ث) ساختار دم لوزالمعده: انتهای باریک پانکراس در سمت چپ قرار گرفته و تا رباط لینورنال و عروق طحالی ادامه می‌یابد این قسمت از پانکراس در مجاور سطح معدی طحال واقع می‌شود.
ج) محل قرارگیری: لوزالمعده در دیواره خلفی (پشتی) شکم و در پشت معده بوده و از دوازدهه تا طحال و هم سطح با مهره‌های L۱ و L۲ کشیده شده است.
چ) مجاورات و همسایه‌ها: کنار فوقانی آن با دوازدهه مجاورت (همسایگی) نزدیک دارد و در تماس با سرخرگ پانکراتیکو دوئودونال فوقانی می‌باشد. کنار طرفی راست در ارتباط با دومین قسمت دوازدهه و قسمت انتهایی مجرای کلدوک و سرخرگ پانکراتیکو دوئودونال می‌باشد.
سطح قدامی سر لوزالمعده از بالا به پایین با شریان گاسترو و دوئودونال، کولون عرضی و از طریق صفاق با ژوژنوم مجاورت دارد و همچنین سطح خلفی سر لوزالمعده نیز با سیاهرگ اجوف تحتانی، قسمت‌های انتهایی سیاهرگ‌های کلیوی، ستون راست دیافراگم و مجرای کلدوک در همسایگی است.
سطح قدامی گردن لوزالمعده با صفاق که روی آن را می‌پوشاند، کیسه صفاقی کوچک، پیلورورس و سطح خلفی گردن در ارتباط با سیاهرگ مزانتریک فوقانی و ابتدای سیاهرگ باب مجاورت دارد.
کنار قدامی تنه پانکراس، محل اتصال ریشه مزوکولون عرضی است و کنار تحتانی آن نیز در انتهای راست خود با عروق مزانتریک فوقانی مجاورت دارد. سطح قدامی تنه لوزالمعده، مقعر بوده و به جلو و بالا امتداد می‌یابد و به وسیله صفاق پوشیده شده و از طریق بورسا امنتالیس با معده همسایه می‌شود. سطح خلفی تنه، دارای صفاق نبوده و با آئورت، مبداء سرخرگ مزانتریک فوقانی، ستون چپ دیافراگمی، غده فوق کلیوی چپ وکلیه چپ، عروق کلیوی چپ و سیاهرگ طحالی، مجاورت می‌سازد. سطح تحتانی تنه لوزالمعده از صفاق پوشیده شده و در ارتباط با خم دوئودنوژوژنال، قوس‌هایی از ژوژنوم و خم کولیک چپ می‌باشد.
در انت‌ها هم استادتان به دم پانکراس می‌رسد و می‌گوید: در همسایگی سطح معدی طحال واقع می‌شود. با این حساب، توضیحات همسایگی و مجاورت بخش به بخش لوزالمعده تمام می‌شود و همه این‌ها را باید بلد باشید چرا که در امتحان برخی از آن‌ها پرسیده خواهد شد.
ح) وظیفه پانکراس: پانکراس یک غده دوبل بوده و قسمتی از دستگاه گوارش بدن انسان به حساب می‌آید که هم دارای ترشحات اگزوکرین (برون ریز) و هم اندوکرین (درون‌ریز) می‌باشد. به بیان دیگر، پانکراس انسان، روزانه با ترشح یک لیتر مایع ترشح می‌کند. ترشحات اگزوکرینی آن مشتمل بر اجزاء آبکی و آنزیمی است. اجزاء آبکی آن غنی از بیکربنات می‌باشد که به خنثی کردن محتویات دودنوم کمک می‌کند. اجزاء آنزیمی آن شامل آنزیم‌هایی جهت هضم کربوهیدرات‌ها، پروتئین‌ها و چربی‌ها است.
پاراگراف قبلی به معنای آن است که پانکراس از دو بخش درون‌ریز و برون ریز تشکیل شده و هر دو نوع ترشح را دارد. در زیست یازدهم نیز درباره‌اش خوانده‌ایم که بخش برون ریز، آنزیم‌های گوارشی و بیکربنات ترشح می‌کند و بخش درون‌ریز به صورت مجموعه‌ای از یاخته‌ها در بین بخش برون ریز است که جزایر لانگرهانس نام دارند.
اجزاء آبکی پانکراس توسط سلول‌های اپیتلیال مجاری تولید می‌شود. عصاره‌های پانکراسی در هر ریتی و در مقایسه با پلاسما ایزوتونیک است. میزان یون سدیم و پتاسیم، مشابه مقادیر پلاسمایی می‌باشد در حالی که مقدار بیکربنات بالاتر از میزان پلاسمایی و مقدار یون کلر، کمتر از این میزان است. با این حساب، ریت ترشح روی میزان بیکربنات و کلر اثر دارد.
ترشحات آبکی پانکراس در ابتدای ترشح هیپرتونیک می‌باشد ولی با جریان یافتن ترشحات به مجرای، آب از خلال سلول‌های اپی تلیال به طرف آن حرکت می‌کند و بیکربنات نیز با کلر معاوضه می‌گردد.
استاد این درس درباره بخش برون ریز این طور ادامه می‌دهد: ترشحات اگزوکرین (برون ریز) پانکراس شامل شیره‌های گوارشی آن و ترشحات اندوکرین (درون‌ریز) آن هورمون‌های انسولین و گلوکاگن می‌باشند.
بخش اگزوکرین پانکراس، غده مرکب آسینی است که ساختمان آن، شباهت به غده پاروتید دارد. در برش‌های بافتی بر اساس‌عدم وجود مجاری مخطط و وجود جزایر لانگرهانس در پانکراس تشخیص دو غده از هم مقدور می‌شود.
خصوصیت دیگر این است که در پانکراس قسمت ابتدایی مجاری بینابینی به لومن آسینی‌ها نفوذ کرده و سلول‌های آن در امتداد سلول‌های آسینی نمی‌باشد. هسته‌ها که توسط سیتوپلاسم کمرنگی احاطه شده‌اند به سلول‌های مرکز آسینی تعلق دارند که قسمت داخل آسینی مجرای بینابینی را می‌سازد.
این سلول‌ها فقط در آسینی‌های پانکراس دیده می‌شوند. مجاری بینابینی ادامه مجراهای بین لوبولی بزرگ‌تر هستند که از اپی تلیوم استوانه‌ای پوشیده شده‌اند. مجاری مخطط در سیستم مجرایی پانکراس وجود ندارند.
آسینی اگزوکرین پانکراس متشکل از چندین سلول سروزی است که لومنی را احاطه کرده‌اند. این سلول‌ها به شدت قطبی هستند و هسته‌ای کروی داشته و نمونه سلول‌های مترشحه پروتئین هستند. تعداد گرانول‌های زیموژن که در هر سلول وجود دارد متغیر بوده و بستگی به مرحله گوارشی موجود دارد.
علاوه بر آب و یون‌ها، پانکراس اگزوکرین (بخش برون ریز لوزالمعده) انسان مواد رو به رو را ترشح می‌کند: تریپسینوژن، کیموتریپسینوژن، پروالاستاز پروتئاز، پروکربوکسی پپتیداز، آمیلاز، لیپاز، فسفولیپاز و نوکلئازها. قسمت عمده آنزیم‌ها به صورت پیش آنزیم در گرانول‌های ترشحی سلول‌های آسیناز ذخیره و پس از ترشح در مجرای روده کوچک فعال می‌شوند. این امر در حفاظت از پانکراس بسیار اهمیت دارد.
در ادامه بیان وظایف پانکراس، استادتان وارد جزییات مربوط به شیره لوزالمعده می‌شود و اثرات مختلف آن را بررسی می‌کند که من در این بخش، فقط به صورت تیتروار نوشته‌ام ولی در دانشگاه، از صفر تا صد اثرگذاری و نحوه عملکرد را خواهید خواند و روی هر کدام باید مسلط باشید. تیتروارش این طور می‌شود:
- آنزیم تریپسین روی پروتئین اثر می‌گذارد و پپتید تشکیل می‌شود.
- آنزیم کیموتریپسین روی پپتیدهای پروتیئنی اثر می‌گذارد و اسید آمینه‌ها را جدا می‌کند.
- آنزیم کربوکسی پپتیداز روی پروتئین و پپتید اثر گذاشته و موجب جداکردن آمینواسید از انتهای زنجیره می‌گردد.
- آنزیم لیپاز روی چربی مؤثر است و گلیسرول و اسید چرب ایجاد می‌کند.
- آنزیم فسفولیپاز می‌تواند اسید چرب را از فسفولیپید جدا کند. آنزیم لاکتاز نیز به تجزیه لاکتوز (شکر موجود در شیر) به گلوکز و گالاکتوز کمک می‌کند.
- آنزیم آمیلاز (انواع مختلفی مثل آلفا آمیلاز دارد) روی نشاسته وگلیکوژن کار می‌کند و این توانایی را دارد که دی ساکارید وتری ساکارید درست کند.
- آنزیم نوکلئاز (چندین مدل دارد مثل ریبونوکلئاز H و ریبونوکلئاز T دارد) هم روی نوکلئیک اسیدها اثرگذار است و واحدهای سازنده آن را جدا می‌کند.
استادتان بعد از بیان جزییات مربوط به شیره لوزالمعده، به سراغ تأثیر هورمون‌های بخش درون‌ریز پانکراس می‌آید و اینطوری می‌گوید:
۱- عملکرد انسولین در بدن به طور اصولی برای کنترل سطوح قند خون مهم است. زمانی که ما غذا می‌خوریم، بدن قند موجود در غذا را به گلوکز تبدیل می‌کند. گلوکز به عنوان منبع انرژی برای سلول‌های بدن استفاده می‌شود. وقتی میزان قند خون افزایش می‌یابد، انسولین توسط سلول‌های بتای جزیره لانگرهانس لوزالمعده، تولید می‌شود تا این تاثیرات را روی بدن شاهد باشیم:
- تنظیم سطح قند خون: انسولین باعث جذب گلوکز از خون توسط سلول‌های عضلات و چربی و نیز ذخیره گلوکز در کبد می‌شود. این اتفاق باعث کاهش سطح قند خون می‌شود.
- افزایش تمایل سلول‌ها به جذب گلوکز به دلیل حضور انسولین در خون: انسولین به سلول‌های عضلات و چربی اجازه می‌دهد تا گلوکز را از خون جذب کنند و در سلول‌ها ذخیره کنند.
- تنظیم فعالیت کبدی: انسولین باعث کاهش تولید قند از کبد می‌شود.
۲- گلوکاگون، یا به اصطلاح «گلوکوز آدونرژیک»، یک واکنش فیزیولوژیک مهم در بدن است که در واکنش به افزایش سطح گلوکز (قند) در خون اتفاق می‌افتد. این واکنش باعث کاهش سطح گلوکز در خون می‌شود که در نتیجه حفظ تعادل گلوکز خونی (قند خون) تضمین می‌شود.
به بیان دیگر، وقتی سطح گلوکز در خون افزایش می‌یابد، باعث تحریک سلول‌های بتا در سیستم افزایشی انسولین از جزایر لانگرهانس در پانکراس می‌شود. این سلول‌های بتا انسولین تولید می‌کنند. انسولین یک هورمون است که سلول‌های بدن را به انتقال گلوکز از خون به داخل سلول‌ها تشویق می‌کند.
همچنین، سلول‌های آلفا در جزء گرلینگ از پانکراس، در پاسخ به افزایش گلوکز خون، سکرتین (هورمون) را آزاد می‌کنند. سکرتین واکنش زنجیره‌ای طولانی از رخدادهای فیزیولوژیک را به دنبال دارد که منجر به کاهش سطح گلوکز خون می‌شود، از جمله تحریک سلول‌های بتا برای تولید انسولین و تحریک سلول‌های غیر بتا برای ترشح گلوکاگون. گلوکاگون یک هورمون است که به کاهش گلوکوز خون کمک می‌کند، به خصوص از طریق افزایش فرآیند گلیکوگنولیز (تجزیه گلیکوژن به گلوکز) در کبد.
بنابراین، گلوکاگون از طریق این مکانیسم‌ها به تنظیم سطح گلوکز خون در بدن کمک می‌کند و از افزایش ناگهانی گلوکز خون جلوگیری می‌کند.
خ) مجراهای پانکراس: دو تا مجرا از پانکراس خارج و به دوازدهه متصل می‌شود. یکی مجرای اصلی لوزالمعده و دیگری مجرای مشترک لوزالمعده با مجرای صفراوی است. مجرای اصلی بالاتر از مجرای مشترک قرار دارد و این دو مجرا در محل پاپیلای ماژور به دوازدهه باز می‌شود. وظیفه این مجراها، رساندن شیره پانکراس به دوازدهه است. همچنین مجرای مشترک، علاوه بر شیره پانکراس، شیره صفرا را نیز به ابتدای روده باریک می‌ریزد.
د) عصب دهنی و خون‌رسانی به لوزالمعده: پانکراس از شاخه‌های شریان سلیاک و سوپریورمزانتریک عصب می‌گیرد و ورید پورت خون آن را خارج مین ماید. آسینی‌ها و جزایر بوسیله شبکه مجزایی از کاپیلری‌ها خون‌رسانی می‌شوند. پانکراس از شاخه‌های عصب واگ عصب دهی می‌شود.
نورون‌های کولینرژیک عصب واگ آسینی ها، مجاری و جزایر را نیز عصب می‌دهند. فیبرهای پسگانگلیونی سمپاتیک به عروق خونی پانکراس عصب می‌دهد. تحریک سمپاتیک سبب انقباض عروقی می‌شود.
پاراسمپاتیک موجب تحریک ترشحات پانکراس می‌شود. نورون‌های حسی انتریک از معده و دوازدهه روی نورونهای واقع در پانکراس پروجکت کرده و ایجاد رفلکس‌هایی می‌نماید که می‌توانند اثر تحریکی و یا مهاری روی ترشحات آسینی‌ها و مجاری داشته باشد.
د) تنظیم فعالیت لوزالمعده: سیگنال‌های عصبی و هورمونی هر دو کنترل ترشحات پانکراس را به عهده دارند. نورون‌های کولینرژیک واگ و نورون‌های داخلی پانکراس ترشحات آنزیمی و آبکی پانکراس را تحریک می‌کند. CCK و سکرتین به ترتیب ترشحات آنزیمی و آبکی پانکراس را تحریک می‌کنند.
ترشح پانکراس عمدتاً توسط دو هورمون کنترل می‌شود: یکی سکرتین و دیگری سیستوکینین. این هورمون‌ها توسط سلول‌های انترواندوکرین مخاط دودئوم ترشح می‌شوند. از طرفی، تحریک عصب واگ (تحریک پاراسمپاتیک) نیز باعث ترشح پانکراس می‌شود.
سکرتین محرک ترشح مایع زیادی است غنی از بیکربنات و دارای فعالیت آنزیمی کم که عمدتاً توسط سلول‌های مجاری بین لوبولی کوچک، تولید و سبب خنثی کردن کیموس اسیدی (غذای نیمه هضم شده و خارج شده از معده) می‌شود تا آنزیم‌های پانکراس بتوانند در محدوده pH مناسب (خنثی) عمل کنند.
سیتوکینین سبب ترشح مایع کمتری می‌شود که پر از آنزیم است. این هورمون عمدتاً در بیرون ریزی گرانول‌های زیموژن مؤثر است. عمل هماهنگ این هورمون‌ها ترشح زیاد شیره غنی از آنزیم پانکراس است.
به بیان دیگر، از آنجا که تولید آنزیم و ترشحات آبکی شیرة پانکراسی به صورت جداگانه کنترل می‌شود، میزان محتویات پروتئینی آن بین یک تا ده درصد، نوسان دارد؛ مانند ترشح اسید معده، ترشحات پانکراس در خلال سه فاز تنظیم می‌شود:
- فاز سفالیک: در این مرحله تحریکات بینایی، بویایی و چشایی غذا موجب ترشح عصاره پانکراسی با پروتئین بالا می‌شود. ایمپالس‌های واگ محرک پرقدرت ترشح پانکراس در خلال این فاز می‌باشد. ۲۵ درصد ترشحات پانکراسی در فاز سفالیک انجام می‌گیرد.
- فاز معدی: در این مرحله از ترشحات اتساع معده با پیدایش رفلکس واگوواگال و رفلکس معدی پانکراسی موجب تحریک آسینی‌ها و مجاری شده و منجر به ترشح شیرة پانکراسی با حجم کم و آنزیم زیاد می‌شود. حدود ٪۱۰ ترشحات پانکراس در فاز گاستریک صورت می‌گیرد.
- فاز روده‌ای: قسمت بزرگ ترشحات پانکراسی (۶۵ درصد) در مرحله روده‌ای ترشحات صورت می‌پذیرد. در این مرحله به علت حضور اجزاء خاصی در کیموس نواحی دودنوم و ژژنوم ترشحات پانکراسی افزایش می‌یابد. اسید موجود در کیموس با علت تحریک هورمون سکرتین موجب ترشح حجم زیادی از شیره‌های پانکراسی با غلظت پائین آنزیم می‌شود.
سکرتین مستقیماً سلول‌های اپیتلیال پانکراس را برای ترشحات آبکی غنی از بیکربنات تحریک می‌کند. حضور اسید آمینه، اسیدهای چرب، مونوگلیسریدها و کلسیم در دوازدهه با تحریک ترشح CCK موجب ترشح شیرة پانکراسی غنی از آنزیم می‌شوند. CCK مستقیماً سلول‌های آسینی را جهت افزایش ترشحات غنی از آنزیم تحریک می‌کند. ترشحات پانکراسی در پاسخ به افزایش حجم و اسمولالیته محتویات دوازدهه با تحریک رفلکس رودهای پانکراسی انجام می‌شود که درگیر سطح CCK و سکرتین نمی‌باشد.
ذ) تکوین و نمو لوزالمعده در دوره جنینی:
پانکراس از جوانه‌های پانکراس پشتی و شکمی به وجود می‌آید. این جوانه‌ها که منشأ اندودرمی دارند از ناحیه دمی روده جلوئی در حین اینکه قسمت پروگزیمال دوازدهه را می‌سازد به وجود می‌آید.
جوانه پانکراس پشتی که بزرگتر است ابتدا ظاهر شده و کمی بالاتر از جوانه شکمی، شروع به تکامل می‌نماید. جوانه پشتی سریعاً به داخل مزانتر پشتی رشد می‌کند. جوانه شکمی پانکراس نزدیک محل رسیدن مجرای صفراوی به دودنوم تکامل می‌یابد.
با گردش دودنوم به سمت راست (در جهت عقربه‌های ساعت) و C شکل شدن آن جوانه شکمی پانکراس همراه با مجرای صفراوی به سمت پشت متمایل می‌شوند.
در مرحله بعدی این جوانه در ناحیه خلفی جوانه پشتی پانکراس قرار گرفته و سپس با آن یکی می‌شود جوانه شکمی پانکراس زائده چنگکی و قسمتی از سر پانکراس را به وجود می‌آورد.
قسمت اعظم پانکراس از جوانه پشتی پانکراس مشتق می‌شود و هنگامی که جوانه‌های پانکراس به هم متصل شوند مجاری آن‌ها آناستومز می‌یابند. مجرای اصلی پانکراس از مجرای جوانه شکمی و قسمت دیستال مجرای جوانه پشتی ایجاد می‌شود.
قسمت پروگزیمال مجرای جوانه پشتی پانکراس یا از بین می‌رود و یا گاهی بصورت یک مجرای فرعی باقی می‌ماند. مجرای اصلی لوزالمعده به همراه مجرای صفراوی مشترک در محل پاپیلای ماژور به دوازدهه باز می‌شود.
محل ورود مجرای فرعی (اگر وجود داشته باشد) پاپیلای مینور است که حدود دو سانتی‌متر بالاتر از محل باز شدن مجرای اصلی است. در یک دهم موارد ممکن است جوانه‌های پشتی و شکمی با مجاری خود و بصورت مجزا ترشحات را به دوازدهه تخلیه نمایند.
پارانشیم پانکراس مشتق از آندودرم جوانه‌های پانکراسی است که شبکه‌ای از توبول‌ها (مجاری اولیه) را می‌سازند. در مراحل اولیه جنینی آسینی‌ها از سلول‌های اطراف انتهای این توبول‌ها تکامل می‌یابد.
جزایر پانکراسی لانگرهانس از گروه‌های سلولی که از توبول‌ها جدا شده و سپس ما بین آسینی‌ها قرار می‌گیرند در ماه سوم جنینی تکامل می‌یابند و در لابه لای تمام پارانشیم غده لوزالمعده پراکنده هستند و تقریباً در ماه پنجم جنینی ترشح انسولین از آن‌ها آغاز می‌شود.
سلول‌های ترشح کننده گلوکاگون و سوماتو استاتین هم از جنس سلول‌های پارانشیمی (آندودرمی) می‌باشند. بافت پیوندی در پانکراس از مزودرم احشائی اطراف جوانه‌های لوزالمعده‌ای ساخته می‌شود.
ر) ناهنجاری‌ها و بیماری‌های دوره جنینی برای لوزالمعده:
۱- بافت پانکراس نا به جا یا فرعی که اکثراً در دیواره معده، دوازدهه و یا دیورتیکول مکل دیده می‌شود.
۲- لوزالمعده حلقوی ناهنجاری نادری است و ممکن است باعث انسداد دوازدهه گردد. قسمت حلقوی پانکراس حاوی یک نوار نازک صاف از بافت پانکراس است که قسمت نزولی یا دومین قسمت دوازدهه را احاطه می‌کند یک پانکراس حلقوی ممکن است کمی بعد از تولد علائم انسداد دوازدهه ایجاد نماید و در سایر موارد انسداد در مراحل بعدی زندگی در اثر ایجاد التهاب یا بدخیمی در این نوع پانکراس بروز می‌کند. این اختلال در مردها بیشتر از زن‌ها دیده می‌شود و به نظر می‌رسد علت اصلی این ناهنجاری رشد یک جوانه شکمی پانکراسی دو شاخه در اطراف دوازدهه باشد. در مراحل بعدی قسمت‌هایی از جوانه شکمی دو شاخه با جوانه پشتی اتصال یافته و یک حلقه پانکراسی می‌سازد. در بعضی موارد ممکن است ناهنجاری کاملاً بی‌علامت باشد
ز) اتفاقات زمان تولد: ترشحات اگزوکرین پانکراس در زمان تولد کم بوده و سطح اپتیمال آنزیم‌های پانکراس تا انتهای شیرخوارگی بدست نمی‌آید. میزان آمیلاز، لیپاز، تریپسین و کیموتریپسین حدود سن ۲۰ هفتگی ۱۰٪ یک فرد بالغ طبیعی می‌باشد.
شیرخواران در سن ۳۲ تا ۳۴ هفتگی تولد، لیپاز، آلفا-امیلاز و تریپسین را در حدی کمتر از شیرخواران ترم ترشح می‌کنند ولی در عرض یک هفته فعالیت اگزوکرین پانکراس افزایش می‌یابد.
پانکراس نوزاد به پانکروزیمین و سکرتین پاسخ نمی‌دهد و علیرغم ناتوانی واضح اگزوکرین نوزاد هضم شیر در زمان تولد و حتی در شیرخواران پره‌ترم، احتمالاً بدلیل وجود آنزیم‌ها در شیر مادر و راه‌های آلترناتیو هضم در روده کوچک کامل است.
جذب فعال D -گلوکز در شیرخواران کمتر از ۳۷ هفته نسبت به نوزادان متولد شده در ۳۷ هفتگی کمتر و تقریباً دو سوم افراد بالغ سالم می‌باشد. نفوذپذیری دیواره روده نسبت به مواد محلول متابولیزه نشده در نوزاد بخصوص در ۲ نوزادان پره‌ترم زیاد است.
ژ) بیماری‌های مرتبط با لوزالمعده در زندگی بعد از تولد: ۱- استئاتوره: دفع بیش از حد چربی‌ها از طریق مدفوع را استئاتوره می‌نامند. علل کلی این بیماری را می‌توان اختلالات صفراوی ناهنجاری‌های لوزالمعده و ناهنجاری‌های مخاط روده نام برد. در این بیماری به علت‌عدم جذب چربی‌ها مصرفی مدفوع دفع شده صابونی شکل بسیار بد حجیم می‌باشد.
۲- سوء هاضمه عبارت است از نارسایی و ضعف معده در هضم غذا و از علائم آن بی‌اشتهایی، تهوع و استفراغ می‌باشد. مریض در ناحیه اپیگاستریک دچار درد و نارحتی است. علائمی نظیر علائم سوء هاضمه، در زمانی که ارگان‌های دیگر بدن مثل کبد، کیسه صفرا، پانکراس و آپاندیس دچار بیماری هستند نیز بروز می‌کند، علت این امر التهاب سیاهرگی یا گرفتاری گره‌های لنفاوی معده است.
۳- دیابت‌های مرتبط با عملکرد لوزالمعده به دو دسته دیابت نوع یک و دو تقسیم می‌شود که:
- علت دیابت نوع یک: در دیابت نوع ۱، سیستم ایمنی بدن خود را به طور ناشناخته نقصان می‌دهد و سلول‌های بتا در پانکراس را که انسولین تولید می‌کنند مخرب می‌سازد. بدون انسولین که یک هورمون است که برای کنترل قند خون لازم است، قند خون به مقادیر بسیار بالا می‌رود.
- علائم و عوارض دیابت نوع یک: احساس تشنگی و گرسنگی مداوم، ادرار کردن فراوان، لاغری ناگهانی، خستگی، تاری دید وعدم تمرکز است.
- مداخله و درمان دیابت نوع یک: این نوع دیابت نیازمند تزریق انسولین مصنوعی است تا جایگزین انسولینی شود که بتا سلول‌های پانکراس تولید نمی‌کنند.
- علت دیابت نوع دو: در دیابت نوع ۲، بدن قادر به استفاده بهینه از انسولین تولید شده توسط پانکراس نیست یا تولید آن کمتر از نیاز است. این امر به نام مقاومت به انسولین معروف است. به مرور زمان، پانکراس ممکن است نیز عملکرد خود را از دست بدهد و تولید انسولین را کاهش دهد.
- علائم و عوارض دیابت نوع دو: معمولاً در دیابت نوع ۲، علائم کمتر آشکار هستند و ممکن است برخی افراد برای سال‌ها بدون داشتن علائم مشکلات دیابت داشته باشند؛ اما می‌تواند شامل افزایش تشنگی و ادرار کردن، خستگی، دید تار، زخم‌های ناتوان‌کننده که به خصوص در پاها رخ می‌دهند و زخم‌هایی باشد که به سرعت بهبود نمی‌یابند
مداخله و درمان دیابت نوع دو: این نوع دیابت ممکن است با تغییرات در شیوه زندگی، مثل تغییرات در رژیم غذایی و افزایش فعالیت ورزشی، کنترل شود. اگر این اقدامات کافی نباشد، ممکن است داروهای خوراکی یا حتی انسولین نیز نیاز باشد.
۴- در پانکراتیت حاد، پیش آنزیم‌های لوزالمعده ممکن است در خود پانکراس فعال شده و کل آن را هضم کنند که به عوارض بسیار وخیم منجر می‌شود.
۵- در حالات سوء تغذیه شدید مثل کواشیورکور سلول‌های آسیناز پانکراس و دیگر سلول‌های مترشحه پروتئین آتروفیه شده و بیشتر شبکه اندوپلاسمیک زبر خود را از دست می‌دهند و همچنین تولید آنزیم‌های گوارشی نیز متوقف می‌شود.
ز) اگر قرار است پزشک عمومی شوید، در این حد از شما انتظار دارند که از روی بدن انسان زنده و همچنین کاداور و مولاژ، محل پانکراس را از روی پوست، به طور دقیق مشخص کنید. این مهارتی است که روی بدن خودتان هم می‌توانید به دست آورید. فقط نیاز به تمرین دارد تا جای دقیق آن را از روی پوست با ماژیک روی سطح پوست خود مشخص کنید.
بعد از آن، از شما توقع خواهند داشت که تصاویر پزشکی و رادیولوژی مربوط به شکم برای تشخیص لوزالمعده را بتوانید بخوانید. خواندن تصاویر پزشکی در تک به تک درس‌های آناتومی از واجب‌ترین‌هاست. پزشکی که این مهارت را کسب نکند، چطور می‌خواهد در مطب خویش، مشغول به طبابت بشود؟
با این اوصاف، استادتان تعداد قابل توجهی از تصاویر پزشکی مربوط به این غده درون‌ریز را به نمایش در می‌آورد تا چشمانتان عادت کرده و بتواند اطلاعات موجود روی این عکس‌های پزشکی را ببیند و درباره‌اش صحبت کند. در واقع شما در لباس پزشکی، یک تصویر رادیولوژی را می‌بینید که درباره التهاب، ناهنجاری، بیماری و آسیب‌ها صحبت کنید. این مهارتی است که سر کلاس این درس، برای غدد درون‌ریز، کسب می‌کنید. من هم گیف آماده کردم تا تعدادی تصاویر آناتومی (به صورت نقاشی) و همچنین رادیولوژی (تصاویر واقعی پزشکی) مربوط به لوزالمعده را ببینید. لطفا در گیف زیر، ضمن توجه به همه تصاویر، روی سی تی اسکن ها (عکس های پزشکی) بیشتر دقت کنید.

گیف عدد درون ریز مخصوص آشنایی با رشته پزشکی برای دانش آموزان تجربی

این جزییات را برای غده لوزالمعده خواندیم و دقیقاً مشابه این را برای غده‌های هیپوتالاموس، هیپوفیز، تیروئید، پاراتیروئید و فوق کلیه (آدرنال) نیز در این درس تدریس می‌شود و باید درباره‌شان بدانید. قرارمان این بود که لوزالمعده را مثال بزنم تا دستتان بیاید که برای بقیه غده‌ها هم شبیه‌سازی کنید.
در ضمن یادآور می‌شوم که این موارد برای الآن شاید عجیب باشد ولی بعد از ورود به دانشگاه و قرار گرفتن در محیط، قطعاً با خواندن روز به روز درس‌ها، به تسلط خواهید رسید و کسب نمره بالا در این درس، در دسترس هر کسی است که اکثر روزهای سال را درس بخواند.
الآن به خوبی درک می‌کنیم که در درس «علوم تشریح غدد درون‌ریز» سر کلاس‌های پزشکی دانشگاه‌های ایران، با کم و زیادش، چه مواردی را توضیح می‌دهند و حال و هوای آن کلاس روی چه مواردی می‌چرخد و این می‌تواند به درک ما از پزشکی کمک کند و در نهایت به اندازه خودش به این سؤال جواب بدهد که آیا پزشکی همان مسیری است که باید طی کنیم تا نیازهای خویش را پاسخ دهیم؟

معرفی درس آناتومی دستگاه ادراری-تناسلی ویژه پزشکی

بالاخره رسیدیم به آخرین درس آناتومی رشته پزشکی مقاله

بالاخره به آخرین درس علوم تشریح یا همان آناتومی از رشته پزشکی رسیدیم و در این جعبه، پایان شناخت کامل ما از هر ۱۰ درس آناتومی پزشکی به پایان می‌رسد. یک لحظه چشمان خود را ببندید و به این فکر کنید که الآن چقدر بیشتر با رشته پزشکی به طور واقعی و به دور از احساسات، آشنا شده‌اید؟ حالا دیگر حال و هوای کلاس‌های پزشکی را قبل از ورود به دانشگاه درک می‌کنید و کم کم می‌توانید درباره اینکه پزشکی را هدف شغلی خود قرار دهید یا خیر، فکر کنید.
مگر می‌شود درباره آناتومی صحبت کنیم و این جمله را ننویسیم که درس «مقدمات علوم تشریح» پیش‌نیاز آن درس آناتومی است؟ بله «مقدمات علوم تشریح» پیش‌نیاز آخرین درس آناتومی رشته پزشکی یعنی «علوم تشریح دستگاه ادراری- تناسلی» هم هست. پس با قبولی در درس «مقدمات علوم تشریح»، می‌توانید درس «علوم تشریح دستگاه ادراری- تناسلی» را انتخاب کرده و سر کلاسش بنشینید.
فرض کنید که دانشجوی پزشکی هستیم و توانسته‌ایم درس «مقدمات علوم تشریح» را قبول شویم (در دانشگاه به جای گفتن قبول شدن از عبارت پاس شدن استفاده می‌کنند) و به خاطر این پاس شدن، سیستم انتخاب واحد دانشکده پزشکی به ما اجازه داده که درس «علوم تشریح دستگاه ادراری- تناسلی» را انتخاب کنیم. یک دانشجوی پزشکی سر کلاس «علوم تشریح دستگاه ادراری- تناسلی» با چه چیزهایی مواجه خواهد شد و بحث این کلاس درباره چیست؟
آنچه در «علوم تشریح دستگاه ادراری- تناسلی» خواهید گذراند را در ادامه، با شماره‌گذاری توضیح خواهم داد، فقط به این نکته دقت داشته باشید که هر استادی بر اساس سیاست‌های دانشکده پزشکی و همچنین تقسیم وظایف بین اساتید و سابقه تدریس خودش، می‌تواند بخش‌هایی که در ادامه توضیح می‌دهم را کمی تغییر دهد و بعضی از توضیحات را حذف کرده یا چیزهایی به برخی بیفزاید. ولی در حالت کلی، موارد زیر در درس «علوم تشریح دستگاه ادراری- تناسلی» گفته خواهد شد حالا شاید کمی کمتر یا کمی بیشتر. با هم این موارد را بخوانیم:
۰- مدت‌زمان تدریس این درس به دو بخش تقسیم می‌شود: الف) ۱۴ ساعت از این درس را مثل دوران مدرسه باید سر کلاس بروید و پشت آن صندلی‌های یک نفره بنشینید تا استادتان پای تابلو و به کمک پاورپوینت، آموزش تئوری را تقدیم نگاه‌های شما نماید، ب) ۸ ساعت هم در اتاق تشریح به صورت عملی به پیاده‌سازی آموزش‌های مفهومی بر روی کاداور، ماژول و حتی بدن انسان زنده که خودتان یا همکلاسی‌ها مشغول خواهید شد.
حساب و کتاب‌ها به این واقعیت اشاره دارد که ۲۲ ساعت از وقت خود را به درس «علوم تشریح دستگاه ادراری- تناسلی» اختصاص می‌دهید که حدود ۶۳ درصد از این وقت را سر کلاس تئوری هستید. پس این تصور که از فردای قبولی در پزشکی، قرار است کار درمانی یا به قول پزشک‌ها، کار بالینی را شروع کنید را دور بریزید که حالا حالاها باید روی مفاهیم و تئوری و نظریه‌ها وقت بگذارید.
قبل از اینکه به سراغ مورد بعدی برویم، یک سؤال بپرسم و شما کمی درباره‌اش فکر کنید و بعد با جواب من مقایسه کنید تا ببینیم چقدر توانسته‌اید با مطالب این صفحه ارتباط برقرار کنید. سؤال این است: وقتی اسم درس آناتومی یا علوم تشریح را می‌شنوید، به نظر شما کلاً قرار است درباره چه صحبت شود؟ کاری ندارم که آناتومی چه بخشی از بدن است به طور کلی می‌پرسم کلاً آناتومی شما را یاد چه می‌اندازد؟
جواب این است که آناتومی ما را یاد محل قرارگیری آن عضو می‌اندازد که باید بتوانیم به زبان آناتومی، آدرس محل قرارگیری آن را بدهیم. سپس بتوانیم همسایه‌های آن عضو را بگوییم که در بالا، پایین، چپ، راست، جلو و عقبش چه عضوهایی را می‌توان مشاهده کرد. بعد از آن اعصاب و عروق خونی مرتبط با آن عضو را بشناسیم و کمی هم درباره بافت و نوع سلول‌های آن عضو بتوانیم بگوییم و در نهایت بتوانیم از روی عکس‌های پزشکی، آن عضو و بیماری‌های مرتبط با آن را تشخیص دهیم و درباره دوره جنینی این عضو و تکوین و تکاملش اطلاعات داشته باشیم.
می‌بینید چقدر خوب است که این مطالب را داریم می‌خوانیم؟ ما قبل از ورود به رشته پزشکی، داریم موضوع درس‌های آن را درک می‌کنیم و با این شناخت، به طور واقع بینانه با این رشته آشنا می‌شویم و بعداً تصمیم می‌گیریم که مسیر پاسخ دادن به نیازهای انسانی‌مان از رشته پزشکی می‌گذرد یا خیر؟ حالا با این ذهنیت عالی، به سراغ شماره بعدی برویم.
۱- در درس‌های قبلی آناتومی، اسم درس خیلی شفاف و ساده، پرده از راز درس بر می‌داشت ولی در این درس، راستش را بخواهید انگاری نامش با ما صحبت نمی‌کند و با دیدن عنوانِ «علوم تشریح دستگاه ادراری- تناسلی»، ذهنیتی برای ما ساخته نمی‌شود که قرار است درباره چه بخش‌هایی از بدن انسان صحبت شود؟ البته شاید به خاطر واژه «ادرار» یاد کلیه و مثانه بیفتیم ولی واژه «تناسلی» برای اکثرمان غریبه است.
کمی زمان بدهید تا همه چیز را شفاف کنم. معمولاً در دانشکده‌های پزشکی ایران، در درس «علوم تشریح دستگاه ادراری- تناسلی» به بررسی کلیه، مثانه، مجاری ادراری، لگن، دستگاه تولید مثل مرد و دستگاه تولید مثل زن می‌پردازند.
اگر بخواهم یک ارتباطی با درس‌های زیست دبیرستان برقرار کنم، باید بگویم که درس «علوم تشریح دستگاه ادراری- تناسلی» مخصوص دانشجویان پزشکی، به مطالب فصل ۵ زیست دهم و گفتار ۱ فصل ۳ زیست یازدهم و فصل گفتار ۱ و ۲ فصل ۷ زیست یازدهم اشاره دارد. البته پُر واضح است که بسیار گسترده‌تر و جامع‌تر از آنچه در دبیرستان گفته شده را قرار است سر کلاس این درس بیاموزید.
اگر می‌خواهید با رشته پزشکی آشنا شوید و در نهایت تصمیم بگیرید که آیا رشته پزشکی همان هدفی است که باید داشته باشم یا نه هیچ چیزی به این اندازه به شما کمک نمی‌کند که بتوانید حال و هوای ترم به ترم زندگی دانشجوی یک پزشک را درک کنید و اولین قدم برای شکل دادن به این درک، آشنا کردن شما با درس‌های مختلف این رشته است. این مقدمه را گفتم تا بحث را به اینجا بکشانم که در شماره‌گذاری‌های بعدی، به طور جداگانه درباره جزییات «لگن، دستگاه تولید مثل مرد و دستگاه تولید مثل زن»، صحبت می‌کنم تا بتوانید همان برداشتی را تجربه کنید که سر کلاس پزشکی، توسط یک دانشجوی پزشکی تجربه می‌شود.
۲- بحث این کلاس در اکثر دانشکده‌های پزشکی ایران با کلیه شروع می‌شود و اگر در انتهای این دوره از سایت کلبه مشاوره به این نتیجه رسیدید که باید وارد رشته پزشکی بشوید، آنگاه پس از ورود به دانشکده پزشکی، روزی روزگاری سر کلاس «علوم تشریح دستگاه ادراری-تناسلی» خواهید نشست و این موارد را درباره کلیه می‌آموزید و امتحان می‌دهید:
الف) آدرس کلیه‌ها در بدن: درس ما آناتومی است و هیچ عجیب نیست که استادتان همین اول کاری، مستقیم سراغ آدرس کلیه‌ها برود و بگوید: کلیه‌ها، یک جفت عضو دفعی هستند که بر روی دیواره عقبی شکم، در طرفین ستون مهره‌ها و در پشت صفاق جای دارند. کلیه‌ها بخش‌هایی از نواحی اپی گاستریک، هیپوکوندریاک، لومبار و امبلیکال را اشغال می‌کنند. این اعضاء در جهت عمودی از کناره بالایی مهره ۱۲T تا وسط تنه مهره ۳L امتداد دارند.
ب) مقایسه موقعیت مکانی کلیه راست و چپ: کلیه راست اندکی از کلیه چپ پایین‌تر بوده و کلیه چپ نسبت به کلیه راست به صفحه میانی بدن نزدیکتر است. صفحه ترانس پیلوریک از بخش بالائی ناف کلیه راست و از بخش پائینی ناف کلیه چپ می‌گذرد.
محور طولی کلیه‌ها به جهت پایین و خارج است، به طوری که قطب‌های بالائی نسبت به قطب‌های پائینی به صفحه میانی نزدیکترند. محور عرضی این اعضاء به سمت خارج و عقب می‌باشد.
پ) شکل ظاهری هر کلیه: هر کلیه جسم لوبیایی شکلی است که حدود ۱۱ سانتیمتر طول، ۶ سانتیمتر پهنا و ۳ سانتیمتر ضخامت دارد. متوسط وزن کلیه در مردان g ۱۵۰ و در زنان g ۱۳۵ می‌باشد. هر کلیه دارای قطب‌های بالایی و پایینی، کناره‌های داخلی و خارجی و سطح‌های جلوئی و عقبی است.
ت) روش تشخیص سطح جلویی و عقبی کلیه: گفته می‌شود که سطح جلویی کلیه نسبت به سطح عقبی ناصاف است ولی عملاً تمایز این دو سطح با نشانه‌های گفته شده امکان‌پذیر نبوده و بهتر است که تشخیص آن‌ها بر اساس ترتیب عناصر موجود در ناف کلیه به روش زیر انجام شود:
کناره خارجی کلیه برجسته و کناره داخلی‌اش گود می‌باشد. در وسط کناره داخلی یک فرورفتگی بنام ناف کلیه وجود دارد که به ترتیب از جلو به عقب ۱- سیاهرگ کلیه، ۲- سرخرگ کلیه و ۳- لگنچه مشاهده می‌شود. در واقع لگنچه، انتهای بالایی میزنای می‌باشد. بدین ترتیب بررسی عناصر فوق تشخیص سطح‌های جلوی و عقبی کلیه را امکان‌پذیر می‌سازد.
ث) تشخیص قطب بالایی و پایینی کلیه و کلیه راست و چپ: قطب پائینی باریک است، اما قطب بالائی هر کلیه پهن بوده و با غده فوق کلیه همان سمت در تماس نزدیک می‌باشد. از طرفی چون میزنای از لگنچه به سمت پائین امتداد می‌یابد، قطب‌های بالائی و پائینی نیز از هم مشخص می‌شوند؛ بنابراین با بررسی عناصر موجود در ناف کلیه می‌توان کلیه‌های راست و چپ را از یکدیگر تشخیص داد.
ج) همسایه‌های قطب بالایی هر کلیه: قطب بالایی هر دوکلیه با غده فوق کلیه همان سمت همسایگی دارد. این قطب در حدود دو و نیم سانتی‌متری بالای ستیغ ایلیاک جای دارد.
چ) همسایه‌های کناره داخلی هر کلیه: کناره داخلی کلیه‌ها در بالای ناف با غده فوق کلیه و در پائین با میزنای مجاور است.
ح) همسایه‌های سطح عقبی هر کلیه: سطح عقبی هر دو کلیه با دیافراگم، رباط‌های قوسی داخلی و خارجی، عضله پسواس ماژور، عضله مربعی کمری، عضله عرضی شکم، عروق زیر دنده‌ای، اعصاب زیر دنده‌ای، عصب ایلیوهیپوگاستریک و عصب ایلیواینگوینال همسایه است. علاوه بر این‌ها سطح عقبی کلیه راست با دوازدهمین دنده و کلیه چپ با یازدهمین و دوازدهمین دنده همسایه می‌شود.
خ) همسایه‌های دیگر کلیه راست: ۱- غده فوق کلیه راست، ۲-کبد، ۳- دومین قسمت دوازدهه، ۴- خم هپاتیک کولون و ۵- روده کوچک. دقت کنید که سطوح روده‌ای و هپاتیک کلیه راست توسط صفاق نیز پوشیده می‌شود. این را هم در نظر بگیرید که کناره خارجی کلیه راست با لوب راست کبد وخم هپاتیک کولون مجاورت دارد.
د) سایر دیگر کلیه چپ: ۱- غده فوق کلیه چپ، ۲- طحال، ۳- معده، ۴- لوزالمعده، ۵- عروق طحالی، ۶- خم طحالی وکولون پائین رو و ۷- ژژونوم. این نکته را هم به خاطر داشته باشید که سطوح طحالی، معده‌ای و ژژونال کلیه چپ را نیز صفاق می‌پوشاند. همچنین، کناره خارجی کلیه چپ با طحال و کولون پائین رو همسایه می‌باشد.
ذ) آنچه از بیرون به کلیه‌ها چسبیده است و اطراف کلیه‌ها را پوشش داده است: ۱- کپسول لیفی کلیه که غشای نازکی از جنس بافت پیوندی است که سطح خارجی کلیه‌ها را پوشانده و سینوس کلیوی را نیز فرش می‌کند. این کپسول در حالت طبیعی به راحتی از کلیه جدا می‌شود، ولی در برخی از بیماری‌ها به سختی به کلیه چسبیده و از آن جدا نمی‌شود. ۲- چربی دور کلیه یا چربی پری نفریک که لایه‌ای از بافت چربی است و کلیه‌ها را احاطه می‌کند. این لایه در کناره‌های کلیه ضخیم‌تر بوده و فضای خالی سینوس کلیوی را نیز پر می‌کند. ۳- فاسیای کلیوی که غلاف لیفی نازکی است و چربی دور کلیه‌ها را احاطه می‌کند. این فاسیا از یک لایه جلوئی و یک لایه عقبی تشکیل شده است. ترابکولاهای متعددی که محکم‌ترین آن‌ها در قطب پائینی قرار دارد، فاسیای کلیوی را از طریق چربی دور کلیه به کپسول لیفی متصل می‌کند. ۴- چربی مجاور کلیه یا چربی پارانفریک مرکب از مقدار متغییری چربی است که در خارج فاسیای کلیوی قرار داشته وبیشتر در عقب و قطب پائینی کلیه دیده می‌شود. این چربی ناودان مجاور مهره‌ها را پر کرده و بالشتکی برای کلیه می‌باشد.
البته استادتان توضیحات اضافه‌تری را هم خواهد داد مثل برای مورد سوم، این توضیح بیشتر را می‌دهد که: دو لایه این فاسیا ابتدا در بالای کلیه‌ها غده فوق کلیه را در یک فضای جداگانه قرار می‌دهند، سپس با هم یکی شده و در امتداد فاسیای زیر دیافراگمی قرار می‌گیرند. در پائین دو لایه فاسیای کلیوی همچنان جدا از هم باقی مانده و میزنای را احاطه می‌کنند. لایه جلوئی با لایه بافت همبند خارج صفاقی پشت صفاق ادغام شده و لایه عقبی با فاسیای ایلیاکا یکی می‌شود.
در خارج دو لایه فوق با یکدیگر یکی شده و فاسیای ترانسورسالیس آنرا امتداد می‌دهد. در داخل لایه جلوئی از جلوی عروق کلیوی گذشته و با بافت همبند اطراف آئورت و بزرگ سیاهرگ زیرین یکی می‌شود. لایه عقبی به فاسیای پوشاننده عضله مربع کمری و پسواس ماژور پیوسته و به مهره‌های کمری و دیسک بین مهره‌ای آن‌ها متصل می‌شود. در کناره داخلی کلیه این فاسیا دیواره‌ای را تشکیل می‌دهد که عروق کلیوی آن را سوراخ می‌کنند. به دلیل حضور همین دیواره است که ترشحات دور کلیه نمی‌تواند به طرف محیط کلیه مقابل نفوذ کند.
ر) ساختمان هر کلیه: دانشجویان پزشکی به جای گفتن «یک کلیه که شبیه دانه لوبیا می‌باشد را از وسط باز می‌کنیم تا داخل آن را تماشا کنیم»، این جمله را می‌گویند: «در مطالعه برش کرونال کلیه با چشم غیر مسلح، این بخش‌ها مشاهده می‌شوند». شاید بپرسید کدام بخش‌ها؟ به ترتیب از بیرون به درون می‌نویسم: ۱- قشر کلیه که قهوه‌ای متمایل به قرمز است و به دو بخش تقسیم می‌شود: یکی، قوس‌های قشری یا لوبول‌های قشری که به صورت کلاهک‌هایی بر روی قاعده هرم‌ها قرار می‌گیرند و یکی هم ستون‌های کلیوی که در بین قاعده هرم‌های کلیوی جای دارند، ۲- بخش میانی با رنگ زرد کمرنگ، ۳- فضای سینوس کلیه که فضایی است که از ناف به درون کلیه امتداد می‌یابد، این فضا حاوی شاخه‌های سرخرگ و سیاهرگ کلیه کلیوی و لگنچه می‌باشد. لگنچه به ۲ تا ۳ کالیس بزرگ و کالیس‌های بزرگ به ۷ تا ۱۳ کالیس کوچک تقسیم می‌شوند. هر کالیس کوچک فضای به هم پیوسته‌ای است که ۱ تا ۳ پاپیلای کلیوی به داخل آن برآمده شده و به آن ظاهر دندانه‌دار می‌دهد.
بخش مرکزی هر کلیه به قول ما دبیرستانی‌ها و مدولای کلیه به قول دانشجویان و اساتید پزشکی، شامل حدود ۱۰ عدد جسم مخروطی به نام هرم‌های کلیوی است که رأس این هرم‌ها که پاپیلاهای کلیوی نام دارند، در کالیس‌های کوچک بر آمده می‌شوند. هر هرم با قوس قشری بالای خود یک لوب کلیوی نامیده می‌شود.
ز) خون‌رسانی به کلیه‌ها: معمولاً در هر طرف فقط یک سرخرگ کلیه به قول ما دبیرستانی‌ها و به قول دانشگاهی‌ها شریان کلیوی، وجود دارد که از آئورت شکمی منشعب می‌شود. در ٪۳۰ افراد شریان‌های فرعی کلیوی نیز وجود دارد که اکثراً از آئورت جدا شده و موازی با شریان اصلی کلیه، از ناف و یا یکی از قطب‌های کلیه وارد این عضو می‌شوند. در اغلب مواقع یکی از شاخه‌های سرخرگ کلیه از پشت لگنچه وارد ناف کلیه شده و ممکن است شاخه فرعی سیاهرگ کلیه نیز در همان سطح مشاهده شود.
در ناف کلیه و یا در نزدیکی آن شریان کلیوی به دو شریان جلویی و عقبی تقسیم می‌شود. هر یک از این شریان‌ها تقسیم شده و شاخه‌های سگمانی را ایجاد می‌کنند که هر شاخه سگمانی به نوبه خود یک سگمان عروقی کلیه را خون‌رسانی می‌کند. برای هر کلیه ۵ سگمان قائل شده‌اند که عبارتند از: ۱- رأسی، ۲- بالایی، ۳- میانی، ۴- پائینی، ۵- عقبی. در بین شریان‌های سگمانی ارتباط پیوندی وجود ندارد و آسیب‌های کامل شریانی در کلیه باعث نکروز سگمان مربوطه خواهد شد؛ بنابراین سگمان‌های عروقی واحدهای مستقلی می‌باشند.
سیاهرگ کلیه چپ به قول کتاب زیست دبیرستان و ورید کلیوی چپ به قول کتاب‌های پزشکی دانشگاه، بلندتر از ورید کلیوی راست بوده و معمولاً شاخه‌های ورید آدرنال (از بالا)، ورید لومبار (از پشت) و ورید گونادال (از پائین) به آن وارد می‌شوند، ورید کلیوی راست معمولاً بدون دریافت شاخه وریدی دیگر به ورید اجوف تحتانی (IVC) می‌ریزد. همچنین لنف کلیه‌ها به گره‌های لنفاوی آئورتیک خارجی که در مجاور مبدأ شریان‌های کلیوی (۲L) قرار دارند تخلیه می‌شود.
ژ) عصب گیری هر کلیه: کلیه‌ها از شبکه عصبی کلیوی که خود عضو فرعی شبکه سلیاک محسوب می‌شود عصب دریافت می‌کنند. الیاف این شبکه را اعصاب سمپاتیک ۱۰T تا ۱L که اکثراً وازوموتوراند تشکیل می‌دهند. رشته‌های عصبی آوران کلیه متعلق به سگمان‌های ۱۰T تا ۱۲T می‌باشند.
س) دسترسی به کلیه‌ها از پشت بدن: استادتان در این قسمت با ژست پزشکی خواهند گفت که برای این کار لایه‌هایی که در ادامه نام می‌برم را باید کنار بزنید: ۱- پوست، ۲- فاسیای سطحی، ۳- لایه عقبی فاسیای توراکولومبار و عضلات لاتیسیموس دورسی و سراتوس پوستریور، ۴- عضلات راست کننده مهره‌ها، ۵- لایه میانی فاسیای توراکولومبار، ۶- عضله کوادراتوس لومبوروم و ۷- لایه جلوئی فاسیای توراکولومبار که اعصاب مربوطه در آن جای گرفته‌اند.
ایشان در همان ژست پزشکی این نکته را هم می‌گویند که: در جراحی کلیه گاهاً لازم است که دوازدهمین دنده از بدن خارج شود، در نتیجه باید دقت شود که در این کار خطر سوراخ شدن پرده جنب وجود دارد؛ زیرا کناره پائینی پرده جنب در جلوی این دنده و در پشت دیافراگم قرار دارد.
در مواردی که دوازدهمین دنده کوچک است اشتباهاً یازدهمین دنده قطع می‌شود و در نتیجه احتمال سوراخ شدن پرده جنب به شدت افزایش می‌یابد. زاویه بین لبه پائینی دوازدهمین دنده و لبه خارجی عضله راست کننده مهره‌ها را به عنوان زاویه کلیوی می‌شناسند. این محل در راستای بخش پائینی کلیه قرار دارد. حساسیت و درد کلیه با فشار انگشت شست بر این نقطه مشخص می‌شود.
ش) تکوین و تکامل کلیه‌ها در دوره جنینی: اینجاست که به رسم تمام درس‌های آناتومی رشته پزشکی در ایران، استادتان سری به دوران جنینی می‌زند و می‌گوید: در جنین، کلیه‌ها، لوبوله (حدود ۱۲ لوبول) می‌باشند که به تدریج بعد از تولد به هم متصل شده و در دوران بلوغ کلیه ظاهری یکنواخت و صاف پیدا می‌کنند. ممکن است در پاره‌ای موارد آثار لوبول‌های جنینی کلیه کماکان باقی بمانند. او این جملات را چنین تکمیل می‌کند:
هر یک از دو کلیه دائمی انسان در هفته پنجم زندگی جنینی در مزودرم و نزدیک آئورت تشکیل می‌شود. در هفته ۳۲ تا ۳۶ جنینی حاوی حدود یک میلیون نفرون است و بعد از آن واحد نفریک دیگری تشکیل نمی‌شود اما تکامل قابل توجهی در کلیه ابعاد به خصوص از نظر فیزیولوژیک بعد از تولد رخ می‌دهد، به طوری که کلیه نوزادترم که در موقع تولد ۲۴ گرم وزن وحداکثر ۵ تا ۶ سانتی‌متر طول دارد، در جریان رشد کودک به تدریج رشد کرده و به ۱۵۰ گرم وزن و ۱۲ سانتیمتر طول می‌رسد. این رشد در دهه اول عمر بیشتر حاصل می‌شود.
فیلتراسیون گلومرولی در موقع تولد حدود ۲۰٪ بالغین است و در طول زندگی افزایش می‌یابد. این افزایش بیشتر مربوط به افزایش در فیلتراسیون گلومرولی هر نفرون در نفرون‌های سطحی است. استادتان یک سری جدول و نمودار هم به شما نشان می‌دهد که در گیف مربوط به تصاویر کلیه، کمی پایین‌تر، آن‌ها را خواهید دید.
استاد این درس، درباره تشکیل ادرار در دوره جنینی چنین می‌گوید: اگرچه نفرون‌های متانفریک، در هفته پنجم جنینی شروع به ظاهر شدن می‌نمایند اما تولید ادرار به طور چشم گیر در حوالی هفته نهم اتفاق می‌افتد و در هفته دوازدهم جنینی در صورتی که رادیو ایزوتوپ به مادر تزریق شود توسط کلیه جنین نیز دفع می‌شود. فراموش نکنید که تکامل کار کلیه در دوران زندگی بعد از تولد ادامه یافته و در سال دوم زندگی به حد بالغین می‌رسد.
او مجبور است که درباره دفع ادرار در دوره جنینی هم توضیح بدهد و بحث را به اینجا می‌کشاند که:
حدود ٪۲۵ نوزادان در اتاق زایمان ادرار می‌کنند و حدود ٪۹۵ در ۲۴ ساعت اول وتقریباً تمامی آنان در ظرف ۴۸ ساعت اول زندگی ادرار می‌کنند. حجم اولین ادرار چند میلی‌لیتر تا ۲۰ میلی‌لیتر و اسمولالیته آن ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلی اسمول/کیلوگرم است.
در حالی که میزان دفع ادرار در هفته ۳۰ تا ۴۰ جنینی تا ۱۰ میلی‌لیتر/کیلو در ساعت می‌رسد. در یک نوزادترم میزان آن به طور متوسط ۲ تا ۳ میلی‌لیتر/کیلوگرم وزن در ساعت (از ۰/۵ تا ۵ میلی‌لیتر/ کیلو در ساعت) است در نوزادترم دفع ادرار به میزان کمتر از ۱ میلی‌لیتر/ کیلو در ساعت، الیگوری تلقی می‌شود.
او همین جا یک گریزی به دوره کودکی می‌زند و می‌گوید: برای به دست آوردن کنترل مثانه، در کودک چند مرحله باید اتفاق بیفتد:
- آگاهی از پر شدن مثانه
- مهار کورتکس مغز در انقباضات مهار نشده مثانه
- توانایی در منقبض کردن اسفنگتر خارجی برای جلوگیری از بی‌اختیاری ادرار
- رشد طبیعی مثانه
- انگیزه کودک برای خشک ماندن (خیس نکردن خود)
به طور کلی دختران کنترل مثانه را زودتر از پسران به دست می‌آورند. کنترل روده به طور تیپیک قبل از کنترل ادرار رخ می‌دهد. نوزادان و شیرخواران کوچک هر ساعت ادرار می‌کنند. در ۳ سالگی در ۲۴ ساعت ۱۱ مرتبه ادرار می‌کنند. توانایی ادرار کردن ارادی در حدود ۴ سالگی رخ می‌دهد. کنترل ادرار روزانه در حدود ۲ تا ۴ سالگی است. در سن ۵ سالگی ۹۰ تا ٪۹۵ کودکان تقریباً به‌طور کامل در طول روز و ۸۰ تا ٪۸۵ در طول شب کنترل ادرار دارند. در کودکان ابتدا کنترل اجابت مزاج در شب سپس در روز و بعد کنترل ادرار روزانه و سپس شبانه حادث می‌شود.
کفایت کار کلیه به خصوص در شیرخواران با میزان دفع ادرار همیشه همخوانی ندارد. به طوری که در بیماری‌های شدید وکاهش کار کلیه و در بیماری‌هایی نظیر دیسپلازی کلیه‌ها، کلیه‌های پلی کلیستیک یا مولتی سیلستیک و نکروز حاد توبولی غیراولیگوریک که متعاقب مشکلاتی نظیر نفروتوکسیستی ناشی از آمینو گلیکوزیدها رخ می‌دهد، حجم ادرار طبیعی و حتی ممکن است افزایش داشته باشد؛ بنابراین برای ارزیابی کار کلیه بایستی از آزمایش BUN وکراتینین و اندازه‌گیری GFR بهره جست.
میزان کراتینین پلاسما در نوزاد تازه متولد شده، انعکاسی از کراتینین مادر است که در هفته اول شروع به کاهش می‌نماید به طوری که در پایان هفته اول کمتر از ۱ میلی‌گرم در دسی لیتر و حدود ۰/۵ است و در پایان ماه اول به ۰/۲ تا ۰/۴ می‌رسد.
ص) ناهنجاری‌های کلیه در دوره جنینی: یادتان هست که می‌گفتیم به بیماری‌ها یا درست رشد نکردن اندام‌ها و اعضای بدن در دوره جنینی، «ناهنجاری» می‌گویند. استادتان در این بخش، به سراغ این ناهنجاری‌ها می‌رود و لیستی از آن‌ها را توضیح خواهد داد؛ به طور مثال:
-عدم اتحاد بخش‌های ترشحی و جمع کننده که سبب تشکیل کلیه پلی سیستیک مادر زادی می‌گردد.
- ممکن است که قطب‌های پایینی (به ندرت قطب‌های بالایی) دو کلیه به هم متصل شده و کلیه نعل اسبی ایجاد کند.
- ممکن است کلیه موقعیت جنینی خود را حفظ کرده در نتیجه شریان اصلی کلیه از شریان ایلیاک مشترک منشعب شود (زیرا کلیه در زمان جنینی در ناحیه لگن ایجاد می‌گردد).
- ممکن است‌عدم وجود کلیه و یا وجود کلیه کوچک یک طرفه دیده شود. در پاره‌ای موارد ممکن است هر دو کلیه در یک طرف بدن جای گرفته باشند.
ض) وظیفه کلیه: بعد از این که از زوایای مختلفی به کلیه نگاه کردیم به سراغ وظیفه کلیه خواهیم رفت. کلیه و بخش‌های درونی آن به کمک میزنای، مثانه و میزراه، ترکیبات زائد متابولیسمی مثل اوره، سم‌ها و باقی مانده آلودگی‌ها، آب، نمک‌های اضافی خون و… را خارج نموده و pH آن را تنظیم می‌کنند.
استادتان با کمک فرمول‌های شیمی و با بهره‌گیری از واکنش‌های شیمیایی، درباره ساز و کار نفرون‌ها در کلیه توضیح خواهد داد و عملکرد کلیه را می‌شکافد که در این بخش از آوردن آن خودداری می‌کنم. فقط به این نکته اشاره کنم که در این قسمت، استادتان درباره هورمون ضد ادراری صحبت می‌کند و اثر آن بر کلیه‌ها را روشن می‌کند.
تمامی مواردی که با حروف الفبا از حرف «الف» تا «ض» در مطالب بالا نوشتم، همگی برای کلیه بود حالا دقیقاً شبیه همین توضیحات را برای بخش‌های دیگر دستگاه ادراری دارید که در شماره‌های بعدی می‌نویسم:
۳- توضیحات کاملی درباره آدرس محل قرارگیری به زبان آناتومی، مقایسه ظاهری و مکانی، شکل ظاهری، همسایه‌ها، نوع سلول‌های تشکیل دهنده، ساختمان، خون‌رسانی، عصب دهی، نقش هورمون‌ها، تکمیل و تکامل دوره جنینی، ناهنجاری‌ها و بیماری‌های مرتبط و وظیفه در ارتباط با نفرون‌ها خواهد داد.
۴- توضیحات کاملی درباره آدرس محل قرارگیری به زبان آناتومی، مقایسه ظاهری و مکانی، شکل ظاهری، همسایه‌ها، نوع سلول‌های تشکیل دهنده، ساختمان، خون‌رسانی، عصب دهی، نقش هورمون‌ها، تکمیل و تکامل دوره جنینی، ناهنجاری‌ها و بیماری‌های مرتبط و وظیفه در ارتباط با لگنچه خواهد داد.
۵- توضیحات کاملی درباره آدرس محل قرارگیری به زبان آناتومی، مقایسه ظاهری و مکانی، شکل ظاهری، همسایه‌ها، نوع سلول‌های تشکیل دهنده، ساختمان، خون‌رسانی، عصب دهی، نقش هورمون‌ها، تکمیل و تکامل دوره جنینی، ناهنجاری‌ها و بیماری‌های مرتبط و وظیفه در ارتباط با میزنای خواهد داد.
۶- توضیحات کاملی درباره آدرس محل قرارگیری به زبان آناتومی، مقایسه ظاهری و مکانی، شکل ظاهری، همسایه‌ها، نوع سلول‌های تشکیل دهنده، ساختمان، خون‌رسانی، عصب دهی، نقش هورمون‌ها، تکمیل و تکامل دوره جنینی، ناهنجاری‌ها و بیماری‌های مرتبط و وظیفه در ارتباط با مثانه خواهد داد.
یکی از سؤالات امتحانی در اکثر دانشگاه‌ها، درباره تفاوت بین مثانه خالی و پر است چرا که این اختلاف‌ها بین آن‌ها هست:
الف) مثانه، هنگام خالی بودن کاملاً در لگن جای دارد ولی پس از پر شدن و افزایش حجم در حفره شکم بالا می‌رود و این بالا رفتن تا جایی ادامه پیدا می‌کند که تا حد ناف و حتی بالاتر نیز کشیده می‌شود. برای همین است که اگر ادرار خود را زیاد نگه دارید، در ناحیه ناف و اطراف آن، احساس درد می‌کنید.
ب) مثانه خالی به صورت یک هرم چهار وجهی است و دارای این مشخصات می‌باشد: ۱- رأس در بالا و جلو، ۲- قاعده در عقب، ۳- گردن که پائین‌ترین و ثابت‌ترین بخش مثانه می‌باشد، ۴- یک سطح بالائی و دو سطح چپ و راست خارجی پائینی و ۵- چهار کناره که دوتا خارجی، یکی جلوئی و یکی عقبی است. در حالی که مثانه پر تخم‌مرغی شکل بوده و دارای این مشخصات است: ۱- رأس به سمت بالا و ناف جهت دارد، ۲-گردن در پائین قرارگرفته و ۳- دارای دو سطح جلوئی و عقبی است.
پ) در مثانه خالی به دلیل اتصالات سست مخاط با لایه عضلانی زیرین، بیشتر سطح داخلی مثانه ظاهری چین‌دار و نامنظم دارد ولی یک ناحیه کوچک مثلثی در بخش پائینی قاعده مثانه وجود دارد که به علت اتصال محکم مخاط آن با لایه زیرین دارای سطحی صاف می‌باشد. این ناحیه را مثلث مثانه می‌نامند. رأس مثلث که به سمت جلو و پائین می‌باشد محل آغاز پیشبراه (سوراخ داخلی پیشبراه) می‌باشد. سوراخ یا ورودی دو میزنای در دو گوشه دیگر این مثلث جای دارند. این سوراخ‌ها در مثانه خالی ۲/۵ سانتی‌متر و در مثانه پر ۵ سانتی‌متر از هم فاصله دارند.
ت) به واسطه وجود بافت همبند آستر مخاط که در زیر اپیتلیوم قرار دارد، مخاط میزنای و مثانه در زمانی که خالی هستند دارای چین‌خوردگی‌های فراوانی است که داخل مجرا برآمده می‌شوند (مخاط مثلث مثانه همیشه صاف است و هرگز چین نمی‌خورد). این چین‌ها زمان عبور ادرار از میزنای و موقع پر شدن مثانه ناپدید می‌شوند.
۷- توضیحات کاملی درباره آدرس محل قرارگیری به زبان آناتومی، مقایسه ظاهری و مکانی، شکل ظاهری، همسایه‌ها، نوع سلول‌های تشکیل دهنده، ساختمان، خون‌رسانی، عصب دهی، نقش هورمون‌ها، تکمیل و تکامل دوره جنینی، ناهنجاری‌ها و بیماری‌های مرتبط و وظیفه در ارتباط با میزراه خواهد داد.
یک عکس گیف از مجموعه تصاویر مربوط به کلیه را نیز آماده کرده‌ام در ادامه می‌بینید:

گیف کلیه برای آشنا شدن دانش آموزان با رشته پزشکی
۸- حالا که این بخش از درس را به تفصیل مورد بررسی قرار دادیم نوبت به لگن می‌رسد. درباره این استخوان نیز بایستی اطلاعات کاملی درباره آدرس محل قرارگیری و همسایه‌ها به زبان آناتومی، ساختمان و نوع سلول‌های تشکیل دهنده، مقایسه ظاهری بین زن و مرد، وظیفه لگن، خون‌رسانی، عصب دهی، وظیفه و نقش هورمون‌ها، تکمیل و تکامل دوره جنینی، ناهنجاری‌ها و بیماری‌های مرتبط، بدهیم. با حروف الفبا، این توضیحات را در ادامه می‌نویسم:
الف) آدرس محل قرارگیری به زبان آناتومی و همسایه‌ها: لگن، باعث اتصال اندام‌های فوقانی به اندام‌های تحتانی می‌شود که در میان بدن انسان قرار دارد و از قسمت پایین به استخوان‌های ران و از قسمت بالا به ستون فقرات متصل می‌باشد.
ب) ساختمان، ساختار و سلول‌های تشکیل دهنده این استخوان به زبان درس علوم تشریح: الآن که وارد رشته پزشکی نشده‌ایم به نظر عجیب می‌آید ولی بعداً که در این رشته روزهای خود را سپری کنید آنگاه به سطحی می‌رسید که از دید یک پزشک چنین خواهید گفت: استخوان لگن یک استخوان زوج، حلقوی و پهن است، این استخوان از سه قسمت خاصره‌ای، شرمگاهی و نشیمنگاهی تشکیل شده است، در ابتدای تولد این سه قطعه توسط غضروف به هم متصل هستند و تا سن بلوغ به هم جوش خورده و لگن تبدیل به یک استخوان یکپارچه می‌شود.
استخوان لگن دارای دو سطح داخلی و خارجی است، سطح داخلی آن در دستگاه تولید مثل مورد بحث قرار می‌گیرد ولی سطح خارجی آن مربوط به اندام تحتانی است. کنار فوقانی ایلیوم ضخیم و برجسته و محدب است و ستیغ لگنی نامیده می‌شود. این ستیغ در جلو به خار خاصره‌ای قدامی فوقانی و در عقب به خار خاصره‌ای خلفی فوقانی محدود می‌شود.
در حدود ۵ سانتی‌متر عقب‌تر از خار خاصره‌ای قدامی فوقانی تکمه خاصره‌ای قرار دارد و در پایین خار خاصره‌ای قدامی فوقانی و خار خاصره‌ای قدامی تحتانی قرار دارد که قرینه آن در عقب در زیر خار خاصره‌ای خلفی فوقانی، خار خاصره‌ای خلفی تحتانی واقع شده است.
سطح داخلی ایلیوم شامل حفره خاصره‌ای و خط قوسی است، سطح خارجی ایلیوم، سطح سرینی نامیده می‌شود و در روی آن سه خط سرینی تحتانی، سرینی قدامی و سرینی خلفی قرار دارد، این سطح محل اتصال عضلات سرینی و یکی از سرهای عضله چهارسر رانی است، کنار خلفی ایلیوم دارای یک بریدگی بزرگ به نام بریدگی سیاتیک است.
تازه به همین جا هم بسنده نمی‌کنید و در ادامه رو به استاد خود کرده و این طور توضیحات را ادامه می‌دهید: قسمت شرمگاهی استخوان لگن، قسمت قدامی تحتانی استخوان لگن را تشکیل می‌دهد و دارای یک تنه و دو شاخه فوقانی و تحتانی است.
کنار فوقانی تنه آن ضخیم و برجسته است و ستیغ پوبیس را ایجاد می‌کند، این ستیغ در خارج محدود به تکمه پوبیس می‌شود، تنه‌های دو استخوان پوبیس دو طرف از طریق دیسک مفصلی با هم مفصل شده و مفصل سمفیزپوبیس را ایجاد می‌کنند، بین ایسکیوم و پوبیس سوراخ نسبتاً بزرگی به نام سوراخ سدادی قرار دارد.
در سطح خارجی استخوان لگن یک حفره عمیق مفصلی به نام حفره استابولوم قرار دارد که توسط هر سه قطعه پوبیس، ایسکیوم و ایلیوم ساخته می‌شود، استابولوم دارای یک قسمت محیطی هلالی شکل برای مفصل شدن با سر استخوان ران و یک قسمت مرکزی غیر مفصلی است.
اتصال عضلات در سطح خارجی لگن در شکل ۲ آمده است. استخوان‌های ایلیوم دو طرف با استخوان ساکروم مفصل شده و مفاصل قوی و بزرگ ساکروایلیاک را می‌سازند.
این بار رو به همکلاسی‌های خود می‌کنید و به پزشک‌های آینده چنین می‌گویید: استخوان نشیمنگاهی لگن، دارای یک تنه و یک شاخه است که شاخه آن با شاخه تحتانی پوبیس جوش خورده و شاخه ایسکیوپوبیک را می‌سازد.
تنه این استخوان دارای برجستگی ایسکیال و خار ایسکیال است و در زیر خار ایسکیال و در بریدگی سیاتیک کوچک قرار دارد. این بخش از بریدگی‌های سیاتیک کوچک و بزرگ عناصر تشریحی مهمی عبور می‌کنند.
پ) مقایسه استخوان لگن زن و مرد: استادتان به شما که قرار است در رشته پزشکی تحصیل کنید این موضوع را می‌گوید که استخوان لگن زن و مرد، تفاوت‌های اساسی دارد و در ادامه با تشریح این اختلاف، دلایلش را هم یادآور می‌شود. او صحبت‌هایش را این‌طور جمله‌بندی می‌کند:
در زنان، لگن علاوه بر این کانال زایمان را در خود جای می‌دهد و بنابراین بزرگتر و عریض‌تر از مردان است. کمربند لگنی وزن بدن را از اسکلت محوری به اندام‌های تحتانی منتقل می‌کند و باعث اتصال به تعداد زیادی ماهیچه و لیگامان می‌شود.
حفره لگنی فضای داخل کمربند لگنی است. این شامل ارگان‌های شکمی و لگنی است که توسط کمربند لگنی محافظت می‌شود. فضاهای آناتومیک حفره لگن (مانند بن‌بست رکتوترین، بن‌بست رکتووزیکال) بین زنان و مردان به دلیل تفاوت ارگان‌های تولید مثلی آن‌ها متفاوت است.
در پایین‌تر از حفره لگن، کف لگن، یک ساختار پیچیده فیبری- عضلانی است که از افتادگی اندام لگنی جلوگیری می‌کند و به حفظ مدفوع و کنترل ادرار کمک می‌کند و ناحیه پرینه را از حفره لگن جدا می‌کند. از منافذ کف لگن ارگان‌های رکتوم، واژن و مجرای ادرار عبور می‌کنند.
ناحیه گلوتئال شامل ماهیچه‌هایی است که باتک را تشکیل می‌دهند که می‌توان آن‌ها را به یک لایه عضلانی سطحی و یک لایه عضلانی عمیق تقسیم کرد. عضلات گلوتئال سطحی ران را ابداکت می‌کنند و به داخلی می‌چرخانند، در حالی که عضلات گلوتئال عمقی مسئول چرخش خارجی ران هستند.
مفصل ران بین سر استخوان ران و استابولوم لگن در هر طرف قرار دارد. تنه را به اندام تحتانی متصل می‌کند و به حرکت و ثبات وزن بدن کمک می‌کنند. خون‌رسانی شریانی سر فمور توسط شریان فوئولار و شاخه‌های شریان فمورال عمقی تأمین می‌شود. حرکات مفصل ران شامل فلکشن، اکستنشن، چرخش خارجی و داخلی، ابداکشن، اداکشن و سیرکوم فلکشن (چرخش دورانی) است.
ت) وظیفه لگن: اصلی‌ترین وظیفه و مسئولیت ساختمان لگن، تحمل و انتقال وزن از قسمت فوقانی یا همان تنه بدن، به اندام‌های تحتانی بدن است. هنگام نشستن، ساختمان لگن نیروی وارده از بالا تنه را می‌تواند به زمین منتقل کند. همین‌طور لگن محل عبور اعصاب و عروق بدن از تنه به سمت اندام‌های تحتانی است.
ث) وظیفه و نقش هورمون‌های دارای گیرنده روی استخوان‌ها: هورمون‌های زیادی هستند که روی استخوان‌ها مؤثرند و با برخی از آن‌ها در زیست یازدهم آشنا می‌شوید اما در ادامه یک لیست کامل‌تر که معمولاً در دانشکده‌های پزشکی دانشگاه‌های ایران مورد توجه این درس است را ارائه می‌دهم:
۱- هورمون رشد: تنظیم رشد استخوان و بافت‌های دیگر در طول دوره کودکی و نوجوانی.
۲- هورمون تیروئید: تنظیم سطح فعالیت جسمی و رشد استخوان در طول زندگی.
۳- هورمون پاراتیروئید: تنظیم سطح کلسیم و فسفر در خون و استخوان‌ها.
۴- هورمون کلسی تونین: کاهش سطح کلسیم در خون با افزایش جذب آن توسط استخوان‌ها.
۵- هورمون استروژن: نقش مهمی در تنظیم رشد استخوان، به خصوص در زمان رشد نوجوانی و حفظ استخوان‌ها در زمان بزرگسالی.
۶- هورمون تستوسترون: تنظیم رشد استخوان و تقویت استخوان‌ها در طول دوره نوجوانی و بزرگسالی، به خصوص در مردان.
۷- هورمون پروژسترون: نقش در تنظیم تولید استخوان و تأثیر بر روی نرخ جذب کلسیم و مینرال‌های دیگر.
۸- هورمون لوتئین: تنظیم رشد استخوان‌ها و حفظ سلامت استخوان‌ها در زمان بارداری و پس از آن.
۹- هورمون‌های کورتیکواستروئیدی مانند کورتیزول: تأثیر بر روی تقویت و ضعیف کردن استخوان‌ها به طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق تنظیم فعالیت سلول‌های استخوانی و جذب کلسیم.
۱۰- هورمون آلدوسترون: نقش در تنظیم تراز کلسیم و فسفر خون که می‌تواند تأثیری بر روی استخوان‌ها داشته باشد.
۱۰- هورمون رنین: تأثیر بر روی فعالیت سلول‌های استخوانی و تنظیم تراز کلسیم در خون.
این لیست همچنان می‌تواند کامل‌تر نیز بشود ولی به همین‌جا بسنده می‌کنم.
ج) رگ‌های خونی قابل مشاهده در اطراف لگن: بیشتر سرخرگ‌های اطراف لگن از شریان ایلیاک داخلی منشأ می‌گیرند. سیاهرگ‌های این بخش نیز همان مسیر سرخرگ‌ها را دنبال می‌کنند. رگ‌های لفنی نیز در طول سای عروق ایلیاک حرکت می‌کنند
چ) اعصاب قابل مشاهده در اطراف لگن: اعصاب اتونوم و عصب پودندال بیشتر عصب دهی‌های ناحیه لگن را انجام می‌دهند.
ح) تکمیل و تکامل دوره جنینی، ناهنجاری‌ها و بیماری‌های مرتبط: در انت‌ها نیز به سبک تمام درس‌های علوم تشریح رشته پزشکی، استادتان به سراغ توضیح شرایط استخوان لگن در دوره جنینی می‌رود و مراحل مختلف آن را با تصاویر مختلف نشان می‌دهد و حتماً توضیح می‌دهد که چه ناهنجاری‌هایی ممکن است در مسیر این تکوین و تکامل برای استخوان لگن ایجاد گردد و قطعاً از این بخش نیز در امتحان سؤال خواهید داشت.
توضیحات موجود در این جعبه کمک کرد تا با زیر و بهم درس «علوم تشریح دستگاه ادراری- تناسلی» آشنا شوید و بدانید چه سر تیترهایی را در رشته پزشکی مورد بررسی قرار می‌دهند. حالا بهتر می‌توانید به این فکر کنید که آیا رشته پزشکی برای هدف‌گذاری شما مناسب است؟
البته کار هنوز تمام نشده و باید سراغ درس‌های دیگر رشته پزشکی برویم پس جعبه‌های بعدی را هم خواهیم خواند و هر بار به درک بهتری از رشته پزشکی می‌رسیم تا هدف‌گذاری خود را بر اساس عقل و آگاهی انجام دهیم.
وقتی با فکر و شناخت دست به هدف‌گذاری بزنید، هدفی محکم‌تر خواهید داشت و با خود خواهید گفت: من رشته پزشکی را با تمام جزییات درس به درس و مسیر شغلی و درآمدی‌اش شناختم و نیازهای انسانی خود را هم می‌دانم، حالا آیا برای من مناسب است که از رشته پزشکی یک پُل بسازم و به نیازهایم برسم؟
با این ذهنیت به سراغ جعبه بعدی برویم و درک خود را از این رشته افزایش دهیم. همه چیز عالی پیش می‌رود.

فیزیولوژی یعنی چی و دانشجویان پزشکی، چند تا درس فیزیولوژی دارند؟

آشنایی با معنی «فیزیولوژی» و نام درس‌های فیزیولوژی رشته پزشکی مقاله

فیزیولوژی، خواهر دوقلوی درس آناتومی است یعنی مباحثی در درس‌های مختلف فیزیولوژی مطرح میشود که هم مشابهت با آناتومی دارد و هم مکمل خوبی برای این درس است. شاید بپرسید فیزیولوژی یعنی چه؟
فیزیولوژی یک زیرمجموعه از علم زیست‌شناسی است که به طور اختصاصی به توضیح و مطالعه اعمال حیاتی موجود زنده، اندام‌ها، بافت‌ها، سلول (یاخته) و عناصر آن میپردازد. به زبان خودمانی از یک سلول تا خود موجود زنده را از این نظر مورد بررسی قرار میدهد که چطور کار میکند، نیازهایش را چطور تأمین میکند، وظیفه‌اش چیست و چگونه با سایر بخش‌ها ارتباط برقرار میکند.
به طور مثال، یک سلول یا به قول مدرسه، یک یاخته، از چه بخش‌هایی تشکیل شده است؟ چگونه نیازهای غذایی، آب، یون‌ها و... را تأمین میکند، ورود و خروجش به چه صورت است و چه وظیفه‌ای دارد و اثر آن بر کل بدن چیست و چگونه با سایر یاخته‌های بدن ارتباط برقرار میکند. حالا وقتی وارد جعبه های بعدی بشوید، به صورت مورد به مورد درکش خواهید نمود.
رشته پزشکی در ایران، 9 درس فیزیولوژی به نام‌های فیزیولوژي سلول، فیزیولوژي اعصاب و حواس ویژه، فیزیولوژي خون، فیزیولوژي تنفس، فیزیولوژي گردش خون، فیزیولوژي غدد و تولید مثل، فیزیولوژي قلب، فیزیولوژي گوارش و فیزیولوژي کلیه را دارد. میبینید چقدر نام‌های آن شبیه درس‌های آناتومی است؟
در 9 جعبه بعدی، به صورت جداگانه، هر یک از این درس‌های فیزیولوژي رشته پزشکی را به صورت جامع و کامل مورد بررسی قرار میدهیم تا فرایند آشنایی با رشته پزشکی به درستی شکل بگیرد زیرا شما میخواهید به دور از احساسات و با در نظر گرفتن شناخت کامل، به این سؤال پاسخ دهید که آیا وارد رشته پزشکی بشوم؟
معرفی رشته پزشکی زمانی کامل میشود که با جزییات هر درس آن به طور کامل آشنا شویم. همان مسیری که تا به اینجا، برای آناتومی طی کردیم و تمام 10 درس آن را به صورت موشکافانه بررسی کردیم و حالا میخواهیم وارد فیزیولوژي بشویم و با همان ریزبینی، کار را جلو ببریم.
هر قدم که جلوتر میرویم، رشته پزشکی را بهتر میشناسیم و این‌طور است که مسیر برای ما واضح میشود. با این مقدمه، به جعبه بعدی برویم تا توضیحات مربوط به فیزیولوژي سلول را بخوانیم و تکه‌های آشنایی خود با پزشکی را کامل‌تر کنیم.

توضیحات درس فیزیولوژی سلول رشته پزشکی

اولین درس فیزیولوژی در دانشکده پزشکی را بشناسیم مقاله

از نظر اندازه هم بخواهیم نگاه کنیم، مشخص است که درس فیزیولوژی رشته پزشکی در دانشگاه‌های ایران باید با «فیزیولوژی سلول» شروع شود و این، آغاز دور جدید آشنایی ما با رشته پزشکی به صورت قدم به قدم است.
علاقه به رشته پزشکی در ادبیات من جایی ندارد زیرا علاقه به خاطرات برمی‌گردد و ممکن است از کودکی در دور و بر ما، آدم‌هایی بوده‌اند که دائماً از خوبی‌های رشته پزشکی گفته‌اند و این ذهنیت را به وجود آورده‌اند که ما باید حتماً پزشک شویم.
آنچه در ادبیات من جای دارد، شناخت، آگاهی و درک همه زوایای رشته پزشکی از لحظه ورود تا بازنشستگی در این شغل است. برای همین است که بعد از معرفی تمام دروس آناتومی پزشکی وارد درس‌های فیزیولوژی شدیم و در این جعبه به صورت تخصصی به ابعاد مختلف درس «فیزیولوژی سلول» مخصوص دانشجویان می‌پردازم تا شما دانش آموزان تجربی با چشم باز درباره این فکر کنید که آیا می‌خواهید پزشکی را به عنوان هدف و شغل آینده خود انتخاب کنید؟
آماده ورود به جزییات درس «فیزیولوژی سلول» هستید؟ بسیار عالی! این درس هیچ پیش‌نیازی ندارد؛ یعنی چه؟ وقتی گفته می‌شود درس «فیزیولوژی سلول» در رشته پزشکی، پیش‌نیاز ندارد یعنی احتیاجی نیست که حتماً یک درس خاصی را درترم یا ترم‌های قبلی قبول شده باشید که سیستم انتخاب واحد دانشگاه به شما اجازه برداشتن درس «فیزیولوژی سلول» را بدهد. پس این درس، پیش‌نیاز ندارد و با خیال راحت، قابل انتخاب کردن است.
آنچه در «فیزیولوژی سلول» خواهید گذراند را در ادامه، با شماره‌گذاری توضیح خواهم داد، فقط به این نکته دقت داشته باشید که هر استادی بر اساس سیاست‌های دانشکده پزشکی و همچنین تقسیم وظایف بین اساتید و سابقه تدریس خودش، می‌تواند بخش‌هایی که در ادامه توضیح می‌دهم را کمی تغییر دهد و بعضی از توضیحات را حذف کرده یا چیزهایی به برخی بیفزاید. ولی در حالت کلی، موارد زیر در درس «فیزیولوژی سلول» گفته خواهد شد حالا شاید کمی کمتر یا کمی بیشتر. با هم این موارد را بخوانیم:
۰- مدت‌زمان تدریس این درس، فقط شامل ۱۴ ساعت کلاس تئوری یا نظری است؛ یعنی دقیقاً شبیه دبیرستان که پشت میز و صندلی‌های کلاس می‌نشستید و معلم پای تابلو به شما درس می‌داد، اینجا هم همین‌طور است. استاد درس «فیزیولوژی سلول» با پاورپوینت‌هایی شامل نوشته‌ها و تصاویر مختلف سر کلاس می‌آید و به سبک دوران مدرسه، تدریس تئوری انجام می‌دهد و هیچ خبری از آزمایشگاه، اتاق تشریح، کار عملی و… نیست.
یادآور می‌شوم که این موضوع، نشان دهنده اهمیت سواد تئوری، در رشته پزشکی است. در واقع علوم پایه در این رشته نقش پر رنگی دارد. منظور از علوم پایه یعنی همین دروسی که ریشه و پایه مفاهیم پزشکی را در دل خودش دارد و به شما نگرش می‌دهد تا ابعاد مختلف بدن انسان را با لنزهای مختلف درک کنید.
متأسفانه اکثر دانشجویان پزشکی نسبت به این درس‌ها گارد دارند در حالی که وقتی قرار باشد برای پایان‌نامه خود یا حتی نوشتن مقاله، روی موضوعی از حیطه پزشکی کار کنید، همین سواد پایه و درک عمیق مفاهیم است که به کارتان می‌آید و می‌توانید تئوری خود را تشریح کرده و از آن دفاع کنید.
اگر تصمیم گرفتید وارد رشته پزشکی شوید سعی کنید به صورت اصولی، دروس علوم پایه را بیاموزید و با گارد باز سر کلاس‌ها بروید و با خودتان بگویید که این درس‌ها، پایه مفهومی و فهم من از بدن انسان را به کمک دوربین‌هایی که در زوایای مختلف می‌کارد، گسترش می‌دهد.
لطفاً از آن حسی که در دانشگاه در بین اکثر دانشجویان پزشکی هست و می‌گویند که این درس‌ها به درد نمی‌خورد و زودتر باید وارد بیمارستان بشویم، پیروی نکنید و اجازه دهید با فکری باز، سواد پایه‌ای و مفهومی‌تان شکل بگیرد که در سال‌های بعدی تحصیل، بتوانید از همین آموخته‌های تئوری برای درک بهتر کار عملی و ارائه مقالات و نوشتن کتاب، کمک بگیرید.
۱- این درس در دانشکده‌های پزشکی دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور ایران با مبحث سلول یا همان یاخته شروع می‌شود. استادتان جلوی تابلوی کلاس می‌ایستد و می‌گوید: سلول کوچکترین واحد زندة بدن موجود زنده است. هر سلول دارای سیتوپلاسم و اندامک‌ها بوده که توسط غشاء از محیط خارج جدا می‌گردد. فقط این را بگویم که در دانشگاه، به جای گفتن اندامک از واژه «اُرگانل» که معادل فارسی شده‌ی organelle است، استفاده می‌کنند. پس اگر سر کلاس فیزیولوژی نشستید و از همان جلسه اول، استادتان دائماً «اُرگانل» را گفت، تعجب نکنید که یعنی چه و یاد این مطلب بیفتید که «اُرگانل» همان اندامک است.
او، همین کلمه غشاء را بهانه می‌کند و صحبت‌هایش را این گونه درباره غشاء ادامه می‌دهد: غشای سلول به صورت فیلتر انتخابی عمل می‌کند یعنی اولاً فقط به بعضی از مواد اجازه عبور می‌دهد و ثانیاً سرعت عبور و مرور یون‌ها از داخل به خارج سلول و بر عکس، متفاوت است.
همین نفوذپذیری متفاوت غشاء به عبور یون‌ها، سبب پیدایش اختلاف غلظت بین داخل و خارج سلول می‌شود. برای مثال، در شرایط استراحت سلول، به دلیل کاهش نفوذپذیری غشاء نسبت به یون سدیم، این یون دارای غلظت بالایی در مایع خارج سلولی دارد، در حالی که به دلیل نفوذپذیری بالای غشاء به یون پتاسیم، این یون دارای غلظت زیاد در داخل سلول است.
این اختلاف غلظت بین درون و برون سلول، برای ادامة حیات سلول ضرور است و اگر انتخابی بودن غشاء در عبور و مرور مواد به داخل و خارج سلول وجود نداشت، غلظت مواد در دو سوی غشاء برابر می‌شد و به دنبال آن حیات سلول از بین می‌رفت.
حالا که غشاء این همه در زندگی یک سلول نقش دارد، دارای چه ساختاری است؟ چنین سؤالی، بهانه دوم استادتان برای ادامه بحث است و وارد این موضوع می‌شود که: «اگرچه ساختمان شیمیایی غشاء و خواص آن از بافتی به بافت دیگر متغیر است اما در کل، تمام غشاها دارای یک تصویر کلی مشابهی می‌باشند. غشاها دارای ضخامت ۷/۵ نانومتر بوده و مواد اصلی تشکیل دهنده آن‌ها لیپیدها و پروتئین‌ها می‌باشند.»
شبیه این صحبت‌ها را در فصل یک زیست دهم می‌خوانیم. هر چند در دبیرستان، خیلی گذرا از کنارش رد می‌شویم و ایرادی هم ندارد زیرا هدف ما در دبیرستان شناخت اولیه و کنکور دادن است اما در فیزیولوژی رشته پزشکی، این مباحث به صورت موشکافانه مورد بررسی قرار می‌گیرند.
استادتان ساختار غشا را به این صورت معرفی می‌کنند. یک غشا در حالت کلی از این قسمت‌ها تشکیل شده است: ۱- لیپید، ۲-پروتئین، ۳-کربوهیدرات. بعد وارد جزییات تک به تک آن‌ها می‌شود و بحث را این طور ادامه می‌دهد:
الف) ساختمان لیپیدی غشاء: لیپیدهای غشاء تقریباً ٪۴۲ جرم غشاء پلاسمایی را تشکیل می‌دهند که این ٪۴۲ را می‌توان به سه دسته با درصدهای مختلف تقسیم کرد: ۱- فسفولیپیدها که ٪۲۵ لیپیدهای غشاء را تشکیل می‌دهند. فسفولیپیدهای اصلی غشاء اسفنگومیلین، فسفاتیدیل سرین، فسفاتیدیل کولین و فسفاتیدیل اتانلآمین می‌باشند، ۲ – کلسترول که ٪۱۳ لیپیدهای غشاء را تشکیل می‌دهد، گلیکولیپیدها که ٪۴ لیپیدهای غشاء را شامل می‌شود.
در آزمایش‌هایی که در سال ۱۹۲۵ بر روی گلبول قرمز انجام گرفت، مشخص شد که مولکول‌های لیپید در غشاهای بیولوژیک به صورت دو لایه منظم شده‌اند، به عبارتی، مولکول‌های لیپید در ضخامت غشاء در دو ردیف در کنار هم قرار دارند و تشکیل یک غشاء لیپیدی دو لایه را می‌دهند و استادتان حتماً مولکول‌های لیپید و نام‌گذاری بخش‌های مختلف آن را نشان می‌دهد که در گیف این جعبه، تصاویرش را می‌گذارم که ببینید.
ب) ساختمان پروتئینی غشاء: اگر چه ساختمان پایه‌ای غشاء را لیپیدها تشکیل می‌دهند اما بخش پروتئینی غشای سلول اهمیت حیاتی برای انجام اعمال مختلف سلول دارد. به این دلیل، مقدار و نوع پروتئین‌ها در غشاء بسیار متغیر است. برای مثال، در غشاء میلین که به عنوان عایق الکتریکی در آکسون سلول عصبی به کار می‌رود، کمتر از ٪۲۵ جرم غشاء را پروتئین تشکیل می‌دهد، در حالی که در غشاهای دخیل در تولید انرژی مثل غشاء داخلی میتوکندری، ٪۷۵ غشاء را پروتئین تشکیل می‌دهد. می‌توان گفت به طور متوسط، میزان پروتئین غشاء ٪۵۵ جرم غشاء است.
اینجاست که استادتان از روی تصاویر، بحث پروتئین‌ها و شکل قرارگیری آن‌ها را توضیح می‌دهد و در گیف این جعبه، قرار می‌دهم.
برای یادآوری این نکته را از زیست دهم یادآوری می‌کنم که این پروتئین‌ها به دو دسته سطحی و سراسری تقسیم می‌شوند اما در رشته پزشکی خواهید آموخت که چهار دسته می‌شوند: الف) پروتئین‌های سطحی، ب) پروتئوگلیکان ها، پ) پروتئین‌های اتلگرال یا عرض غشایی، ت) پروتئین‌های سیتوپلاسمی سطح خارجی غشاء از مولکول‌های طویل که از غشاء بیرون زده و یا به سطح غشاء چسبیده‌اند، پوشیده شده است. از جمله این مولکول‌ها، گلیکوپروتئین‌ها هستند که در ساختمانشان علاوه بر پروتئین، اجزاء کربوهیدراتی نیز دارند.
بررسی ساختار شیمیایی تشکیل دهنده پروتئین‌ها و ورود به جزییات آن‌ها جزء این درس است و بعد از توضیح آن، استادتان درباره وظیفه پروتئین‌های غشایی این موارد را لیست می‌کند: پروتئین‌های غشاء را از نظر نوع عملکرد می‌توان به چند دسته زیر تقسیم نمود: ۱ – پروتئین‌های ساختمانی ۲ – آنزیم‌ها ۳ – پمپ‌ها ۴ – رسپتورها ۵ – کانال‌ها ۶ – حامل‌ها.
پ) کربوهیدرات‌های غشاء: حدود ٪۳ ساختمان غشاء را کربوهیدرات‌ها تشکیل می‌دهند. کربوهیدرات‌ها به صورت زنجیره‌های الیگوساکاریدی با اتصالات کووالان به پروتئین‌ها و به لیپیدهای غشاء و به صورت زنجیره‌های پلی ساکاریدی مولکول‌های پروتئوگلیکان غشاء ظاهر می‌گردند. پروتئوگلیکان‌ها شامل زنجیره‌های بلند پلی ساکاریدی است که با اتصال کووالان به پروتئین وصل می‌باشد.
بحث درباره کربوهیدرات‌ها مختصرتر از آن دو مورد دیگر است و خیلی خلاصه و جمع و جور از کنارش رد می‌شوند. البته باز هم سلیقه استادتان شاید برای توضیح بیشتر باشد ولی معمولاً کوتاه‌تر از دو مورد دیگر به آن پرداخته می‌شود.
۳- همان‌طور که استاد این درس توضیح داده بود، غشاء محل عبور و مرور است؛ بنابراین بررسی انواع روش‌های انتقال، در ادامه درس توسط استادتان توضیح داده می‌شود. در زیست دهم دبیرستان، این روش‌ها را می‌آموزیم و بعداً در کل زیست دهم، یازدهم و دوازدهم به صورت ترکیبی از آن تست حل می‌کنیم چون سر و کله عبور و مرور برای سلول در همه فصل‌ها به نوعی هست و باید بلد باشید.
انتشار، انتشار تسهیل شده، انتقال فعال، اسمز، اگزوسیتوز و آندوسیتوز از انواع روش‌های عبور و مرور مواد از سلول و به داخل آن است که در این درس، درباره جزییات آن خواهید خواند. استادتان در این بخش به سراغ توضیح قانون انتشار فیک می‌رود و فرمول و نکات مربوط به این قانون را روی تابلو می‌نویسد و درباره‌اش توضیح می‌دهد. ما در دبیرستان درباره این قانون هیچ مطلبی نمی‌خوانیم ولی در رشته پزشکی به طور کامل در موردش توضیح می‌دهند. همین موضوع نشان می‌دهد که مطالب دبیرستان فقط یک پایه برای دانشگاه است و در کلاس‌های دانشکده، مباحث دبیرستان به صورت گسترده‌تری، تدریس می‌شوند.
بعد از توضیح فرمول و نکات مربوط به قانون فیک، استاد این درس به سراغ توضیح روش‌های انتقال که شامل انتشار، انتشار تسهیل شده، انتقال فعال، اسمز، اگزوسیتوز و آندوسیتوز می‌شود، خواهد رفت و به این موارد اشاره می‌کند:
الف) روش و علت انجام این انتقال
ب) ارتباط این انتقال با شیب غلظت مواد
پ) موادی که با این شیوه، انتقال می‌یابند.
ت) محل عبور مواد از بخش‌های مختلف دیواره سلولی در این روش انتقال
ث) دخالت انواع پروتئین‌های غشایی در این انتقال
ج) مصرف شدن/نشدن انرژی به شکل ATP و تولید شدن/نشدن ADP و آزاد شدن/نشدن فسفات در این انتقال
چ) نتیجه این انتقال
ح) مصرف شدن/نشدن یا تولید شدن/نشدن وزیکول در این شیوه انتقال
خ) بررسی تغییر سطح غشای سلول
د) تغییر سیتوپلاسم (به قول دبیرستان: مایع میان‌یاخته‌ای) و تغییر مایع بین سلولی (به قول دبیرستان: مایع بین یاخته‌ای)
این موارد برای کنکور هم اهمیت دارد و چه خوب می‌شود که برای یک به یک روش‌های جا به جای مواد به یا از یاخته، این نکات را بدانید تا در تست‌ها بتوانید عملکرد بهتری را نشان دهید. با این حال در دانشکده پزشکی و سر کلاس فیزیولوژی سلول تا دلتان بخواهد درباره‌اش صحبت می‌شود و کلی نکته خواهید آموخت.

ادامه دارد...

اشتراک در
اطلاع از
1 پرسش و پاسخ
Inline Feedbacks
مشاهده همه سوالات
انتخاب هدف

سلام من سر دو راهی قرار گرفتم و کامل گیج شدم.به راهنمایی تون نیاز دارم.من الان ۲۳سال دارم و تغییر رشته دادم ورشته تحربی هستم.البته سربازی راتمام کرده ام ومجرد هستم من برای درآمد بیشتر وتامین آینده تصمیم گرفتم دندان پزشک شوم.پایه درسی من در تحربی صفر است ومن الان مثل کلاس نهمی هستم که تازه انتخاب رشته کرده است.وحداقل ۲ماه ازسال راهم باید کنار بگذارم برای کار کردن چون در سطح مالی ضعیفی هستم خودم باید مخارج تحصیل ام را تامین کنم.با توجه به مطالعه سایت شما میدانم هرکسی که مغزش سالم باشد توانایی یادگیری وقبولی درهر رشته ای رادارد.خب ۳سال تا دیپلم. بعد آن تا درصد و رتبه لازم برای قبولی در رشته دندان پزشکی رابه دست نیاورم من باید باز تلاش کنم و کنکور بدهم.وسال قبولی هم اصلا معلوم نیست.وبعد از آن چند سال در دانشگاه،بعد جمع کردن هزینه برای افتتاح مطب و مدتی راهم باید برای کسب مهارت و تجربه کنار بگذارم وبعد این ها من به درآمد میرسم و میتوانم به زندگی شخصی خود برسم.فکر میکنم میگم اگه هدف دندان پزشکی رو برای زندگی ام انتخاب کنم این همه سال فشار روانی درس فشار های فکری شخصی و خاطرات یکسره درس خواندن ،دانشگاه،چندسال کارکردن وکسب مهارت،…،…تا من به درامد برسم.فکر میکنم میگم من که دندان پزشکی را برای درآمد و تامین آینده انتخاب میکنم آیا از مسیر غیر درسی واردشوم از لحاظ زمان و جمع کردن سرمایه جلو نمی افتم؟ میخواهم هدف غیر درسی را انتخاب کنم دوباره این فکرها اذیتم میکنند که اگر درس میخواندم و دندان پزشک میشدم موقعیت اجتماعی بالاتری داشتم اگه درس میخواندم و دندانپزشک میشدم خیالم آسوده بود من احساس موفقیت بیشتری میکردم و دارای شهرت، نام و نشان بیشتری بودم.آقای جدیدی هر کدام از مسیر وهدف درسی وغیر درسی را انتخاب میکنم در هر کدام این فکرهایی که خدمتتان عرض کردم اذیتم میکنند و واقعا همینطور دارد روز وشب وعمر میگذرد ومن تصمیم نگرفته ام.خیلی ممنون اگه من رو راهنمایی کنید
رضا جدیدی پاسخ داد:
سلام وقت بخیر و نیکی. ابتدا یادآور می‌شوم که سایت کلبه مشاوره برای هیچ عزیزی در سراسر ایران، هدف انتخاب نمی‌کند چرا که انتخاب آن، یک موضوع کاملاً شخصی و خصوصی است و هر انسانی بسته به معنا بخش‌ها و طرز تفکر خودش، تصمیم می‌گیرد که چه راهی را برگزیند.
اگر همین سؤالتان را از مردم بپرسید، عده‌ای می‌گویند راه دندانپزشکی را برو و عده‌ای نیز مخالفت کرده و می‌گویند به فکر راه دیگری باش و جالبی ماجرا آنجاست که آنانی که گفته‌اند دندانپزشکی بخوان، نفرات مقابل را نا آگاه خطاب می‌کنند و همین قصه را از آن سمت هم داریم و افرادی که راه دیگری را به شما توصیه می‌کنند، معتقدند که آن یکی‌ها که گفته‌اند دندانپزشکی بخوانی، آگاه نیستند.
این نشان می‌دهد که ما انسان‌ها از زاویه دید خودمان به هدف نگاه می‌کنیم و هر کسی هم فکر می‌کند که تمام حقیقت در نزد اوست و بقیه سبک‌های فکری در اشتباه هستند. من برای شخصی هدف انتخاب نمی‌کنم چون معنا بخش‌ها، مدل نگاه من به زندگی، رشدهایی که کرده‌ام و ده‌ها داستان دیگر، دست به دست هم داده‌اند تا طرز تفکر مرا بسازند و من چگونه می‌توانم فکر خودم را به دیگری تزریق کنم؟
خودتان می‌بایست پیگیر هدف باشید و بر اساس شرایط زندگی و امکانات و سایر عواملی که برایتان اهمیت دارند، بهترین مسیر را انتخاب کنید و تمرکزتان روی این باشد که با توجه به شرایط خود، آن را انتخاب کرده‌اید و پای تصمیمتان هم بمانید.
از این نکته که بگذریم، من با خواندن پیام شما، متوجه نشدم که مسیر دیگر زندگی‌تان چیست؟ در همین پیام، به خوبی مسیر صفر تا صد دندانپزشکی را مشخص کرده‌اید و چاله چوله‌های آن را هم مد نظر قرار داده‌اید اما در مورد آن یکی راه زندگی‌تان چنین ریزه‌کاری‌ها را مطرح نکردید؟
آیا آن یکی راه، مسیری خیالی و بدون حساب کتاب است که فقط به صورت یک گزینه ذهنی در ذهنتان می‌چرخد و یا نه اتفاقاً یک مسیر دقیق و روشن وجود دارد که ریز به ریزش را حساب کرده‌اید؟ من اطلاعی ندارم چون نمودی در پیامتان نداشت و تنها چیزی که می‌دانم این است که مسیر دندانپزشکی را خیلی روشن ترسیم کردید و آن یکی راه را هم باید به همین روشنی بسازید تا شاید کمکی کند که تصمیم خود را یک بار برای همیشه بگیرید.
نکته دیگری که کمک می‌کند تا بتوانید از این دو راهی خارج شوید، بررسی نگرانی‌هاست. مثلاً اگر قرار است رشته دندانپزشکی را بخوانید، نگرانی‌های ذهنی‌تان چیست و همچنین اگر آن یکی راه را بروید، نگرانی‌های فکری‌تان چیست؟
تهیه لیستی از نگرانی‌ها و بررسی آن‌ها می‌تواند بسیار راهگشا باشد و کار را برای شما یکسره کند که بتوانید قاطعانه جلو بروید. موفق‌ترین باشید.

پرسش مرتبط با این سوال دارید؟ کلیک کنید

یه چیزایی هست که باید بدونی

عکس رضا جدیدی

آیا رضا جدیدی، روانشناس است؟ 

خیر، روانشناس نیستم، بلکه مرا همیار بنامید. همیار‌ها در جهان افرادی هستند که بر اساس مطالعات جهتمند و شخصی روی یک موضوع به سواد می‌رسند و به افراد کمک می‌کنند و در اثر تجارب و آموخته‌هایی که دارند، باعث ایجاد پیشرفت‌های موفقیت‌آمیزی در آنان می‌شوند. بنابراین مطالب کلبه مشاوره، بر پایه مطالعات شخصی رضا جدیدی است.

آدرس محل سکونتم: استان مرکزی، شهر اراک، خیابان امام خیابان شهید حسنی بعد از کوچه سعادت طبقه دوم با کد پستی: ۳۸۱۶۶۳۳۸۹۴ می‌باشد. 

نکته مهم: تمام مشاوره‌های رضا جدیدی به صورت تلفنی یا در صورت تمایل شما به صورت تماس تصویری از طریق اپلیکیشن های رایج است و هیچ گونه خدماتی به صورت حضوری ارائه نخواهد شد.

تلفن: ۴۷۷۴۲۹۵-۰۸۶۳

همراه: ۰۹۱۸۹۵۸۰۹۱۸

kolbemoshavere@gmail.com

RezaNewstar@

تمام حقوق برای سایت تخصصی کلبه مشاوره محفوظ است. در صورتی که صاحب سایت یا پیج و کانال هستید، جهت برداشتن مطالب، اجازه نامه کپی دریافت نمایید.